اودری لرد: «کلماتی که هنوز در اختیار ندارید کداماند؟ نیاز دارید که چه بگویید؟ کدامند استبدادهایی که هر روز میبلعید و میکوشید آن را از آن خود سازید، تا آنجا که بیمارتان سازد و همچنان مانده در سکوت، بمیرید؟ شاید برای برخی از شما که امروز در اینجا حضور دارید، من نماینده یکی از ترسهایتان باشم.»
اودری لرد، فمنیست مبارز به عنوان زنی با هویتهای چندگانه سرکوب شده زندگی خود را صرف مقابله با ستم مضاعف بر گروههای اقلیت کرد. جایگاه امروز جامعه اقلیت جنسی و جنسیتی و حقخواهی آنان در سطوح پیشرفتهتر بر دستاوردهای اساسی گفتمان مبارزانی اندیشمند چون او استوار است.
لرد در روایتگری «دگرگونی سکوت به زبان و اجراگری»، از تجربه فردی رویارویی با سرطان سینه و واهمه فناپذیری، به دیدگاهی جمعی و سیاسی میرسد و زنان را به شکستن سکوت و پل زدن میان تفاوتها ملزم میکند.
او از یک قربانی ساکت و منفعل سرطان -و سرکوب- به یک جنگجوی مبارز برای جان خود -و اجتماع خود- بدل میشود و ما را از پنهان شدن پشت تفاوتهای تحمیلی و غارت خودمان از خودمان بر حذر میدارد.
به ضرورت کوتاهی مطالب در شبکههای اجتماعی، فرازهایی از این سخنرانی* را در زیر میخوانید:
“من دیر یا زود قرار بود بمیرم، چه هیچ خودم را بازگو کرده بودم و چه نکرده بودم. سکوتهایم از من محافظت نکرده بود. سکوتتان از شما محافظت نخواهد کرد. اما به ازای هر سخن واقعی که بر زبان آورده بودم و به ازای هر تلاشی که هرگاه برای سخن گفتن از آن حقیقتهایی که هنوز در جستجویشان هستم صورت داده بودم، با زنان دیگر ارتباط گرفته بودم و با پل زدن بر تفاوتهایمان، کلمات را در تناسب با جهانی که همه به آن باور داشتیم آزموده بودیم. و این دلسوزی و مراقبت تمام آن زنان بود که به من قوت داد و مرا قادر ساخت اساس زندگی خود را مورد مداقه قرار دهم.
زنانی که در آن دوره به یاری من آمدند سفیدپوست بودند و سیاهپوست، پیر بودند و جوان، لزبین بودند و دوجنسگرا و دگرجنسگرا، و ما همه یک جنگ مشترک علیه استبداد خاموشی داشتیم. آنها همگی به من قدرت و پروایی دادند که بدون آن نمیتوانستم از مخمصه سالم بیرون بیایم.
کلماتی که هنوز در اختیار ندارید کدامند؟ نیاز دارید که چه بگویید؟ کدامند استبدادهایی که هر روز میبلعید و میکوشید آن را از آن خود سازید، تا آنجا که بیمارتان سازد و همچنان مانده در سکوت، بمیرید؟ شاید برای برخی از شما که امروز در اینجا حضور دارید، من نماینده یکی از ترسهایتان باشم. چون زنم، چون سیاهپوستم، چون لزبینم، چون خودمم – یک زن سیاهپوست جنگجوی شاعر که کارم را انجام میدهم – و آمدهام که از شما بپرسم، آیا شما هم سهم خود را انجام میدهید؟
ما اینجا هستیم چون هرکدام به طریقی به زبان، به قدرت آن و به مطالبه و احیای زبانی که ساخته شده تا علیه ما به کار گرفته شود تعهد مشترک داریم. در دگرگونی سکوت به زبان و اجراگری، پایهریزی کارکرد هر شخص، محک زدن آن و حیاتی دانستن نقش خود در این تحول بر تک تک ما بسیار ضروری است.
آنجا که حرفهای زنان برای شنیده شدن فریاد میشود، هریک از ما باید مسئولیت خود را در جستجوی این صداها، فهمیدن آنها و سهیم شدن در آنها به خوبی بشناسیم و این حرفها را در ارتباط با زندگی خود بسنجیم.
ما اینگونه اجتماعی شدهایم که به ترس (…) احترام بگذاریم، و مادامی که در سکوت به انتظار آن نعمت نهایی نترس بودن نشستهایم، وزن این سکوت ما را خفه خواهد کرد.
واقعیت حضور ما در اینجا و این سخنان من، تلاشی است برای شکستن آن سکوت و پل زدن میان برخی از تفاوتهایی که بین ماست، چرا که این تفاوتها نیست که ما را از حرکت باز میدارد، بلکه سکوت است. و سکوتهایی که باید بشکنند بسیارند.”
منبع: شش رنگ
– اودری لرد، ۱۹۷۷، «The Transformation of Silence into Language and Action».