Ad placeholder

دوازدهم آذر یکی از دانشجویان دکتری دانشگاه تهران خودش را از لابی دانشکده پایین انداخت و روز بعد در اثر شدت جراحات درگذشت. در خبرها آمده بود که این دانشجو به‌دلیل مسائلی مرتبط با حق مؤلف دست به خودکشی زده است؛ مقاله‌ی او برای چاپ در یک ژورنال معتبر بین‌المللی پذیرفته شده بود. از او خواسته شده بود نام کسی دیگر هم به‌عنوان مؤلف در مقاله ذکر شود، و او به این کار رضایت نداشت.
هولناکیِ این خبر در میان انبوهی از خبرهای هولناکی که ما ایرانیان در این دوماهه شنیده‌ایم چنان ‌که باید حس نشد. دانشجوی دکتری به این معناست که شخص سال‌ها در دانشگاه بوده و آزمون‌ها و کنکورهای گوناگون را پشت سر گذاشته است. همچنین، آن دانشجو در رشته‌ی برق تحصیل می‌کرده که یکی از رقابتی‌ترین و درنتیجه دشوارترین رشته‌های دانشگاهی است آن‌هم در دانشگاه تهران که یکی از چند دانشگاه برتر در کشور است و راهیابی به آن بسیار دشوار. او در حدی توانمند بوده که مقاله‌اش در ژورنال معتبر بین‌المللی پذیرفته شده است. پرسیدنی است چرا باید چنین پایانی برای او رقم بخورد؟

وضعیت عمومی دانشجویان تحصیلات تکمیلی

پیش از هر چیز، بی‌شک یک مؤلفه‌ی روان‌شناختی در اینجا دخیل است. دانشجویان تحصیلات تکمیلی در ایران اغلب از نظر روحی-روانی در وضعیت مناسبی نیستند. دانشجویان تا وقتی در مقطع کارشناسی هستند هنوز جوان‌اند و فراغت بیشتری دارند. در یکی-دو سال اول در دوره‌ی کارشناسی دانشگاه هنوز برای آنان تازگی دارد. اما دانشجویان در مقاطع کارشناسی ارشد و به‌ويژه دکتری از چندین جهت زیر فشار هستند.

اغلب دانشجویان تحصیلات تکمیلی از هیچ تأمین مالی برخوردار نیستند. آنهایی که از خوابگاه دولتی و غذای سلف دانشگاه بهره‌مند هستند در بهترین حالت در اتاق‌های چندنفره در وضعی زندگی می‌کنند که اصلاً برای کار پژوهش مناسب نیست. از سویی آنها می‌بینند که دیگر سن و سالی از آنها گذشته و باید مستقل باشند. از همین رو بسیاری از آنها در حین تحصیل کار می‌کنند و این خود فشاری مضاعف بر آنها وارد می‌کند. و البته کسانی هم که در این دوره‌ها دیگر متأهل شده‌اند بار زندگی را بیش از پیش احساس می‌کنند.

همچنین، فضایی از ناامیدی درمورد آینده‌ی شغلی در میان دانشجویان تحصیلات تکمیلی حاکم است. در این اوضاع، نوشتنِ پایان‌نامه و چاپ مقاله‌هایی که شرط دفاع است برای اغلب دانشجویان یک فرایند زمان‌بر و روان‌سوز است. دانشجویان اغلب در کار پایان‌نامه به حال خودشان رها می‌شوند و کم پیش می‌آید که استادان راهنما و مشاور در راهنماییِ دانشجو نقشی جدی ایفا کنند، چراکه استادان هم خودشان معمولاً تخصصی در موضوع پایان‌نامه‌ها ندارند.

همین استادان برای ارتقا نیاز به مقاله دارند و زحمت این کار را معمولاً دانشجویان تحصیلات تکمیلی می‌کشند. اگر وضعیت را در تمامیت‌اش لحاظ کنیم آنگاه برایمان عجیب نخواهد بود که دانشجو در پیِ یک ضربه‌ی روانی که به او وارد می‌شود فرو بریزد و دست به خودکشی بزند.

