یکم: طرح مسئله؛ اکثر مدافعان دخالت بشردوستانه از یک تشبیه آغاز میکنند. “مرد تنومند و بسیار تندخویی” هر شب زن و فرزند خود را “وحشیانه مورد ضرب و شتم قرار میدهد”. “زن در برابر مرد تنومند توان دفاع از خود را ندارد و در آستانه هلاکت است”. حتی قادر به درخواست کمک نیست. یا از حقوق خود اطلاع ندارد. یعنی نمیداند که میتواند از پلیس و دادگاه کمک بخواهد تا او را نجات دهند و مرد جانی را مجازات کنند.
همسایه ها موظفند به پلیس اطلاع دهند تا به کمک این زن و آن کودک نابالغ بشتابد. “چون زن به هیچ وجه توان مقابله با مرد را ندارد، بر هر ناظری که از این واقعه آگاه است، و میتواند جان آن زن را نجات دهد فرض است که دست به اقدام بزند”.
شاید زن به دلیلی از دلایل- مثلا از سر رضایت- در برابر کتک خوردن مستمر وحشیانه سکوت اختیار کند، “اما فرض کنیم که این سکوت ناشی از ناتوانی باشد نه رضایت واقعی مبتنی بر گزینش آگاهانه و آزاد… تصمیم ناشی از ناتوانی بیش از آن که نشانگر خواست واقعی آن شهروندان باشد ناشی از نگاه واقع بینانه ایشان نسبت به محدودیت امکاناتشان در مقام احقاق حقوق شان است”.
مرد قلدر مالک زن و کودک نیست و نمیتواند مدعی شود که “چهاردیواری، اختیاری”. مردم باید (و مکلفند) پلیس را خبر کنند و پلیس زن و کودک را نجات دهد و مرد ظالم شکنجهگر را به دست قانون بسپارد.
معتقدان به دخالت بشردوستانه، در گام بعد این تشبیه را به وضعیت یک کشور دارای نظام دیکتاتوری سرایت میدهند. به گمان آنها، دولتهای قدرتمند- خصوصاً دولت آمریکا- نقش پلیس و دادگاه را یکجا باید بازی کنند.
نیروی رهاییبخش ارتش آمریکا است. میگویند: “در مقام دفاع و حمایت از قربانیان نقض حقوق بشر در جامعه جهانی، دولتهای قدرتمند دنیا خصوصا از مسئولیت اخلاقی مضاعفی برخوردار هستند… قربانیان نقض حقوق بشر اخلاقاً حق دارند… بهویژه از دولتهای قدرتمند دنیا، مطالبه کمک کنند… دولتهای قدرتمند، اخلاقاً وظیفه دارند به این تقاضا در حد تواناییهای خود پاسخ مثبت دهند…
دولتهای قدرتمند، از جمله دولت آمریکا… بسی بیش از سایر دولتهای جهان در قبال کمکرسانی به قربانیان نقض حقوق بشر مکلفند… بنابراین، دولتهای قدرتمند دنیا را نباید به خاطر کمک به اموری مانند پیشرفت دموکراسی، یا اعزام نیروی نظامی برای برقراری امنیت در یک منطقه جنگزده که در آن نسلکشی جاری است، ملامت کرد.”
مسأله اساسی این است که از دل تشبیه مرد تنومندی که همسر ناتوان خود را دائماً مضروب میسازد، نمیتوان “پلیس جهانی بودن ارتش آمریکا” را استنتاج کرد، اما طرفداران تهاجم نظامی این پرش را هم صورت میدهند
همین تشبیه، توسط یکی از مبلغان اصلی حمله نظامی به ایران، در تلویزیون بیبیسی به شکل زیر مطرح شد: “من الان معتقد هستم مردم ایران در شرایطی هستند، مثل یک زن یا کودکی هستند که در خانه مورد برخوردهای خشن و سرکوب شدید مرد خانواده قرار گرفتند.
اینها خودشان نمیتوانند دفاع کنند. همسایهها باید دخالت بکنند، به پلیس باید زنگ بزنند، پلیس هم که میآید از این افراد باید حمایت بکند و محدودیت ایجاد بکند.
اصولاً، تا این پدر اگر قرار است که پدر باشد، باید محدودیتهایی برای او ایجاد کند، محدودیتهای قانونی در رفتار… دقیقاً همینطور است [یعنی دخالت نظامی] در یک مواردی باید پلیس دخالت بکند، چون نمیتواند فردی را که کودکان خودش را مورد آزار قرار میدهد، آنها را ضرب و شتم میکند [حتی اگر جنبشی در ایران وجود نداشته باشد و یا جنبشی وجود داشته باشد و رهبران آن جنبش مخالف دخالت نظامی دولتهای خارجی باشند، بازهم] بر طبق قانون حتی اگر صدای کودکان و خانواده شنیده نشود، اگر در چنین مواردی شواهد کافی برایش وجود دارد، به نظر من باید همسایهها و پلیس دخالت بکند”.
و باز مینویسند: “رژیم جمهوری اسلامی مرتکب جنایت علیه بشریت شده و مستحق سرنگونی است. رژیم جمهوری اسلامی مرتکب جنایات جنگی شده است. بدون حمله نظامی خارجی مردم نمیتوانند رژیم را براندازند. حمله نظامی خارجی معقولترین سناریو است.
