یک دادگاه در کویت روز سه‌شنبه سه نفر را به اتهام جاسوسی برای ایران به اعدام محکوم کرد. محکومان به اعدام دو ایرانی و یک کویتی هستند که براساس اطلاعیه‌ی دستگاه قضایی کویت، عضو ارتش این کشور بودند.

دستگاه امنیتی کویت ماه گذشته اعلام کرده بود که یک شبکه‌ی جاسوسی وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را، که اطلاعات مربوط به تأسیسات نظامی کویت و نیروهای آمریکایی مستقر در این کشور را برای انتقال به یک کشور بیگانه جمع‌آوری می‌کردند، بازداشت کرده‌اند.

گروهی از نمایندگان کویت پس از اعلام خبر کشف شبکه‌ی جاسوسی سپاه پاسداران خواستار اخراج سفیر جمهوری اسلامی از کویت شدند.

سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی هرگونه اتهامی را در این مورد رد کرده و حیدر مصلحی وزیر اطلاعات نیز گفته است: «دولت کویت نتوانسته است مدرکی در این زمینه ارائه کند.»

یکی از پایگاه‌های مهم نظامی آمریکا در کویت قرار دارد و حال مطرح شدن کشف یک شبکه‌ی جاسوسی در پیوند با سپاه پاسداران چه پیامدهایی برای ایران دارد؟

این پرسشی است که با رضا تقی‌زاده، استاد دانشگاه گلاسکو و کارشناس سیاسی مطرح کرده‌ام.

رضا تقی‌زاده: آمریکا در تمام کشورهای جنوبی خلیج فارس دارای پایگاه‌هایی اعلام شده یا اعلام نشده‌ است که مهم‌ترین آن‌ها در کویت نیست. شاید مهم‌ترین پایگاه دریایی آمریکا در بحرین است که ناوگان پنجم نام دارد. در قطر و امارات نیز واحدهای هوایی آمریکا مستقرند و به‌خصوص در عربستان سعودی، ولی نحوه‌ی برخورد کشورهای عربی در این شرایط خاص انتقالی که کشورهای مسلمان با آن روبه‌رو هستند، درست شبیه واکنشی‌ است که ایران معمولاً نشان می‌داد، در شرایطی که برایش وضعیت دشوار می‌شد.

مثلاً در جایی بمب منفجر می‌شد یا اقدامی تروریستی صورت می‌گرفت و ایران بلافاصله از کشف یک شبکه‌ی جاسوسی وابسته به اسراییل و آمریکا یاد می‌کرد و می‌گفت تعدادی از این آدم‌ها را هم دستگیر کرده‌ایم. در نهایت هم در دادگاه‌هایی که با آن آشنا هستیم، تعدادی از این عوامل به مرگ محکوم می‌شدند که بعد اصلاً معلوم نمی‌شد که اعدام شده‌اند یا خیر.

همین سیاست را حالا کشورهای عربی خلیج فارس در ارتباط با منبع خطری که فکر می‌کنند متوجه آن‌ها هست عنوان می‌کنند. این در حقیقت کپی کردن سیاستی است که ایران در قبال اسراییل و آمریکا داشت. متهم کردن ایران به داشتن نیات نفوذی و همین حکم اخیر نیز که شما به آن اشاره کردید، در ردیف همین اقدامات است.

باید انتظار داشته باشیم که در ادامه‌ی این ایجاد ترس‌ها و ابراز نگرانی‌ها، مناسبات رسمی کشورهای حاشیه‌ی جنوبی خلیج فارس با جمهوری اسلامی رو به تیره‌ترشدن بگذارد و مناسباتی که ایران فکر می‌کرده بایستی دوستانه و کاری نگه دارد، مسیر دشواری را طی کند.

ایران به‌هرحال در موضع خاصی است و می‌خواهد به نوعی از این جنبش‌ها دفاع معنوی کند؛ به‌خصوص تا آنجایی که به گروه‌های شیعه ارتباط پیدا می‌کنند و این به‌هرحال برای دولت های اغلب سنی در کشورهای حاشیه‌ی خلیج فارس یک نوع ایجاد نگرانی را غیر قابل اجتناب می‌کند.

ایران شاید چندان وسیله‌ی نفوذ در این مناطق را نداشته باشد، ولی همین حمایت تبلیغاتی و حمایت روانی که از گروه‌های مخالف حاکمیت‌های روز به‌عمل می‌آید، برای آن‌ها این نگرانی‌ها را تشدید می‌کند. البته بعید است که ایران در نهایت بتواند از این وضعیت استفاده‌ی خاص امنیتی یا حتی اقتصادی ببرد، ولی به‌هرحال متهم خواهد شد . از دید من نتیجه‌ی این نوع برخورد این است که در صورت عدم تغییر وضعیت سیاسی در کشورهای جنوبی خلیج فارس، مناسبات رسمی جمهوری اسلامی با این کشورها دچار اشکالات جدی در آینده خواهد شد.

