محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی در دولت حسن روحانی، روز ۱۶ خرداد با حضور در کلابهاوس سکوت دوسالهاش را که مانند یک «فرصت» ذخیره کرده بود، شکست و نکات رسانهپسندی را درباره پرونده هستهای، توافق برجام، سنگاندازی روسیه، چین و مخالفان داخلی، درخواست ترامپ برای دیدار با او و سیاست خارجی دولت ابراهیم رئیسی به زبان آورد. احتمالا آن طور هم که برنامه و انتظار داشت، توجه زیادی را به خودش جلب کرد.
ظریف در زمان حضورش در مصدر وزارت امور خارجه و مذاکرات هستهای، نشان داد که زندگی، تحصیل و سالها خدمت به سیاست خارجی جمهوری اسلامی در غرب به او آموخته چگونه از رسانهها در مسیر رسیدن به اهدافی که برای او مشخص شده است، بهرهبرداری کند. با دستفرمان ظریف بود که سال ۱۳۹۷ پای حسن روحانی به واشنگتنپست باز شد تا پیش از سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل، در این رسانه آمریکایی بنویسد جمهوری اسلامی بر خلاف ترامپ به تعهداتش در برجام پایبند است.
از طرفی ظریف همانطور که پیشتر خودش گفته و نشان داده سرباز سیاستهای نظام است. او همیشه تلاش کرده برای تامین منافع جمهوری اسلامی با فهم عمیقتر از سیاست و حقوق بینالملل و دانش بیشتر مثلا نسبت به وزیرخارجه فعلی جمهوری اسلامی که زبان اولش برای ارتباط با دنیا عربی است نه انگلیسی، بهترین حرکتها را انجام دهد.
او همان است که در جریان ساقط کردن هواپیمایی اوکراینی به سران نظام پیام داد: «بگویید تا علاج کنم» یعنی خواسته بود مدیریت آن رسوایی را به او بسپارند تا پرونده را با کمترین هزینه جمع کند.
راه دور نرویم؛ ظریف همان است که حسن روحانی بیدرنگ پس از پایان نمایش در کلابهاوس نوشت: «شهادت میدهم ظریف، رسول امین نظام بوده و هست»؛ به این ترتیب حضور ظریف در کلابهاوس را نمیتوان تصادفی و بیحساب و کتاب دانست یا به انگیزههایی مانند اطلاعرسانی به افکار عمومی درباره تاریخ یا دفاع از عملکرد خودش و تسویه حساب با رقیبان داخلی یا تنها فضاسازی انتخاباتی تقلیل داد.
احتمالا پرسش درست این است که ظریف با مطرح کردن دوباره پرونده هستهای در این ابعاد و جزییات قابل توجه و با پتانسیل رقابتسازی سیاسی و انتخاباتی و پر کردن وقت رسانهها به ویژه پس از سرد شدن اعتراضهای خیابانی، تکهای از کدام پازل بزرگتر را در جای خودش قرار داده است؟
برای پاسخ به این پرسش باید به دو مساله توجه کرد؛ تلاش جمهوری اسلامی برای عادیسازی شرایط در داخل و خارج پس از ضربه سخت انقلاب ژینا و فرصتهایی که مساله هستهای در اختیار او قرار میدهد.
طنابهای نجات برای جمهوری اسلامی
فضای قهرآلودی که در سطح جهانی علیه عملکرد جمهوری اسلامی در برخورد با جریان «انقلاب ژینا» شکل گرفته بود به دلایلی که بحث درباره آن مفصل و چالش برانگیز خواهد بود، در حال محو شدن است.
گویا طنابهای نجات یکییکی برای نظامی که در حال غرق شدن بود، انداخته شده و دستهای مختلفی به کمک آمدهاند تا مانع فروپاشی آن شوند و همه چیز را به شرایط عادی بازگرداند.
عربستان سعودی در شرایطی که جمهوری اسلامی در ضعیفترین موقعیت ممکن بود به دشمن دیرینه دست دوستی دوباره داد. حتما مقامهای آن خطر بزرگتری را در «زن، زندگی، آزادی» دیده بود که بمباران شهرها و پالایشگاههایش توسط نیابتیهای جمهوری اسلامی را فراموش کردند و یادشان رفت همین چند سال پیش آیتالله خامنهای کشورشان را به گاوی تشبیه کرده بود که غربیها آن را میدوشند و زمانی که شیرش تمام شود، ذبحش میکنند. امارات هم به دست عربستان نگاه کرده است. احتمالا بیشتر کشورهای عربی همین کار را خواهند کرد.
در سازمان ملل ابتدا جمهوری اسلامی به ریاست مجمع اجتماعی شورای حقوق بشر و سپس یکی از نواب رئیس هفتاد و هشتمین مجمع عمومی این سازمان انتخاب شد. انگار نه که همین چند ماه پیش در حمایت از اعتراض زنان ایرانی، جمهوری اسلامی از کمیسیون مقام زن سازمان ملل اخراج شده بود.
حمایت جهانی از انقلاب ژینا هم تا حدی زیادی فروکش کرده است. سیاستمدارانی که پشت هم توئیت میزدند و از ضرورت تغییر شرایط در ایران و قرار دادن سپاه در فهرست گروههای تروریستی مینوشتند، امروز به کارهای سابقشان بازگشتهاند. احتمالا ایران دوباره برایشان یک کشور دور در خاورمیانه است.
