زهرا باقری شاد – «فکر میکنم جمهوریخواهی کم دافعهترین و پرجاذبهترین بدیل در جامعه ایران باشد.» مهرداد درویشپور، جامعهشناس و فعال سیاسی ساکن سوئد در گفتوگویی که در زیر آمده است، در اثبات این موضوع، جمهوریخواهان را، که از مختصات آنها باور به ضرورت برقراری یک نظام سکولار است، با اصلاحطلبان مقایسه میکند: «شاید اصلاح طلبان نیرومندترین گرایش رقیب بنیادگرایی اسلامی باشند اما نخست اینکه اصلاح طلبان با کل نظام مخالف نیستند؛ تنها با بنیادگرایی اسلامی مخالفاند. پس در موقعیت “نیمه اپوزیسیونی” قرار دارند و بسیاری از آنها خود را طرفدار نظام میدانند. این باعث میشود بخش زیادی از مردم ناراضی از آنها سرخورده شده باشند و ناباورانه به آنها نگاه کنند.».
درویشپور در ادامه میگوید: «به گمان من در یک شرایط آزاد بخش زیادی از کسانی که از اصلاح طلبان حمایت کردند از جمهوریخواهی حمایت خواهند کرد. حتی بخشی از نیروهای جمهوریخواه به اصلاح طلبان رای دادند چون فکر کردند آنها بهتر از بنیادگرایان هستند. اما در یک شرایط آزاد آنها به رقیبان خود رای نمیدهند.»
● گفتوگو با مهرداد درویشپور
زهرا باقری شاد: برخی این انتقاد را مطرح میکنند که کار نیروهای اپوزیسیون خارج از کشور به مسائل تئوریک و مقاله نویسی و … محدود شده است. “جمهوریخواهان” برای عبور از این محدودیت چه راهکاری را در نظر گرفتهاند؟ آیا اصلا به این مسئله پرداخته اند؟
مهرداد درویشپور: گرایش جمهوریخواهی در بر گیرنده یک طیف متنوع است. بخش اعظم جمهوریخواهان در حمایت از جنبش سبز در خارج از کشور نقش کلیدی داشتند. چه در نهادهای حقوق بشری و چه سیاسی خارج از کشور فعال هستند. از سازمان دهندگان اصلی تظاهرات حمایت آمیز از جنبش سبز بودند و یا بخش عمده نیروهایی که برای حقوق بشر و علیه جمهوری اسسلامی لابی گری و اعمال فشار کردند از طیف جمهوریخواهان هستند. بازتاب دادن صدای داخل کشور، ارتباط با جنبشهای داخلی نظیر زنان، دانشجویی و کارگری و گروههای اتنیک تحت ستم توسط فعالان جمهوریخواه صورت گرفته است. بخش اصلی فعالان همه این جنبشها نیز جمهوریخواهند. پس چنین نیست که فعالیتهای جمهوریخواهان صرفا در مقاله نویسی و برگزاری کنفرانسها خلاصه شده باشد.
حتی همکاری بین نُه گروه جمهوریخواه نمونه دیگری از این کار است. بحث ما در نظریه پردازی و مقاله نویسی خلاصه نشده است. اما این انتقاد به جاست که سازمانهای جمهوریخواه ایران برای تشکیل یک قطب جمهوریخواهی تلاش کافی نکردهاند. پراکندگی در بین آنها گسترده است. خودمحوربینی و نداشتن یک افق بزرگ و دورنماهم از دیگر مسائلی است که در بین جمهوریخواهان دیده میشود. میراث رفتار خودمحورانه، انزواجویانه و گاه منزه طلبانه گاه زمینههای همکاری را محدود میکند.
