محسن کاکارش – اگر چه در طول سالهای گذشته عواملی بر میزان افزایش و یا کاهش فقر در مناطق مختلف ایران تاثیر گذاشته است، اما این مسئله به عنوان یکی از معضلات بزرگ ایران کماکان وجود دارد.
براساس آمارهای رسمی بیش از ده میلیون نفر از جمعیت کشور زیر خط فقر مطلق و بیش از ۳۰ میلیون نفر آنها زیر خط فقر نسبی به سر میبرند. برپایه برخی از تحقیقها در سالهای اخیر”بحران بیکاری ۴۰ درصدی در ایران که ۲۸ میلیون را شامل میشود، جمعیت کل کشور را به طور نسبی دچار فقر اقتصادی کردهاست”.
در این میان نرخ بیکاری در استانهای مختلف ایران تفاوتهایی داشته است و برپایه آمارها استانهای مرزی کشور از نرخ بیکاری بیشتری برخوردار بودهاند. چرا در استان خوزستان با جمعیتی ۴.۵ میلیونی که دارای منابع عظیم نفت و گاز است و عنوان ثروتمندترین استان کشور را به خود اختصاص داده، فقر و بیکاری شدید در آن دیده میشود؟
چرا مناطق مرزی کردستان علیرغم وعدههای مسئولان حکومتی بیشترین آمار بیکاری را در سطح کشور دارا هستند؟ با این وجود وضعیت رفاهی در این مناطق به چه شکلی است؟
زمانه در گفتوگو با کارشناسان و فعالان مناطق اهواز، آذربایجان، کردستان و بلوچستان به بررسی فقر و وضعیت زندگی مردم در این مناطق پرداخته است.
مناطق عربنشین
در طول سالهای گذشته آمارهای مختلفی از نرخ بیکاری در استان خوزستان ارائه شده است. محمدکاظم بوستان، رئیس سازمان کار و آموزش فنی و حرفهای استان خوزستان در سال ۱۳۸۵ گفته بود: “با پالایش تعداد جویندگان کار در مراکز کاریابی این استان، نرخ بیکاری خوزستان از ۴/۱۸درصد درسالهای ۷۰ تا ۸۴ به ۴/۱۵درصد در زمان حاضر کاهش یافته است.”
رحمان جوانمردی: “میتوان به طور عمومی گفت فقر و بیسوادی همچون یک اژدهای دوسر در کردستان جامعە ما را به شدت تضعیف کردە است. هرچند اثرات تبعیض فرهنگی، مذهبی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی مربوط بە حکومت شاهنشاهی نیز هست، اما در دوران حاکمیت جمهوری اسلامی این تبعیضها شتاب بیشتری گرفتە است.”
شریف حسینی، نماینده اهواز نیز گفته بود، آمار بیکاری در استان خوزستان بیشتر از ۲۵ در صد است. به گفته وی، “آمارهایی كه ارائه میشود در واقع آمارهای صحیحی نیست. در خوزستان میزان بیكاری حدود ۱۲ درصد اعلام میشود، ما این آمارها را به صورت قاطع رد میكنیم. آمارهایی كه در مقاطع مختلف سنی از اداره كار شهرستان گرفتهایم، نشان میدهد در مقطع سنی ۱۵ تا ۲۹ سال، ۳۰ درصدی بیكاری داریم؛ اما این آمار به صورت میانگین در كل استان خوزستان بیش از ۲۵ درصد است”.
ابراهیم عربی یکی از اعضای سازمان حقوق بشر اهواز- اروپا به زمانه میگوید: “آمار بیکاری در این استان بعد از استان سیستان و بلوچستان از میان ۳۰ استان در ایران رتبه دوم را دارد. بسیاری از مردم حتی در اداره کار ثبت نام نمیکنند، چون کسی که بیشتر از ۵۰ سال کشاورز بوده، میتواند چه کاری با اداره کار داشته باشد؟ هم اکنون پنج هزار مهندس در رشته کشاورزی در این استان بیکارند. در صورتی که گفتهاند صنایع جانبی و توسعه نیشکر اشتغالزا خواهد بود.”
گفته میشود بیکاری گستردهای که در مناطق عربنشین وجود دارد بر زندگی مردم تاثیر قابل توجهی گذاشته است، به طوریکه شمار چشمگیری از شهروندان عرب به دیگر کشورها مهاجرت کردهاند.
ابراهیم عربی میافزاید: “۱۳ هزار تن از عربهای اهواز به کشور کویت مهاجرت کردند که کار کنند و هزینه خانوادههایشان را تامین کنند. آنان از استانی رفتهاند که ذخیره نفتیاش برابر امارات و کویت است.”
این فعال حقوق بشر به ترک تحصیل دانشآموزان اهواز به عنوان یکی دیگر از مشکلات مناطق عربنشین اشاره میکند و ادامه میدهد: “از لحاظ بیسوادی طبق آمارهایی که فعالان حقوق بشر اهوازی به سازمانهای بینالمللی رساندهاند در مقطع ابتدایی ۳۰ درصد ترک تحصیل داریم. در راهنمایی ۵۰ درصد و در دبیرستان این آمار به ۷۰ درصد میرسد.
