در همهسالهای گذشته، این جمله را زیاد شنیدهام که فعالان حقوق زنان یا فمینیستها با اصرار بر حضور بیشتر زنان در عرصههای مختلف مخصوصاً عرصههای مدیریتی درواقع شایستهسالاری را زیر سؤال میبرند. اصرار میکنند حتماً زنان وزیر، نماینده مجلس، استاندار و مدیر و معاون و…شوند. اصرار میکنند، بدون اینکه بر شایستگیها تأکید کنند. به جهت تئوریک و نظری مقالات متعددی در پاسخ به این ایرادها نوشتهشده است که بسیاریاش با یک جستجوی ساده اینترنتی قابلدسترسی است. به همین دلیل ترجیح میدهم بیشتر با تکیه بر تجربیات شخصیام به این موضوع بپردازم.
یک-
تعداد اندکی از پستهای مدیریتی در کشور در اختیار زنان قرار دارد. مجلهها و روزنامهها هم از چنین الگویی پیروی میکنند. کافی است چند سال بهطورجدی مسائل روزنامههای ایران را پیگیری کرده باشید و یا چند سال در نشریات ایران خبرنگار بوده باشید، خیلی راحت میتوانید تخمین بزنید که تعداد مدیران زن در نشریات ایران بسیار ناچیز است. این فقط یک حدس و گمان و تخمین نیست. آمارهای دولتی نیز تقریباً این نظر را تأیید میکند که سهم زنان در ردههای مدیریتی روزنامههای کشور کم است. اغلب روزنامهها فقط دبیران مرد دارند و حداکثر، مسئولیت دبیری سرویس اجتماعی خود را به زنان واگذار میکنند.
دبیران تحریریه که بهنوعی مدیر ارشد و اجرایی تحریریههای نشریات محسوب میشوند نیز غالباً در تسلط مردان بوده و هست. هرچه بالاتر میروی محدودیت بیشتر میشود. سردبیری کل و یا اعضای شورای سردبیری نیز در اغلب نشریات بهویژه در روزنامهها در اختیار مردان قرار دارند. آمار دقیقی از تعداد مدیران مسئول زن در مطبوعات ایران وجود ندارد اما با مروری بر نام مدیران مسئول نشریات ایران روشن میشود که تعداد مدیران مسئول زن نیز کاملاً در اقلیت قرار دارد.
هرگاه بهعنوان یک خبرنگار این تبعیضها را با صاحبان و مدیران روزنامهها مطرح کردهام، مهمترین پاسخشان این بوده که برای ما جنسیت مهم نبوده بلکه بر اساس شایستگیها مدیران و دبیران نشریه خود را انتخاب کردهایم. حتماً زن یا زنان شایستهای برای این پستها نبودهاند که آن را در اختیار مردان قرار دادهایم، ایده مشترک اغلبشان این است که زنان تجربههای مدیریتی ندارند.
اما آیا واقعاً اینطور است؟ هیچ زنی شایسته این مناصب نبوده است یا آنقدر به زنان اجازه حضور در این عرصهها را ندادهاید که امروز کمتر زنانی توانسته تجربه مدیریتی داشته باشند و آیا بهراستی همه مردانی که از روز اول در نشریات بهعنوان مدیر کارکردهاند، تجربه گرانسنگ داشتند؟
در همهسالهای پس از انقلاب، بسیاری از مردانی که در نشریات دولتی و خصوصی مدیر، دبیر گروه یا سردبیر شدهاند در ابتدای کارشان حتی یک روز سابقه مدیریتی نداشتند اما مدیر شدند و بهتدریج آزمونوخطا کردند و حالا تبدیلشدهاند به مدیران باتجربه؛ اما کمتر چنین فرصتی را به زنان دادهاند و حالا همین مردان میگویید زنان بیتجربه هستند.
