دیوید کیز- بر اساس یک پژوهش جدیدِ باستانشناختی، انسان نئاندرتال که تاکنون انسانوارهای ددمنش و بدوی شناخته میشد، احتمال دارد اصلاً واجد رگههای برجستهای از ذوق هنری بوده باشد. در این پژوهش، قدمت مجموعهای از غارنگارههای مربوط به عصر حجر در شمال اسپانیا که تاکنون گمان میرفت از ۲۵ هزار سال تجاوز نکند، تقریباً ۱۵ هزار سال دیگر عقبتر رفت و بدینترتیب آنها را قدیمیترین نقاشیهای سنسنجیشده اروپا کرد.
برآوردهای جدید از قدمت این آثار، حکایت از این دارد که باید احتمالاً آنها را ماحصل کار نئاندرتالها دانست تا اعضای تیره انسانی ِ خودمان که به اصطلاح هومو ساپینس نامیده میشوند. طبق نتایج سنسنجی، این غارنگارهها بالغ بر ۴۱ هزار سال عمر دارند – که میتواند این نوسان، اقلاً حول و حوش چندینهزار سال باشد. علت نوسان از این بابت است که دانشمندان، دادههای مربوط به سنسنجی را در لایهای از کربنات کلسیم (مربوط به استلاگمیتهای غار) استخراج کردهاند، که بلافاصله بعد از پیادهسازی نقاشی، روی سطحشان ایجاد شده بود.
اگر این آثار هنری- که شامل تصاویری از دست و خالهای سرخرنگ میشوند – حول و حوش ۵۰۰ سال قبل از تشکیل لایه کربنات کلسیم ایجاد شده باشند، آنوقت باید آنها را یا به انسان نئاندرتال، یا به هومو ساپینس (که همان اجداد خودمان هستند) نسبت داد؛ چراکه اولین هومو ساپینس، حدود ۴۱ هزار و ۵۰۰ سال پیش ظاهر شد. اما اگر این نقاشیها باز هم قدیمیتر از این باشند، دیگر آنها را بایستی متعلق به انسان نئاندرتال دانست.
این کشف، خصوصاً از بابت تأثیری که بر درک روابط پیچیده بین نئاندرتالها، یا نئاندرتالها و هومو ساپینس دارد، حائز اهمیت است. جالب آنکه هنر غارنگاری، تا قبل از ورود هومو ساپینسها به اروپا، اصلاً از عادات این مردمان به شمار نمیرفته. در واقع هیچ اثر مشابهی در پهنه سرزمین اجدادیشان، در آفریقا پیدا نشده است. این نشان میدهد که یا غارنگاریهای نخستین در اروپا محصول نوعی کنش اجتماعی ِ ناشی از رقابت احتمالی هومو ساپینسهای اروپا با نئاندرتالها بوده؛ یا طبق نظر جنجالی دوم، اصلاً نئاندرتالها «مبدع» غارنگاری بودهاند و بهنوعی بعدها به هومو ساپینس انتقالش دادهاند. تصور اینکه اعضای هنرمند خانواده تکوینی انسان اساساً از دسته نئاندرتالها بوده باشند تا اجداد ما؛ و اینکه نئاندرتالها به اجدادمان شور هنری را «یاد دادهاند»، بیتردید اساس دیدگاه عمومی راجع به نوع روابط نئاندرتال/هومو ساپینس را متحول خواهد کرد.
اما مدارک دیگری هم هست که گرایش نئاندرتالها را به ابراز احساسات هنری نشان میدهد. اگرچه «دستنگارهها» و خالهای سرخرنگِ غار واقع در اسپانیا را باید احتمالاً اولین نقاشیهای سنسنجیشدهی منسوب به نئاندرتالها دانست؛ اما پیشتر هم اشیای مزین به رنگدانههای معدنی (شبیه به همان رنگهایی که در غارنگارهها به کار رفته)، در حدود ۶۸۰ کیلومتریِ جنوب این غار پیدا شده بودند. استفاده انسان نئاندرتال از این رنگدانهها در منطقهای دیگر از اروپا، در نواحی مرکزی فرانسه هم احتمالاً وجود داشته – و همچنین استفادههای بدویتری از رنگ سرخ اخرایی در مناطقی از هلند.
هنرمندان باستان، این دستنگارهها و خالهای سرخرنگ را با کمک دهانشان – بهعنوان یک اسپری – ایجاد میکردهاند. اول گِل اُخرا را با مایعی – که ترجیحاً آب بوده – به هم میزدند. بعدش هنرمند عصر حجر، دهانش را با معجون سرخ حاصله پر میکرد و درحالیکه دست چپاش نقش شابلون را داشت، آن مایع را رو به دیوار یا سقف غار میپاشید. در غار تحت بررسی، حدود بیست و پنج نقش «منفی» اینچنینی که دست چپ هنرمند را با هالهای از رنگ سرخ اخرایی نشان میدهد، پیدا شده است.
پروژه مشترک دانشمندان اسپانیایی/ پرتغالی/انگلیسی برای سنسنجی از این غارنگارهها را دکتر آلیستر پایک (Alistair Pike) از دانشگاه بریستول سرپرستی میکرد و هزینهاش را هم انجمن پژوهشهای زیستمحیطی بریتانیا متقبل شده بود. این یافتهها، در شماره فعلی نشریه Science انتشار داده شدهاند. غارنگارههای مزبور هم مربوط به غار اِلکاسیلو، واقع در شمال اسپانیا هستند.
سنسنجی لایهای از کربنات کلسیم که بر روی نقاشیها رسوب کرده، با بررسی بقایایی از عناصر اورانیوم و توریوم انجام پذیرفت. اورانیوم، به مرور زمان با سرعت مشخصی به عنصر توریوم فرومیپاشد. از اینرو دانشمندان با تعیین نسبت ایزوتوپی ِ اورانیوم به توریوم در رسوبات کربنات کلیسمی، میتوانند از سن و لذا حداقل قدمت نقاشی ِ زیرشان خبر بگیرند. دقت این روشْ حدوداً 1 درصد است – و برای سنسنجی موادی به قدمت حداکثر نیممیلیون سال مناسب است.
در همین زمینه:
رمزگشایی از اسب خالدار غارنگارهها
توضیح تصویر:
«دستنگاره»های ۴۱ هزار ساله غار الکاسیلو / عکس از Pedro Saura