“
آب آشامیدنی در اهواز
باوجود اینکه در مناطق عربنشین ایران ۹ رودخانه وجود دارد، اما آب آشامیدنی به یکی از مشکلات مردم تبدیل شده است. تاجایی که یک کارشناس آلمانی که به دعوت سازمان آب خوزستان برای ارزیابی و سنجش کیفیت آب اهواز به این استان سفر کرده بود، مصرف آب نوشیدنی اهواز را نه فقط برای ساکنان این شهر بلکه برای حیوانات هم زیانبار و خطرناک اعلام کرد.
ابراهیم عربی: “۱۳ هزار تن از عربهای اهواز به کشور کویت مهاجرت کردند که کار کنند و هزینه خانوادههایشان را تامین کنند. آنان از استانی رفتهاند که ذخیره نفتیاش برابر امارات و کویت است.”
بر اساس گزارشهای منتشر شده، این کارشناس آلمانی به مدیران کلانشهر اهواز توصیه کرده بود، آب اهواز را به احشام هم ندهید چون مصرف گوشت حیواناتی که از این آب نوشیدهاند برای انسان زیانبار است و ممکن است خطراتی را در پی داشته باشد.
ابراهیم عربی ادامه میدهد: “مردم محمره(خرمشهر)، آبادان و اهواز مشکل آب آشامیدنی دارند تا جایی که در سال ۱۹۸۸-۱۹۸۹منجر به تظاهرات مردم شد. رودخانه زیبای کارون که در آن کشتیرانی میشد هم اکنون خشک شده و آبها به سمت کرمان، شیراز، یزد و رفسنجان انتقال داده شدند و این رودخانه را خشکاندند. فاضلاب صنایع به این رودخانه میریزد و به همین دلیل مردم آب آشامیدنی ندارند.”
این در حالی است که سازمان ملل سال ۲۰۱۰ دسترسی به آب سالم و بهداشتی به عنوان یکی از حقوق اساسی بشر را به تصویب رساند. هدف از تصویب این قطعنامه کمک به نیازمندترین افراد بشر در جهان عنوان شد.
حاشیهنشینی و آلودگی هوا
از طرف دیگر اهواز یکی از کلانشهرهای ایران است که دارای بیشترین حاشیهنشینی نیز هست. این امر بر مشکلات مردم این شهر افزوده است. بر اساس گزارشهای منتشر شده، چهارصدهزار نفر حاشیهنشین در این شهر وجود دارد. جمعیت کل شهر اهواز نهصدهزار تا یک میلیون نفر تخمی زده شده است.
به باور کارشناسان، فقر ناشی از بیکاری و حاشیهنشینی در شهر اهواز باعث بروز خسارتهای اجتماعی فراوانی در این منطقه شده است. ابراهیم عربی میگوید:”در زندانهای این خطه تقریبا چهار برابر ظرفیت آنها زندانی وجود دارد. استاندار خوزستان در حضور نماینده رهبر جمهوری اسلامی گفته، ۲۵-۲۶ هزار فرد مخل امنیت در زندان داریم. ازدیاد ۹۹درصدی زندانیان نشان میدهد که با آمارهای جهانی همخوانی دارد. وقتی میبینیم که دیدبان حقوق بشر و سازمان عفو بینالملل میگویند سی تا پنجاه کشاورز دستگیر شدند میتوانیم باورکنیم و گزارشهای آنان را واقعی بدانیم.
وی در پیوند با بیسوادی میگوید: “براساس آمارهای رسمی ۲۳۰ هزار بیسواد داریم. فعالان حقوق بشر میگویند، آمارهای واقعی به مراتب بیشتر از اینهاست. از طرفی معاون رئیس جمهور میخواهد ۳ هزار مدرسه و ۲۰۰ خانه در عراق بسازد و به این ترتیب به بیسوادی و حاشیهنشینی در اهواز توجهی نمیشود.”
مشکلات اجتماعی شهر اهواز درحالی رو به افزایش است که سال گذشته سازمان بهداشت جهانی این شهر را به عنوان آلودهترین شهر جهان معرفی کرد. از سوی دیگر علیرضا عالیپور، “رئیس هیئت مدیره سازمان آرامستانهای شهرداری اهواز” گفته بود، ۲۰ درصد از آمار متوفیان دو سال اخیر به کودکان اهوازی اختصاص دارد. او تاکید کرده بود: “از سال ۸۸ تا پایان ۹ ماهه سال ۹۰ فوت ۱۳ هزار و ۱۱۳ نفر در آرامستان بهشتآباد اهواز ثبت شده است.”
ابراهیم عربی در همین زمینه توضیح داد: “اگر مرگ این کودکان در بریتانیا یا حتی دیگر کشورهای جهان سوم اتفاق افتاده بود مثل بمب صدا بهپا میکرد. بیمارستان شفا که برای سرطان کودکان در نظر گرفته شده، ظرفیت بسیار کمی دارد. با این همه ثروت فقط یک بیمارستان در اینجا هست. طبق آمارهایی که دوستان تهیه کردند،۸۰ درصد بچههای اهوازی سوء تغذیه دارند. آب و هوا آلوده است، بیمارستان و بهداشت وجود ندارد و مدرسه به اندازه کافی نیست. با در نظر گرفتن اینها میتوان فهیمد که در این آمار مبالغه نشده است. فقط در ماهشهر ۲۳۰ کودک مرده و یا با نقصعضو به دنیا آمدهاند که در اثر صنایع پتروشیمی و تاثیرات آنها بر زنان و مردان این مناطق اتفاق افتاده است.”
