بابک مینا ـ فشار اقتصادی شدید روی کارگران و وضعیت بحرانی صنعت در ایران، موجب اشاعه قراردادهای سفید امضا شده است.
کارفرمایان با بستن این قراردادها به راحتی میتوانند کارگران را بدون هیچگونه حقوق و مزایایی اخراج کنند. موج اخراج کارگران از طرفی و قراردادهای سفید امضا از طرف دیگر نیروی کار را به ورطه استیصال کشانده است. وزارت کار معمولاً این نوع قراردادها را خلاف قانون میداند، اما تاکنون گامی عملی برای از میان بردن آن برنداشته است.
هنگامی که کارخانهها از پس هزینههای تولیدی خود بر نیایند، چنین پدیدههایی رواج مییابد و کارگران در غیبت تشکلهایی مستقل که بتواند از حقوق آنها دفاع کند تن به چنین قراردادهایی میدهند. حسن پورطالبیان، فعال کارگری در این زمینه به ایلنا میگوید: “سیاستهای اقتصادی دولت باعث شده است کارخانجات بزرگ تولیدی در زمینه تامین هزینههای تولیدی خود دچار مشکل شوند.” او در ادامه صحبت خود به عدم توازن در قدرت رقابت میان کالاهای داخلی و خارجی اشاره میکند و میگوید: “در حال حاضر کالاهای داخلی با وجود واردات بیرویه کالاهای خارجی در حاشیه قرار گرفتهاند.» چنین روندی تولید داخلی را به مرز نابودی میکشاند.
این فعال کارگری در ادامه صحبت خود میافزاید: “تنها نتیجه ورود کالاهای مصرفی كه در كشور نیز تولید میشوند افزایش جمعیت بیكاران و نابودی بخش تولید است.» در چنین شرایطی در کنار اخراج کارگران، قراردادهای موقت و از آن ناعادلانهتر قراردادهای سفیدامضا به گونهای تصاعدی رشد میکند. چنانکه گفتیم مورد اخیر بر اساس گفتههای صریح مسئولان وزارت کار غیر قانونی است، اما گویا واقعیتهای اقتصادی نیروی بیشتری از قانون دارند.
قراردادهای سفیدامضا: قانون بیقانونی
قراردادهای سفیدامضا در واقع وصلهای غیر قانونی قانون قراردادهای موقت است. قراردادهای موقت خود باعث تضییع حقوق کارگران میشود.
این قراردادها شرایطی را فراهم میآورند که در آن کارفرمایان میتوانند از زیر بار تعهدات خود نسبت به کارگران شانه خالی کنند و هر وقت که تصمیم گرفتند او را اخراج کنند. بنابراین میتوان گفت قراردادهای سفیدامضا ادامه غیر قانونی قراردادهای موقت است. آیا دولت به این مسئله توجهی نشان میدهد؟
قراردادهای موقت خود باعث تضییع حقوق کارگران میشود. این قراردادها شرایطی را فراهم میآورد که در آن کارفرمایان میتوانند از زیر بار تعهدات خود نسبت به کارگران شانه خالی کنند و هر وقت که تصمیم گرفتند او را اخراج کنند. بنابراین میتوان گفت قراردادهای سفیدامضا ادامه غیر قانونی قراردادهای موقت است. آیا دولت به این مسئله توجهی نشان میدهد؟
اصغر برشان، فعال کارگری با اشاره به بیتوجهی متولیان بازار کار به ساماندهی قراردادهای کاری به ایلنا میگوید: «در این شرایط سوء استفاده از قراردادهای کار موقت به شدت افزایش یافته و کارفرمایان به بهانه شرایط نابرابر عرضه و تقاضا در بازار کار، اقدام به تنظیم قراردادهای سفیدامضا میکنند. بزرگترین اشکال قراردادهای سفیدامضا، پایمال شدن حقوق شرعی و قانونی کارگران است چون هر زمان و به هر دلیل که کارفرما بخواهد میتواند بدون پرداخت مزد و مزایای قانونی با کارگران تسویه حساب کند.”