در حمله آمریکا به عراق و لیبی هزاران نفر کشته شدهاند، اما با تداوم حکومت قذافی و صدام حسین میلیونها نفر کشته میشدند. پس حمله آمریکا ترجیح داشت، ارتش ایالات متحده ذاتا نیروی شر نیست و هیچ نیروی ذاتا خیری در عالم واقع وجود ندارد.”
درباره مدعای “ناتوانی مردم ایران” که یکی از ارکان ضروری این تشبیه و یکی از مقدمات ضروری برای توجیه بمباران ایران است، در مقاله “مردم ناتوان از سرنگونسازی رژیم” سخن گفته و کاذب بودن این مدعا را نشان دادیم. در این مقاله به وجوه دیگری از این تشبیه پرداخته و اعتبار آن را از منظر دیگری خواهیم سنجید.
دوم : تشبیه پایه ی استدلال نیست
تشبیه (تمثیل منطقی) پایه استدلال نیست. به محض آن که تشبیه تغییر کند، نتیجه به کلی تغییر خواهد کرد. آیا این تشبیه رواست و با وضعیتی که معتقدان به دنبال آنند سنخیتی دارد؟ یا تفاوت آن قدر عظیم و بنیادین است که این تشبیه حتی به کار شبیهسازی هم نمیآید؟
سوم: چه کسی پلیس است؟
تشبیه مرد قلدر تنومند و کودک نابالغ و زن ناتوان، متعلق به یک خانه در یک کشور خاص است. آن کشور- وهر کشور دیگری- دارای قانون اساسی و قوانین پارلمانی است که پلیس و دادگاهها را پدید آورده و وظایف آنها را معین کردهاند. حتی در رژیمهای استبدادی، پلیس موظف به انجام وظایفی قانونی است و نباید پلیس را با نیروهای اطلاعاتی، امنیتی و سرکوبگر یکی قلمداد کرد.
این تشبیه برای این به کار گرفته شده تا بمباران ایران را موجه سازد، اما پرسش کلیدی این است: آیا نیرویی قانونی به نام “ارتش جهانی” وجود دارد؟ سازمان ملل متحد که نهاد مقبول جهانی است، فاقد “ارتش بینالمللی” است. بیشتر دخالتهای نظامی در دیگر کشورها تاکنون توسط دولت آمریکا صورت گرفته است.
“قدرت برتربودن” به ارتش آمریکا اجازه داده تا طی چند سال گذشته بهطور مداوم نقاطی از خاک پاکستان را بمباران کند. در این بمبارانها بیش از دوهزار و ۵۰۰ تن کشته شدهاند
چه نهادی چنین وظیفه و اختیاری را به دولت آمریکا سپرده است؟ این کنش جز زور و قلدری چه نقطه اتکایی داشته است؟ از دخالت در ویتنام گرفته تا دخالت در افغانستان و عراق (که پس از جستوجوی همه نقاط عراق- ازجمله کاخهای صدام حسین و اتاق خوابش و نیافتن هیچ چیز- جرج بوش ۲۴ ساعت به او فرصت داد تا کشور را ترک کند و سپس به عراق حمله و آن کشور را اشغال کرد)، آیا امری جز توان نظامی آمریکا این گونه مداخلات را امکانپذیر ساخته است؟
مسأله اساسی این است که از دل تشبیه مرد تنومندی که همسر ناتوان خود را دائماً مضروب میسازد، نمیتوان “پلیس جهانی بودن ارتش آمریکا” را استنتاج کرد، اما طرفداران تهاجم نظامی این پرش را هم صورت میدهند.
یعنی استدلالشان نامعتبر، عقیم و نامنتج است. مواردی از “پلیس جهانی کردن ارتش آمریکا” در نقل قولهای ابتدای مقاله ذکر شد.
به عنوان نمونهای دیگر، در ۱۳/۱/۱۳۹۰ گفتهاند: “حمله نظامی در شکل محدود و موقت صرفاً بهمنظور تخریب ماشین نظامی و فلج کردن قدرت سرکوب حکومت تجاوزگر به حقوق ملتش مشروعیت مییابد… اگر اوضاع ایران به مرحله بحرانی کنونی لیبی رسید که بیشاز ده هزار نفر کشته شدند و کشور در زیر آتش حکومت ویران گشت و جنبشی قوی رویاروی حکومت ایستاد و برای رهایی از سلطه به شکل مستمر مبارزه نمود، آنگاه ممکن است چنین ضرروتی پیش بیاید…
هرجا اتفاق میافتد و حکومتی سرکوبگر در مقابل خواست تغییر مردم قد علم میکند بلافاصله نگاهها معطوف به آمریکا میشود تا اقدامی صورت دهد. موقعیت کنونی آمریکا در دنیا این انتظار را برای بخشهای مختلفی از مردم دنیا ایجاد کرده است که شاید ممکن است ریشه در قدرت برتر آن در دنیا داشته باشد.”
مدعای ما این است که آن تشبیه معصومتر و نامرتبطتر از آن است که بتواند وظیفه بمباران ایران را به ارتش آمریکا بسپارد.
