برگرفته از تریبون زمانه *  

این روزها شعار «در خانه بمانیم» از هر روزنی به گوش می‌رسد. از دولتی که نسبت به سیاست‌های فاصله‌گذاری اجتماعی مقاومت داشته تا رسانه‌ها و مردم کوچه و خیابان، همه، یکپارچه می‌گویند: «در خانه بمانید». اما آیا سیاست «در خانه بمانیم» صرفاً به تصمیم مردم برای در خانه ماندن یا نماندن محدود می‌شود؟


در این یادداشت تلاش می‌کنم تا به‌واسطه این سوال نشان دهم که «در خانه بمانیم» تا زمانی‌که افسار گاو خشمگینِ نظام‌های پولی و منطق نظم موجود کشیده نشود شعاری بیش نیست و از آن‌جا که پیکربندی حقوقی و قانونی دهه‌های اخیر مسئولیت‌های اجتماعی دولت را کوچک کرده و برای ایجاد «امنیت» تنها متوسل به ابزار زور و سرکوب شده است، این افسار زدن امری محال به نظر می‌رسد. در حقیقت دولت (در معنای عام آن) در ایران خود نهادی بی‌طرف در وضعیت کرونایی نیست (منتفع یا متضرر از وضعیت بازار است) که این بی‌طرف نبودن منتج از پیکربندی تاریخی-فضایی نیروها و روابط داخلی و خارجی‌ست. بنابراین، تعادل منافع میان دولت و مردم همواره متمایل به سمت دولت است و در نظم موجود جهانی هرچه دولت در فشار بیشتری قرار گرفته باشد، در رابطه داخلی مردم و دولت، منافع دولت بر حق بقای مردم می‌چربد. این منطقی‌ست که دولت‌ها را مجاب می‌کند که برای کنترل وضعیت کرونایی به تناسبی از سیاست‌های حمایتی یا زور و سرکوب استفاده کنند.

«در خانه ماندن» تحولی در زیست روزمره است و بدون فراهم کردن وضعیت اقتصادی و سیاسی لازم که بتوان در خانه ماند امکان‌پذیر نیست. اما، ائتلاف خاصی از نیروهای قدرت و سرمایه، تا جایی که جامعه می‌تواند کش بیاید، با دم‌ودستگاه تبلیغاتی خود، که بعضاً صدایش از دهان مردم هم به گوش می‌رسد، مردم را تشویق به «در خانه ماندن» می‌کند، بدون اینکه بخواهد تغییری در روش‌های حاکمیتی خود دهد. در حقیقت دولت مسئولیت «در خانه ماندن» را تماماً به دوش مردم انداخته است تا شاید بتواند به‌واسطه گذشت زمان، با تحمل کمترین تغییر، بحران را پشت سر بگذارد و خود را برای روزهای پسابحران تازه‌نفس نگه دارد- روزهایی که احتمالاً روزهای نزاع‌گونه‌ای خواهد بود. در این ایام یا به‌واسطه مداخله نیروهای مترقی، و شکل‌گیری و شدت‌یافتن طغیان‌های عمومی نظم جدیدی رقم می‌خورد یا به‌واسطه مقاومت دولت‌ها در برابر تغییر وضعیت، به بازتولید وحشیانه‌تری از نظم موجود منجر می‌شود- از جمله دولتی که هزینه‌های دوران بحران را از جیب مردم می‌زند.

در حقیقت «در خانه ماندن» برای کنترل وضعیت کرونایی نه یک انتخاب بلکه اجباری‌ست که بر سر  دولت به‌مثابه پیکری تاریخی و فضایی، حاصل ائتلاف سلطه و سرمایه، فرود آمده است. دولت‌ها در این وضعیت در تلاشند تا ابتدا با کمترین هزینه آن را عملی کنند. در غیر این‌صورت یا با اعمال زور مردم را به ماندن در خانه مجبور کنند که وضعیت را بغرنج‌تر خواهد کرد و احتمال بروز طغیان‌های مردمی را افزایش خواهد داد، یا مجبور خواهند شد تا به تغییراتی اساسی خصوصاً در نظام اقتصادی خود تن در دهند. اینکه دولتی از چه روش یا روش‌هایی برای تحقق این وضعیت استفاده می‌کند ارتباط مستقیمی با تناسب روابط قدرت میان نیروهای داخلی و موقعیت دولت در نظم جهانی دارد.