جامعه جمهوریخواه یکدست نیست. بخشی از آنها تمایل بیشتری برای گفتوگو با اصلاح طلبان دارند و برخی به چپها گرایش بیشتری دارند و بخشی حتی آماده همکاری با هواداران سلطنت هستند. برخی دیگر یکپارچگی ارضی برایشان مهم است و بخشی بر همکاری با گروههای اتنیک تحت ستم تاکید دارند و یا خود جزوی از گروههای اتنیکی تحت ستم هستند. غلبه بر این تنوع کار سادهای نیست.
آیا این از ویژگیهای جمهوریخواهی نیست؟
چرا و ما باید این ویژگی را به رسمیت بشناسیم، اما میبایست نقطه مشترک هم پیدا کنیم. برای مثال تحریم گسترده نظامی و اقتصادی شکافهایی را در جامعه جمهوریخواه ایجاد کرده است. امروز گروهی از آنها معتقدند تحول در درون مهم است و ما نباید در خارج از کشور آلترناتیو بسازیم. برخی برعکس. برخی هم مثل من نظر بینابینی دارند. ما باید قطب جمهوریخواهی را در خارج از کشور سامان بدهیم اما نه با توسل به نیروهای بیگانه. بلکه باید در پی سازمان دادن خیزشهای عمومی علیه جمهوری اسلامی و دفاع از نهادهای مدنی باشیم و این پروژه را را دنبال کنیم. این سه رویکرد در جمهوریخواهان و این تفاوت نظرها طبیعتا میتواند امکان تشکیل قطب و یا جبهه جمهوریخواهی را با چالش مواجه کند. با اینهمه اگر تعامل در ما گسترده باشد امکان نزدیکی بخش بزرگی از جمهوریخواهان حول شعارهای جمهوریت، جدایی دین از دولت، دموکراسی پارلمانی، انتخابات ازاد، تحول مسالمت امیز، مخالفت با حمله نظامی و عبور از نظام حاکم جمهوری اسلامی وجود دارد.
مهرداد درویشپور:
«به گمان من جمهوریخواهان اساسا با احیای سلطنت مخالفند. من به سود جمهوریخواهان نمیدانم که خودشان را با سلطنت طلبان یکی کنند یا با شعارهای پوپولیستی عمل کنند. ما میتوانیم با نیروهای دیگر نیروها نیز همسوییها و دیالوگهایی داشته باشیم اما حذف جمهوریت از پروژه سیاسی به سود فرایند دمکراسی در جامعه نیست.
دومین خط قرمز جمهوریخواهان این است که خواستار جدایی دین از دولت هستند. ضمن اینکه میتوانند با اصلاح طلبان در برخی زمینهها هم تعامل داشته باشند اما نباید پروژه خود را با آنها یکی کنند. پروژه کسی که خواستار حکومت “دمکراتیک دینی” است با پروژه جمهوریخواهان متفاوت است. بحث من رد هر نوع همسویی با نیروهای غیرجمهوریخواه لائیک و سکولار نیست. بحث این است که نباید خودمان را در آنها مستحیل کنیم.»
امروز با توجه به گسترش قطب بندی در جامعه برخی بیشتر به قدرتهای خارجی چشم امید دوختهاند و سعی میکنند در پناه آنها جایگزینی پیدا کنند. بخشی از اصلاح طلبان هم در پی اصلاح حکومت از طریق التزام به قانون اساسی هستند. ما رویکرد سومی را دنبال میکنیم . خواهان الغای قانون اساسی، تشکیل مجلس موسسان و برگزاری انتخابات آزاد هستیم. بخش عمده جمهوریخواهان نه نیروهای انقلابی سرنگونی طلب قهری هستند و نه اصلاح طلب. شاید بهترین واژه برای ترسیم این بخش را تحول طلبی باشد. تحولطلبی رویکرد سومی است به جای انقلاب قهری و اصلاح طلبی.