دولت با اینکه از این پدیده کاملا آگاه است و گاه و بیگاه بر غیر قانونی بودن آن تاکید میکند، در عمل در برابر آن سکوت اختیار کرده است. اصغر برشان در ادامه میگوید، در شرایط فعلی نیز رسیدگی به این مسئله در مجلس به بهانه اصلاح قانون کار بارها به تعویق افتاده است. او با اشاره به “طرح ساماندهی قراردادهای موقت کار” در ادامه میگوید: “این طرح نه زمان درازی برای بررسی نیاز دارد و نه بار مالی برای دولت خواهد داشت، فقط یکی از کارهایی است که در مجلس هشتم به نتیجه نرسید و مورد بی مهری قرار گرفت.”
این فعال کارگری با شاره به لبریز شدن بازار کار از کارگران قرارداد موقت میگوید: “در سایه این نوع قراردادها، سوء استفاده و تضییع حقوق نیروهای کار نیز هر روز افزایش مییابد که این وضعیت نه به نفع نیروی کار است و نه کارفرمایان. اگرچه آمارهای رسمی در سالهای گذشته حکایت از قرارداد موقتی بودن بیش از ۸۹ درصد شاغلان کشور داشت، با توجه به بازنشستگی قانونی، بازنشستگی پیش از موعد، ۱۵ سال و شغلهای سخت و زیانآور نیروهای مستمر، اکنون کار به جایی رسیده که باید به دنبال کارکنان غیر موقت در بازار کار گشت.“
زنان کارگر، قربانیان قراردادهای سفید امضا
در یک ساختار اقتصادی و قانونی ناعادلانه معمولاً زنان بیشتر از مردان متحمل آسیب میشوند. در حال حاضر حدود ۷۰ درصد زنان کارگر در ایران با قراردادهای سفیدامضا مشغول به کار هستند.
در حال حاضر حدود ۷۰ درصد زنان کارگر در ایران با قراردادهای سفید امضا مشغول به کار هستند.
پروین محمدی، فعال کارگری در این زمینه میگوید: “به دلیل اینکه مردان امکان بیشتری برای انتخاب شغل دارند امکان مقاومت بیشتری هم در مقابل این قراردادها میتوانند داشته باشند، اما با محدودیتهایی که برای اشتغال زنان وجود دارد توان مقاومت آنان در مقابل قراردادهای سفیدامضا هم کمتر است و به همین دلیل شاهد شیوع ۷۰ درصدی این نوع قرارداد در میان زنان کارگر هستیم.“
پروین محمدی در تحلیل عوامل به وجود آمدن قراردادهای سفیدامضا به سایت کلمه میگوید: “پس از تفسیر تبصره دوم ماده هفت قانون کار قراردادهای موقت در روابط کار ایران گسترش یافت و این قراردادهای ناعادلانه چنان جای پایش را محکم کرد که دیگر استخدام رسمی کارگر به ندرت اتفاق میافتاد، اما اینک با سوءاستفاده از همین قراردادهای ناعادلانه، قراردادهای سفیدامضا دارد جای پایش را در روابط کار ایران محکم میکند.”
او در ادامه به مسئله بیکاری اشاره میکند و ادامه میدهد: “در شرایطی که بیکاری روز به روز در میان کارگران بیشتر میشود، آنها مجبور هستند که تن به هر شرایطی بدهند تا به شغلی ولو موقت و با کمترین دستمزد دست یابند.”
موضوع قراردادهای موقت کار و شیوع قرارداهای سفیدامضا در ادامه آن، مثال روشنی است از پیامدهای غیر قانونی قانونهای ناعادلانه. این مورد نشان میدهد قانونهای ناعادلانه خود میتوانند به گونهای نانوشته و تصویبنشده به روابطی غیرقانونی و ناعادلانهتر دامن بزنند.