مسئله، همانگونه که خود نوشتهاند، چیزی جز “قدرت برتر” نظامی آمریکا نیست. همین “قدرت برتر” به ارتش آمریکا اجازه داده تا طی چند سال گذشته بهطور مداوم نقاطی از خاک پاکستان را بمباران کند. در این بمبارانها بیش از دوهزار و ۵۰۰ تن کشته شدهاند.
به گمان معتقدان به دخالت بشردوستانه دولتهای قدرتمند دنیا را نباید به خاطر کمک به اموری مانند پیشرفت دموکراسی، یا اعزام نیروی نظامی برای برقراری امنیت در یک منطقه جنگزده که در آن نسلکشی جاری است، ملامت کرد
در مورد ماقبل آخر، ۲۴ سرباز پاکستانی کشته شد که این امر تنشهای زیادی بین دو کشور ایجاد کرد و دولت آمریکا مجبور شد “مسئولیت اساسی” کشتن سربازان پاکستانی را بپذیرد.
چهارم: نجاتدهنده یا نابودکننده
در تشبیه مورد نظر، مردم پلیس را خبر میکنند تا زن و کودک را نجات دهد و مرد تنومند تندخو را به دست عدالت بسپارد، نه این که با بمب خانه را بر سر زن و کودک ویران سازد و آنها را به قتل برساند یا معلول دائمی کند، اما گروهی از سرنگونخواهان از دولتهای غربی به رهبری دولت آمریکا میخواهند ایران را به منظور سرنگونی جمهوری اسلامی بمباران کند.
در این نوع بمبارانها، دهها یا صدها هزارتن کشته خواهند شد. الگوی مطلو
ب اینان مدل لیبی است و طی دهها مقاله و مصاحبه بدان به عنوان یک مدل مطلوب اشاره کردهاند. بهعنوان نمونه، در۲۵ آبان ۱۳۹۰ در تلویزیون گفته میشود:
“شرایطی که میتواند شرایط مداخله انساندوستانه را فراهم بکند، شرایط امروز سوریه است که مردم ماندند چهکار بکنند، نیروهای سرکوبگر هر روز مردم را میکشند، کشورهای عرب دارند اعتراض میکنند، همسایه کشور سوریه دارد اعتراض میکند، مردم تنها ماندند و نیروهای بینالمللی باید هرطوری میتوانند جلوی سرکوبهای رژیم سوریه را بگیرند.
اگر در ایران روزی روزگاری، جنبش ایران رشد پیدا کرد و مثل بعد از انتخابات میلیونها رفتند تو خیابان، و جمهوری اسلامی به تظاهرات آرام مردم تیراندازی کرد، مثل قذافی تانک آورد، مثل قذافی هواپیمای بمبافکن انداخت، چارهای نیست و رهبران جنبش سیاسی در ایران درخواست کردند از جهان که به ما کمک کنید، خوب کمک باید کرد. اون می شود کمک بشردوستانه.”
نیروی عملکننده در لیبی که آن کشور را بمباران میکرد، سازمان ناتو بود. در تشبیه زن ناتوان و مرد قدرتمند، پلیس مراکز حساس خانه را بمباران نمیکند، بلکه با بازداشت مردم ستمگر، زن را از دست او نجات میدهد، اما روشن نیست که مدافعان براساس آن تشبیه چگونه بمباران یک کشور را استنتاج میکنند؟ پلیس همسایه ها و اقوام مرد خشن را نمیکشد. خانههای آنان را ویران، کودکانشان را یتیم و محل زندگیشان را نابود نمیکند. این تفاوت بنیادین چگونه با آن تشبیه سازگار است؟
پنجم: فرشتهها یا شیاطین
پلیسی که به سراغ خانه “مرد تنومند و بسیار تندخو” میرود، گویی نقش فرشته نجاتبخش را بازی میکند. یعنی با بازداشت مرد جبار و سپردن او به دادگاه، کودک خردسال و زن ناتوان را آزاد میسازد، اما نظامیانی که به کشورها حمله میکنند، فرشتگانی چون مادر ترزا نیستند. نظامیان ارتش آمریکا و دیگر دولتهای غربیاند که عملکرد آنان در این قبیل موارد روشن است.
نظامیان ارتش آمریکا و دیگر دولتهای غربیاند که عملکرد آنان در این قبیل موارد روشن است. ارتش آمریکا را راهبهها تشکیل نمیدهند. جنگ بهطور طبیعی مقتضیات و پیامدهایی دارد که نمیتوان از آنها گریخت
ارتش آمریکا را راهبهها تشکیل نمیدهند. جنگ بهطور طبیعی مقتضیات و پیامدهایی دارد که نمیتوان از آنها گریخت. بهعنوان نمونه به موارد زیر بنگرید که برخی پیامدهای طبیعی جنگ را برملا میسازند:
۱-۵- تجاوز به زنان و کودکان: در یک مورد چهار سرباز آمریکایی به یک زن عراقی تجاوز کردند. مطابق تشبیه قرار بود پلیس، زن ناتوان و کودک نابالغ را از شر مرد تنومند تندخو خلاص سازد، نه اینکه اعضای خانواده را قتل عام کند و به دختر خردسالش تجاوز کند. در ۱۲ مارس ۲۰۰۶ نظامیان آمریکایی در روستای یوسفیه در غرب شهر محمودیه، کل اعضای یک خانواده (مادر ۳۴ ساله، پدر ۴۵ ساله، خواهر شش ساله و خواهر ۱۴ ساله) را قتل عام کردند. پنج تن از نظامیان آمریکایی دختر ۱۴ ساله (عبیر جنایی) را مورد تجاوز جنسی قرار دادند و سپس او را کشتند. [و… و…. و …. ] به ابتدای این فیلم بنگرید که سربازان با زنان چه میکنند.