شما در سخنرانی خود از نزدیکترین متحدان حرف زدید؛ اساسا جمهوریخواهی برای اتحاد با دیگر گروه ها، خط قرمز دارد؟
به گمان من جمهوریخواهان اساسا با احیای سلطنت مخالفند. من به سود جمهوریخواهان نمیدانم که خودشان را با سلطنت طلبان یکی کنند یا با شعارهای پوپولیستی عمل کنند. ما میتوانیم با نیروهای دیگر نیروها نیز همسوییها و دیالوگهایی داشته باشیم اما حذف جمهوریت از پروژه سیاسی به سود فرایند دمکراسی در جامعه نیست.
دومین خط قرمز جمهوریخواهان این است که خواستار جدایی دین از دولت هستند. ضمن اینکه میتوانند با اصلاح طلبان در برخی زمینهها هم تعامل داشته باشند اما نباید پروژه خود را با آنها یکی کنند. پروژه کسی که خواستار حکومت “دمکراتیک دینی” است با پروژه جمهوریخواهان متفاوت است. بحث من رد هر نوع همسویی با نیروهای غیرجمهوریخواه لائیک و سکولار نیست. بحث این است که نباید خودمان را در آنها مستحیل کنیم.
در عین حال میتوانیم با برخی از چپ گرایان رادیکال در زمینه عدالت اجتماعی همسوییهایی داشته باشیم اما تبدیل پروژه جمهوریخواهی به یک پروژه چپ به طور جدی به اندیشه جمهوریخواهی لطمه میزند. به گمان من مخالفت با حمله نظامی یک خط قرمز دیگر جمهوریخواهان است. پس ما نه از پروژه تثبیت حاکمیت دفاع میکنیم و نه از بدیل سازیها و تشکیل دولتهای در سایه و حمله نظامی.
فاصله جمهوریخواهی با چلبیسم تا چه اندازه است؟
جمهوریخواهی به چلبیسم ربطی ندارد. چلبیسم میتواند هم در جمهوریخواهی وجود داشته باشد هم در سلطنت طلبی و هم در برخی گروههای کمونیستی و یا مذهبی. چلبیسم شکل افراطی و بدنام تکیه بر قدرتهای خارجی برای دست یابی به قدرت سیاسی است.
اجازه بدهید به جای چلبیسم از تشکیل دولت در سایه و تبعید سخن بگوئیم. بخش عمده جامعه جمهوریخواه به این پروژه باور ندارد و نگاهشان به درون جامعه ایران است. ظرفیتهای جامعه ایران به گونهای است که میتواند از درون خود نیروی جایگزین را بیرون دهد. اصولا تقسیم بندی اپوزیسیون به خارج و داخل مسئله برانگیز است. نباید راهکاری مطرح کنیم که در نیروهای اپوزیسیون داخل کشور تولید ترس و فاصله کند. کسانی که نقشی برای نیروهای داخل کشور قائل نیستند نقش سرکوب سیاسی را دست کم گرفتهاند. آنها هم که قدرت نیروهای خارج از کشور را هم نادیده میگیرند و آنها را به نیروی پشت جبهه تقلیل میدهند، نقش کادرهای باسابقه سیاسی را که بخشی از سرمایه کشورند دست کم گرفتهاند. ما نه میتوانیم نقش خود را به نیروی پشت جبهه تقلیل بدهیم و نه به تغییر حکومت از طریق توسل به نیروهای خارجی تکیه کنیم. ما باید یک بدیلی شکل بدهیم که ضمن تکیه بر جمهوری، جدایی دین و دولت و دمکراسی پارلمانی با تکیه بر شعار انتخابات آزاد به چالش حکومت اسلامی و استبداد حاکم بپردازد.
چقدر از جاذبههای جمهوریخواهی برای شکل دادن به این بدیل مطمئن هستید؟ فکر میکنید جمهوریخواهی چقدر میتواند در این مسیر تاثیرگذار باشد؟
«جمهوریخواهان لائیک و سکولار به سه دلیل در مقایسه با اصلاح طلبان از مزیت برخوردارند:
نخست اینکه یک بدیل تجربه شده نیستند.
دوم اینکه خواستار جدایی دین و دولت از همدیگرند.
