تئاتر کم رمق ایران
سالهاست که جشنوارههای هنری و فرهنگی در ایران خمودهاند. اقتصاد هنر متورم و بحرانزده است. دولتها بودجه کافی و اراده لازم برای مهار این بحران را در اختیار ندارند. دولت یازدهم چارهای اندیشید: خصوصیسازی هنر و فرهنگ ایران زیر سقف سانسور اما به جای گشایش بحران دیگری نمود یافت: تعداد تماشاخانههای خصوصی پنج برابر شد، همزمان دستگاه نظارت و سانسور و خودسانسوریها برای بقای اقتصادی گستردهتر شد و نمایشها هم برای جلب تماشاگر رو به ابتذال گذاشت. حاصل یک هنر بازاری بود برای بقا در زمانه خصوصیسازی و توازن در سانسور. همهگیری ویروس کرونا تماشاخانههای غیردولتی و گروههای تئاتر را کمرمقتر کرد و این توازن شکننده را به هم زد. با قیام ژینا، بسیاری از هنرمندان تئاتر، صحنه تماشاخانههای دولتی و خصوصی را تحریم کردند. میخواهیم بدانیم در این فاصله چه اتفاقی افتاده و اوضاع صحنههای تئاتر چگونه است. گزارش پیش روی شما در تلاش است به این پرسش پاسخ دهد.
اواخر سالهای ۱۳۸۰ بحث خصوصیسازی تئاتر در راستای خصوصیسازی در عرصههای هنری، فرهنگی مطرح شد و نخستین تماشاخانه خصوصی ایران با نام تماشاخانه ایرانشهر، خرداد ۱۳۸۸ توسط سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران در دوران ریاست محمد باقر قالیباف آغاز به کار کرد که البته از آنجایی که سازمان شهرداری یک نهاد دولتیست شاید این تماشاخانه را نتوان یک سالن کاملا خصوصی به شمار آورد. از آن پس اما، کمکم، اوایل سالهای دههی ۱۳۹۰ چند سالن غیردولتی در تهران شروع به فعالیت کردند. تماشاخانه مشایخی، باران، ارغنون، بازیگاه، باربد، سهنقطه، فانوس و مانند آن. به زودی تماشاخانههای غیردولتی در تهران زیر سایه دولتی که در پی خصوصیسازی بود پنج برابر شد. مدیران تماشاخانههای خصوصی پس از چندین جلسه، هیئت موسس تماشاخانههای خصوصی را مشخص کردند و انجمن صنفی تماشاخانههای خصوصی تشکیل شد. تعداد این سالنها در نیمه دوم سالهای دهه ۱۳۹۰ به شکل چشمگیری افزایش یافت. حتی در شهرهای بزرگی چون مشهد، شیراز، اصفهان، رشت، تبریز و… هم تماشاخانههای غیر دولتی آغاز به کار کردند اما در دوران کرونا برخی از آنها به دلیل تعطیلی اجراها و محدودیت تعداد تماشاگران ورشکست شدند و تغییر کاربری دادند. پس از آن هم از اواخر تابستان سال پیش و شروع جنبش زن، زندگی، آزادی تقریبا اکثر این سالنها تعطیل بودند. از یکسو کسی متقاضی اجرا نبود و بسیاری از هنرمندان تئاتر را تحریم کرده بودند، از سویی مردم هم در وضعیت انقلابی تمایلی به دیدن تئاتر نداشتند. نمایش اصلی در خیابان اجرا میشد. لذا به این ترتیب چهار، پنج سالن خصوصی در تهران به طور کامل یا موقت به دلیل عدم توان مالی برای پرداخت اجارهبهای سالن و عدم تامین هزینههای جاری تعطیل شدند. در شهرهای بزرگ دیگر هم همان معدود سالنهای خصوصی موجود کارشان به تعطیلی کشید.
یکی از فعالان عرصه تئاتر در مشهد در مصاحبه با زمانه میگوید:
در مشهد پس از شروع اعتراضات چند سالن خصوصی که فعال بودند به طور کامل تعطیل شدند و کلا اکثر هنرمندان حتی در سالنهای دولتی اجرایی نداشتند. در جشنوارهی استانی چند گروه ناشناخته و یا قدیمی وابسته به اداره ارشاد حضور داشتند. در حال حاضر مشهد هیچ سالن خصوصی فعالی ندارد. در طول این مدت وضعیت دیگر شهرهای بزرگی چون رشت، شیراز، تبریز، اضفهان و… هم همینگونه بوده یا مثلا در کرمانشاه و سنندج به عنوانی قطبهای اصلی تئاتر ایران هیچ سالن خصوصیای وجود ندارد و معمولا در شهرستانها برای احداث سالنهای خصوصی به راحتی مجوز نمیدهند.
