مجموعه داستان «ملاقات با خانم دوبلور» نوشته بهزاد باباخانی توسط انتشارات افق منتشر و راهی بازار نشر شد، داستانهایی درباره بحرانهای عاطفی و درامهای خانوادگی در پیشزمینه مشکلات اجتماعی انسانها در ایران.
نویسنده این داستانها را با کند و کاو در لایههای ذهن شخصیتهای آسیبدیده در تنشهای خانوادگی و اجتماعی روایت میکند.
کتاب «ملاقات با خانم دوبلور» دربردارنده ۱۰ داستان کوتاه است: «برجها با آپارتمانها فرق ندارند»، «تو از دکترها متنفری»، «ملاقات با خانم دوبلور»، «بومرنگ»، «لطفا در این مکان آشغال نریزید»، «میخ فولادی»، «قصه هندوانه در شبی تابستانی»، «مثل سیب»، «خواب آخر» و «دشت بهشت».
مصطفی انصافی، سردبیر سایت انجمن رمان ۵۱ مقالهای در این سایت منتشر کرده و نظرش درباره این اثر را بیان کرده است.
نظر مصطفی انصافی، برگرفته از سایت انجمن رمان ۵۱:
ملاقات با خانم دوبلور مجموعهی ده داستان کوتاه است حاصل ده سال داستاننویسی بهزاد باباخانی، مجموعهای متنوع هم از نظر مضمون و هم از نظر ساختار. در حین خواندن داستانها، با نویسندهای بازیگوش روبهرو میشوید که بههیچوجه از تجربه کردن نمیترسد و با بلندنظری اجازه میدهد داستان مسیر خودش را برود. این یک حدس است و بههیچوجه قابل اثبات نیست، مگر اینکه نویسندهاش زبان به اعتراف بگشاید، اما از روی شمی حاصل نوشتن و خواندنِ مداوم، تقریباً مطمئنم در تعداد قابلتوجهی از داستانها مسیر داستان در حین نگارش عوض شده و البته نویسنده با مناعت طبع راه راوی را سد نکرده، به عبارتی نقش نویسنده در این داستانها این بوده که نقش خودش را حذف کند و این جسورانهترین کاری است که بهزاد باباخانی کرده است. محصول چنین حذفی، احتمالاً منجر به زایش داستانهایی شده چون برجها با آپارتمانها فرق ندارند، ملاقات با خانم دوبلور، خواب آخر و از همه مهمتر داستان لطفاً در این مکان آشغال نریزید.
شکست در روابط عشقی و عاطفی یکی از مضامین تکرارشونده در این مجموعهداستان است. تو از دکترها متنفری، بومرنگ و دشت بهشت محصول علاقهی نویسنده به این سوژهی ازلی است.
برجها با آپارتمانها فرق ندارند و مثل سیب داستانهایی هستند که به تفسیر جهان کودکان و نوجوانان میپردازند، اولی داستانی است با راوی کودک و با زاویهی دید اول شخص (که نویسنده به خوبی از پسش برآمده) و دومی داستانی است تکاندهنده در رد نظریهی معصومیت کودکان که موقع خواندن داستان مرا به یاد حرف میشاییل هانکه در گفتوگو با تاگس اشپیگل پس از نمایش روبان سفید انداخت که گفته بود: «از زمان فروید تا به امروز میدانیم که مسئلهی معصومیت کودکان بسیار نسبی است. مانند هر انسان، درون کودکان هم مقداری خشونت وجود دارد. کافی است در اجتماع کودکان در کودکستان دقیق شویم. معصومیت کودکانه ساختهی ذهن بزرگسالان است. وجود انسان، حاوی بسیاری از صفات است و بسته به شرایط بیرونی این صفات، خودشان را نشان خواهند داد.» به نظر میرسد روانکاوی از موضوعات مورد علاقهی نویسنده است و این علاقه در تعداد زیادی از داستانها نمود دارد.
در حین خواندن این مجموعه آنچه که ممکن است توی ذوقتان بزند این است که داستانها در یک سطح نیستند و مجموعه طیف گستردهای از داستانهای متوسط تا عالی را در بر میگیرد، اما به یقین میتوان گفت دو داستان درخشان میخ فولادی و قصهی هندوانه در شبی تابستانی برگ برندهی این مجموعه هستند، داستانهایی که هم ساختار و هم مضمونشان پهلو میزند به قصهها و روایتهای کهن و نمودارِ ذهن خلاق نویسندهای هستند که اگر به تکرار نیفتد، باید به آن بسیار امیدوار بود.
این کتاب با ۱۳۶ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۷۰ هزار ریال منتشر شده است.