ارگران پروژه ای علاوه برسفید امضا نمودن قرارداد کار درسالهای اخیر هزینه ایاب وذهاب به محل سکونت رادریافت نم کنند ضمنا ازداشتن رستوران محرومند بابت سه وعده غذای روزانه مبلغ 6000تومان دریافت میکنند
اباد / 16 June 2012
شاید بتوان گفت که این فرصتی ست که ما کمی در رایطه با این گروه بزرگ اجتماعی جهانی بیشتر صحبت کنیم . گروهی که تفاوت رنگ زبان ملیت و …. نپذیرفته همه در برابر فروش نیروی کار برابرند و مالکیت خود را در معرض فروش گذاشته اند . نیروئی که یک شبه شهرها می آفرینند و قدرتها جابجا می کنند و تنها می توان گفت که آفریننده اند از کوچکترین تا عظیمترین تحولات جامعه ی مدیون این نیروی عظیم است . و خود بهره ای از اینهمه آفرینش نمی برند . جامعه ی سرمایه داری جامعه ای واژگونه است آنکس که می آفریند می سازد و تولید می کند هیچ سهمی جز حیاتش و نانی برای زندگی ندارد و آنکس که نمی آفریند و نمی سازد از همه ی نعمات جامعه بهره می برد .
اما در کشور ما ایران نیز نه تنها از دنیا مستثنی نشده است بلکه کارگران تحت شدیدترین فشارهای اقتصادی سیاسی و تهدیدات نظامی امنیتی نیز قرار دارند . کارگران ایران حتی حق تشکل صنفی خود را نیز ندارند هم اکنون رهبران بسیاری از سندیکاهای ایران بخصوص رهبران سندیکای رانندگان شرکت واحد به حبسهای طولانی مدت در زندان بسر می برند .
تحولات سال 57 ایران که با کارگران بیکار حاشیه ی شهرها آغاز میشود و برای یک جامعه ی دموکراتیک که پاسخی برای انحلال ساختارهای سنتی نظام سلطنت جهت از بین بردن تبعیضهای جامعه ی سنتی بود تا رقابت اقتصادی و سیاسی را نهادینه کرده و عدالت اجتماعی را همراه با نان و مسکن و آزادی را تامین نماید دیری نمی پاید که تولید کنندگان سنتی بازاریان و سوداگران تجاری از فرصت بدست آمده و با توجه به سطح توهم مردم نسبت به دین و همچنین معادلات جنگ سرد و در پیش گرفتن راه سوم همراه با شعار نه شرقی و نه غربی رهبری سیاسی را به دست می گیرند و اگر ما شعار نه شرقی و نه غربی را به درستی تحلیل کنیم در خواهیم یافت که این رهبری هم با کارگران و هم با سرمایه داران یعنی مظاهر دنیای مدنی و دموکراتیک دشمنی آشکار داشتند . به همین دلیل ما می بینیم در اینجا نیروهای ملی و مذهبی در حقنه کردن این افکار برای استقلال با توجه به افکار دینی و ملی گرائی و هویت ملی نقش برجسته ای بازی نمودند . بازرگان شریعتی و جلال آل احمد و خمینی علیرغم همه ی تفاوتهای جزئی در شعار نه شرقی و نه غربی و حمهوری اسلامی ( هویت ملی ) توافق دارند . و خلاصه ی این شعار همان دشمنی با همه ی مظاهر جامعه ی مدنی و دموکراسی یعنی کارگران و سرمایه داران دارند .
از اینرو خمینی مظهر دشمنی با طبقه ی کارگر ایران و همچنین با همه ی مظاهر جامعه ی مدرن مدنی و دموکراتیک است . طبقه ی کارگر ایران به سطح برده تنزل یافته و انحطاط اقتصادی و همچنین انحطاط طبقه ی کارگر در دستور کار جمهوری اسلامی قرار گرفت . طبقه ی کارگر تنها گروه اجتماعی ایست که از هر چه وسعت یافتن دموکراسی بهره می برد به همین دلیل است که خواهان حداکثر دموکراسی برای پویائی جامعه است طبقه ی کارگر با هر مانعی برای تقف جامعه به جلو از مخالفت برآمده و به همین دلیل تنها طبقه ی تا به آخر انقلابی ست . زیرا رشد و ترقی جامعه باعث می شود که سطح تکنولوژی و صنعت و فرهنگ و سیاست جامعه به پیش رود استعدادها به کمک او می آیند تا با اختراعات جدید نیروی کار لازم در ترکیب سرمایه را کاهش دهند و هر چه با شتاب تر به جامعه ای مترقی که نیازی به نیروی کار نباشد و جامعه ای که نیروی کار وجود ندارد تا به تملک کس دیگری درآید برسد و انسان را از همه ی بندهایش رها سازد به همین دلیل حداکثر آزادیها برای رهائی انسان زنجیرهای طبقه ی کارگر را پاره می کند .
