اکبر گنجی -تحولات خاورمیانه و آفریقا دارای بازیگران/عاملان و حاملانی است. در تحلیل وقایع این مناطق باید نقش همه ی بازیگران و میزان تأثیر آنها را در نظر گرفت، در غیر این صورت، با تبیین مواجه نخواهیم بود، بلکه با رویکردی ایدئولوژیک رویارو خواهیم شد.

بهار عرب خیزش مردمی برای گذار از نظام‌های فاسد، دیکتاتوری‌های مادام‌العمر، جنایتکار و …بود. به تعبیر دیگر، مردم عاملان اصلی این جنبش بودند. این خیزش مردمی که از تونس آغاز شد، به سمت مصر، بحرین، یمن، لیبی، اردن، سوریه ، الجزایر، و… پیش رفت و نظام‌های جبار و منحط خلیج فارس را هم در بر می‌گرفت.

بدیهی است که این خیزش مردمی با منافع رژیم‌های عقب مانده‌ای چون عربستان سعودی و قطر و امارات متحده تعارض بنیادین داشت و دارد. چرا که آن نظام‌های سیاسی بسیار عقب‌مانده را هم فرومی‌پاشاند. بن علی از تونس به عربستان سعودی گریخت(دادگاه تونس وی را به ۲۰ سال زندان به جرم صدور فرمان قتل و غارت مردم تونس محکوم کرده است). کار که بر حاکم جنایتکار یمن- علی عبدالله صالح- سخت شد، او هم به عربستان سعودی گریخت. عربستان سعودی تمام کوشش خود را کرد تا مانع سقوط حسنی مبارک شود، اما نتوانست. عربستان سعودی ارتش خود را به بحرین گسیل داشت تا با سرکوب مردم آن کشور، بهار عرب را در آن سرزمین نابود سازد. زمامداران جنایتکار کشورهای عرب به سرعت دست به کار شدند تا نه تنها بهار عرب را به انحراف بکشانند، بلکه آن را تحت کنترل تمام‌عیار خود درآورند. هدف آنها سلطه‌ی کامل بر خیزش‌های مردمی منطقه در جهت منافع خویش است.

سیاست اسرائیل

این چنین بود که منافع آنها با منافع دولت آمریکا و دولت اسرائیل تلاقی کرد. دولت اسرائیل به عنوان دولتی که نه تنها سرزمین‌های فلسطینیان را اشغال کرده، بلکه میلیون‌ها تن از آنها را از حقوق اساسی‌شان محروم کرده است، نمی‌خواهد به هیچ‌وجه نگاه‌ها معطوف به مسأله‌ی فلسطین و ظلمی که بر آنها می‌رود باشد. طبعاً ستمگر در اینجا همان دولت اسرائیل است که به هیچ‌وجه زیر بار طرح چهارجانبه‌ی دولت آمریکا، روسیه، اتحادیه‌ی اروپا و سازمان ملل- مبنی بر تشکیل دولت مستقل فلسطینی در کنار دولت اسرائیل- نمی‌رود. شورای حقوق بشر سازمان ملل تأیید کرده که دولت اسرائیل مرتکب “جنایات جنگی” شده است. اگر دولت‌های منطقه درگیر نزاع‌های دائمی درونی و بیرونی باشند، دیگر هیچکس فرصت نخواهد کرد مسئولیت‌های حقوقی و اخلاقی دولت اسرائیل را یادآور شود. سیاست دولت اسرائیل همیشه این بوده است که با طرح مسائلی دیگر و تبدیل آن مسائل به مسأله‌ی اصلی، نگاه را برگرداند.

دولت اسرائیل دو هدف دیگر هم در بهار عرب داشت:
 

اول- دولت‌های مخالف سیاست هایش در منطقه جای خود را به دولت‌های دیگری بسپارند که نسبت به اسرائیل مواضع خصمانه‌ای نداشته باشند. دوم- تحولات در کشورهایی چون مصر و اردن و تونس و عربستان و… به گونه‌ای نباشد که مخالفان سیاست‌های اسرائیل جایگزین رژیم‌های کنونی شوند.