سوم اینکه ساختار شکنند و خواستار فرارفتن از نظام حاکم، قانون اساسی آن و نهادهای تبعیض آمیز آنند.
این ویژگی آنها را پر جاذبه میکند.»
فکر میکنم جمهوریخواهی کم دافعهترین و پرجاذبهترین بدیل در جامعه ایران باشد. شاید اصلاح طلبان نیرومندترین گرایش رقیب بنیادگرایی اسلامی باشند اما نخست اینکه اصلاح طلبان با کل نظام مخالف نیستند؛ تنها با بنیادگرایی اسلامی مخالفند. پس در موقعیت “نیمه اپوزیسیونی” قرار دارند و بسیاری از آنها خود را طرفدار نظام میدانند. این باعث میشود بخش زیادی از مردم ناراضی از آنها سرخورده شده باشند و ناباورانه به آنها نگاه کنند. علاوه بر آن پشتیبانی بسیاری از مردم از اصلاح طلبان در شرایطی صورت گرفت که جایگزینهای دیگر شانسی برای حضور در جامعه نداشتند. به گمان من در یک شرایط آزاد بخش زیادی از کسانی که از اصلاح طلبان حمایت کردند از جمهوریخواهی حمایت خواهند کرد. حتی بخشی از نیروهای جمهوریخواه به اصلاح طلبان رای دادند چون فکر کردند آنها بهتر از بنیادگرایان هستند. اما در یک شرایط آزاد آنها به رقیبان خود رای نمیدهند.
چرا؟ مگر مزیت جمهوریخواهان بر اصلاح طلبان چیست؟
جمهوریخواهان لائیک و سکولار به سه دلیل در مقایسه با اصلاح طلبان از مزیت برخوردارند:
نخست اینکه یک بدیل تجربه شده نیستند.
دوم اینکه خواستار جدایی دین و دولت از همدیگرند.
سوم اینکه ساختار شکنند و خواستار فرارفتن از نظام حاکم، قانون اساسی آن و نهادهای تبعیض آمیز آنند.
این ویژگی آنها را پر جاذبه میکند.
در مقایسه با سلطنت طلبان نیز جمهوریخواهان در نفی حکومت موجود خواهان بازگشت به گذشته نیستند بلکه در پی آنند تا به سوی آینده حرکت کنند.
بخش مهمی از جمهوریخواهان یک نیروی معتدل و میانه رواند. این یک مزیت است. اینکه به جمهوری اعتقاد دارند و نمیخواهند در نفی حکومت دینی و موروثی به گذشته برگردند بلکه در پی اقتدار عقلانیاند جذابیت ایجاد میکند. آنها در سودای استقرار اقتدار مسلکی هم نیستند که بخشی از چپگرایان و نیروهای کمونیست به دنبال آن هستند. خواست استقرار یک نظام جمهوری از زمینه پذیرش اجتماعی گسترده تری برخوردار است.
جاذبه دیگر جمهوریخواهی در این است که بسیاری از گروندگان به آن خواستار رفاه و عدالت اجتماعیاند، خواستی که در جامعهای که در آن فقر و نابرابری بیداد میکند رویکرد به این گرایش را افزایش میدهد.
نکته دیگر این که جمهوریخواهان تنها جذابترین نیروی سیاسی نیستند بلکه کم دافعهترین نیروی سیاسی هم هستند. جمهوریخواهان را همه نیروهای دیگر میتوانند تحمل کنند. مزیتی که هیچ نیروی دیگری در اپوزیسیون از آن برخوردار نیست. جمهوریخواهان تنها نیرویی هستند که میتوانند با همه گفتوگو و دیالوگ داشته باشند و دیگر نیروها نیز وجود آن را به رسمیت میشناسند و برایشان احترام قائلند. امری که نقش آنها را در شکل بخشیدن به دیالوگ ملی و یا ایجاد همرایی همگانی تعیین کننده ساخته است.