دشمنی با طبقه ی کارگر یعنی در کنار جمهوری اسلامی قرار گرفتن برای پایدار ساختن روابط ماقبل سرمایه داری و سنتی و واپسگراینه و دشمنی با دموکراسی ست زیرا طبقه ی کارگر یکی از دستآوردهای جامعه ی دموکراتیک و مدنی ست . هر رنگ و هر تفاوتی برای معیار وفاداری به دموکراسی تنها میزان دوری و نزدیکی اش به طبقه ی کارگر است . به همین دلیل اصلاح طلبی با هر عنوانی ( چپ راست ملی مذهبی سلطنت طلبی سبز سفید و ….) برای اصلاح ولایت فقیه قانون قصاص و دادگستری سنتی و همه ی مظاهر سنتی دشمنی با طبقه ی کارگر و بطور کلی همه ی مظاهر جامعه ی مدرن و از جمله دموکراسی ست . . نیروهائی که به هر عنوانی مانع سرنگونی جمهوری اسلامی اند و با سرنگونی جمهوری اسلامی مخالفند دشمن طبقه ی کارگر و جامعه ای دموکراتیک و مدرن هستند . طرفداران اجرای بی تنازل قانون اساسی نه می توانند و نه امکان پذیر است که ما را به یک جامعه ی دموکراتیک برساند از اینرو آنان نیز دشمن طبقه ی کارگر و دموکراسی اند . آنها تا جائی دموکراسی را قبول دارند که منافع حقیرشان برای کسب قدرت را برایشان به ارمغان بیاورد .
از اینرو جمهوری اسلامی بوجود آمد تا تولیدات سنتی و بازاریان و سوداگران اقتصادی را حمایت کند نهادهائی مانند ولایت فقیه شورای نگهبان و سپاه پاسداران و بسیج را بوجود آورد تا دولت و مجلس را تابع خود ساخته و در جهت منافع اقشار سنتی طبقه ی کارگر و همه ی مظاهر جامعه ی مدرن را یا نابود سازد و یا به انحطاط بکشاند . اقتصاد و سیاست را به انحطاط کشانده و گرانی و بیکاری و تورم دهشتناکی را بر جامعه تحمیل نموده است در حوزه های سیاسی و فرهنگی نیز سیاست هزاره ها و انسانهای غار نشین را و تبعیضات جنسی دینی مذهبی و …. را تحمیل کرده و به انحطاط کشانده است .
تنزل طبقه ی کارگر به برده نتیجه ی سیاستهای واپسگرایانه ی جمهوری اسلامی ست از اینرو بیکاری فشار مضاعفی را به کارگران وارد ساخته و آنان را مجبور ساخته تا حتی قراردادهای سفید امضاء را اجابت کنند صف بیکاران که از قبل از تحولات 57 با اعتراضات بیکاران حاشیه ی شهرها بوجود آمد نه تنها جمهوری اسلامی پاسخ مناسبی به این بحران نبوده که خود جمهوری اسلامی آنرا تشدید نیز نموده است . و با سیاست سرکوب اعتراضات کارگران را تا کنون مهار کرده است از اینرو تنها سرنگونی جمهوری اسلامی و استقرار یک سیستم دموکراتیک اولین خواست کارگران برای مبارزه با بیکاری خواهد بود . تا با جذب سرمایه ها و رشد جامعه بر بیکاری غلبه کرده تا زمینه ی اعتلای طبقه ی کارگر به طبقه ای برای خودش را فراهم نماید .
کاربر مهمان فرهاد - فریاد / 18 June 2012
توجه: کامنتهای توهینآمیز منتشر نمیشوند. کامنتهای حاوی لینک به عنوان "اسپم" شناخته میشوند.
