گزارشهای رسیده حاکی از تلاشهای دیپلماتیک برای سر میز مذاکره آوردن طالبان افغانستان در کشور قطر است.
به این بهانه با علی محققنسب، روزنامه نگار و دینپژوه افغانی مقیم پاریس گفتوگویی کردهایم و نخست از او پرسیدهایم: این تلاشهای دیپلماتیک چقدر میتواند به بازگرداندن صلح و آرامش در افغانستان کمک کند؟
علی محققنسب: به نظر من صلح با طالبان نتیجهبخش نخواهد بود. حداقل در کوتاهمدت هیچ نتیجهای نخواهد داشت. زیرا آمریکا از یکسو در نظر دارد که طالبان را مثلاً آرام کند و خودش از افغانستان به نحوه آبرومندانه خارج شود.
از سوی دیگر هم نمیخواهد تمام عرصه را به طالبان واگذار کند. میخواهد طالبان به قدرت سابقشان برنگردند. از سوی دیگر طالبان، هم میخواهند صلح کنند و هم اعلام کردند که ما به جهاد ادامه میدهیم و قانون اساسی افغانستان را هم قبول نداریم.
دولت افغانستان هم در این خصوص شک و تردید دارد. چون خیال میکند آمریکا دولت را دور زده است و به طور مستقیم دارد با طالبان مذاکره میکند.
دولت هم حسن نیتی در این زمینه ندارد. جامعه زنان و جامعه مدنی افغانستان هم از این وضعیت نگران هستند. میگویند اگر طالبان به نحوی به قدرت بازگردند، هم جامعه زنان و هم جامعه مدنی افغانستان دچار مشکل خواهد شد.
دولت افغانستان خیال میکند آمریکا دولت را دور زده است و به طور مستقیم دارد با طالبان مذاکره میکند. جامعه زنان و جامعه مدنی افغانستان هم میگویند اگر طالبان به نحوی به قدرت بازگردند، آنها دچار مشکل خواهند شد
اقوام غیر پشتوی افغانستان مثل هزارهها و ازبکها و تاجیکها هم تقریباً در حال متحد شدن هستند. آنها هم احساس خطر کردهاند که اگر طالبان به قدرت بازگردند، برای آنها مشکلاتی بهوجود میآید.
بنابراین با عواملی که وجود دارد، صلح با طالبان بسیار دشوار است. مضاف بر این که کشورهای همسایه مثل پاکستان و ایران هم چندان به این صلح رضایت ندارند. چون هر دو منافعی در جنگ و خشونت افغانستان دارند که آن منافع را در صلح نمیتوانند تأمین کنند.
ولی در عین حال چندسال جنگ و درگیری با طالبان نتیجهای جز خسارتهای جانی و مالی در افغانستان در پی نداشته است. اگر صلح با طالبان نتیجهای ندارد و در عمل جنگ هم نتیجهای نداشته است و همچنان طالبان در ایجاد مانع و ناامنی تلاش میکنند. به نظر شما راه حل چیست؟
در شکست جامعه جهانی و عدم پیروزی آمریکا دولت افغانستان نقش اساسی داشته است. زیرا دولت افغانستان همیشه برای جامعه جهانی ایجاد مشکل کرده است.
چوب لای چرخ آنها گذاشته، به نحوی طالبان را تجهیز کرده و از طالبان حمایت کرده است. با جامعه جهانی هم تحت عنوان این که آنها غیر نظامیها را کشتهاند یا فرض کنید به فلان روستا حمله کردهاند یا عملیات شبانه را انجام میدهند، همیشه درگیر بوده است. از طرف دیگر همیشه بهطور غیر مستقیم به طالبان اسلحه و امکانات میرساندند.
یکی از نمونههای کوچک آن تقسیم دلار به طالبان از طریق کمیسیون مستقل وحدت ملی توسط آقای مجددی بود. این موضوع تقریباً ازسال ۸۴ شروع شده است و تا به حال ادامه دارد.
گروههایی از طالبان میآیند در کابل پیش آقای مجددی که ما دیگر صلح میخواهیم و جنگ نمیکنیم و از طالبان جدا میشویم. آنها پولهای دلار نقد را میگیرند و به خانهشان میروند و باز روزها کشاورز و شبها طالبان هستند.
بعد وزارت مبارزه با مواد مخدر تمام امکاناتش را صرف جنوب کرده است. برای این که به ظاهر میخواهند با مواد مخدر مبارزه کنند، کل امکانات این وزارتخانه را در اختیار طالبان و خانواده آنها قرار دادهاند. وزارت سرحدات نیز تمامی امکاناتش را صرف طالبان و خانواده آنها کرده است.
تا جایی که به اقرار خود آمریکاییها ۸۰ درصد از بودجهای که در افغانستان وارد شده، همه صرف جنوب کشور شده است.
بنابراین صداقتی در جنگ نبوده، چون اشکالاتی در دولت افغانستان وجود داشته و پاکستان و ایران هم در این زمینه دخالت و کمک میکردند، جنگ به نتیجهای نرسید. اگر صداقتی در کار بود، در ظرف یکسال غائله به پایان میرسید.