نظارتها، مزاحمتها
شاهین چگینی، رئیس انجمن صنفی تماشاخانههای ایران پیش از این گفته بود خصوصیسازیها نه تنها از نظارت دولتی نکاسته است، بلکه حتی نهادهای نظارتی دولتی بزرگتر هم شدهاند. به این ترتیب با وجود آنکه تماشاخانههای غیر دولتی دارای شورای صنفی هستند اما از استقلال عمل برخوردار نیستند. مدیر یک تماشاخانه غیردولتی در مصاحبه با زمانه میگوید:
اگر اجازه بدهند تمام کارها را خودمان انجام میدهیم. لزومی به تایید متن و بازبینی از طرف مرکر نیست. نظارت بر مطبوعات را الگو قرار دهند. در این معنا من به عنوان یک مدیر سالن مثل سردبیر یک روزنامه مسئولیت کار را به عهده میگیرم و خودم هم پاسخگو هستم. اگر نمایشی از نظر قانونی مشکل داشت توقیف یا شکایت کنند. اما حکومت هم میخواهد همهچیز خصوصی باشد هم نباشد. یعنی در واقع تمام این بازبینها و ناظران از طرف مرکز برای هر ساعت وقتی که میگذارند حقوق میگیرند. این حقوقها از کجا میآید؟ از بودجه سالانه اداره ارشاد که میتواند برای حمایت از گروههای تئاتری یا حمایت از سالنهای خصوصی استفاده شود. ولی اینگونه نیست چون کسانی که تصمیمگیرنده هستند علاوه بر اینکه میخواهند تا جای ممکن دخالت داشته باشند در کارهای ما تا ما استقلال لازم را نداشته باشیم، به فکر جیب خودشان هم هستند.
ساز و کار سانسور در شورای بازبینی با دو آخوند
علاوه بر این مشکلات، هر نمایشنامهای که قرار باشد اجرا شود در مرحله بازبینی برای اخذ مجوز اجرا با یک شمشیر دو سر روبهروست که هر سرش بهگونهای ممکن است آن اثر را زخمی و یا به کل نابود کند. مرکز هنرهای نمایشی مرجع سانسور نمایشنامههاست. پس از اخذ مجوز، نمایشنامه توسط شورای بازبینی که متشکل از چند نفر کارشناس تئاتر و دو فرد معمم است بازبینی میشود. یکی از اعضای صنف تماشاخانههای خصوصی در مصاحبه با زمانه میگوید:
این روحانیون در دولت رئیسی به شورای بازبینی اضافه شدهاند. بسیاری از گروهها بعد از چند ماه تمرین ممکن است اصلا اجازه اجرا پیدا نکنند و تمام زحمات و هزینههایشان برباد میرود. البته معمولا برای بازبینی لازم نیست دکور و لباس و گریم و موسیقی باشد. آنها میگویند ما از نظر فنی کار را بازبینی میکنیم ولی واقعیت این است معمولا این ناظران افراد مشخصیاند که با تئاتر آشنایی ندارند. اتفاقا خیلی مواقع پیش میآید برخی از مواردی که ناظران فنی میگویند باید حذف شود همین دو روحانی دفاع میکنند از آنها، البته دلیلش این است که متوجه موضوع نیستند! حذفیات مورد نظر اینها با آنها فرق دارد.
فشارهای اقتصادی
در قیام ژینا بسیاری از هنرمندان تئاتر در همبستگی با ملت ایران اجرا در سالنهای دولتی و غیردولتی را تحریم کرده بودند. مرکز هنرهای نمایشی ادعا میکند که ۱۰ درصد از آثار مجوز نمیگیرند. اما فعالان صنفی معتقدند که دستکم ۴۰ درصد از نمایشنامهها از سد سانسور عبور نمیکنند. علاوه بر نداشتن آزادی عمل کافی و دخالتهای مستقیم مرکز و نظارت شدید روی تماشاخانههای غیر دولتی و معضل سانسور یکی دیگر از مشکلات این سالنها بالابودن هزینههای جاری و اجارهبهای ملک است. چنانکه برخی از این سالنها به دلیل چندبرابر شدن اجارهها مجبور شدهاند تعطیل کنند. از سوی دیگر این هزینهها و معضل شدید اقتصادی باعث شده سالنهای خصوصی هم مجبور شوند از هنرمندان و گروهها پول بیشتری برای کرایه سالن به ازای هر اجرا بگیرند تا هزینههایشان تامین شود. بحران اقتصادی همچنین باعث بالا رفتن قیمت بلیطها شده و تماشاگران هم قدرت خرید بلیط را از دست دادهاند. در واقع عدم حمایت حکومت از سالنهای غیر دولتی و تورم اقتصادی در کنار معضل همیشگی سانسور، علاوه بر اینکه باعث تعطیلی تئاترها میشود، کیفیت اجراها را هم کاهش میدهد گروهها مجبورند از نمایشنامههایی استفاده کنند که به سانسور نخورند، برای پایین آوردن هزینهها از نویسندههای خوب صرفنظر کنند و بازیگران ارزانتر و یا هنرجویانی را به کار بگیرند که بخشی از هزینههای اجرا را خودشان متقبل شوند. به این ترتیب یک لایه تازه هم به مشکلات تئاتر ایران اضافه شده: سوءاستفاده از هنرجویان، همانطور که از بازیگران مطرح سینما و تلویزیون نیز برای فروش بهتر سوءاستفاده میشود.
