مقامهای ایرانی از «امکان» مذاکره با آمریکا میگویند. در تهران، مجید تخت روانچی، معاون وزارت خارجه با فایننشال تایمز مصاحبه کرد و گفت که جمهوری اسلامی باب مذاکره با آمریکا را باز نگاه داشته است.
اما این مصاحبه که روز دوشنبه ۲۸ آبان/ ۱۸ نوامبر منتشر شد جز اینکه از سیاست ایران برای کنترل تنش با آمریکا بگوید واجد کورسویی از امید در مورد احتمال پیگرفتن سیاستی مشابه در واشنگتن نبود. یعنی ایران دری گشوده که پشت آن کسی به انتظار نیست.
این مصاحبه تختروانچی با فایننشال تایمز یک روز پس از گزارش اختصاصی همین روزنامه از رویکرد دولت دوم دونالد ترامپ در قبال ایران منتشر شد.
در آن گزارش به نقل از منابعی که به جزئیات برنامهها و فعالیتهای تیم انتقال قدرت رئیسجمهوری جدید آمریکا آشنا هستند، تصویری رعبآور برای جمهوری اسلامی ترسیم شده بود:
دولت جدید دونالد ترامپ سیاست «فشار حداکثری» خود را برای «ورشکستگی» توانایی ایران برای تأمین مالی نیروهای نیابتی منطقهای و تولید تسلیحات هستهای احیا خواهد کرد. به گفته افراد آشنا با انتقال، تیم سیاست خارجی ترامپ به محض ورود مجدد رئیس جمهوری منتخب به کاخ سفید در ژانویه، به دنبال تشدید تحریمها علیه تهران از جمله صادرات نفت خواهد بود.
منابع نزدیک به ترامپ از احتمال تقابل یا رویارویی نظامی ایران و آمریکا سخنی به میان نیاوردهاند.
جنگ سایهها به جنگ مستقیم یا تسلیم مطلق میرسد؟
به صورت خلاصه اکنون موضوع تنش میان ایران و غرب و احتمالات مرتبط با مسیر آینده آن سه مؤلفه اصلی دارد: اسرائیل، اروپا و ترامپ.
هر سه مؤلفه گوشهای از آتش کنونی را شعلهور ساختهاند و همه آنها با یک «فشردگی زمانی» پیچیده عجین شدهاند.
این متغیر «فشردگی زمانی» چرا اهمیت دارد؟ در هر سه پرونده اصلی بازیگران، روندها و یا الزامات حقوقی به شکلی است که باید به فوریت و به شکل فراگیر طرفین در مورد آنها تصمیمهای حیاتی بگیرند.
برای نمونه، زد و خورد ایران و اسرائیل از جنگ سایهها به رویارویی مستقیم کشیده شده و فعلاً آخرین ضربه را اسرائیل زده و تهران میگوید «وعده صادق ۳» را برای آنها تدارک دیده است. در اینجا زمان علیه تهران در حال حرکت است و هستند چهرههای با نفوذی در جمهوری اسلامی که میگویند «پاسخ دیر و غیرمتناسب»، اسرائیل را به تکرار ضربات مشابه ۵ آبان/ ۲۶ اکتبر ترغیب خواهد کرد.
این فشردگی زمانی امکان یافتن راهحلهای میانه را دشوار یا ناممکن میکند. یعنی یا ایران باید حمله جدیدی ترتیب دهد و تبعات بالا رفتن بیشتر سطح تنش با اسرائیل را به جان بخرد یا در منبرهایش از «پاسخ سخت» بگوید ولی آن را منوط به «اذن الهی» کند و عملاً اقدامی انجام ندهد. پس از ترور اسماعیل هنیه، رهبر حماس در تهران در مردادماه گذشته، تهران به همین شکل «خونخواهی هنیه عزیز» را بایگانی کرد.
