یک مقاله پژوهشی دررسانههای داخل ایران پربازتاب شده است، مقالهای از محمدرضا فرزانگان (دانشگاه ماربورگ، آلمان) و نادر حبیبی (دانشگاه براندیس، ماسوچست-آمریکا).
اصل این مقاله را که به زبان انگلیسی است، در اینجا مییابید.
نویسندگان مقالهشان را در آغاز آن این گونه خلاصه کردهاند:
این پژوهش به بررسی تأثیر تحریمهای اقتصادی بینالمللی بر ایران بر رشد طبقه متوسط این کشور به سبب برنامه هستهای آن میپردازد. در آن به ویژه بررسی میشود که طبقه متوسط در ایران در صورت نبود این تحریمها از سال ۲۰۱۲ به این سو چگونه رشد می کرد. برای پرداختن به این پرسش، ما از یک مدل کنترل تصنعی بهره میبریم به قصد ایجاد یک سناریوی خلاف واقع برای ایران، با استفاده از میانگین وزنی سایر کشورهای قابل مقایسه که منعکس کننده وضعیت ایران قبل از تحریم هستند، اما با تحریم های بین المللی قابل توجهی مواجه نشدهاند. با مقایسه اندازه طبقه متوسط این ایران [ِ مفروض] متضاد با ایران واقعی که با تحریمهای بزرگ اقتصادی مواجه شده است، نتایج ما نشان میدهد که اندازه طبقه متوسط سالانه بدون تحریمهای پس از ۲۰۱۲ به طور میانگین ۱۱ درصد بزرگتر میبود.
مقاله اشاراتی هم به وضع طبقهی کارگر از منظر اشتغال و درآمد دارد، اما تمرکز آن بر روی طبقه میانی است. کلا این که طبقهی کارگر و دیگر زحمتکشان دچار فقر باشند، امری عادی تلقی میشود و از این رو توجه جریان غالب پژوهشی را برنمیانگیزد.
روزنامهی دنیای اقتصاد در مطلبی با عنوان “ضربه تحریم به طبقه متوسط” این پژوهش را منعکس کرده است. در بالای مطلب این روزنامه در این باره عکس یک فروشگاه بزرگ به عنوان نماد مصرف نصب شده است.
انگیزه مقالهی پژوهشی مورد توجه، اندیشهای است که در گزارش روزنامهی دنیای اقتصاد این گونه بیان شده است:
طبقه متوسط در جوامع مختلف به عنوان نیروی محرکهای برای رشد اقتصادی و ثبات اجتماعی شناخته میشود. این طبقه عمدتا شامل کارآفرینان، متخصصان و طبقه کارگر ماهر میشود که به دلیل نقش حیاتی خود در ترویج نوآوری و آموزش از اهمیت فراوانی برخوردار است. در کشورهای درحالتوسعه مانند ایران، طبقه متوسط میتواند به عنوان یکی از عوامل اصلی کاهش نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی عمل کند. بااینحال فشارهای اقتصادی و سیاسی مانند تحریمها میتواند این طبقه را تحت فشار قرار داده و موجب کاهش اندازه و قدرت آن شود.
روزنامه جهان صنعت تیتر صفحه اول خود را در روز ۳۰ تیر به این تحقیق اختصاص داده است. در پایان مطلبی با عنوان “انهدام طبقه متوسط” دربارهی گزارش محمدرضا فرزانگان و نادر حبیبی چنین میخوانیم:
مطابق با نتایج این گزارش، پس از آغاز تحریمها چشمانداز پسانداز و سرمایهگذاری در میان هشت دهک درآمدی ایرانی به طور تقریبی از میان رفته است و داراییهای سفتهای در میان این طبقات با ماهیت رشد مارژینهای حبابی با رشد قابل توجهی همراه بوده است. در نتیجه میتوان از مرور بر رهیافتهای این پژوهش به این نتیجه رسید که طبقه متوسط اجتماعی و اقتصادی در ایران با خطر از دست رفتن ارزشها و نرمهای خود بر اثر تداوم تحریمها روبهرو شده است و استمرار وضع تحریمی موجود را به مثابه خطری برای بقای خود قلمداد میکند.
در مطالبی که مطبوعات ایران درباره تحقیق جدید دربارهی وضع طبقهی متوسط کشور نوشتهاند، هیچ اشارهای به فشار بر طبقهی کارگر و دیگر گروههای اجتماعی محروم، ابعاد مختلف فشار بر طبقهی میانی از ابتدای قدرتگیری حکومت اسلامی تا کنون نشده است.
زمانه چندی پیش مجموعهی مقالهای تحقیقی دربارهی طبقهی متوسط فقیر و فقیرشونده در ایران منتشر کرد، که در آن به جنبههای مختلف وضعیت این طبقه پرداخته شده است. لینک دریافت آن در زیر:
چنین حساسیتهایِ خرده بورژوانه، خاطرات برخی اتاقهای “کلاب هاوس” را زنده می کند؛ با نخوت و تکبری که برای جمعیت کارگر و ملتِ کارگر ماب داشتند. ناسلامتی فمنیست هم تشریف داشتند و انقلابی و …. (فقط فارسی بلد نبودند بخوانند)!
AB / 22 July 2024
بسیار خوب بود . سپاسگزارم ! کارهای میدانی و تحقیقی همیشه نقش بسیار مهمی در تصمیمگیریهای کلان ایفا میکنند. این تحقیقات به تصمیمگیران کمک میکنند تا با جمعآوری دادههای واقعی و دقیق، نیازها و مشکلات جامعه را بهتر درک کرده با استفاده از روشهای علمی و نوین و الگوبرداری از تجربیات موفق در تصمیمگیریهای کلان، به بهبود کارایی، دقت و اثربخشی تصمیمها کمک کنند. این رویکرد به تصمیمگیران این امکان را میدهد تا با بهرهگیری از دادهها، تحلیلها، مدلها و تجربیات موفق، تصمیمهای بهتری بگیرند.
منصور / 25 July 2024