یکی از دستاندرکاران یک تماشاخانه غیردولتی میگوید:
ما اینجا کارهایی داریم که از نظر فنی ضعیف هستند و معمولا بازیگرانش کسانی هستند که فعلا هنرجویند و پول میدهند به کارگردان یا برعکس آن، کارگردان از بازیگران چهره استفاده میکند که به دلیل مشغلههاشان چند جلسه بیشتر در تمرینات حاضر نشدهاند. یا مثلا شخصی سرمایهگزاری کرده با نام تهیهکننده و کار براساس سلیقه او کاریست مبتذل و ضعیف! سانسور شدید هم باعث میشود بیشتر گروهها مثلا متنهای خارجی انتخاب کنند یا متنهای ایرانی که جذابیت کافی برای جلب مخاطب را ندارند. گاهی هم نمایشها به شدت پربازیگر هستند که انگار نقشهایی اضافه شده تا فقط شلوغترش کنند. به هرحال نمایشهایی که بازیگران بیشتری دارند مخاطب بیشتری خواهند داشت. مثلا برخی بازیگرانی که کار اولشان است مشتاقترند دیده شوند و تبلیغ میکنند و افراد بیشتری را به سالن میکشانند. ما هم مجبوریم این کارها را بپذیریم تا هزینههای سالن و اجاره ساختمان تامین شود. معمولا خود بازبینها هم خیلی کاری به مسائل فنی و کیفیت اثر ندارند.
مدیران فرهنگی بیکفایت
اواخر اسفند سال گذشته قاسم جعفری، مالک پردیس تئاتر شهرزاد در نامهای خطاب به وزیر ارشاد اسلامی نوشته بود:
به سبب بیکفایتی مسئولان امر در مرکز هنرهای نمایشی و بازیهای روانی و رفتارهای سلیقهای این نهادِ زیر دستِ شما (مشخصا شورای نظارت و ارزشیابی) و نیز دروغهای مکرر، پردیس تئاتر شهرزاد همانند دیگر مجموعههای خصوصی فرهنگی در شُرف تعطیلی و اضمحلال قرار گرفته است.
پردیس تئاتر شهرزاد، یکی از مجموعههای بزرگ تئاتر خصوصی در تهران است. جعفری در ادامه نامه به محمد مهدی اسماعیلی با اشاره به فهرست توقیفها و آثاری که اجازه اجرا پیدا نکردهاند و رفتار تبعیضآمیز و سلیقهای شورای نظارت گفته بود که فقط ۷۰ نمایش و بیش از ۵۰ نمایشخوانی مجوز اجرا در پردیس تئاتر شهرزاد را دریافت نکردهاند.
باید توجه داشت که پردیس شهرزاد در بین تماشاخانههای غیر دولتی در طول شش ماهه دوم سال گذشته و حتی در اوج اعتراضات هم فعال بود. در این پردیس سالنهای مختلفی وجود دارد و نمایشهایی برای طیفهای اجتماعی گوناگون با سلیقههای مختلف روی صحنه می آورد و به این ترتیب از سایر تماشاخانههای غیردولتی پرمخاطبتر است و هزینهی اجاره سالنهایش هم برای گروههای تئاتری بیشتر از دیگر سالنهاست.
از بهمن سال گذشته با فروکش کردن اعتراضات خیابانی، کم کم نمایشها اجراهایشان را در این سالنها آغاز کردهاند. برخی از گروههای تئاتری هم تمریناتشان را برای اجرا در سال جدید از سر گرفتهاند. اما با وجود تورم شدید در سال جاری و فشارهای بیشتر مرکز هنرهای نمایشی و حساسیتهای بیشترش روی نمایشها بعد از جنبش زن، زندگی، آزادی بعید است بتوانند مخاطبان را برای دیدن نمایشها جذب کنند و از پس هزینههای سنگین اجارهبهای ملک -که در همین یک ماه اخیر افزایشی چهل درصدی داشته و باز طبق روال سالهای پیش احتمالا در خرداد ماه افزایشی دیگر خواهد داشت برآمده و به حیات خود ادامه دهند.