قضیه‌ی مقاله‌نویسی

سویه‌ی روان‌شناختی از واقعیت‌هایی برمی‌آید که می‌توان تغییر داد. یکی از این واقعیت‌ها به ضرورت مقاله‌نویسی برمی‌گردد. مقاله‌نویسی یکی از وظایف دانشجویان در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری است. قوانین مختلفی هست که داشتنِ مقاله را شرط دفاع از پایان‌نامه کرده است.

در رشته‌های علوم طبیعی و ریاضی، دانشجویان تحصیلات تکمیلی موظف هستند مقاله‌هایی در ژورنال‌های بین‌المللی منتشر کنند. گرچه این شرط کم‌کم دارد به رشته‌های علوم انسانی هم سرایت می‌کند، فعلاً‌ دانشجویان در این رشته‌ها باید در مجلات علمی-پژوهشی داخلی مقالات خود را منتشر کنند. این کار هم به هیچ وجه آسان‌تر از چاپ مقاله در ژورنال‌های بین‌المللی نیست.

مجلات داخلی به دانشگاه‌ها مرتبط‌اند و زین‌رو مقالات استادان را در اولویتِ انتشار می‌گذارند. داد و ستدهای فسادآمیز در این زمینه رایج است: مجله‌ی یک دانشگاه مقاله‌های استادانی از دانشگاه دیگر را چاپ می‌کند و آنها هم این خدمت را به‌طور مشابه جبران می‌کنند.

مسئله‌ی مقاله‌نویسی در تحصیلات تکمیلی را از هر جهت که بررسی کنیم به قدرت نامشروع می‌رسیم، قدرت استادان بر دانشجویان، و قدرت حکومت بر دانشجویان. پس لازم است اصل این قضیه را به پرسش بگیریم. قانون چاپ مقاله در دانشگاه‌های خارج از ایران مرسوم نیست. چرا چنین وظیفه‌ای باید بر دانشجوی ایرانی تحمیل شود؟ البته که خواست حکومت این است که از این طریق رتبه‌ی کشور را در سامانه‌های رتبه‌بندیِ بین‌المللی ارتقا دهد و از این راه برای خود اعتبار بخرد. اما به چه قیمتی؟

Ad placeholder

حق مؤلف

متأسفانه دانشجویان در ایران وضع موجود را چنان‌ که هست می‌پذیرند. برای مثال خوب است یادآور شویم که مقررات تفکیک جنسیتی در دانشگاه‌ها حدود چهار دهه بی هیچ مقاومت جدی تداوم داشت و فقط پس از جنبشِ «زن، زندگی، آزادی» بود که با کنش‌هایی اعتراضی در این زمینه بسیاری از دانشجویان به مسخره بودنِ این نظم جنسیتی پی بردند. درباره‌ی قانون چاپ مقاله نیز اکنون که این موضوع به قیمت جان یک دانشجو تمام شده است لازم است این نظم نامشروع را براندازیم. نوشتن مقاله را در بهترین حالت فقط می‌توان از دانشجویانی انتظار داشت که بورسیه هستند و این کار برای دیگر دانشجویان باید کاملاً اختیاری باشد.

پس یک مسئله حق بر تألیف نکردن است، حقِ ننوشتن. دانشجو حق دارد تألیف نکند. اما اگر کاری تألیف شد آنگاه مسئله‌ی دیگر حقِ مؤلف است. مؤلف و فقط او بر اثری که خلق کرده حق دارد. نگارنده پیش‌تر در مقاله‌ی چهار چهره از فساد دانشگاهی و پنج راه‌حل ساده به‌عنوان راه‌حل پیشنهاد کرده است که مؤلفه‌های پژوهش دقیق تعریف شوند یعنی از طریق قانون‌گذاری و مقررات به‌طور دقیق برای دانشگاهیان روشن شود که در چه شرایطی کسی را می‌توان مؤلف یا مترجم یک اثر دانست. برای مثال، آیا مقاله‌ای که مأخوذ از پایان‌نامه است باید نام استاد راهنما را هم بر خود داشته باشد؟ در مورد دانشگاه‌های ایران یا این کار اصلاً‌ انجام نشده و یا اگر چیزی در این باره باشد در لابه‌لای آیین‌نامه‌هایی که کسی خبری از آن‌ها ندارد خاک می‌خورد.

Ad placeholder