شائول موفاز- معاون نخست‌وزیر اسرائیل- در ۲۱ خرداد ۹۱ خواستار تهاجم نظامی- مانند لیبی– به سوریه و سرنگونی رژیم آن کشور شد. سفیر پیشین اسرائیل در ترکیه نیز تأیید کرده است که یک سوریه‌ی بی‌ثبات و گرفتار “درگیری‌های داخلی” به سود اسرائیل است چرا که نمی‌تواند “بلندی‌های اشغال‌شده‌ جولان را در آینده از اسرائیل پس بگیرد”. بخش دیگری از مسأله نیز به روابط ایران و سوریه باز می‌گردد. او می‌افزاید:
“اگر بشار اسد قدرت را حفظ کند حاکم واقعی سوریه ایران خواهد بود نه او. اسد به خاطر انزوای شدید بین‌المللی نخواهد توانست بدون واگذاری سوریه به ایران، به حکومت ادامه دهد. اسرائیل متوجه است که حضور ایران در بلندی‌های جولان وضع بسیار بدی خواهد بود. به همین خاطر است که دولت اسرائیل به این نتیجه رسیده است که بشار اسد باید کنار گذاشته شود.”

تبدیل مسأله‌ی هسته‌ای ایران به مهم‌ترین مسأله‌ی منطقه- شاید هم جهان- یکی از این ترفندها بود. دولت اسرائیل دارای ۳۰۰-۲۰۰ بمب اتمی است. این دولت عضو “ان پی تی” نیست و اجازه‌ی هیچ‌گونه بازرسی از تأسیسات اتمی خود را به آژانس و هیچ نهاد بین‌المللی نمی‌دهد. ایران عضو آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای است، تحت نظارت شدید آژانس قرار دارد، به گفته‌ی دولت آمریکا و اسرائیل،ایران فاقد بمب اتمی است و سال‌ها با ساختن بمب اتمی فاصله دارد، اما دولت اسرائیل می‌گوید که ایران حق ندارد که دست به غنی‌سازی اورانیوم در هیچ سطحی- حتی پنج درصد- بزند. اگر چنین کند، این خطری برای صلح و امنیت جهانی خواهد بود. دولت اسرائیل در تبدیل مسأله‌ی هسته‌ای ایران به مسأله‌ی مهم منطقه‌ای و جهانی بسیار موفق بوده است.

سیاست عربستان سعودی

همین نکات به‌خوبی نشان می‌دهد که چگونه منافع اسرائیل و عربستان سعودی تلاقی کرده است. دولت عربستان سعودی برای آن که گرفتار بهار عرب نشود، در گام اول کوشید که به نزاع شیعه و سنی دامن زده و آن را به مسأله‌ی اصلی بهار عرب مبدل سازد. این چنین بود که صدها میلیون دلار هزینه کرد تا حکومت اکثریت شیعی عراق را براندازد. پروژه‌ی عراق با پروژه‌ی سوریه تکمیل می‌شود که در آنجا نیز باید اقلیت علوی حاکم را سرنگون کرد. بدین ترتیب به گروه‌های شیعه‌ی لبنان نیز- خصوصاً گروه حزب‌الله و عمل- ضربه‌ای اساسی وارد خواهد شد. اینها که تضعیف شوند، ایران هم به شدت تضعیف خواهد شد و راه برای زدن ایران آماده خواهد شد. این اهداف، با “منافع” دولت‌های آمریکا و اروپا و اسرائیل کاملاً تلاقی دارد. دولت عربستان سعودی به هیچ‌وجه زیر بار این نمی‌رود که اکثریت شیعی در عراق بر سر کار باشد. کما اینکه نه تنها با تغییر ترکیب جمعیت، بلکه با اعزام ارتش خود مانع این عمل در بحرین شد. عراق هر روز شاهد انفجار و جنایت است. در آخرین مورد در ۲۴ خرداد ۹۰ طی یک رشته بمب‌گذاری در چهار شهر این کشور حداقل ۸۰ شیعه کشته و بیش از ۳۰۰ شیعه زخمی شده‌اند. در یمن نیز عربستان سعودی در سرکوب شیعیان نقش مؤثری داشته و دارد. عربستان معاون دیکتاتور یمن را جانشین او کرد و کل رژیم را بدون هیچ‌گونه تغییری نگاه داشت.

