سخنرانی محمدعلی همایون کاتوزیان در باره کتاب «هشتاد دو نامه به شهید نورائی» که حاوی مکاتبات هدایت و شهیدنورائی است:
این سخنرانی در تورنتو با دبیری، برنامهریزی و گردانندهگی فرشته مولوی، برگزار شده است.
منبع: حساب کاربری مصطفی عزیزی در تارنمای یوتیوب
واقعن قباحت دارد؛ تاریخدان باشی و نفهمی که نمودهای میل جنسی، تاریخی است و برآیند سیاستهای تن. برگشته گفته «چطور میشود که در زندگی و آثار یک مرد همجنسگرا مسئلهداشتن با زن، چه با فرشته، چه با لکاته این همه سنگین باشد». انگار که هدایت از رمانهایاش بهعنوان دفترچهی یادداشت استفاده میکرده. اصلن اخیرتر، همین اخوان ثالثِ سبیلکلفت مگر توصیفهای «مگر-میشودی» از مرد ندارد؟ چرا فکر میکنند که دگرجنسگرایی غیرتاریخی و طبیعی است؟ چرا فکر نمیکنند که دگرجنسگرایی یک آیینِ اجتماعی است که مردم بهاش متوسل میشوند تا با خاله و دوست و همکار بتوانند اجتماعیدن کنند؟ چرا دانشپژوهی ما اینقدر بدبخت و دگرجنسگرازده است؟ چرا با این که فکر میکنند همجنسگرایی چیزی خصوصی است اما اینقدرررر دربارهاش حرف میزنند؟ مگر زمانی که هدایت زندگی میکرد، خبری از [هویتِ] همجنسگرایی بوده که بتواند بگوید آره آره من اینم و نمودهای همجنسگرایانه در کارش پیدا کرد؟ مگر فضای خفقانآورِ جنسی-جنسیتیِ روشنفکرانهی آن دوران به هدایت اجازه میداد پا را از آنچه باید فراتر بگذارد؟ چرا چنین خطایی، خطایی دانشپژوهانه تلقی نمیشود و این آدم را ممنوعاللکچری نمیکنند؟
حمید پرنیان / 25 October 2013
حمید جان، اتفاقا من هم داشتم گوش میدادم و به این قسمت «قضیه احتمال همجنسگرایی» هدایت رسید و صحبتهای دکتر کاتوز را که گوش دادم پیش خودم گفتم «کاتوز جان به نظر میآید که کلا با این تز مشکل داری که ممکنه ولو یک در هزار این احتمال وجود داشته باشد که هدایت همجنسگرا بوده!»
وگرنه حمید جان این همه نویسنده همجنسگرا در تاریخ ادبیات که همهشان با مسأله زن یا مرد درگیر بودند و مدام هم شخصیتهای دگرجنسگرا خلق میکردند (به قول تو به دلیل بستر تاریخی حتی نمیتوانستند شخصیتهای همجنسگرا در آثارشان خلق کنند). بعد هم در مورد مردان همجنسگرای نویسنده لااقل تاریخ ادبیات در غرب (که اتفاقا هدایت خیلی هم متاثر از آن است) پر از مردان همجنسگرایی است که در نوشتههاشان دغدغه مسأله زن دارند. دیگر اگر مرد همجنسگرا در بستر جامعه و فرهنگ همجنسگراهراس و دگرجنسگراسلار (کلمه ترجمه خود حمید پرنیان است)، دغدغه مسأله زن نداشته باشد، کی داشته باشد؟ یا مثلا اگر ویرجینیا وولف دغدغه مسأله مرد و جنسیت و هویت جنسی جنسیتی نداشته باشد، چه کسی داشته باشد؟
حالا بیا یکمی اینجا دعوا کنیم شاید بعد بشه این لینک را برای خود دکتر کاتوز فرستاد که در نگاهش تجدید نظر کند یا جور دیگری به مسأله نگاه کند
نازلی / 25 October 2013
من که قادر نیستم با این اینترنت و فیلترشکن اون ویدیو رو ببینم اما اگر کاتوزیان گفته باشه که هدایت همجنسخواهه معلومه کاتوزیان حتی قدرت درک شرایط و شیوه زندگی جنشی یک نویسنده رو نمیفهه و خب کاتوزیان فقط یک پزوهشگر تحلیلگر تاریخه و نه بیش از آن، هدایت همجنس خواه نبوده بنظرم هدایت خودارضا بوده.
م س / 25 October 2013
نازلی جان. مرسی از توجهای که به کامنت من داشتی. مساله صرفا این نیست که یک دانشپژوه بیاید و مشخص کند که آیا هدایت همجنسگرا بوده یا دگرجنسگرا یا اصلا دوجنسگرا. مساله سر فهم سکسوالیته و جداناپذیری آن از شرایط سیاسی و اقتصادی و فرهنگی کلان است. همانطور که تو اشاره کردی٬ نویسندهای میتواند همجنسگرا بوده باشد اما هیچ اثر آشکاری در متنهایاش نگذارد (که رویکرد غالب همین بوده و هست٬ با این فشارهای اجتماعی و سیاسی). فهمیدن «همجنسگرابودن» هدایت٬ باید نگاه تاریخی داشته باشد و باید زمینه و شرایط فرهنگی و سیاسی آن موقع را هم لحاظ کند: همجنسگرابودن هدایت را باید در ماتریس جنسیتی و جنسی آن دوره دید. با حرفهای کوچهبازاری که نمیشود ادعای آکادمیک کرد: وگرنه پدر من احتمالن سلیستر و روشنتر در این زمینه خواهد گفت. دگرجنسگراسالاریای که تو اشاره کردی همینجا دماش بیرون زده: ارزشی که سخنران برای جایگاه هدایت میداند و بیارزشیای که همجنسگرایی در ذهن او تداعی میکند٬ مانع آن شده است که صریحن اقرار کند که هدایت همجنسگرا است: «مگر میشود کسی که دربارهی زن نوشته باشد [انگار که جنسیت و گرایش جنسی و سکسوالیته همگی طابقالنعل به نعل هستند و همجور]٬ همجنسگرا باشد [همجنسگرا کسی است که «فقط» به مرد و زیباییهای مردانه فکر میکند و سوژگانی همجنسگرا بسیار محدود و مقید به گرایش جنسیاش است: درست مثل اینکه یک فاحشه یا مرد مجرد – صرفا به خاطر موقعیتاش – قادر نخواهد بود جایگاه والاتر و دیگرتری را اشغال کند: فاحشه همیشه فاحشه است و نمیتواند مثلا نویسنده و وکیل و مرد و مسلمان و معلول و دزد و علفکش باشد]».
حمید پرنیان / 26 October 2013