آذربایجان
کارشناسان مسائل آذربایجان میگویند، شهرهای آذربایجان ایران از لحاظ اقتصادی رشد چندانی نداشته است و سیاستهای تبعیضآمیز حکومت موجب معضلاتی در مناطق ترکنشین ایران شده است.
یاشار حکاکپور، کارشناس مسائل آذربایجان به زمانه میگوید: “اگر نگاهی به عملکرد دو حکومت جمهوری اسلامی و پهلوی داشته باشیم دولت ایران هیچگونه سرمایهگذاری صنعتیای در استانهای زنجان، قزوین، اردبیل، آذربایجان شرقی، غربی، همدان و قزوین نکرده است و با افزایش روند شهرنشینی و عدم ایجاد شغلهای صنعتی و روند سنتی کشاورزی در این منطقه بیکاری فاحش ناشی از عدم سرمایهگذاری ساکنان این مناطق را رنج میدهد و آذربایجان در طی این دو حکومت همواره سیر نزولی در اقتصاد را طی کرده است.“
این کارشناس مسائل آذربایجان به مشکل اشتغال در شهرهای آذربایجان اشاره میکند و میافزاید: “جوانان تحصیل کرده آذربایجان بعد از اتمام تحصیلات عالی امکان یافتن کار در منطقه آذربایجان را ندارند و نیروی فعال آذربایجان مجبوراست برای یافتن تکه نانی مهاجرت کنند و به دیگر مناطق بروند. خود مهاجرت نیز مشکلات عدیدهای را به مهاجران تحمیل میکند. عدهای برای کار به استانبول و دیگر شهرهای جنوبی ترکیه میروند و در آنجا مشغول کار میشوند اما ترکیه به شهروندان غیر اروپایی به سختی اقامت میدهد و اینها مجبورند در کارهایی خارج از قانون کار ترکیه کار کنند.”
این در حالی است که سال گذشته تعداد قابل توجهی از واحدهای تولیدی و شرکتها به دلایل مختلف به تعطیلی کشیده شدند. براساس آماری که علیرضا محجوب، دبیر خانه کارگر اعلام کرد در سال گذشته صد هزار کارگر اخراج شدند.
یاشار حکاکپور میگوید: “اقتصاد ایران اگرچه بیشتر حجم اقتصاد ایران دولتی است، اما دولت ایران در سالیان گذشته با سنگاندازیهای متعدد اعم از مالیاتهای سنگین، عدم صدور مجوز و تامین اعتبار و دهها عامل دیگر مانع از سرمایهگذاری بخش خصوصی در این منطقه شده است. چند کارخانه شکلاتسازی هم که با اراده چند سرمایهدار آذربایجانی ایجاد شده است در معرض تعطیلی قرار دارند. حکومت ایران منابع زیرزمینی آذربایجان اعم از طلا، مس، آهن و سایر مواد معدنی را به صورت خام به نقاط فارسنشین منتقل میکند و وقتی ساکنان شهری به دولت زیاد اعتراض میکنند دولت برای بریدن صدای آنها کارخانههایی را که محیط زیست کل منطقه را تهدید میکند به این منطقه اختصاص میدهد کارخانه هایی که ضررشان بیشتر از منفعتشان است.”
این فعال حقوق بشر آذربایجانی تبعیضهای قومی از سوی حاکمیت را عامل عدم پیشرفت مناطق آذربایجان میداند و میافزاید: “آذربایجان تحت تبعیض قومی- نژادی قرار دارد. این بدین معنی است که حکومت ایران نمیگذارد منطقه آذربایجان به خاطر ترک و آذری بودنش پیشرفت کند و کمر به از بین بردن آن از همه راههای ممکن بسته است. آمارهای مناطق قومی همواره مهندسی میشود و سعی میشود تا شاخصهای اقتصادی متعادل با مناطق توسعه یافته نشان داده شود. حال آنکه هر فرد میتواند با مسافرت به این مناطق میزان تغییرات و پیشرفت شهرها و رونق اقتصاد را مقایسه کند و البته آمارهای صحیحی اگر ارائه شود خود گویا خواهد بود. حکومت ایران در طول سی سال گذشته هیچ سرمایهگذاری چشمگیری در مناطق ترکنشین کشور به استثنای تهران نکرده و آذربایجان عموماً با مشکل نبود فرصت شغلی و سرمایه مواجه است.”
عزیز دادیار: “به خاطر وجود دیکتاتوری و نظامیگری نظام کنونی و داشتن نیروهایی مانند ارتش، سپاه، نیروهای لباس شخصی و بسیج، بلوچستان قرق نظامی شده و جادهها در اختیار کامل دولت است. مردم مانند دوره شاه همچنان با همدیگر برابر نیستند و هنوز بلوچها سرمایههای خود را در راههای غیرقانونی صرف میکنند.
او برای توضیح بیشتر به چند تحقیق اشاره میکند و میگوید: “در سالهای اخیر پایان نامه چندین تن از دانشجویان دانشگاههای تهران به مقایسه اقتصاد آذربایجان (آذربایجان شرقی، غربی، همدان، زنجان، اردبیل و قزوین و قسمتی از استان مرکزی) با مناطق فارسنشین (تهران، اصفهان، کرمان، یزد سمنان و اراک) اختصاص داشت. در این تحقیق با مقایسه میزان فرصتهای شغلی با جمعیت مشخص شده بود که امکان کاریابی در مناطق فارسنشین سه برابر آذربایجان است و البته اکنون بعد از گذشت چند سال احتمالا این درصد افزایش یافته است.”