ولی این فشردگی زمانی برای اسرائیل هم اهمیت دارد. به این معنا که حالا که توانسته «جنگ سایه» با جمهوری اسلامی را به «رویارویی مستقیم» تبدیل کند و ارزشمندترین دارایی راهبردی تهران را تا حد زیادی بلااثر کند، باید زمان را مغتنم بشمارد و تا جای ممکن بکوشد «رویارویی مستقیم» را به «جنگ» یا «تسلیم مطلق» ارتقا دهد. پا پس کشیدن در این پنجره زمانی محدود برای اسرائیل به این معنا است که دوباره فرصت برای احیای نیابتیها یا عناصر تهدید در جنگ سایهها فراهم میشود.
از ۷ اکتبر تا «اکتبر ۲۲۳۱»
یک فشردگی زمانی دیگر هم در ماههای پیش رو وجود دارد. موعد اعتبار قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل متحد که ضامن حقوقی توافق هستهای برجام است در اکتبر سال آینده به پایان میرسد. به بیان دیگر تا ۱۰ ماه آینده اگر تحولی در مکانیسمهای برهم زننده برجام رخ ندهد، قطعنامههای تحریمی مرتبط با برنامه هستهای جمهوری اسلامی به صورت خودکار لغو خواهد شد. از جمله قطعنامه مهم ۱۹۲۹ که برای نخستین بار ایران را به موضوع فصل هفتم منشور سازمان ملل کشاند.
عباس عراقچی، مذاکرهکننده سابق و وزیر خارجه کنونی جمهوری اسلامی روز ۲۶ آبان در گفتگوی ویژه خبری صداوسیما از روزهای دشوار پیشروی پرونده هستهای سخن گفت:
اگر مذاکرات جدیدی شروع شود، فرصت محدودی خواهد داشت، چراکه در اکتبر ۲۰۲۵ که مهر ۱۴۰۴ خواهد بود، زمان پایان قطعنامه مربوط به برجام است. وقتی این قطعنامه به طور خودکار پایان یابد، همه چیز از بین خواهد رفت، احتمالاً قبل از آن، اگر توافقی نشود، ما با شرایط بحرانی مواجه خواهیم بود. ممکن است کشورهای اروپایی در آن زمان به سراغ «اسنپ بک» بروند، البته نمیخواهم از الان برای یک سال دیگر قضاوتی داشته باشم. فرصت برای دیپلماسی هنوز وجود دارد، هرچند که محدود است.
مکانیسم ماشه و فعال شدن روندهای الغای برجام؛ این بحرانی است که عراقچی از آن سخن میگوید. هر عضو باقیمانده در برجام میتواند این روند را کلید بزند و نتیجه آن این خواهد بود که پیش از آنکه به زمان انقضای ۲۲۳۱ برسیم، برجام وجود خارجی ندارد و تمام تحریمهای مرتبط با برنامه هستهای تحت مکانیسم اسنپ بک و بدون نیاز به رأیگیری در شورای امنیت سازمان ملل برقرار خواهد شد.
چه کسی میخواهد این ماشه را بچکاند؟ روسیه و چین را باید کنار گذاشت. آمریکا هم از برجام خارج شده است. میماند سه کشور اروپایی عضو برجام. بریتانیا، فرانسه و آلمان فعلاً مسیرهای مقدماتی برای مکانیسم ماشه را فعال کردهاند.
نشست آینده شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی دو روز دیگر یعنی روز ۳۰ آبان/ ۲۰ نوامبر در وین آغاز میشود. صدور قطعنامه علیه ایران محتمل است. ایران هشدار داده که بلافاصله مقابله به مثل خواهد کرد. مقابله به مثل ایران همواره یا به شیوه رونمایی از یک گام هستهای دیگر به سمت سازوکارهای «احتمالی» نظامیشدن برنامه هستهای بوده یا اختلال در عملکرد نظارتی بازرسان آژانس.