در نهایت پس از چندین سال گروه تحقیق ارتش آمریکا تأیید کرد که به زنان و کودکان در ابوغریب تجاوز شده است. به یک دختر ۲۰ ساله عراقی نیز نظامیان آمریکایی تجاوز کردهاند. گزارش دیگری نشان میدهد که نظامیان آمریکایی به کودکان در برابر زنان از پشت تجاوز میکردند. زنان تا حدی دچار احساس شرم میشدند که آرزوی مرگ میکردند.
در ۲۷ دسامبر (هفتم دی ۹۰) سیانان طی گزارشی از رشد ۶۰ درصدی تجاوز جنسی در آکادمیهای ملی ارتش آمریکا خبر داد. وقتی با خود چنین میکنند، با دیگران که دشمن به شمار میآورند، چه خواهند کرد؟
۲-۵- شکنجه زندانیان
شکنجه زندانیان عراقی و افغانی یک از جرایم نظامیان آمریکایی است که به تأیید نهادهای بینالمللی حقوق بشری رسیده است. به عنوان نمونه سازمان عفو بینالملل در دهمین سال آغاز به کار زندان گوانتانامو، طی گزارشی به این موارد اشاره کرده است.
اما دهها گزارش پیش از این در این خصوص انتشار یافته است. تنها کار دولت آمریکا این بود که نسبت به انتشار عکسهای شکنجههای وحشیانه زندانیان توسط نظامیانش اعتراض میکرد.
۳-۵- قتل عام غیر نظامیان جهت تفریح
نظامیان آمریکایی مردم بیگناه کشور اشغال شده را برای تفریح میکشتند و با اجساد آنها عکس یادگاری میگرفتند. پنتاگون بابت عکسهای یادگاری سربازان آمریکایی با کشتهشدگان افغانی که مجله اشپیگل آلمان آنها را افشا کرد، رسماً عذرخواهی کرد. آنان یک گروه به نام «تیم کشتار» تشکیل میدادند و برای تفریح مردم غیر نظامی افغانستان را به قتل میرساندند. این گروه از نظامیان محاکمه و سه تن از آنان به ۲۰ سال زندان محکوم شدند.
۴-۵- قطعهقطعه کردن بدن غیر نظامیان و هدیه بردن آن به آمریکا مانند سر گوزن
نظامیان آمریکایی مردم بیگناه کشور اشغال شده را کشته و بدن آنها را قطعه قطعه کرده و بخشهایی از اجساد مقتولان بیگناه را به عنوان یادگاری با خود به آمریکا آورده بودند. نظامی جنایتکار گفته است که نگاهداری بخشهایی از بدن کشتهشدگان، مانند نگاهداری شاخ گوزن پس از شکار است.
اگر یک مسلمان، یا یک ایرانی یا یک آسیایی چنین عمل شنیع و جنایتکارانهای انجام داده بود، مدافعان ایرانی دخالت بشردوستانه جنجالی جهانی برپا میکردند، اما وقتی ارتش آمریکا مرتکب چنین جنایتهایی میشود، اینان استنادکنندگان به این موارد مورد تأیید دولت آمریکا را غربستیز، ضد آمریکایی، ضدامپریالیست، اسلامیست، مارکسیست لنینیست، طرفدار سیدعلی خامنهای و هزار چیز دیگر میخوانند و البته این برچسبها اتهام زنی جهت منکوب کردن نقادان به شمار نمیرود.
۵-۵- ادرار کردن بر اجساد
در چهارشنبه ۲۱ دی ماه ۱۳۹۰ فیلمی منتشر شد که نشان میدهد چهار سرباز آمریکایی در حال ادرار کردن بر اجساد افغانیها هستند. دولت آمریکا مجبور به پوزشخواهی شد و پنتاگون اعلام کرد که به این موضوع رسیدگی خواهد کرد. اگر یک گروه نظامی ایرانی یا خاورمیانهای چنین عمل شنیعی انجام داده بود، مدافعان تشبیه زن ناتوان و مرد تنومند چه میکردند؟
۶-۵- تک تیراندازان
هفتهنامه تایم گفتوگویی با یک “سناپیر” (سربازی که با تفنگ دوربیندار از راه بسیار دور یک نفر را نشانه گرفته است و شکار میکند) انجام داده است. نام او، کریس کایلی است که به تازگی کتابی در مورد عملیات خود در عراق نوشته است. او میگوید یکصد و شصت عراقی را شکار کرده است (این عدد دقیق است زیرا کسانی که توسط تیراندازهای راه دور شکار میشوند بعداً باید نامشان توسط اطرافیان و گزارشهای رسمی تأیید شود.) نخستین قربانی او یک زن بوده که کودک خردسالش را بغل کرده بوده و در دست دیگرش نارنجکی داشته است.