بلوچستان
استان سیستان و بلوچستان که پهناورترین استان ایران است، جزو محرومترین استانهای کشور به شمار میرود. در آمارهایی که منتشر شدهاند این استان بدترین نرخ بیکاری و امید به زندگی را به خود اختصاص داده است.
حسینعلی شهریاری، نماینده زاهدان در دوره هشتم مجلس گفته بود: “نرخ بیکاری در سیستان و بلوچستان حداقل ۳۰ درصد است و آمارهای اعلام شده اشتباه است. بیکاری مشکلات بسیاری را در استان بهوجود آورده است و دولت باید در ایجاد اشتغال در استان مشارکت کند.” آن زمان نرخ بیکاری ۸.۱۳درصد برای سال ۱۳۸۸ اعلام شده بود. از سوی دیگر عبدالعزیز جمشیدزهی، نماینده شهرستان سروان در اواخر سال ۱۳۸۹ گفته بود: “در استان سیستان و بلوچستان آمار بیكاری بسیار فراتر از آن چیزی است كه در كشور اعلام شده است.”
عبدالعزیز جمشیدزهی افزوده بود: “در استان سیستان و بلوچستان از نظر صنعت هیچ اقدامی صورت نگرفته است، همچنین در بحث معادن هم اقدامی انجام نشده است و از سوی دیگر با توجه به خشكسالیهای چندساله در بحث كشاورزی هم با مشكل مواجه هستیم.”
از سوی دیگر استان سیستان و بلوچستان دارای کمترین شاخص توسعه انسانی در کشور است. به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، “شاخص توسعه انسانی در سال ۱۳۸۸ به ترتیب در استانهای تهران، سمنان، یزد و اصفهان از سایر استانها بالاتر است و به ترتیب در استانهای سیستان و بلوچستان، كردستان، آذربایجانغربی و خراسان شمالی از سایر استانها پایینتر است.“
طبق این دادهها، استان تهران بیشترین و استان سیستان و بلوچستان كمترین میزان شاخص توسعه انسانی را بین استانهای كشور داشتهاند. شاخص توسعه انسانی نام جدولی است تناسبی که در آن کشورهای جهان بر اساس فاكتورهایی از جمله درآمد سرانه واقعی، نرخ باسوادی، آموزش، بهداشت، تغذیه و نیز امید به زندگی در (بدو تولد) مورد مقایسه قرار میگیرند.
عزیز دادیار، کارشناس مسائل بلوچستان بر این باور است که میزان فقر در بلوچستان بعد از سال ۵۷ کاهش یافته است.
یاشار حکاکپور: “جوانان تحصیل کرده آذربایجان بعد از اتمام تحصیلات عالی امکان یافتن کار در منطقه آذربایجان را ندارند و نیروی فعال آذربایجان مجبوراست برای یافتن تکه نانی مهاجرت کنند و به دیگر مناطق بروند.”
این کارشناس مسائل بلوچستان به زمانه میگوید: “به خاطر وجود دیکتاتوری و نظامیگری نظام کنونی و داشتن نیروهایی مانند ارتش، سپاه، نیروهای لباس شخصی و بسیج، بلوچستان قرق نظامی شده و جادهها در اختیار کامل دولت است. مردم مانند دوره شاه همچنان با همدیگر برابر نیستند و هنوز بلوچها سرمایههای خود را در راههای غیرقانونی صرف میکنند. دولت میگوید قاچاق وجود دارد، درست است، اما سردسته قاچاق فرماندهان سپاه و ارتش و نیروهای نظامی هستند. از یک طرف از مردم رشوه میگیرند و از دیگر مواد قاچاق مانند سیگار و مواد مخدر خودشان سازماندهیشده وارد شهرهای ایران میکنند. فقری که در سال ۵۴ در بلوچستان بود، الان دیده نمیشود.”
آقای دادیار همچنین میافزاید: “بیشتر فقر فرهنگی در بلوچستان وجود دارد تا فقر اقتصادی. البته اگر ایران دارای هیچ حاکمیتی هم نبود تا این حد رشد میکرد و این را نباید یک ارزشگذاری خدمات دولتی محسوب کرد.“
کردستان
نبود برنامههای توسعه اقتصادی، عدم سرمایهگذاری پایدار و کمبود مسکن و اشتغال ازجمله مواردی هستند که کارشناسان مسائل کردستان را بر آن داشته است تا از این منطقه به عنوان یکی از محرومترین مناطق ایران یاد کنند. محرومیتها در مناطق کردنشین تاجایی پیش رفته که در دورههای پیشین به مجلس شورای اسلامی کشیده شده است.
بنا به گزارش جام جم آنلاین، “استان کردستان، با وجود برخورداری از مواهب و جاذبههای طبیعی و تاریخی بیشمار، در چند سده اخیر مردم آن در فقر و محرومیت شدیدی به سر میبردند.”
علیرضا شهبازی استاندار کردستان پس از سفر علی خامنهای رهبر حکومت اسلامی به استان کردستان گفته بود: “كردستان در مقایسه با دیگر استانهای كشور از عقبماندگی بیشتری رنج میبرد، اما با سفر مقام معظم رهبری مصوبات بزرگ و مهمی در حوزههای مختلف تعیین و با تاكید ایشان بلافاصله وارد مراحل اجرایی شد.”