اما این تاکتیک سلبی و تقابلی ایران اگر با یک مذاکره پنهان یا آشکار با اروپا همراه نباشد راه به جایی نخواهد برد. مقامهای جمهوری اسلامی هم به این امر واقفند. به همین دلیل سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی روز دوشنبه ۲۸ آبان/ ۱۸ نوامبر گفت که ایران «ابتکاراتی» را در حاشیه جلسه سپتامبر مجمع عمومی سازمان ملل به اروپاییها پیشنهاد داده است. مذاکراتی هم در سطح معاونان وزارت خارجه برگزار شده است:
با اروپا در مورد همه موضوعاتی که مورد علاقه و نگرانی مشترک است صحبت کردیم در حاشیه اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل این ابتکار مبتنی بر حسن نیت از سوی جمهوری اسلامی ایران انجام شد در ادامه هم با همین حسن نیت و رویکرد با در نظر گرفتن منافع ملی آماده هستیم.
اما این ابتکارات چه سرانجامی داشت؟ فعلاً هیچ نشانهای از تمایل اروپا برای رسیدن به توافقی محدود یا گسترده با تهران وجود ندارد. نشست مشترک ماه اکتبر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس با اروپاییها و گنجانده شدن بند شماتت ایران به دلیل «اشغال جزایر سهگانه» در بیانیه مشترکشان نشان میدهد که جاده معامله با بروکسل فعلاً مسدود است.
بریتانیا، فرانسه و آلمان نمیخواهند پنجره زمانی ۱۰ ماه آینده را به راحتی از دست بدهند. مکانیسم ماشه و بازگرداندن تحریمهای سازمان ملل ابزار فشار حقوقی معتبری است که اگر از دست برود به دست آوردن مجددشان با توجه به شکاف کنونی میان روسیه و چین با کشورهای غربی در میانمدت ناممکن است.
مداخله ایران در تجاوز نظامی روسیه به اوکراین، وضعیت را برای تهران پیچیدهتر هم کرده است. اروپای کنونی در بزرگترین بحران امنیتی تاریخ معاصرش گرفتار شده است و این وسط جمهوری اسلامی با ارسال پهپادهای انتحاری و آنچنان که اروپا ادعا میکند، صدها موشک، خود را به عنوان طرف دعوا مطرح کرده است. این تصمیم برای جمهوری اسلامی، آنچنان که آرزو میکرد، به دستاورد «اتحاد استراتژیک با مسکو» منتج نشد. به نظر میرسد در هر معامله یا رویارویی بروکسل و مسکو این تهران است که نه «بازیگر مهم» که «وجهالمعامله» یا «خط اول برخورد» خواهد بود.
بر «ناوگان اشباح» نور تابیده میشود؟
جهتگیری خارجی و تعیین استراتژیهای بینالمللی آمریکا نه توسط وزیر خارجه این کشور که در دفتر مشاور امنیت ملی رئیسجمهوری انجام میشود.
جیک سالیوان که معمار سیاست خارجی دولت بایدن است به زودی به کارش خاتمه میدهد و مایک والتز جای او را میگیرد. مایک والتز در دور نخست ریاستجمهوری ترامپ و زمانی که عضو مجلس نمایندگان بود، به تصویب قانونی کمک کرد که تحریمهای ثانویه را بر خرید نفت خام صادراتی ایران به چین اعمال میکرد. این لایحه در سنا تصویب نشد ولی همین موضوع کوچک نشان میدهد که بادهای مخالف علیه جمهوری اسلامی چه شدت و حدتی دارند.
بر اساس گزارش آژانس انرژی ایالات متحده، صادرات نفت خام ایران در چهار سال گذشته بیش از سه برابر شده است، از پایینترین سطح ۴۰۰ هزار بشکه در روز در سال ۲۰۲۰ به بیش از ۱٫۵ میلیون بشکه در روز تا کنون در سال ۲۰۲۴. تقریباً تمام محمولههای نفت ایران به چین میروند. مقامهای غربی میگویند «ناوگان اشباح» نفت ایران را نهایتاً به نقاط مختلف چین میرسانند. اشارهای ادیبانه به شیوههای دورزدن تحریمها با استفاده از نفتکشهای اجارهای با پرچم دیگر کشورها و موقعیتیابهای خاموششان.