ارگران پروژه ای علاوه برسفید امضا نمودن قرارداد کار درسالهای اخیر هزینه ایاب وذهاب به محل سکونت رادریافت نم کنند ضمنا ازداشتن رستوران محرومند بابت سه وعده غذای روزانه مبلغ 6000تومان دریافت میکنند
اباد / 16 June 2012
شاید بتوان گفت که این فرصتی ست که ما کمی در رایطه با این گروه بزرگ اجتماعی جهانی بیشتر صحبت کنیم . گروهی که تفاوت رنگ زبان ملیت و …. نپذیرفته همه در برابر فروش نیروی کار برابرند و مالکیت خود را در معرض فروش گذاشته اند . نیروئی که یک شبه شهرها می آفرینند و قدرتها جابجا می کنند و تنها می توان گفت که آفریننده اند از کوچکترین تا عظیمترین تحولات جامعه ی مدیون این نیروی عظیم است . و خود بهره ای از اینهمه آفرینش نمی برند . جامعه ی سرمایه داری جامعه ای واژگونه است آنکس که می آفریند می سازد و تولید می کند هیچ سهمی جز حیاتش و نانی برای زندگی ندارد و آنکس که نمی آفریند و نمی سازد از همه ی نعمات جامعه بهره می برد .
اما در کشور ما ایران نیز نه تنها از دنیا مستثنی نشده است بلکه کارگران تحت شدیدترین فشارهای اقتصادی سیاسی و تهدیدات نظامی امنیتی نیز قرار دارند . کارگران ایران حتی حق تشکل صنفی خود را نیز ندارند هم اکنون رهبران بسیاری از سندیکاهای ایران بخصوص رهبران سندیکای رانندگان شرکت واحد به حبسهای طولانی مدت در زندان بسر می برند .
تحولات سال 57 ایران که با کارگران بیکار حاشیه ی شهرها آغاز میشود و برای یک جامعه ی دموکراتیک که پاسخی برای انحلال ساختارهای سنتی نظام سلطنت جهت از بین بردن تبعیضهای جامعه ی سنتی بود تا رقابت اقتصادی و سیاسی را نهادینه کرده و عدالت اجتماعی را همراه با نان و مسکن و آزادی را تامین نماید دیری نمی پاید که تولید کنندگان سنتی بازاریان و سوداگران تجاری از فرصت بدست آمده و با توجه به سطح توهم مردم نسبت به دین و همچنین معادلات جنگ سرد و در پیش گرفتن راه سوم همراه با شعار نه شرقی و نه غربی رهبری سیاسی را به دست می گیرند و اگر ما شعار نه شرقی و نه غربی را به درستی تحلیل کنیم در خواهیم یافت که این رهبری هم با کارگران و هم با سرمایه داران یعنی مظاهر دنیای مدنی و دموکراتیک دشمنی آشکار داشتند . به همین دلیل ما می بینیم در اینجا نیروهای ملی و مذهبی در حقنه کردن این افکار برای استقلال با توجه به افکار دینی و ملی گرائی و هویت ملی نقش برجسته ای بازی نمودند . بازرگان شریعتی و جلال آل احمد و خمینی علیرغم همه ی تفاوتهای جزئی در شعار نه شرقی و نه غربی و حمهوری اسلامی ( هویت ملی ) توافق دارند . و خلاصه ی این شعار همان دشمنی با همه ی مظاهر جامعه ی مدنی و دموکراسی یعنی کارگران و سرمایه داران دارند .
از اینرو خمینی مظهر دشمنی با طبقه ی کارگر ایران و همچنین با همه ی مظاهر جامعه ی مدرن مدنی و دموکراتیک است . طبقه ی کارگر ایران به سطح برده تنزل یافته و انحطاط اقتصادی و همچنین انحطاط طبقه ی کارگر در دستور کار جمهوری اسلامی قرار گرفت . طبقه ی کارگر تنها گروه اجتماعی ایست که از هر چه وسعت یافتن دموکراسی بهره می برد به همین دلیل است که خواهان حداکثر دموکراسی برای پویائی جامعه است طبقه ی کارگر با هر مانعی برای تقف جامعه به جلو از مخالفت برآمده و به همین دلیل تنها طبقه ی تا به آخر انقلابی ست . زیرا رشد و ترقی جامعه باعث می شود که سطح تکنولوژی و صنعت و فرهنگ و سیاست جامعه به پیش رود استعدادها به کمک او می آیند تا با اختراعات جدید نیروی کار لازم در ترکیب سرمایه را کاهش دهند و هر چه با شتاب تر به جامعه ای مترقی که نیازی به نیروی کار نباشد و جامعه ای که نیروی کار وجود ندارد تا به تملک کس دیگری درآید برسد و انسان را از همه ی بندهایش رها سازد به همین دلیل حداکثر آزادیها برای رهائی انسان زنجیرهای طبقه ی کارگر را پاره می کند .