رحمان جوانمردی، روزنامهنگار و فعال حقوق بشر به زمانه میگوید: “میتوان به طور عمومی گفت فقر و بیسوادی همچون یک اژدهای دوسر در کردستان جامعە ما را به شدت تضعیف کردە است. هرچند اثرات تبعیض فرهنگی، مذهبی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی مربوط بە حکومت شاهنشاهی نیز هست، اما در دوران حاکمیت جمهوری اسلامی این تبعیضها شتاب بیشتری گرفتە است.”
رحمان جوانمردی “تاریخچه اثرات تبعیض” را در کردستان به دو بخش تقسیم میکند و میافزاید: “بخش اول آن قسمتهایی از کردستان است کە در دهە اول انقلاب مورد حملە نظامی قرار گرفت و نفوذ احزاب کرد در آن به نسبت زیاد و در عمل نیز در جنگ اعلام نشدە، ولی به طور رسمی حکومت با کردها تاکنون درگیر بودە است کە شامل استانهای کردستان و قسمتهایی از استان کرمانشاه و قسمت کردنشین آذربایجان غربی میشود. بخش دیگر با وجود هویت متفاوت زبانی و فرهنگی بە تبع همخوانیشان با مذهب رسمی کشور وضعیت به نسبت بهتری داشتە است.
این درحالی است کە در هردو بخش به طور یکسان فعالیت هویتخواهی و حقطلبی سرکوب شدە و حکومت در برخورد تنبیهی و تلافیجویانە با هردو بخش یکسان رفتار کرده است. سیاستهای کلان حکومتی بر اساس تبعیضهای غیر برنامەریزی شدە و گاه موقتی در کردستان آغاز، اما در روند خود بە یک استراتژی از تبعیض سیستماتیک علیە گروە اتنیکی کرد در همە قسمتهای کردنشین کشور بدل شد. این استراتژی تبعیض سیستماتیک همانطوری کە دامنگیر یک مرزنشین در مریوان و بانە شدە است دامن کرد شمال خراسان و کرد ایلامی را نیز گرفتە است.”
بر پایه آمارهایی که منتشر شده، استان کردستان دارای بیشترین نرخ بیکاری است و در همان حال مانند استان سیستان و بلوچستان شاخص امید به زندگی در این استان در پایینترین سطح خود نسبت به دیگر استانها قرار دارند.
آقای جوانمردی در پیوند با بودجههای دولتی و تاثیر آن بر زندگی مردم میگوید: “بودجەهای استانی چە بودجەهای توسعە و چە بودجەهای جاری به طور مستقیم و غیر مستقیم در قالب رانتهای دولتی بە انحصار منابع مالی حکومتی و منسوبان بە آن کمک کردە و باعث فربەشدن عدەای شده است کە یا هماهنگ با سیاستهای حکومتی هستند یا غیر بومی و از مناطق دیگر بە کردستان آمدەاند. اختلاف میان غنی و فقیر هر روزە بیشتر شدە و مدال فقر در مناطق کردنشین را بە قعر مدال کشوری تنزل دادە است. فساد اداری و مالی هدفمند بیشتر از دیگر نقاط ایران در کردستان خودنمایی میکند. سوءاستفادە از فقر و بیسوادی جامعە برای مطامع سیاسی اجتماعی در کردستان به شدت در جریان است.”
این روزنامهنگار به بخش کشاورزی و تولیدات داخلی نیز اشاره میکند و میافزاید: “گرچە نابودی اقتصاد کشاورزی از زمان پهلوی کلید خوردە بود و خیل کشاورزان و کارگران کشاورزی بیکار را روانە کلان شهرهای تهران و اصفهان و شیراز و کرج کردە بود، استمرار این وضعیت و عدم حمایت از تولیدات داخلی و پشتیبانی نکردن از سرمایەگذاری در مناطق کردنشین باعث ورشکستگی تولیدات کشاورزی و سنتی باقی ماندە از قرن پیشین شدە است. کورە پزخانەهای اطراف کرج، ورامین و تهران و دیگر شهرهای ایران را کارگران کرد میگردانند.“
آقای جوانمردی نتیجه میگیرد که فقر خود را باز تولید میکند و ادامه میدهد: “در دهە اول حکومت جمهوری اسلامی مناطق گستردەای از کردستان زیر تحریم کامل اقتصادی بود، به طوری کە عبور چند کیلو گوشت و برنج از شهرها بە روستا و یا از روستایی بە روستای دیگر با مجازات سنگین همراە بود. در همان دهە پذیرش و گزینش چە در سطح آموزشی و چە در سطح استخدامی در این بخش از کردستان همانند دیوار چین برای کردها غیر قابل نفوذ بود.”