دو-
ساختار مدیریت مردانه عادت کرده همواره مردان را بهعنوان مدیر ببیند و نه زنان را. به همین دلیل بارها در تحریریههای مختلف دیدهام که موقع انتخاب سردبیر یا دبیر از شایستهترین کاندیداهای مرد شروع میکنند تا به ضعیفترین کاندیداها برسند. این ضعیفترین مدیر مرد معمولاً به یک مدیر متوسط زن ارجحیت دارد. بهمحض اینکه دراینباره مدیران ارشد روزنامهها را مورد سؤال قرار دهید، پاسخ میدهند محدودیتی برای زنان وجود ندارد، معیار ما فقط توانمندی است؛ و خیلی زیرکانه با این پاسخ بهنوعی میگویند که اگر زنان در پستهای مدیریتی قرار ندارند خود تواناییاش را ندارند؛ اما به نظر میرسد علت اصلی این است که زنان را کمتر در ردههای مدیریتی دیدهاند و به همین دلیل گماردن یک مدیر مرد را که مثلاً برای سردبیری توانایی چندان و حتی سابقه چندانی ندارد به یک سردبیر زن که شاید سالها هم سابقه روزنامهنگاری دارد، ترجیح میدهند. به نظر میرسد حتی تصورش هم برایشان سخت است که یک زن را در قامت سردبیری روزنامه ببینند.
گرچه تعداد دبیران و سردبیران زن بهطورکلی در رسانهها اندک است اما تعدادشان در بخشهای سیاسی بسیار کمتر است؛ یعنی تقریباً مدیران راضی نمیشوند که زنی را بهعنوان مسئول سرویس سیاسی رسانهشان تعیین کنند. همیشه مردان را پشت این میز دیدهاند و حالا چطور تن به این تغییر بدهند؟ آنها مردان را به زنان بهعنوان دبیر سیاسی ترجیح میدهند و گاه کسانی را برای این پست انتخاب کردهاند که تنها شایستگیشان همان مرد بودنشان است.
برخی ازمدیران ارشد در رسانهها می گویندکه اگر زنان دبیرسرویس سیاسی و یا سردبیربشوندممکن است دچاردرگیری و چالشهای بیشتری باهمکاران خودبشوند که در نهایت این اعتقاد هیچ پایه دقیق ومستندی ندارد. همانقدرکه یک مدیرمردممکن است باهمکاران اش دچارچالش شودکه یک مدیر زن.
اغلب مدیران ارشد در روزنامهها و نشریات ایران کمتر میتوانند توانایی زنان را در بخشهای مدیریتی ببینند و البته این بازتابی از وضعیت جامعه ایران است که تعداد مدیران زن بهطورکلی در اقلیت قرار دارند. حتی بارها با سردبیرانی برخورد دارم که ساعت کاری روزنامه را مانعی برای مدیریت زنان عنوان میکنند. آنها میگویند که سردبیران و دبیران رسانه لازم است تا ساعت ده-یازده شب در روزنامه بمانند و زنان کمتر این موقعیت رادارند. درحالیکه در عمل چنین نیست و همواره تعداد زیادی روزنامهنگار زنداریم که برای انجام مأموریتهای خبری در هر ساعت از شبانهروز آمادهاند و تاکنون در عمل نیز همین را نشان دادهاند، حالا چطور است که وقتی نوبت به مدیریت میرسد زنان نمیتوانند تا دیروقت در روزنامه بمانند. به نظر بیشتر این نوع دلایل بیشتر یک نوع توجیه یا بهانه است.
هیچ قانون نوشتهشدهای، زنان را از قرار گرفتن در پستهای کلیدی در روزنامهها و مجلات و دیگر رسانهها منع نمیکند، اما یک سقف شیشهای و شاید هم نامریی برای بالا رفتن زنان در پستهای مدیریتی وجود دارد. این سقف معمولاً بر همان ستونهای ادعایی که «زنان توانمندی و شایستگیاش را ندارند» بناشده است.