به یاد داشته باشیم که نظم برقرار شده دهه‌هاست تمام زیست روزمره را درگیر منطق سلطه و انباشت سرمایه ناشی از رانت کرده‌ است، به نحوی که رفته‌رفته زیست روزمره همچون خمیری به‌قالب این منطق درآمده است. امروز به‌واسطه ویروس کرونا و ضرورت در خانه ماندن این منطق به تعلیق درآمده است، اما زیست روزمره هنوز اسیر نیروهای پیش‌برنده این منطق است و در عین حال این نیروها حاضر به پذیرش این تعلیق نیستند. این وضعیت یک شبه یا اتفاقی به‌وجود نیامده‌ بلکه در شرایطی تاریخی تولید شده است. قانون‌زدایی و سپردن بی‌قیدوشرط نیروی کار به بازار همراه با فساد سیستماتیک نیروهای رانتی، که در قالب انتقال منافع به نهادها و شرکت‌های حکومتی غیردولتی از منابع این سرزمین می‌مکند، در کنار تغییر نقش دولت از دولتی مدیریتی (که هرگز کارآمد نبوده است) به دولتِ کارپردازِ بخش خصوصی و رانتی (که خودشان بخشی از دولت هستند)، عملاً زندگی روزمره را دو دستی به بازار تقدیم کرده است. امروز دولت حتی اگر هم بخواهد بازار را به تعلیق درآورد زورش به آن نمی‌چربد چرا که امروز بازار خودش توسط حلقه‌های رانتی نزدیک به قدرت قبضه شده است. همچنین در طول این سال‌ها منابع سرزمینی به جای انباشت در مدل‌های توسعه‌ای مردم‌مدارانه‌تر در قالب پروژه‌های بزرگ‌مقیاس رانتی به جیب حلقه‌های محدود در قدرت رفته و به اشکال مختلف از کشور خارج شده است؛ تاجایی‌که از این ردای هزارتکه دیگر چیزی باقی نمانده است که بتوان آن را در مواقع بحران به کار گرفت. اگر به این وضعیت داخلی روابط جهانی را هم اضافه کنیم با وضعیت پیچیده‌ای روبرو می‌شویم: تلاش‌هایی که دولت به‌میانجی وضعیت کرونایی می‌کند تا کمی از فشار تحریم‌ها بکاهد و منابع مالی بلوکه شده خود را آزاد کند یا دست‌کم وام‌های کلان از نهادهای بین‌المللی بگیرد.

به همین دلایل امروز شاهد آنیم که دولت از تمام مسئولیت‌های اجتماعی خود شانه خالی کرده و با اعمال زورِ قانون‌مندشده (از جمله جریمه‌کردن، جرم‌انگاری، اعمال قرنطینه، توقیف خودروها، استفاده از نیروهای نظامی و انتظامی و امثالهم) تلاش دارد سفرهای شخصی را ملغی و مغازه‌ها را تعطیل کند و مردم را به خانه‌هایشان بفرستد. دولت در واقع تمایلی ندارد و نمی‌تواند فشاری به صاحبان رانت و سرمایه (که خود هم به‌واسطه تخصیص بخش اعظمی از بودجه‌های عمومی به نهادهای خاص بخشی از آن است) بیاورد. دولت به کسب‌وکارهای خرد و میانی که با زور می‌بندد کمکی نمی‌کند؛ سازوکار حقوقی و نهادی برای به‌تعویق انداختن اجاره‌ خانه‌ها وجود ندارد و تنها به لطف و کَرم مالک اتکا شده است؛ بانک‌ها حاضر نیستند که از جریمه اقساط معوقه مردم دست بکشند و قانون یا حتی اراده‌ای هم وجود ندارد که بتواند آن را اعمال کند؛ نه نظارتی بر قیمت اجناس ضروری وجود دارد، نه نظارتی بر کیفیت این اجناس؛ نه حقوق مسلم نیروی کار پرداخت می‌شود، نه قانونی وجود دارد که بتواند در این مواقع از اخراج نیروی کار جلوگیری کند؛ و هزاران موقعیتی که حاکی از زیستن در وضعیتی بن‌بست است؛ وضعیتی که در آن حاکمیت به معنای واقعی پای خودش را از زمین حکمرانی بیرون کشیده و برای کنترل وضعیت تنها به اعمال زور متوسل شده است. این زور نه بر نهادهای مالی و بنگاه‌های اقتصادی بزرگ و بوروکراسی دولت، بلکه بر مردم اعمال می‌شود. اینگونه است که درحالی‌که شرکت‌های هواپیمایی اروپایی به سرعت تعطیل شده‌اند یا از پروازهای خود کاسته‌اند، اما هنوز می‌بینیم پروازهای هوایی در ایران به قوت خود برقرار است و در عوض سفر مردم با اتومبیل شخصی به‌شدت کنترل می‌شود.

مردمی که زیست روزمره‌شان به نفع نظم حاکم مصادره شده است، حاضرند در این وضعیت بحران در خانه بمانند اما صاحبان قدرت و ثروت چطور؟ آیا آن‌ها هم حاضرند یا حتی ممکن است که اندکی از منافع و قدرت خود کوتاه بیایند و به اندازه موقعیت خود در جلوگیری از شیوع کرونا نقش بازی کنند؟ تاکنون که این‌گونه نبوده است و باید دید در آینده چه می‌شود. اما این‌طور به نظر می‌رسد که این نظم حاکم تنها می‌تواند با نقض خود شرایط را برای تحقق شعار «در خانه بمانیم» فراهم کند. بنابراین، به جای آنکه دهان ناسزا را به سمت مردم باز کنید، فریادها را به سمت منطقی بگیرید که اساساً حاضر نیست اندکی از منافع خود را به نفع خیر عمومی بکاهد. مردم امروز برای سلامت خود و دیگران (اگر بتوانند و این امکان برایشان وجود داشته باشد) در خانه می‌مانند اما تضمینی نیست که فردای بحران که خشمشان فوران کرد نیز در خانه‌ها بمانند.

  • با تشکر از همه دوستان به‌خصوص امیر طهرانی برای پیشنهادات سازنده

منبع این مطلب: میدان

لینک مطلب در تریبون زمانه