در همین زمینه:
آقای کاکارش گرامی
با تقدیر فراوان از زحمتی که برای تهیه این صفحه می کشید، امیدوارم دقت و توجه بیشتری در باره قابل استناد و اعتماد بودن آمارها و اطلاعات ارائه شده نشان دهید. شما به عنوان دبیر صفحه وظیفه سنگینی دارید و نمی توانید هر ادعایی را منتشر کنید. حداقل کار این است که اظهارات سست را با توضیحاتی همراه نمایید. رژیم جمهوری اسلامی با پنهان کاری و حقه زدن به مردم، امکان دسترسی به اطلاعات قابل اعتماد را کم کرده است. فاسد و ضدمردمی بودن این رژیم باعث نمی شود که هر ادعایی را بپذیریم. اگر قصد پیشرفت و دستیابی به آزادی داریم، باید گفته هایمان را مستند کنیم. متاسفانه بخشی از اظهارات افراد طرف گفتگو در این مطلب برای کارهای تحقیقی و جدی بی فایده و غیر قابل استفاده و استناد است و فقط می توان در حد ادعاهای مخالفان به آنها نگاه کرد. چند نمونه خدمتتان می دهم:
– نام کارشناس آلمانی که به اهواز رفته و در باره آب تحقیق کرده چه بوده است؟ در کجا چنین اظهارات وحشتناکی کرده؟ آیا این اظهارات در منبع بی طرف و معتبری، به ویژه یک منبع معتبر اروپایی، منتشر شده؟ حداقل اگر آقای عربی نام او را متذکر شده بود می شد در منابع اروپایی جستجو کرد.
– با وجود این که می توان به لحاظی قبول کرد که میزان ترک تحصیل در مناطق فقرزده زیاد است، آمار ترک تحصیل 30، 50 و 70 (همه ارقام هم دقیق گرد شده اند) در اهواز را نمی توان به صرف ادعای یک فرد یا یک سازمان مخالف پذیرفت. این آمار از چند مدرسه در سطح منطقه جمع آوری شده؟ چقدر امکان گردآوری آمار از مدارس (حداقل از تعداد مناسبی که آمار را قابل استناد کند) وجود دارد؟ در کجا ریز این آمار را می توان دید؟
– گزارش هایی در باره طرح انتقال آب از کارون به رفسنجان و اصفهان در سال های گذشته وجود داشته، و در سال گذشته بحث انتقال آب به اصفهان و زاینده رود مطرح شد و با اعتراض نمایندگان خوزستان در مجلس جمهوری اسلامی روبرو شد (http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2011/08/110829_l39_karun_khuzestan_majlis.shtml).
اما آقای عربی آن را انجام شده و رود کارون را خشک شده اعلام می کند. فکر نمی کنید مسایلی به این بزرگی تا حالا حداقل باید در چند جا منتشر شده بود؟ اگر حقیقت دارد حتما باید گزارش های مستندی در باره آن منتشر کنند تا همگان آگاه شوند.
– طلا، مس، آهن و سایر مواد معدنی از آذربایجان به کدام مناطق فارس نشین منتقل شده؟ منتقل شده به چه معناست؟ اگر استخراج کرده اند، که یا صادر می کنند یا فراوری می کنند و ـ در یک دولت مردمی، که ما فاقد آن هستیم ـ درآمد آن باید به نوعی به مردم بازگردد.
– تبعیض ضد قوم ها مفهوم است، اما تبعیض قومی- نژادی یعنی چه؟ آیا نژاد آذربایجانی ها (از جمله بنده) با نژاد فارس ها متفاوت است؟ کدام نژاد؟ امروزه حتا داستان نژاد سفید، سیاه، زرد و غیره به افسانه ها پیوسته است، چه رسد به این که بخواهیم ترک، فارس و غیره را به نژادهای مختلف منسوب کنیم
– به پایان نامه های مقایسه اقتصاد در آذربایجان با جاهای دیگر چگونه می شود دسترسی داشت؟ آیا در باره آنها شنیده اید یا آنها را در اختیار دارید؟ نتایج بررسی ها را در اختیار همگان قرار دهید.
ـ قزوین از چه زمانی بخشی از آذربایجان شده است؟ استان مرکزی یا بخشی از آن از چه زمانی؟ همدان از چه زمانی؟ البته در این مناطق عده قالب توجهی از مردم ترک زبان هستند. در تهران و شهرهای دیگر هم همین طور؛ در استان فارس هم ترک های قشقایی را داریم. اما این گونه تعیین مرز برای آذربایجان بر چه اساسی استوار است؟ البته منظورم مسلما در تقسیمات اداری کشوری نیست.
– بیکاری در بلوچستان و در کردستان زیاد است، اما نمی شود که هم در بلوچستان و هم در کردستان بالاترین میزان بیکاری وجود داشته باشد. اگر کسی این ادعا را می کند باید آمار ارایه کند. به گفته آقای عربی، بلوچستان بالاترین میزان بیکاری را دارد و خوزستان در رتبه دوم است. اما آقای جوانمردی کردستان را دارای بیشترین بیکاری می داند.
ـ ضمنا باید در گذاشتن ممیزها در اعداد توجه کنید. این طور که در مطلب شما دیده می شود، نرخ بیکاری در خوزستان از چهار ممیز 18 به چهار ممیز 15 رسیده است. اگر این ارقام درست باشد که مشکل چندانی نیست. قطعا منظور 18 ممیز 4 و 15 ممیز 4 بوده است.