من با شاهنشاهي مشروطه بيشتر موافقم زيرا كارايي خود را بهتر نشان داده و حداقل مردم را به زندكي عادي ميرساند و معلوم است كه با كدام روش جامعه را اداره ميكند ولي در جمهوري هر روز يك بوبوليست مثل احمدي نزاد يا جاوز ظهور ميكند و يا سيستم بوتين مدودوف ايجاد ميشود نكته دوم هم اين است كه مدعيان جمهوري خواهي در ايران امروز بيشتر كمونيست هاي سابق و يا فعلي به همراه اصلاح طلبان هستند كه مشخص است كه سابقه انها جيست و كارنامه بسيار ضعيفي دارند و هنوز هم در حرف هاي انها نشاني از دموكراسي نيست و حق بسياري از جوانان و مردم ايران را كه خواهان شركت دادن بادشاهي مشروطه در رفراندوم نوع حكومت هستند را به رسميت نميشناسند و اكنون هم از اتحاد مخالفان جمهوري إسلامي به دلائل موهوم جلوكيري ميكنند
يك جوان ايراني / 27 July 2012
***** گویا سیاست، بازگویی چند باره کلمات زیبا و امیدهای انقلابی در چهارچوب متنهای یک کتاب یا اندیشه یک متفکر سیاسی، برای تودهای مردم یک کشور است. آیا اجازه داریم که نقش دولت پروس در تماس و امکانات مالی برای انقلاب (کودتا بلشویکی) کذائی لنین را فراموش میکنیم ؟ حمایت ضمنی آمریکا از طریق یزدی و قطبزاده از بلوای خمینی ؟ پشتیبانی انگلیسیها از انقلاب مشروطه ؟ و… آیا بدون چلبیها، حکومت صدام حسین به کشتار و سرکوب مردم عراق همچنان ادامه نمیداد ؟ آیا تا قبل از اختلاف چلبی با آمریکاییها در یک سری سیاستهای اعمال شده غرب و منافع عراق در منطقه، جاسوسی دوجانبه او برای آمریکا و ج.ا. ایران، فاش و منتشر میشد ؟ مشکل ایران امروز، نبودن چلبیهای تیزهوش و عملگرا است البته اشکال کاریکاتوری آن بوفور پیدا میشود. شاید از آن پدیدههایی است که غربیها باید برای ما بسازند تا ما از آن استفاده کنیم همچون موبایل و رایانه؟!
ایراندوست / 27 July 2012
متاسفانه ما سه گروه عمده داریم که دائما تبلیغ می کنند تحلیل می کنند و زور می زنند تا تفاوتهایشان را به رخ ملت بکشند هر کدام از مزیتهای خود و مرمومیتهای دیگری می گویند اما مردم دریافته اند که همه ی آنها هیچ تفاوتی با هم ندارند . اصلاح طلب می گوید جمهوری اسلامی عزیز لطفا خواهش می کتم قانون اساسی را رعایت کن دست از افراط بردار و … جمهوری خواه می گوید جمهوری اسلامی جنایتکار خواهش می کتم یک انتخابات آزاد برگزار کن تا ما قانون اساسی را ملغی کنیم و مجلس موسسان را تشکیل دهیم سلطنت طلب می گوید جمهوری اسلامی بی دین خواهش می کنیم به ما اجازه بده تا نافرمانی مدنی کنیم انتخابات آزاد برگزار کن تا قانون اساسی مشروعه را دوباره مستقر کنیم . خوب اگر به این می گوئید مبارزه پس بهتر است همانطور که تا کنون کاری نکرده اید بروید خانه هایتان و در مبارزات مردم اخلال نکنید تا مردم خودشان تصمیم بگیرند . چگونه یک حکومتی فاشیستی با پاسداران و شکنجه گران خونخوارش به شما اجازه میدهند این حرفهای رویائی را بزنید روش شما برای بدست گرفتن قدرت مریخی ست و برای مردم مریخ درست شده است .