کریس کایلی یک تک تیراندازان آمریکایی است که می گوید که به او فرمان میدهند تا پسربچهای را هدف بگیرد و از پای در آورد، اما وی از کشتن او صرف نظر میکند. اما در بقیه موارد این عمل را با خونسردی انجام داده، چون هدف اصلی آنان حفظ آمریکاییها از هر گزندی و به هر قیمتی بوده است
در مورد دیگری به او فرمان میدهند تا پسربچهای را هدف بگیرد و از پای در آورد، اما وی از کشتن او صرف نظر میکند. در عین حال میگوید در بقیه موارد این عمل را با خونسردی انجام داده، چون هدف اصلی آنان حفظ آمریکاییها از هر گزندی و به هر قیمتی بوده است. او تنها یکی از تک تیراندازان آمریکایی است. باید به انتظار نشست تا بقیه هم به حرف درآیند.
۷-۵- تروریسم دولتی
دولت اوباما اسامه بن لادن را در پاکستان و یک تن دیگر از رهبران القاعده را در یمن ترور کرد. معنای این گونه اعمال تروریستی چیست؟ آیا معنای آن این نیست که تروریسم ناروا و رذیلانه است، وقتی از سوی القاعده صورت گیرد، اما اگر از سوی ارتش آمریکا صورت گیرد، مشروع و فضیلت است؟ اگر گروههای بنیادگرا مرتکب ترور شوند رذیلت اخلاقی و نقض حقوق بشر است، اما اگر دولت آمریکا مرتکب ترور شود، فضیلت اخلاقی و در راستای دفاع از حقوق بشر است.
مجله فارین پالیسی نیز افشا کرده است که موساد نیروهای جندالله را به نام سازمان سیا استخدام و برای عملیات تروریستی در ایران مأمور کرده است. دولت آمریکا نیز از این اعمال اطلاع کامل داشته و گویی فقط تا حدی دلخور شده است. مارک پری در گفتوگو با بیبیسی گفته است که تحقیقات ۱۸ ماهه وی کاملاً معتبر است و موساد به نام سازمان سیا برای انجام عملیات تروریستی در ایران جاسوس استخدام میکند.
ششم- جرج بوش را بازداشت کنید!
تشبیه مرد قلدر و زن ناتوان، پلیس رهاییبخش را ایجاب میکرد، نه پلیس شکنجهگر را. دولت آمریکا در عراق و افغانستان و زندانهای مخفی و علنی مرتکب شکنجههای بسیاری شده که تصاویر بخشی از آنها انتشار یافته و به تأیید پنتاگون هم رسیده است. سازمان سیا حتی در زندانهای مخفی در کشورهای اروپایی زندانیان را شکنجه کرده است.
اگر مدافعان دخالت بشردوستانه قصدشان نجات انسانهاست، نه شکنجه و کشتن انسانها، اگر قصدشان دفاع از حقوق بشر است، به همراه سازمان عفو بینالملل از بازداشت جرج بوش حمایت به عمل آورند، نه اینکه همسو و همکار با جرج بوش شوند. نهادهای حقوق بشری- بهعنوان مثال سازمان عفو بینالملل- خواستار آن شدهاند که جرج بوش به دلیل جرایمی که در “جنگ علیه تروریسم” مرتکب شده است- ازجمله استفاده از شکنجه- باید بازداشت شود.
تروریسم ناروا ، رذیلانه و نقض حقوق بشر است، وقتی از سوی القاعده صورت گیرد، اما اگر از سوی ارتش آمریکا صورت گیرد، مشروع ، فضیلت و در راستای حقوق بشر است؟
پس فرمانده کل قوای ارتشی که به گمان تشبیهسازان باید به ایران حمله کند، از نظر نهادهای حقوق بشری ناقض حقوق بشر بودهاند و به فرمان او صدها هزار غیرنظامی عراقی کشته شدهاند.
هفتم- قانونشکن
برخلاف تشبیه یاد شده که پلیس قانونی عمل میکند، دولت آمریکا در تمامی تهاجمهای نظامی به دیگر کشورها قوانین بینالمللی را نقض کرده است. حتی در مورد لیبی، شورای امنیت سازمان ملل، فقط و فقط ممنوعیت پرواز را به تصویب رساند، اما ناتو همهجا را بمباران کرد تا جلادی چون قذافی را سرنگون سازد.
هشتم- عدم عضویت در دیوان بین المللی کیفری
دولتهای آمریکا، اسرائیل و ایران حاضر به عضویت در دیوان بینالمللی کیفری نیستند. چرا؟ به دلیل دو جرم مهم “جنایتهای جنگی” و “جنایت علیه بشریت”. دولت آمریکا که نظامیانش در کشورهای متعددی مرتکب جنایتهای جنگی شدهاند و میشوند، نمیخواهد عدالت از سوی سازمان ملل درباره نظامیانش به اجرا در آید.
در تشبیه “مرد تنومند تندخو” و “زن ناتوان”، اگر پلیس زورگویی کند، میتوان از مرد به دستگاههای قانونی و دادگاهها شکایت کرد، مردم افغانستان و عراق از دولت آمریکا به کجا میتوانند شکایت کنند؟ این دولت که عضو دیوان بینالمللی کیفری نیست و حداکثر برای جنایتهایی که نظامیانش در دیگر کشورها انجام میدهند، پوزشخواهی میکند، اما در مواردی به جنایتکاران مدال اهدا میکند.