سیاوش / 06 May 2012
نظرات داده شده کاملا تحت تاثیر نفرت از نظام و غلو در امار و ارقام داده شده است. ظاهرا یکی از کارهایی که آخوندها مجاز میدانشتند این است که میگفتند غلو و اغراق در بزرگداشت عاشورا و کربلا ایرادی ندارد و حتی مستحب هم هست. دوست کارشناسی که میفرمایند:…”اگر نگاهی به عملکرد دو حکومت جمهوری اسلامی و پهلوی داشته باشیم دولت ایران هیچگونه سرمایهگذاری صنعتیای در استانهای زنجان، قزوین، اردبیل، آذربایجان شرقی، غربی، همدان و قزوین نکرده است و با افزایش روند شهرنشینی و عدم ایجاد شغلهای صنعتی و روند سنتی کشاورزی در این منطقه بیکاری فاحش ناشی از عدم سرمایهگذاری ساکنان این مناطق را رنج میدهد و آذربایجان در طی این دو حکومت همواره سیر نزولی در اقتصاد را طی کرده است.”…..
کاملا این حرف خلاف واقع است. اگر متوسط وضعیت صنعتی کشور را در نظر بگیریم شهرهایی مانند قزوین و زنجان و تبریز شهرهایی هستند که از امکانات و سرمایه گذاری های صنعتی بالاتر از متوسط بهره مند هستند. حضرات برای رسیدن به اهداف سیاسی مشخص میخواهند مثلا ادعا کنند که کرمانی ها و شهرکردی ها و بوشهری ها و ایلامی ها خیلی از سرمایه گذاری صنعتی بهره مند هستند؟؟ لابد شوونیسم فارس همه سرمایه ها را برده انجا. این موجود موهوم که به عنوان فارسهای خونخوار تصویر میشوند تنها برای تامین منافع سیاسی برخی گروهها است. به هچ وجه چنین جدایی و تفکیکی میان فارس و ترک بی معنا است در حالیکه بزرگترین جمعیت ترک کشور در پایتخت زندگی میکنند و بالاترین پستهای حکومتی سیاسی و اقتصادی در دست انهاست. اگر بحث طلبکار بودن هم باشد فکر میکنم بقیه مردم باید از کسانی مثل خامنه ای و موسوی تبریزی و خلخالی شاکی باشند.
در خصوص خوزستان بزرگترین مشکل در نرخ زاد و ولد بسیار بالا در میان خانواده های سنتی با ساختار قبیله ای است که به تبع حل مشکلات را بسیار دشوار میکند. در خصوص محرومیتهای خوزستان با کارشناس شما موافقم اما پیچیدگی های ساختاری و قومی به شکلی است که تنها تزریق پول مشکلات را حل نمیکند.
کاربر مهمان / 06 May 2012
رژیمهای سلطنتی و فقاهتی در ایران، بدلیل فساد اداری، حاکمیت مرکزی، ضعف مدیریت، نا شفاف بودن بودجه محلی و استانی، نبود یک نهاد شورایی و مشورتی دمکراتیک بین مردم و مسوولان در شهر و روستا، بودجههای میلیاردی از جانب دولت برای اماله کردن فرهنگ اسلامی بجای وام و تسهیلات کاری و مالی برای بیکاران و جوانان، بودجه و هزینههای سری بیت رهبری و ولی فقیه که جوابگوی هیچ نهاد، دولت و مردمی در ایران نیست، نقش اقتصادی سپاه که بخوبی در مقاله اشاره شده، شبکههای کوچک و بزرگ مافیایی با حمایت فرد یا افراد قدرتمندی در مقیاس محلی، شهری و کشوری، هزینههای صدها میلیون دلاری برای انگشت زدن به چشم کشورهای دشمن و تبلیغ نظام ج.ا در خارج از ایران، هزینههای شاغلین رژیم در حوزه بسیج،کمیتهها،سپاه، نیروهای فشار و انجمن اسلامیها که بیش از ۵ملیون حقوقبگیر ماهانه دارد بدون آنکه تولید کننده خدمات یا کالائی در اقتصاد جامعه باشند و … از دلایل فقر و تنگدستی مردم ایران میتواند باشد. در رژیمهای مستبد چون ایران،نواحی مرزی که در آن اقلیتهای قومی و گویشی اسکان دارند، بیشتر اهمیت نظامی دارند و از آبادیسازی این مناطق جلوگیری میکنند، شاید در بهترین شکل، کلان شهرهایی در این مناطق میسازند تا افراد روستایی و مرزنشین به اجبار کوچ کنند که معضلات و تضادهای خاص شهری- روستایی را موجب میشود. در سیستم دمکراتیک ایران آینده، خودگردانی مشروط استانها، لازمه آزادی و توسعه کشور است. تمامی این مشکلات شمرده شده، مشتی از خروارها دلایل و برهانی است که براندازی و سرنگونی رژیم ج.ا را برای یکایک شهروندان ایرانی غیر قابل اجتناب و صف مخالفین راستین (انحلالطلب) در خط تودههای مردم با اصلاحطلبان چانهزن در بالا و دنباله روی ج.ا. را جدا میکند.