دشمنی با طبقه ی کارگر یعنی در کنار جمهوری اسلامی قرار گرفتن برای پایدار ساختن روابط ماقبل سرمایه داری و سنتی و واپسگراینه و دشمنی با دموکراسی ست زیرا طبقه ی کارگر یکی از دستآوردهای جامعه ی دموکراتیک و مدنی ست . هر رنگ و هر تفاوتی برای معیار وفاداری به دموکراسی تنها میزان دوری و نزدیکی اش به طبقه ی کارگر است . به همین دلیل اصلاح طلبی با هر عنوانی ( چپ راست ملی مذهبی سلطنت طلبی سبز سفید و ….) برای اصلاح ولایت فقیه قانون قصاص و دادگستری سنتی و همه ی مظاهر سنتی دشمنی با طبقه ی کارگر و بطور کلی همه ی مظاهر جامعه ی مدرن و از جمله دموکراسی ست . . نیروهائی که به هر عنوانی مانع سرنگونی جمهوری اسلامی اند و با سرنگونی جمهوری اسلامی مخالفند دشمن طبقه ی کارگر و جامعه ای دموکراتیک و مدرن هستند . طرفداران اجرای بی تنازل قانون اساسی نه می توانند و نه امکان پذیر است که ما را به یک جامعه ی دموکراتیک برساند از اینرو آنان نیز دشمن طبقه ی کارگر و دموکراسی اند . آنها تا جائی دموکراسی را قبول دارند که منافع حقیرشان برای کسب قدرت را برایشان به ارمغان بیاورد .
از اینرو جمهوری اسلامی بوجود آمد تا تولیدات سنتی و بازاریان و سوداگران اقتصادی را حمایت کند نهادهائی مانند ولایت فقیه شورای نگهبان و سپاه پاسداران و بسیج را بوجود آورد تا دولت و مجلس را تابع خود ساخته و در جهت منافع اقشار سنتی طبقه ی کارگر و همه ی مظاهر جامعه ی مدرن را یا نابود سازد و یا به انحطاط بکشاند . اقتصاد و سیاست را به انحطاط کشانده و گرانی و بیکاری و تورم دهشتناکی را بر جامعه تحمیل نموده است در حوزه های سیاسی و فرهنگی نیز سیاست هزاره ها و انسانهای غار نشین را و تبعیضات جنسی دینی مذهبی و …. را تحمیل کرده و به انحطاط کشانده است .
تنزل طبقه ی کارگر به برده نتیجه ی سیاستهای واپسگرایانه ی جمهوری اسلامی ست از اینرو بیکاری فشار مضاعفی را به کارگران وارد ساخته و آنان را مجبور ساخته تا حتی قراردادهای سفید امضاء را اجابت کنند صف بیکاران که از قبل از تحولات 57 با اعتراضات بیکاران حاشیه ی شهرها بوجود آمد نه تنها جمهوری اسلامی پاسخ مناسبی به این بحران نبوده که خود جمهوری اسلامی آنرا تشدید نیز نموده است . و با سیاست سرکوب اعتراضات کارگران را تا کنون مهار کرده است از اینرو تنها سرنگونی جمهوری اسلامی و استقرار یک سیستم دموکراتیک اولین خواست کارگران برای مبارزه با بیکاری خواهد بود . تا با جذب سرمایه ها و رشد جامعه بر بیکاری غلبه کرده تا زمینه ی اعتلای طبقه ی کارگر به طبقه ای برای خودش را فراهم نماید .
کاربر مهمان فرهاد - فریاد / 18 June 2012