به یاد داریم که ناو آمریکایی وینسنس در ۱۲ تیر ۱۳۶۷ هواپیمای مسافری ایران را با شلیک موشک سرنگون کرد و موجب کشته شدن حدود ۲۹۰ (۵۳ زن، ۱۵۶ مرد و ۶۶ کودک) بیگناه غیر نظامی شد.
نهم- آتش زیر خاکستر نفرت و کینه و انتقام
در تشبیه یادشده، پلیس با بازداشت مرد تنومند، زن و کودک را رها میسازد، اما وقتی کشوری بمباران و ساختارهایش نابود شد، هزاران مار و افعی از فرصت پدید آمده استفاده میکردند و به جان مردم بیگناه میافتند. این تجربه در عراق، افغانستان و لیبی به خوبی مشاهده شد. قتل و غارت و تجاوز برخی از صور نابودی ساختارها هستند.
دولتهای آمریکا، اسرائیل و ایران به دلیل دو جرم مهم جنایتهای جنگی و جنایت علیه بشریت حاضر به عضویت در دیوان بینالمللی کیفری نیستند
در این سه کشور هزاران زن مورد تجاوز قرار گرفتند. هزاران تن به روی یکدیگر اسلحه کشیدند و جنگ در عراق و افغانستان همچنان ادامه دارد. در لیبی فقط در شهر “توارغه”، سیهزار انسان ساکن شهر را از خانههایشان بیرون راندند. ظاهرا اتهام آنها همکاری با قذافی بوده است. نهادهای حقوق بشری این عمل را “جنایت علیه بشریت” به شمار آوردهاند. در لیبی با حدود سیهزار مفقودالاثر مواجه هستیم.
در دوم ژانویه سال میلادی جدید (۱۲ دی) اعلام شد که در عراق ده سال پس از جنگ، هنوز “کشتار غیر نظامیان کاهش نیافته است”.
در پنجم ژانویه (۱۵ دی) طی انفجارهایی در مناطق شیعهنشین بغداد، دستکم ۷۲ تن کشته و ۶۸ تن مجروح شدند. در نهم ژانویه (۱۹ دی) طی دو انفجار در منطقه شیعهنشین بغداد دست کم ۱۴ نفر کشته شدند. در ۱۴ ژانویه (۲۴ دی) در یک حمله انتحاری به شیعیان در بصره، دستکم ۵۳ تن کشته و بیش از ۱۳۰ تن زخمی شدند.این نزاعها و انتقامگیریهای فرقهای چه زمانی پایان خواهد یافت؟
ما هیچگاه نظام سیاسی دموکراتیک نداشتهایم. طی ۳۳ سال گذشته حجم بالایی نفرت و کینه آفریده شده که همچون آتش زیرخاکستر “استبداد دینی” است. این آتش قوی و پایدار است. وقتی “خاکستر نظام سلطانی فقیه سالار” از طریق بمباران ایران کنار رود، غارت و تجاوز و انتقام به شدت شعلهور خواهد شد. عبور از جمهوری اسلامی به نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر، باید متکی بر تواناییهای مردم ایران و فاقد خشونت باشد.
دهم- نتیجه
کسانی که به تشبیه “زن ناتوان و مرد تنومند و تندخو” متوسل میشوند، هیچگاه از بمباران ایران سخن نمیگویند و از “دخالت بشردوستانه” حرف میزنند.
ما هیچگاه نظام سیاسی دموکراتیک نداشتهایم. طی ۳۳ سال گذشته حجم بالایی نفرت و کینه آفریده شده که همچون آتش زیرخاکستر “استبداد دینی” است
میپرسیم: آیا منظور شما از دخالت بشردوستانه کاری شبیه مادر ترزا است که به فقرای هندی کمک میکرد؟ آیا باید به فقرای تحت سلطه رژیم استبدادی جمهوری اسلامی کمک کرد؟
میگویند: منظور ما از دخالت بشردوستانه آن کاری است که در لیبی صورت گرفت.
میگوییم: پیمان ناتو لیبی را ماهها بمباران کرد. پس دخالت بشردوستانه یعنی بمباران ایران.
میگویند: منظورمان بمباران جمهوری اسلامی است، نه ایران.
میگوییم: مگر ایران (مردم، منابع، امکانات، زیرساختها و…) متعلق به جمهوری اسلامی است؟
ایران به مردم ایران تعلق دارد، نه زمامداران جبار حاکم بر آن. ایران یعنی مردم و همه امکانات و مرزهای جغرافیایی آن. نمیتوان اینها را بمباران کرد و مدعی شد که داریم جمهوری اسلامی را بمباران میکنیم.
مجازات رژیم جبار موجه است، اما بمباران یک کشور و کشتن مردم بیگناه- برمبنای تشبیهی به غایت سست- نقض حقوق بشر است.