ظریف و پاسخ به نیازهای نظام
از سوی دیگر شرایط در داخل به سادگی عادی نخواهد شد. مردم به نظام، بازیها و بازیگرانش بیاعتماد هستند و جمهوری اسلامی انتخاباتی در پیش دارد که باید صندوقهای آن به مشارکت بالا شهادت بدهند. دستکم باید آن قدری مردم پای صندوق بیایند که صد را بشود یک میلیون خواند. به همین دلیل نظام به تنور انتخاباتی با حداقلی از گرمای رقابت نیاز دارد تا نان مشارکت مطلوب نظام در آن پخت شود. خود این تنور هم به هیزم نیاز دارد یعنی به چهرهها و گروههایی که میدانند به احتمال زیاد نظام به آنها مجالی نخواهد داد اما باز هم جامعه را به حضور در انتخابات تهیج کنند و فضایی به وجود بیاورند که گویا رقابت جدی است و مثلا نظام قصد سرکشیدن جام زهر یا چرخش قهرمانانهای دیگر دارد.
در این شرایط نقش مهرههایی مانند ظریف مهم میشود که با نقاب «اپوزیسیون داخلی» دو قطبیهای پیش از انقلاب ژینا را در جامعه زنده کنند تا کاندیداهای مورد تایید و مطلوب نظام در آنها جایگاهیابی شوند.
وقتی از پنجره بزرگتر نیازهای آتی نظام نگاه شود، آنچه ظریف در کلابهاوس درباره پرونده هستهای و حواشی آن گفت کارکرد انتخاباتی خودش را دارد.
کسانی که با چارچوبهای کاری او آشنا هستند، میدانند بیحکمت کلابهاوس را به عنوان رسانه انتشار پیامهای خوش انتخاب نکرده یا واکنشهای احتمالی رهبر جمهوری اسلامی به سخنانش محاسبه دقیقی داشته یا حتی خودش را برای پاسخ خصوصی به او آماده کرده است.
ظریف بهتر از هر کسی نگاه «فرصتمحور» آیتالله خامنهای به مساله هستهای را میشناسد و میداند که دستش برای برگزاری یک انتخابات پرشور و توجیهکننده زیر سنگ است. از همینرو ظریف بازی خودش را انجام داده با احتمالا این تصور که رهبر جمهوری اسلامی توجیهات او را به عنوان یک هیزم مرغوب انتخاباتی خواهد خرید و از فرصتی که او با طرح مساله هستهای خلق کرده نهایت استفاده را خواهد برد.
در عین حال احیای بحثهای چالشبرانگیز قدیمی میتواند، انقلاب ژینا را که این روزها به شکل مقاومت مدنی در برابر حجاب اجباری حکومت در جریان است، به حاشیه ببرد و دستور کار جایگزینی برای توجه رسانهها و افکار عمومی تعریف کند. این همان استراتژی خاموش کردن یک آتش بزرگ با روشن کردن آتش های کوچک و قابل کنترل در اطرافش است. این آتشها اکسیژن هوا را میخورند تا آتش بزرگتر زودتر خاموش شود. آیا کشمکش نظامی با طالبان، حمله به کردستان عراق و… و صحبتهای هستهای ظریف در کلاب هاوس همین کار را با انقلاب ژینا نمیکنند؟
با همه این اوصاف اصلا نباید تصور کرد که ظریف با داغ کردن دوباره مساله هستهای تنها قصد داشته برای رضای نظام موش بگیرد! ظریفهای نظام بهتر از هرکسی سابقه چرخشهای صد و هشتاد درجهای نظام و زد و بندهای پشت پرده آن با دشمنان قسم خورده را زیر بغل دارند و مجری پیشبردشان بودهاند.
بعید نیست ظریف در کنار خدمت به نظام با فضاسازی که در کلابهاوس انجام داد به این هم فکر کرده شاید چرخ اقبال بر مراد او نیز بچرخد و بتواند در بزنگاه آتی «روحانی» دیگری برای نظام باشد.
تاریخ روابط جمهوری اسلامی و امریکا نشان داده است که همیشه جمهوری اسلامی حداقل یک قدم از امریکا عقب تر بوده است و امریکا برای اینکه جمهوری اسلامی را وادار به تمکین نماید مجبور بوده است تا یک یا دو سال فشار بیاورد از زمان مک فارلین با خمینی رفسنجانی و بوش پدر تا خاتمی و بیل کلینتون احمدی نژاد و جرج بوش روحانی و اوباما و رئیسی و ترامپ که با تاخیر انجام شد و حالا هم شرایط چنان حاد شده است که خامنه ای مجبور است برای رئیسی یک مکملی بسازد که حرف همکلاسی های دموکراتش را بفهمد از اینرو ظریف قرار است با تماسهایش دل دموکراتها را نرم کند تا دوره ی رئیسی پایان یابد اگر ترامپ نیاید . چون ج.ا هیچ نیروی واسطه نه در سیاست خارجی و نه در سیاست داخلی برای میانجی گری باقی نگذاشته است حتی با توصیه ی برخی خاتمی هم پیش قدم شد چون بوی کباب قدرت با اعمال فشار دموکراتها را قبلا یک بار طی دو دوره امتحان کرده است اینکه آیا ظریف می توانند نقش محلل را بازی کند با توجه به اوضاع کنونی بسیار بعید است
farhad farhadiyan / 12 June 2023