همین امروز آقای صالحی وزیر خارجه جمهوری اسلامی گفته است که در سال جدید قصد دارد روابط ایران را با کشورهای همسایه و کشورهای اتحادیه اروپا بهبود بخشد. باز دیروز وزیر کشور بحرین در پارلمان این کشور گفت که «این نخستین بار نیست که ایران در کشور ما دخالت می‌کند» و افزود: «متأسفانه همه‌ی تلاش‌‌های ایران با هدف از بین بردن امنیت و ثبات سیاسی در بحرین انجام می‌گیرد». شما در میان این گفته‌ها تضادی احساس نمی‌کنید؟

ببینید! آقای صالحی به‌نوعی یک آدم معتدل است و شاید دلش می‌خواهد که به‌عنوان وزیر خارجه جمهوری اسلامی به ایجاد تغییراتی هم دست پیدا کند، ولی توجه داشته باشیم که سیاست خارجی ایران را وزیر خارجه جمهوری اسلامی تنظیم نمی‌کند و تأثیر وزیر خارجه در تدوین سیاست خارجی و حتی پیش بردن هدف‌های سیاست خارجی بسیار بسیار محدود است.

بنابراین علی‌رغم این که صالحی می‌خواهد مناسبات خارجی ایران را دوباره با جامعه‌ی اروپا و با کشورهای عربی یا مسلمان منطقه بهبود دهد، به نظر نمی‌رسد در این راه شانس زیادی برای توفیق داشته باشد. زیرا بهبود مناسبات تهران با کشورهای اروپایی و کشورهای منطقه موکول به تغییر اساسی سیاست خارجی ایران است و به‌خصوص در ارتباط با برنامه‌ی اتمی ایران و همین طور طبیعت نظام سیاسی ایران که آن را متهم به حمایت از تروریسم و تضاد با صلح در خاورمیانه می‌کنند. همچنین ایران را متهم به نفوذ در کشورهای منطقه و پیش بردن نقطه‌ نظرهای عقیدتی خود می‌کنند. در هیچ کدام از این موارد آقای صالحی نمی‌تواند تأثیرگذار باشد. بنابراین ضمن این که هدف‌هایی که او اعلام می‌کند، هدف‌هایی به ظاهر دلنشین هستند، در باطن قابلیت آنها برای تحقق بسیار بسیار محدود است.

به نظر شما موضع‌گیری ایران در کشورهای خلیج فارس چه وضعیتی را در این کشورها به‌وجود آورده است؟ الان گفته می‌شود که ترس افزایش نفوذ جمهوری اسلامی در کشورهای خلیج فارس، ترس از رستاخیز شیعیان و این گونه مسائل بیشتر از سوی دولت‌های کشورهای خلیج فارس دامن زده می‌شود. این حرکت با چه هدفی صورت گرفته است؟

اگر ایران امکان داشت که به حزب‌الهی در لبنان کمک کند و به نوعی در کنار حماس در فلسطین اشغالی قرار گیرد، اما به‌هیچ وجه این بضاعت را در ارتباط با کشورهای حاشیه‌ی‌‌ جنوبی خلیج فارس ندارد. بنابراین قرار گرفتن ایران در کنار ازجمله شیعیان نه تنها به تحقق هدف‌های آن‌ها کمکی نمی‌کند، شاید به نوعی عامل بازدارنده هم باشد. یعنی اگر مسئله‌ی خواستار آزادی بودن و تغییر نظام سیاسی دادن در بحرین به شیعیان نسبت داده نمی‌شد، و به این لحاظ شیعیان در کنار ایران قرار نمی‌گرفتند، حرکت آن‌ها به سمت تغییر سیاسی در کشورشان در بحرین بسیار ساده‌تر و آرام‌تر از آن چیزی بود که حالا ما شاهد آن هستیم.

می‌خواهم نتیجه بگیرم که قرار گرفتن ایران در کنار آن جماعت کمکی به آنها نمی‌کند و به نوعی شاید عامل بازدارنده هم برای این جماعت‌ هست. از سوی دیگر توجه داشته باشید که به‌هرحال طبیعت نظام سیاسی ایران یک طبیعت غیردموکراتیک و اقتدارگراست که به نوعی می‌شود با توجه به نشانه‌هایی که در عملکرد این رژیم هست، حتی عنوان دیکتاتوری هم به آن داد.

بنابراین حمایت یک رژیم اقتدارگرا از جنبش‌های آزادی‌خواهی در طبیعت‌ آن، در وضعیت ظاهری آن، هیچ نوع قابلیت توجیه را عرضه نمی‌کند و در عمل هم ایران فاقد بضاعت کمک به مردم این کشورها هست. در حالی که در نقطه‌ی مقابل می‌بینیم که دولتی مثل عربستان می‌تواند از دولت‌‌های محلی حمایت عملی به‌عمل آورد.

وقتی که نیروهای نظامی عربستان وارد خاک بحرین شدند، ایران فقط به ابراز نگرانی یا اعتراض خیلی ملایم قناعت کرد. برای این که بضاعت بیشتری برای مقابله با اقدام عملی عربستان سعودی نداشت و همین فقدان بضاعت کافی، محدودیت‌های کمک به مردم آن کشور را هم به نوعی اعلام می‌کند. نتیجه‌گیری آخر من این است که قرار گرفتن ایران در کنار این جنبش‌ها به نوعی منحرف کردن ذهن‌ها از آسیب‌پذیری جمهوری اسلامی در مقابل نتایج ادامه‌ی این روند فعلی است. جمهوری اسلامی نه تنها نمی‌تواند به جنبش‌های آزادی‌خواهی کمکی کند، بلکه قرار گرفتن آن در کنار این جنبش‌ها به شکل زبانی هم نوعی وسیله برای کند شدن این جنبش‌ها به شمار می‌آید.