باید از شر رژیمهای استبدادی خلاص شد، اما هدف وسیله را توجیه نمیکند. روشها و وسایل رسیدن به اهداف متعالی و اخلاقی نیز باید اخلاقی باشند. هدف نجات مردم از سلطه “نظام سلطانی فقیهسالار” است، نه کشتن مردم بیگناه و نابودی ایران. شاید برخی فراموش کرده باشند این جمله را که میگفتند: “ایران را باید کلنگی کرد”، اما دیگران فراموش نکردهاند. آن روز از کلنگی کردن سخن میگفتند و امروز از مدل مطلوب لیبی.
پاورقی :
آقای گنجی، شما و این برادر پیری هر دو در قلب همین پلیس تجاوزگر زندگی می کنید. اگر به گفته های خود باور دارید، آیا از وحشت خوابتان می برد؟ یا شاید منظور چیز دیگری است که ما نامحرمان نباید از شماها بدانیم؟!
کاربر مهمان / 19 January 2012
هموطن خوب اولأ بنده تا کنون عبارت پلیس تجاوزگر غربی را تا کنون بکار نبرده ام و گمان نمیکنم که اقای گنجی هم چنین چیزی گفته باشند.احتمالا شما ارتش تجاوز گر و پلیس را با هم اشتباه گرفته اید.اگر حدث من درست است،میدانید که پلیس وظایفش حفظ امنیت شهرهاست و نه لشکر کشی و اشغالگری.
دوم اینکه در جوامع غربی یک دمکراسی نسبی خوب وجود دارد و قانون حکم فرماست.البته اینجاهم اجحاف و اعمال غیر قانونی صورت میگیرد، ولی تا زمانی که گند کار کسی در نیاید و پلیس مدارک محکمه پسند ارائه نکند،کسی هم نمیتواند شخص متخلف را به زندان بیاندازد و یا به زور کتک و انواع شکنجه از او اعتراف بگیرند.
سوم اینکه از خود بپرسید شما و یا مخالفین نظام سرمایه داری و دوّل استعماری چرا در غرب زندگی میکنید و یا با آنان علیه مردم ایران هم راه و هم پیمان شده اید؟اگر هم مدافع نظام سرمایه داری هستید،دلیل ندارد که به سیاسیون و نیروهای خواهان دمکراسی ایراد بگیرید که چرا آنان حقایق را در مطبوعات منعکس میکنند.اعترض شما به نیروهای طرفدار دمکراسی و مدافع حقوق بشر واقعی علل گوناگون دارد و من به چند علت مشکل شما اشاره می کنم:اول عدم صداقت در ادعای انسان دوستی-دوم عدم اعتقاد به مردم سالاری -سوم وجود گره های اجتماعی -سیاسی ، چهارم دسترسی نداشتن به اطلاعات درست سیاسی ،پنجم وابستگی حزبی سازمانی و نهایتا فرصت طلبی و سود جوئی.
هموطن اینکه اقای گنجی در کجای دنیا زندگی میکند ،فقط به خودش مربوط است و شما نمیتوانید محل زندگی ایشان را نماینده تفکر و عقاید ایشان بدانید.همانطور که اقای گنجی هم نمی تواند به مدافعان مردمالاری در ایران ایراد بگیرد و بگوید:اگر شما خواهان دمکراسی هستید، چرا در ایران زندگی میکنید و به انان دستور بدهد که ایران را ترک نموده و به اروپای غربی کوچ کنند
دوست گرامی اروپائیان و امریکائیان دمکرات واقعی و انساندوست، خودشان در افشا گری جنایات سربازان و مسئولین و مقامات و پلیس و سازمان امنیت در صف مقدم می باشند و من و اقای گنجی و دیگران از خواندن مطالب آنان و یا تماشای فیلم های مستند و غیره که توسط نیروهای سیاسی انعکاس می یابند، بهرمند شده و انچه را که فهمیده ایم به هموطنان ایرانی خود انتقال می دهیم.لذا شما به اصل مطلب دقت کنید و اگر اطلاعات و یا نظرات ما درست نبود،محبت نموده و شما ما را آگاه نمائید.ضمنا بسیاری از آمریکائیان و اروپائیان در سرزمین های اسلامی و مخصوصا عربستان مشغول کار و زندگی و چپاول اموال مسلمانان می باشند و شما لطف کنید از دوستان آمریکائی خود بپرسید که اگر مسلمانان اینقدر بدند ،انان چرا در مرکز دنیای اسلام جا خوش کرده اند و با عربهای وهابی و سلفی از یک توبره علف میخورند؟
کاربر مهمانmansour piry khanghah / 20 January 2012
اول اینکه خوشحالم که یک جا پیدا شد که اکبرگنجی بتواند بازخورد یک مقاله اش را ببیند. من هم از اکبر گنجی سوال دارم. چرا بین همه کشورهای دنیا به کشور جنایتکارجنگی و پلیسی و خلاصه سراپا جنایت آمریکا پناه آورده؟ به یه دلیل ساده. اونجا آبگوشت چرب تری براش داشته. نمونه دیگرش اصلاح طلبانی هستند که به آمریکا سرازیر شدن و هیچ گاه نگفتن چرا فقط مردم داخل باید از امریکا متنفر باشن یا نباید بهش اعتماد کرد؟؟ ****
سام / 20 January 2012