عربستان سعودی مطلقاً به دنبال دموکراتیزه کردن کشورهای منطقه نیست. سهل است این رژیم غیر دموکرات‌ترین نظام سیاسی منطقه است. چگونه رژیمی به شدت استبدادی و ناقض حقوق بشر می تواند صدها میلیون دلار- ۳۰۰میلیون دلار رقم رسمی اهدایی به اپوزیسیون سوریه- را صرف گذار کشورهای منطقه به دموکراسی کند؟

سیاست ترکیه

دولت ترکیه هم در این زمینه دارای “منافع” خاص خویش است. ترکیه که خود با مشکل طولانی مدت کردها دست به گریبان است، در درجه‌ی اول نمی‌خواهد که تحولات سوریه به گونه‌ای رقم بخورد که بر سرنوشت کردستان ترکیه تأثیرگذار باشد. از سوی دیگر، ترکیه نیز خواهان این است که به عنوان قدرتمندترین کشور منطقه در سرنوشت سوریه ایفای نقش کند. تاکنون ۲۹ هزار تن از مردم سوریه به ترکیه گریخته‌اند. ترکیه اپوزیسیون سوریه را به رسمیت شناخته و خواهان سرنگونی رژیم آن کشور است. اسلام‌گرایان حاکم ترکیه به دنبال تجدید عظمت دوران عثمانی هستند.

استارت کنترل تمام‌عیار بهار عرب

سودای کنترل جهانی/منطقه‌ای بهار عرب با جنگ لیبی کلید خورد. رژیم‌های جبار عربی به‌شدت فعال شده و خواهان تهاجم نظامی به لیبی تحت سیطره‌ی سرهنگ قذافی جنایتکار شدند. آیا آنها نگران نقض حقوق بشر و استبداد بودند؟ پاسخ منفی است. همه‌ی آنها به شدت قذافی مردم خود را سرکوب و از حقوق اساسی‌شان محروم کرده‌اند. اما بمباران لیبی توسط ناتو آغاز به انحراف کشاندن بهار عرب بود. به تعبیر دیگر، دخالت دولت ها- آن هم دخالت نظامی و جنگ- جای خیزش مردمی را گرفت. آنها مردم را به خانه هایشان راندند تا اهداف خود را از طریق نیروهایی که خود آنها را مسلح و از نظر مالی تأمین می‌کردند، پیش برند.

مورد سوریه

بعد نوبت به سوریه رسید. در اینجا هم باید گام دیگری از انحراف برداشته می‌شد. همه‌ی دولت‌ها در این ماجرا “منافع”‌ی داشته و دارند. ژنرال جیمز ماتیس- سرفرمانده‌ی نیروهای آمریکا در خاورمیانه- در گزارش خود به کنگره این کشور در ماه مارس گفت که سقوط رژیم بشار اسد “بزرگ‌ترین شکست استراتژیک ایران طی ۲۵ سال اخیر خواهد بود”. زدن سوریه، زدن جمهوری اسلامی و حزب‌الله لبنان و حماس است. جکسون دیل- سردبیر بخش بین‌الملل روزنامه‌ی “واشینگتن پست”، در همین زمینه نوشته است:
“از یک منظر ارتباط بین مشکلات آمریکا در مورد سوریه و ایران بسیار ساده و سرراست است. حکومت بشار اسد نزدیک‌ترین متحد ایران و خط ارتباطی آن با کشورهای عربی است. سوریه پل زمینی ارسال تسلیحات و کمک‌های ایران به حزب‌الله و نوار غزه است. بدون سوریه بلندپروازی‌های منطقه‌ای ایران و توانایی‌های این کشور برای به چالش کشیدن اسرائیل فلج خواهد شد.”