همانطور که خودتان گفتید معلوم میشود که طالبان منشأ اثر و نفوذی هستند که توانستهاند در دولت نفوذ کنند و علیرغم جنگ گستردهای که قوای بینالمللی وجود داشته است و البته ضرباتی که به خود همین دولت افغانستان وارد کردهاند، همچنان پابرجا هستند. الان شما ارزیابیتان چیست؟ فکر میکنید همچنان طالبان در ساختار سیاسی و در میان تودههای مردم افغانستان منشأ اثر و نفوذ هستند یا نه؟
طالبان متأسفانه در تمامی سطوح دولت آقای کرزای حضور فعال دارند. هم در بین ارتشیها و هم در بین وزارتخانهها و هم حتی در بین ادارات شخصی جناب آقای کرزای حضور فعال دارد. به قول آقای دکتر بشردوست که میگویند کاخ آقای رئیس جمهور خانه طالبان است، تقریباً همان معنا را میتوان حدس زد.
طالبان متأسفانه در تمامی سطوح دولت آقای کرزای حضور فعال دارند. هم در بین ارتشیها و هم در بین وزارتخانهها و هم حتی در بین ادارات شخصی. به قول آقای دکتر بشردوست که میگویند کاخ آقای رئیس جمهور خانه طالبان است
آقای کرزای به دلیل این که قوم پشتو تضعیف نشود و قومسالاری از بین نرود، سعی میکنند جلوی شکست طالبان را بگیرند و الان هم که کوشش میکنند و صلح میخواهند، صلح با ملت افغانستان را نمیخواهند.
آقای کرزای میخواهد بین اقوام پشتو مثل طالبان و بقیه پشتوها که مشکلات بسیار زیادی بهوجود آمده است، صلح برقرار کنند، اما طالبان و دیگر اقوام الان چندان در میدان صلح قرار ندارند.
به نظر میرسد که آمریکا و ناتو هم با صلح با طالبان موافق باشند و در عمل خود آنها هم به شکست و ناکامی خودشان در این مبارزه خونین در طی سالها رسیدهاند. این را چگونه ارزیابی میکنید؟
بله آمریکا و ناتو هم میخواهند وضعیت را به نحوی با طالبان برقرار کنند که خودشان بتوانند آبرومندانه از افغانستان خارج شوند و هم میخواهند طالبان را در میدان نبرد دیگری بکشند. یعنی با کشورهای دیگری وارد جنگ کنند، ولی معلوم نیست که در این طرح خودشان هم به نتیجه قاطع و جالبی برسند.
جایگاه شورای صلح را چه میدانید؟ با توجه به اینکه مرحوم برهانالدین ربانی هم تلاشهایی در این قالب انجام داد، ولی در عمل موفق نشد؟
البته شورای صلح هم بارها با طالبان وارد مذاکره شدند و سعی کردند کاری کنند، اما به نتیجهای نرسیدند. الان شورای عالی صلح واقعاً از این صلح مأیوس است. میبینید که دیروز مثلاً آقای کرزای گفته است وقتی این صلح به درد میخورد که در اختیار دولت افغانستان باشد و امثال اینها.
بله آمریکا و ناتو هم میخواهند وضعیت را به نحوی با طالبان برقرار کنند که خودشان بتوانند آبرومندانه از افغانستان خارج شوند و هم میخواهند طالبان را در میدان نبرد دیگری بکشند. یعنی با کشورهای دیگری وارد جنگ کنند
یعنی از گفتار ایشان چنین شک و تردیدی وجود دارد که آنها هم عقیدهای به این صلح ندارند یا لااقل در کوتاه مدت امیدوار نیستند که این صلح نتیجه بخش شود و به نفع ملت افغانستان تمام شود.
اگر طالبان صلح را بپذیرند، آیا قبول میکنند که سلاحشان را زمین بگذارند و بهعنوان یک نیروی سیاسی مسالمتآمیز در ساخت سیاسی افغانستان باقی بمانند؟
طالبان به دو دلیل نمیتوانند این کار را بکنند. اولاً این که آنها در جامعه پشتو آنقدر مشکلات به وجود آوردهاند و صدها یا هزاران نفر را از جامعه پشتو کشتهاند که در زمان صلح نمیتوان پاسخ آن مصیبتها و آن گرفتاریها را داد. میخواهند در سایه شعار جهاد این موضوع را فرمالیته کنند، چون در زمان صلح نمیتوانند پاسخگوی آن همه کشتار و خونریزی باشند.
مسئله دوم این است که طالبان اگر به صلح بپیوندند، نیروهای خودشان را نمیتوانند حفظ کنند. چون نیروهای طالبان برای جنگ و خشونت تحت عنوان جهاد مثلاً دور آنها جمع میشوند و شعارهای دینی آنها را وادار کرده است که در کنار طالبان باشند.
اگر آنها صلح کنند، دیگر هیچ منطقی در میدان سیاست نخواهند داشت که اینها را دور خودشان جمع کنند.