اما مهمترین موضوعی که این سه گروه حاضر نیستند پای آن بروند تدوین برنامه است . همه ی حرفهای توخالی شما درست اما با چه برنامه ای ؟ و روشهای اجرائی برنامه هایتان چیست ؟ ضرورتا پاسخی درخور نمی یابیم . مثلا مکانیزم جدائی دین و دولت را چگونه اجرائی می کنید ؟ آیا به روش لیبرالیستی ترکیه و در واقع روش آمریکائی یا به روش دموکراتیک یعنی جدائی دین و سیاست بطور کلی ؟ اگر جدائی دین و دولت است پس تفاوت شما با سلطنت طلبان در چیست و تفاوت برنامه ای شما با قانون اساسی مشروعه در کجاست ؟ جدای دین و دولت نه یک برنامه ی دموکراتیک که برنامه ای لیبرالیستی ست از اینرو هیچ تفاوتی بین سه گروه اصلاح طلب سلطنت طلب و جمهوری خواه وجود ندارد . اما بیان دموکراتیک یک حکومت هیچ ترسی برای مردم و نیروهای انقلابی ایجاد نکرده و نخواهد کرد تنها درک لیبرالیستی شما از دموکراسی ست که خواهان اشتراک قدرت با ارتجاعی ترین نیروهای ضد دموکرات هستید که ممکن است ترس در دل آنها ایجاد کند . زیرا سیاست لیبرالیستی هیچگاه حاضر به جانب داری از مردم نبوده و تنها به فکر چانه زنی با ارباب قدرت برای نیات سودجویانه است . شما هیچ تحقیق و بررسی ای برای جمهوری خواهی انجام نداده اید تنها با الگو برداری از دولتهای لیبرال و نئولیبرال سعی دارید با ارتجاعی ترین بخش حکومت وارد معامله مانند سایر رقبای سلطنت طلب و اصلاح طلبتان شوید و مردم تنها گوشتهای دم توپ شما هستند اگر به طیفهای هر سه جریان نگاه کنیم دستان همگی سالها در جنایتهای جمهوری اسلامی قابل مشاهده است و هر کدام برای آنکه مورد قبول جمهوری اسلامی واقع شود تلاش نموده تا دیگری را از سر راه بردارد . لو دادن کودتای نوژه یا واقعه ی طبس از یکسو و لو دادن کادرهای توده ای از سوی دیگر در جنگ سرد یا شکنجه و کشتار اصلاح طلبان در دهه ی 60 با رهبری خمینی همه و همه نشان میدهد که شما هیچ دغدغه ای برای مردم و دموکراسی نداشته و نخواهید داشت . به راحتی از پر رنگ کردن خط و خطوطتان با چپ ها سخن می رانید در حالی که با احتیاط و از ترس ارتجاعی ترین محافل حکومتی و شکنجه گران احساس وحشت می کنید این یعنی چشمک زدن و چراغ سبز دادن نه به انقلابیون که به ارتجاعیون است شما قادر به نقد برنامه های چپ ها نیستید تا با درکی آگاهانه و بر اساس منافع مردم حرفهای خودتان را به کرسی بنشانید زیرا شما از مردم فاصله ی چند سال نوری دارید چگونه جریانی که بصورتی غلمی و منطقی نتوانسته دارای برنامه ای مدون باشد او قادر است مبارزات مردم را رهبری کند تازه اگر مردم هم پشت سر او باشد او از حکومت خواهش کند اجازه ی انتخابات آزاد به او بدهد اوج رذالت و دریوزگی در همین جمله نهفته است و باز هم تکرار می کنم شما دم از مردم می زنید تا قدرت چانه زنی تان را بالا ببرید وگرنه هر سه جریان هیچ دغدغه ی مردم و دموکراسی را نداشته و نخواهید داشت .
کاربر مهمان فرهاد - فریاد / 27 July 2012