این دولت‌ها نمی خواهند طرح کوفی عنان موفق از کار درآید. سوریه را به سوی جنگ داخلی به پیش راندند. احتمال حمله‌ی نظامی به سوریه نیز وجود دارد. لاوروف- وزیر امورخارجه‌ی روسیه- در ۲۴ خرداد ۹۱ گفت،برخی کشورها تلاش می‌کنند سناریوی لیبی را در سوریه اجرا کنند. او درباره‌ی انتقاد دولت آمریکا مبنی بر فروش سلاح به سوریه گفت این انتقاد در حالی مطرح می‌شود که آمریکا نیز خود به کشورهای مختلف از جمله کشورهای منطقه اسلحه می‌فروشد: “ما به سوریه یا کشورهای دیگر اسلحه‌ای تحویل نمی‌دهیم که بتوان در مقابله‌ی با تظاهرات مسالمت‌آمیز غیرنظامیان به کار برد.” از سوی دیگر، در ۲۴ خرداد ۹۱ هروه لادسوس- رئیس بخش عملیات حفاظت از صلح سازمان ملل متحد- اعلام کرد که سوریه وارد جنگ داخلی شده است.

سیاست ایران و روسیه و چین

ایران و روسیه هم‌پیمان رژیم جنایتکار بعثی سوریه‌اند. سرنگونی این رژیم معادلات منطقه را به زیان روسیه، ایران و چین تغییر خواهد داد. از سوی دیگر زمامداران جمهوری اسلامی به‌خوبی آگاهند که زدن رژیم سوریه، کار تهاجم نظامی به ایران را ساده‌تر خواهد کرد. به همین دلیل رژیم حاکم بر ایران از رژیم حاکم بر سوریه حمایت به عمل می‌آورد. چین و روسیه فاقد رژیم‌های دموکراتیک‌اند. روسیه توسط باند مافیایی پوتین اداره می‌شود. پوتین نیز به دنبال عظمت روس‌ها و تجدید قدرت بین‌المللی روسیه است. چین نیز منافع خاص خود را دارد و می‌کوشد تا سال ۲۰۲۰ به قدرت اول اقتصادی جهان تبدیل شود.بدون تردید روس‌ها و چینی‌ها در مناطقی چون سوریه “منافع ملی” کشور خود را دنبال می‌کنند. اما مگر آمریکا و اسرائیل چنین نمی‌کنند؟ تفاوت آنها در این است که روسیه و چین فاقد نظام دموکراتیک هستند، اما آمریکا دارای نظام دموکراتیک تثبیت شده است. منتها همین نظام دموکراتیک، در سطح روابط بین‌الملل دائماً به جنگ توسل می‌جوید(سه جنگ افغانستان و عراق و لیبی در قرن بیست و یکم) و کشورهای دیگر را به وسیله‌ی هواپیماهای بدون سرنشین دائماً با موشک می‌زند.(پاکستان، یمن، سومالی و…)