اما فشار واشنگتن بر چین برای دستیابی به یک توافق تجاری بزرگ از همین الان آغاز شده است. جنگ تعرفهها با چین شدت گرفته است و برخلاف دور نخست ریاست جمهوری ترامپ، اروپا هم نشان داده که حاضر است در این رویارویی تعرفهای در کنار آمریکا بایستد.
تهران در چند سال گذشته امیدوار بود با انعقاد یک پیمان راهبردی با پکن بتواند خود را به موقعیت «دنباله امنیتی چین در خاورمیانه» ارتقا دهد. به رغم سخنان زیبای تهران و پکن در مورد آینده رویایی پیش روی، ایران آنچنان که آرزو میکرد در زیر چتر حفاظت امنیتی چین قرار نگرفت. حتی برنامه «حفاظت اقتصادی» از تهران هم کلید نخورد. به این معنا که پکن تن به سرمایهگذاری مستقیم بزرگ و انتقال پیچومهرههای فناوری به تهران برای ساختن یک حفاظ اقتصادی در برابر تحریمها نشد.
براساس روایتی که افراد نزدیک به تیم انتقالی ترامپ در اختیار رسانهها قرار دادهاند، مارک روبیو، مایک والتز و برایان هوک در حال تنظیم دستورات اجرایی علیه گلوگاه صادرات نفت ایران هستند که میتواند در اولین روز حضور ترامپ در کاخ سفید امضا شود. تشدید و افزودن تحریمهای جدید بر صادرات نفت ایران در مرکز این دستورات اجرایی است.
عباس عراقچی هفته گذشته از تیم ترامپ خواست دیگر فشار حداکثری را امتحان نکنند.
او با اشاره به پیشرفتهای هستهای ایران در سالهای پس از خروج ترامپ از توافق، گفت:
تلاش برای «فشار حداکثری ۲» تنها منجر به «شکست حداکثری ۲» میشود. ایده بهتر: «عقلانیت حداکثری» را امتحان کنید – به نفع همه است.
عراقچی روز پنجشنبه گذشته هم پس از گفتگو با رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی در تهران، در پستی در ایکس نوشت که تهران مایل است «بر اساس منافع ملی و حقوق مسلم ما مذاکره کند، اما حاضر نیست تحت فشار و ارعاب مذاکره کند!»
فایننشال تایمز در گزارش روز ۲۶ آبان/ ۱۶ نوامبرش از قول منابعش در تیم ترامپ نوشته است که بازگشت فشار حداکثری بر ایران قطعی است. هرچند تخت روانچی در مصاحبه دو روز بعدش در صدد کم اهمیت جلوه دادن احتمال تشدید تحریمهای نفتی در دوره دوم ریاست جمهوری ترامپ بود:
اگر دولت ترامپ تصمیم بگیرد که سیاست فشار حداکثری را دوباره در بازار نفت دنبال کند، قطعاً شکست خواهد خورد. در دنیای امروز، هیچ کشوری نمیتواند شرایطش را به کل جامعه بین المللی دیکته کند. ما امیدواریم که او همان اشتباه را تکرار نکند، زیرا نتیجه تفاوتی (با دور پیش) نخواهد داشت.
تهران حتماً میداند که در جنگ تعرفهای آمریکا و اروپا با چین، عناصری برای معامله امنیتی و اقتصادی وجود دارند. قرار نیست در آینده نزدیک جنگی میان پکن و واشنگتن رخ دهد ولی در هر معامله دشوار، ثمنهایی وجود خواهد داشت. جمهوری اسلامی نگران است که پنجره زمانی محدود ماههای اول ریاستجمهوری ترامپ در ترکیب با پرونده اسرائیل و بحران روابطش با اروپا به جایی ختم شود که پکن بر «ناوگان اشباح» نور بتاباند و تنها راه تنفس اقتصادی جمهوری اسلامی هم مسدود شود.