ایراندوست / 06 May 2012
**** با دروغ موقعیت سیاسی هیچ گروهی تقویت نمیشود.شاید در فرهنگ ما نهفته،، فقط چندمثال: در کردستان بعد از انقلاب دانشگاه کردستان در رشته های پزشکی و زیر مجموعه ان ساخته شده،که دانشجویان محلی اولویت ورود دارند.سهمیه مناطق محروم باعث ورود اغلب دیپلمه به دانشگاهای کشور شد. داانشگاه های ازاد وتربیت معلم در کردستان همه بعد از انقلاب ساخته شده. زمان شاه سنندج چی داشت؟؟ دریغ ازیک کللاس دبیرستانی برای رشته ریاضی و فیزیک.اما ده ها کلاس و رشته برای ««رشته ادبیات زبان فارسی!!!!!!.»»»بیشر مردم شهر نه "برق" نه "آآب لوله کشی "نه "تلفن"نه" خیابان اسفالت "یا شنی نه "لوله کشی فاضلاب"داشتند. تلویزیون، و وساتل برقی پیشکش ااعلا ححضضرت!!!
کاربر مهمان / 06 May 2012
دوست عزیز متاسفانه در بررسی اش بیشتر سعی کرده اختلافات قومی را عمده کنند اما شما در کجای ایران دیده اید که جمهوری اسلامی نسبت به تولید و ایجاد زیر ساختهای تولید کلان اقدامی نماید ؟ در همه جا یکسان است اگر هم در جائی کاری انجام شده باشد مطمئن باشید که حق دلالی زیاد بوده وگرنه جمهوری اسلامی بنابر ماهیت ضد تولیدی اش و همچنین حمایت از سوداگران و بازار قادر به چنین گرایشی نیست و حتی اگر هم بخواهد با توجه به تنشهایش با کشورهائی که منبع صنعت و تکنولوژی هستند همان کارخانه های فرسوده ی زمان شاه هم دیگر از مدار تولید خارج کرده اند و به همین دلیل هم هست که قراردادهای ترکمن چائی با کشور چین بسته اند قارس کرد عرب ترکمن بلوچ و ترک تفاوتی در سیاست عمومی جمهوری اسلامی نداشته و ندارد حتی شیعه بودن یا نبودن هم تاثیری ندارد فقط خودی و ناخودی در جمهوری اسلامی شکل گرفته است و بس . سیاست جمهوری اسلامی واردات کالا و کمک به دلالان بازار است همین و بس و پول نفت هم در بین آقازاده ها تقسیم شود .
کاربر مهمان فرهاد - فریاد / 07 May 2012
دوستاني که اعمال تبعيض اقتصادي بين مناطق فارس نشين و ديگر مناطق را قبول ندارند فقط کافي است سياست خشک کردن درياچه اروميه را مقايسه کنندبا صرف ميلياردها دلار براي شيرين کردن آب و انتقال آن از خزر به کوير لوت)مگر اينکه خشکيدن درياچه اروميه را نتيجه خشک سالي بدانند و انتقال آب به کوير را یک پروژه عادی اقتصادي!)
کریم / 09 May 2012
دیدگاهها دوستان در بالا نشان می دهد که فاصله ای بسیار عمیقی در درک واقعیات از سوی منسوبین به ایران گرایی مرکزگرایانه و منسوبین ملل غیرفارس ایران وجود دارد.
– جمعیت مهاجرین از استان آذربایجان شرقی به استان مرفه بیشتر از جمعیت کنونی خود این استان است. بر اساس اعلام ثبت احوال این استان 2.5 میلیون نفر از اهالی این استان از آذربایجان شرقی شناسنامه گرفته اند ولی در این استان زندگی نمی کنند.
وضعیت استانهای اردبیل، همدان، زنجان و … نیز بهتر از این نمی باشد. این واقعیت نشان از تلاش سیستماتیک حاکمیت مرکزی در راستا کوچاندن میلیونها ترک از موطن خود است. انگیزه ی مطلق مهاجرت کار و مسئله ی اقتصاد است.
آیا تنها این مسئله برای توجیه استعمار اقتصادی آذربایجان کافی نیست؟
آذربایجانی / 09 May 2012
شوینیستهای فارس ؛ برای اینکه مطالب غلط و جعلی خود را به خورد ما بدهند ،گاها خود را آذری جا میزند ، آذری که هیچ محبتی به آذربایجان ندارد و با نفرت از زبان مردم ان سرزمین (یعنی زبان تو رکی) یاد میکند !!( یعنی دم خروس ) که البته این روش کمی نخ نما شده است ، بهتر است فکر فریبی دیگر باشند .
ضمن اینکه من میترسم ، آهسته آهسته در آذربایجانی بودن اردبیل و زنجان و آستارا آقایان تشکیک بفرمایند ، چه بسا که در مورد جمهوری آذربایجان ما را بی نصیب نگذاشته اند.
در اینکه مناطقی مانند ایلام و شهرکرد مناطق محرومی هستند هیچ شکی نیست ، اما برای مقایسه صحیح میبایست تبریز را با شهری مانند اصفهان و تهران مقایسه نمود ، که از این لحاظ پی برده میشود که چه ظلم سیستماتیک به مردم مظلوم آذربایجان روا میگردد .
ضمن اینکه ،افراد مهاجر آذری ، علاوه بر مشکلات مهاجرت ، مساله تحقیر و تبعیض و نفرت عمومی فارسها از خود را هم باید تحمل کنند ، چیزی که گریبان خانواده آنها را هم میگیرد .
من که فرزند یک آذری مهاجر به تهران هستم ، هرگز توهینها ،تحقیرها ، نام بردن به عنوان ” خر ” و سمبل حماقت ، از طرف هم کلاسی ها و معلمان فارس را فراموش نمیکنم .
ستار فرزند آزربایجان
کاربر مهمان / 10 May 2012