سه-
هرگاه سخن از سهمیهبندی و تبعیض مثبت برای زنان برای حضور در مجلس، وزارتخانهها و عرصههای مدیریتی میشود عدهای دادشان به آسمان میرود که پس شایستگیها چه میشود؟
در فضایی که هیچوقت فرصت لازم به زنان بهویژه در عرصه سیاسی که عرصه قدرت است، داده نشده اولاً چطور انتظار دارید زنان شایستگی و تجربه لازم را کسب کنند؟ این چرخه تا کجا قرار است تکرار شود؟ زنان وزیر و مدیر نمیشوند چون تجربه ندارند و تجربه پیدا نمیکنند چون فرصت مدیر شدن را به آنها ندادهاید. علاوه بر این، جامعهای که همواره ساختار مدیریتش مردانه بوده، اصولاً ساختار دیگری را نمیتوان تصور کند و معمولاً هم فراموش میشود که مدیران و تجربههای مدیریتی را همین ساختارهای مردانه ساخته و بازتولید کردهاند.
یکی از بهترین پاسخهایی که در این سالها در برابر مخالفت عدهای با تبعیض مثبت یا اختصاص سهمیهبندی برای زنان با استدلال شایستگی شنیدهام از نفیسه آزاد، فعال حقوق زنان است: «کنکور را فرض کنید. سؤالات کنکور برای همگان یکسان است. فرض کنید همه شانس مساوی برای ورود به دانشگاه داشتند آیا این به این معنی بود که همه واقعاً «فرصت برابر» برای رسیدن به دانشگاه دارند؟ ممکن است کسی از شما بپرسد که خوب بههرحال آنکه ازنظر علمی سؤالات بیشتری را درست زده لیاقت این را دارد که به دانشگاه بهتری برود. بهاینترتیب قبول ندارید که کسانی دانشگاهها و رشتههای برتر را میگیرند که از اول پایگاه اقتصادی و اجتماعی بالاتری داشتهاند؟ این شیوه حتی باوجود یکسانی سؤالات و کتابها و شرایط به نابرابری دامن میزند. ضرایبی که برای مناطق محروم در نظر گرفته میشود «تبعیض مثبتی» است که تا حدی شانس دستیابی را به نفع برابری دستکاری میکند.»
در جوامعی مثل ایران وضع زنان درست مثل همان دانش آموزان مناطق محروم در کنکور است. در ساختارهای موجود اجتماعی، فضای مسلط همواره مردانه و در اختیار مردها بوده است. انتخاب مدیران نیز متأثر از فضای مردانهای است که حتی قانون، شرع و عرف نیز در بسیاری موارد با آن همراهی میکند. ساختارها و فرصتهای موجود مدام نابرابریها را بازتولید میکند. زنان برای احراز موقعیت مساوی با مردان با موانع متعدد ساختاری، تاریخی و فرهنگی روبرو هستند. سقف شیشهای یا همان موانع پنهان برای بالا رفتن زنان در پستهای مدیریتی ریشه در ذهنیت افراد و عرف و فرهنگ جامعه دارد، جامعهای که سالها این را به مردان و زنان القا کرده که زنان توانایی و حتی هوش لازم را برای عرصههای مدیریتی ندارند. «مدیران ارشد مرد، بهویژه مدیران مسن این احساس رادارند که زنان از ضریب هوشی کمتری برخوردارند و نباید آنها را در فرایند تصمیمگیریهای مهم شرکت داد (حمیدعضدانلو، نویسنده کتاب گفتمان و جامعه.)»
مدیران مرد عادت کردهاند که زنان را در کسوت مدیریت نبینند و این را در فرایند اجتماعی آموختهاند و حالا تغییرش به این راحتی ممکن نیست. اعلامیه جهانی رفع تبعیض از زنان نیز بهروشنی به عادات تبعیضآمیز اشارهکرده است.
دوباره به همان مثال روزنامهها برگردیم: به مدیرانی که عادت کردهاند فقط مردان را پشت میزهای سردبیری ببینند، آیا اختصاص سهمیه نمیتواند کمکی به شکستن این عادت تبعیضآمیز بکند؟ که آنها را به دیدن سردبیر و دبیر سیاسی زن هم عادت بدهد.