داستان انقلاب مصر

در مصر ارتش به‌شدت قدرتمند است. ارتش نه تنها در سیاست قدرتمند است، بلکه تمامی شریان‌های اقتصادی را در دست دارد. ارتش مصر- به کمک دولت‌های خارجی- می‌کوشد انقلاب مصر را به کنترل در آورده و به انحراف بکشاند. اینک نیز به دنبال آن است تا نخست وزیر حسنی مبارک- یعنی ژنرال شفیق- را که حافظ منافع آنهاست، به ریاست جمهوری برساند. در یک‌سو نیروهای اخوان‌المسلمین و سلفی‌ها قرار گرفته و در سوی دیگر ارتش و حامیان رژیم حسنی مبارک. کدام طرف به دنبال دموکراسی و حقوق بشر است؟ آمریکا و اسرائیل از کدام طرف حمایت به عمل می‌آورند؟ عربستان سعودی و کشورهای خلیج فارس از کدام طرف حمایت می‌کنند؟

گذار به دموکراسی یا سلطه‌ی دولت‌ها

رژیم‌های خودکامه‌ی مادام‌العمر جنایتکار باید جایشان را به رژیم‌های دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر بسپارند. بهار عرب به دنبال حقوق مدنی بود. بهار عرب ضد خودکامگان مادام‌العمر بود. اما این فرایند به زیان منافع دولت‌ها بود. به همین دلیل پروژه‌ی انحراف بهار عرب کلید خورد.

موضوع روشن است. منطقه توسط این دولت‌ها وارد فرایند طولانی بی‌ثباتی، فقدان امنیت،خشونت و جنگ شده است. به لیبی و سوریه و یمن بنگرید. هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا دائماً اماکنی از پاکستان و یمن را که مظنون به حضور نیروهای القاعده است موشک‌باران می‌کنند. در آخرین مورد در ۲۴ خرداد ۹۱ شلیک موشک توسط آمریکا موجب کشته شدن حداقل ۳۰ تن و تعداد زیادی زخمی شد.(مطابق جدیدترین نظرسنجی “مؤسسه‌ی تحقیقاتی پیو” محبوبیت اوباما در سطح جهانی از زمان ورود به کاخ سفید تاکنون به شدت سقوط کرده و اعتبار خود را از دست داده است. ” از نکات بارز این نظرسنجی مخالفت اکثر شرکت‌کنندگان با سیاست باراک اوباما در استفاده از حملات هوایی هواپیماهای بدون سرنشین علیه کسانی است که کاخ سفید آنها را “رهبران تروریسم” و “تهدید‌کنندگان جان شهروندان آمریکا” می‌نامد”). این پروژه معطوف به ایران نیز بوده و به آن سمت خواهد رفت. این دولت‌ها ساختن یک اپوزیسیون شبیه اپوزیسیون لیبی و سوریه برای ایران را هم در دستور کار قرار داده و در حال مطرح ساختن افراد مقبول خویش‌اند.

این یعنی وداع با دموکراسی و حقوق بشر و آزادی. مسأله‌ی کشورهای منطقه، مسأله‌ی گذار از نظام های جبار به نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر است، نه آشوب کشاندن کل منطقه. جنایتکارانی چون بشار اسد و آل سعود باید جای خود را به رژیمی دموکراتیک بسپارند. قطبی کردن منطقه بر اساس نزاع شیعه و سنی کاملاً انحرافی است. برساختن حکومت‌های اسلامی شیعی و سنی نیز انحراف از مسیر دموکراسی است. دموکراسی نیازمند امنیت و ثبات است. جایی که ناامنی و خشونت فراگیر شود، از دموکراسی خبری نخواهد بود.

هیچ جبری بر تاریخ حاکم نیست. تاریخ باز و گشوده است. “خواستن” و “توانستن” دو چیز متفاوت هستند. نه مردم هرکاری خواستند می‌توانند انجام دهند، نه دولت‌ها قادر به انجام هر خواستی هستند. به طور طبیعی دولت‌ها منافع خود را دنبال می‌کنند. اما شاید خیزش های مردمی مومی نباشند که دولت‌ها بتواند به هر شکلی درآورند. شاید مردم موفق شوند که برخلاف خواست سلطه‌گرایانه‌ی دولت‌ها گذار به دموکراسی را ممکن سازند.