برادر منصور پیری، یک موقعی بنظر میرسید …، با پر کاری *** و پرنده حاج آقا و خانمی و غیره اش بتواند سر بی خبران کلاه بگذارد. دیدیم که با تمام پزهای افراطی، فقط دو کار را انجام داد. 1- همدستی در رویش پدیده سخیفی چون احمدی نژاد. در این مورد تشابهات شخصیتی افشاگر این همدستی شد. 2- ایجاد بی اعتمادی و شک در برخورد با فعالین سیاسیای که در هر جهت می دوند و می پرند. به نظر من باید از ایشان(؟) سپاسگزار بود که درس بزرگی به آپوزیسیون و جنبش سبز داد، چرا که به رغم ضربه های هولناک که ریشه در اعتماد بی محابای اولیه داشت؛ جوانان ما از شگردهای *****« کمی تا قسمتی» تجربه آموختند. استفاده ابزاری از مفهوم «نسل سوخته» که نفرت از والدین را تبلیغ میکرد، با خباثت وافر جوانان میهن را سوزاند. **** اما در عین غلط اندازی های نخ نما، نژادپرستی باستان پرستانه ( چه اصطلاح پاتالی!) و ضدیت با برابری های انسانی در این پرکاری ها موج می زند. بقول خودتان، شیر فهم شد؟
کاربر مهمان / 20 January 2012
چقدر روشنگری آقای گنجی همه جانبه است. من وقتی از احمدی نژاد و امامان جمعه و سران سپاه همین چیزها را می شنیدم، به تجاوز به زنان و دختران ایرانی فکر نمی کردم. موقعی که در باره عراقی ها و افغان ها می خواندم شانه بالا می انداختم و با یک به من چه از کنارش می گذشتم. تجاوزات در زندان های ایران هم گمان کنم شایعه است. اگر هم واقعیت داشته باشد، می شود به حساب مسائل خانواده گی گذاشت. اما غیرتم اجازه نمی دهد که سرباز آمریکائی این کار را بکند. مثل این میماند که اجازه دهیم مسیحیت بعنوان پلیس خطرناک به اسلام تجاوز کند.
کاربر مهمان / 18 January 2012
روش کنونی مبارزه و روشنگری اقای گنجی، روشی سیاسی و منطقی است و منافع ملّی و رشد آگاهی را دنبال و حمایت می کند.امید است که تمام سیاسیون مدعی حقوق بشر و مردمسالاری نیز چنین روشی را دنبال کنند که هم غربیان استعمارگر و هم مستبدین داخلی بفهمند که ایرنیان خود میتوانند امور خویش را در دست بگیرند و جامعه ای متمدن و مردمسالار را شکل دهند.یکسو نگری مسائل کشوری، روش سیاسیکارانی است که خود افرادی غیر دمکرات هستند و فقط منافع شخسی و سازمانی خود را دنبال میکنند و از این طریق هم عوام و افراد غیر سیاسی را فریب میدهند.
کاربر مهمانmansour piry khanghah / 19 January 2012
دادستان سابق آمريكا فاش كرد
رمزي كلارك : ترور دانشمندان ايران كار آمريكا و اسرائيل است
http://www.kayhannews.ir/901029/3.htm#other302
کاربر مهمانmansour piry khanghah / 19 January 2012
با سلام. اکبر خان مگر شما همان نیستید که بودید! مگر شما همان نیستید که شهادت دادید که در زندان با شما رفتار غیر اخلاقی شده؟! مگر سر باطبی را توی توالت نکردند؟! مگر به صورت خانمهای محترم نشاشیدند؟! اگر مصلحت مملکت مورد نظر شماست؟ میخواهم که نباشد چنین خانه ای را که که مسکن چنین جانوارانی شده . ما را از سر بریده می ترسانی ؟؟! هیهات هیهات …. !!!.
کاربر نادر / 18 January 2012
آقاي گنجي شما و دوستانتان چه چيزي را مي خواهيد براي مردم به اثبات برسانيد. اين حكومت لجن زاري است كه شده خانه حشرات مزي كه جز آزار و اذيت مردم كار ديگري انجام نمي دهند. زماني اين لجن زار بايد خشك شود. شما در كنار چشمه عافيت در شرايط عالي نشسته ايد و صحبت از چه مي كني؟! اگر راست مي گويي برگرد و در داخل كشور مبارزه كن براي برچيدن اين حكومت. دقيقاً همانند احمدي نژاد صحبت مي كني
بابك / 19 January 2012
لازم به مشکر کشی در این مورد بخصوص نیست. امریکا دارد از طریق تحریمهای اقتصادی همان کاری را با ایران میکند که با لیبی و عراق کرد. تحریمهای نضامی گلوگاه قدرت نظامی ایران را ارام ارام خواهد فشد تا خفه شود.
کاربر مهمان / 18 January 2012
آقای گنجی آسمان و ریسمان بافی. خود گوئی و خود خندی. خودتان یک سامانه و مفروضات موهومی و سناریو نویسی و سپس استدلالات هم ارز. آخر این سیستم بندی شما آیا بی در رو آدیاباتیک ایزوله چیست؟ همه این حرفها موهوم و آینده و دنبالۀ فرایند ها نا معلوم است مخصوصن با اطلاعات و مهارت شما که هیچ. پدر مردم دارد در میاد شما سرگرم سامانه سازیهای خیالی و کیفور که پنداری هنرمندی.
کاربر مهمان / 18 January 2012