در دهه اخیر فعالان حقوق زنان بارها در موسم انتخابات خواستار اختصاص سهمیه برای زنان در مجلس و کابینه شدهاند که عدهای با تکیهبر استدلال تکراری شایستهسالاری آن را زیر سؤال میبرند. مخالفتها در برابر تعیین حتی یک وزیر زن در کابینه گاه بهقدری زیاد میشود که واقعاً تعجبآور است. به نظر میرسد ساختار مردانه و آموزههای فرهنگی و عرفی در جامعه ایران بهنوعی بوده که بسیاری از مردان و حتی زنان را به این باور رسانده که در میان میلیونها زن ایرانی حتی یک نفر هم برای تصدی وزارت شایستگی ندارد و در مقابل، همه مردانی که در این سالها وزیر شدهاند، کاملاً شایسته بودهاند.
در حالی عدهای «شعار شایستگی بهجای جنسیت» را میدهند که نسبت فارغالتحصیلان دانشگاهی زن از مردان در سالهای اخیر سبقتگرفته است، اما همچنان حضور زنان در عرصههای مدیریتی شهر و کشور اندک است، آیا واقعاً تعداد کم زنان در ردههای مدیریتی به ناشایستگی آنها بازمیگردد؟ یا به موانع ذهنی ساختار مردسالارانه یا همان سقف شیشهای.شاید که اعمال سهمیهبندی برای زنان باعث شود که بهاجبار این سقفهای شیشهای شکسته شود و زنان سهم واقعی خود را در عرصههای مدیریتی و قدرت سیاسی به دست بیاورند.
تبعیض مثبت لزوماً به معنای بهکارگیری زنان با توانایی کمتر نسبت به مردان نیست بلکه به معنای فرهنگسازی است، فرهنگسازی برای جامعهای که عادت به مدیریت زنان و حضور آنها در عرصههای مهم اجتماعی و سیاسی ندارد.
در برابر نگرانیهایی که برای اعمال تبعیض مثبت یا سهمیهبندی برای زنان وجود دارد پاسخهای زیادی وجود دارد که در اینجا فقط به یکی – دو موردش اشاره میکنم.
قبل از آن بهتر است تعریفی ساده از تبعیض مثبت داشته باشیم: تبعیض مثبت به معنای فراهم کردن امکانات و شرایط برای گروههایی از جامعه است که مورد تبعیض قرارگرفتهاند. تبعیض مثبت سیاستی است که ریشه در جنبشهای مدنی در اعتراض به اثرات ماندگار تبعیضهای نژادی دارد. سیاست تبعیض مثبت نخستین بار در آمریکا و برای سیاهپوستان اجرا شد و بعدها در همین کشور و بسیاری دیگر از کشورها به نفع زنان اجرا شد. تبعیض مثبت درجاهایی وارد میشود که گروههایی به دلیل جنس، نژاد، زبان و …مورد رفتارهای ناعادلانه قرارگرفته باشند. آمارها نشان میدهد که برنامههای تبعیض مثبت بهروشنی آثار مثبتی داشته است.
اولاً: تبعیض مثبت یک روش و راهحل دائمی نیست، معمولاً بهطور موقت و دورهای و برای از بین بردن اثرات نامطلوب تبعیضهای پیشین و تاریخی به کار گرفته میشود. ثانیاً: تبعیض مثبت و سهمیهبندی به معنای ایجاد نوعی دیگر از نابرابری نیست بلکه روشی برای جبران نابرابریهای گذشته است. امتیاز دادن به زنان نیست بلکه فراهم کردن امکانات و ایجاد شرایط لازم برای دسترسی به فرصتهای برابر است.
عدهای از مخالفان تبعیض مثبت معتقدند که اجرای این سیاست موجب میشود زنان برای افزایش توانمندیهای خود تلاش نکنند. پاسخ موافقان این است که اجرای سهمیهبندی و تبعیض مثبت بدون برنامه جدی دولتها برای دستیابی زنان به مهارتها و تواناییهای آنها فایده چندانی نخواهد داشت.
منبع: چشم انداز ایران
چون کلمه تبعیض بار منفی دارد، بهتر است بجای عببارت “تبعیض مثبت” یک عبارت بهتر استفاده شود.
دقیق نمیدونم چه عبارتی مثلا:
برخوداری جبرانی مضاعف.
جبرانی مضاعف / 29 July 2019