سراج الدین میردامادی – به نظر میرسد که ماجرای جدال دولت و مجلس بر سر انتصاب سعید مرتضوی به ریاست سازمان تأمین اجتماعی، به نفع دولت پیش میرود و استیضاح وزیر کار از دستور مجلس خارج شد و در عین حال رییس جمهوری هم اعلام کرد که دولت هیچ تعهدی مبنی بر برکناری سعید مرتضوی نداده است.
در گفتوگویی با آقای حسن یوسفی اشکوری در این زمینه، نخست از ایشان پرسیدم: چرا جنجال بر سر سعید مرتضوی به اینجا رسید؟
اگر بپذیریم که آقای مرتضوی نقش برجستهای در سرکوب مطبوعات و خدماتی برای حاکمیت در حذف و منکوب مخالفان داشته، چرا مجلس روی برکناری مرتضوی اینقدر جدیت دارد؟
ابتدا به این نکته اشاره کنم که من هم مانند بسیاری دیگر، حوادث را از دور تعقیب میکنم. اطلاعات من هم در حد مطالب رسانهای است و قاعدتاً از مسائل پشت پرده، که چندان در رسانهها انعکاس پیدا نمیکند، من هم طبعاً بیاطلاعام.
آقای سعید مرتضوی یکی از مهرههای کلیدی در طول ۲۳ سال اخیر، یعنی در دوران رهبری آیتالله خامنهای، در نظام جمهوری اسلامی است.
به دلیل سهمی که ایشان در دستگاه قضایی در طول تقریباً دو دهه اخیر داشته، نقش ایشان بسیار برجسته و مهم است و خودشان دارای اطلاعات فراوانی در نظام اسلامی است و اگر بنا به سخن گفتن باشد، یا به تعبیر رایج جمهوری اسلامی، بنا به افشاگری باشد، ایشان میتواند بسیاری از ناگفتهها را بگوید.
به دلیل سهمی که ایشان در دستگاه قضایی در طول تقریباً دو دهه اخیر داشته، اگر بنا به سخن گفتن باشد، یا به تعبیر رایج جمهوری اسلامی، بنا به افشاگری باشد، ایشان میتواند بسیاری از ناگفتهها را بگوید
به تعبیری میتوان گفت که آقای سعید مرتضوی یکی از افرادی است که میتوان او را مصداق “جعبه سیاه” نظام جمهوری اسلامی دانست.
تا جایی که امکان داشت، آقای سعید مرتضوی که دورهای به درستی به او «آیشمن مطبوعات ایران» لقب داده بودند، در نقش “سرکوبگر مطبوعات” ایفای نقش میکرد. بعد هم ایشان را ارتقای درجه دادند، دادستان تهران کردند و نقش سرکوب ایشان را وسیعتر کرده و علاوه بر مطبوعات، به حوزه سیاست و دیگر عرصهها کشاندند.
این آدم در این دوران دارای تجربههای فراوانی است و به هرحال اطلاعات فراوانی دارد، ولی بعداً با توجه به افشاگریهایی که در ماجرای کهریزک صورت گرفت و افتضاحی که به بار آمد، به هر دلیلی، از ناحیه رهبری دستور بستن کهریزک داده شد و بعد هم آقای سعید مرتضوی عملاً به حاشیه رانده شد.
ولی به نظر من، همچنان اراده بر این بوده و هست که آقای سعید مرتضوی را نگه دارند و حفظ کنند، حتا اگر در پستهای محدودتر و کوچکتر. چون بعدها در فرصت دیگری، شاید بشود از تجربهاش، اطلاعاتش، کاراییهایاش و توانگریاش در سرکوب مخالفان و منتقدان استفاده بکنند.
به نظر میآمد که میخواهند ایشان را در حاشیه بگذارند و در عین حال حفظش کنند. به همین دلیل، چون اراده بر حفظ ایشان بود، دستگاه قضایی هم با ایشان برخورد جدیای نکرد و حرفهای متناقضی از ناحیه دستگاه قضایی در اینباره مطرح شد.
اما به نظر میآید که بعد از عزل آقای سعید مرتضوی، دولت آقای احمدینژاد ایشان را کشف کرده و میخواهد از او به عنوان مهرهای به نفع خودش استفاده کند.
حال اینکه تحلیل و انگیزهشان چیست، من دقیقاً نمیتوانم اظهارنظر کنم، اما مجلس، از موضع مخالفت با دولت، میخواهد مانع برکشیده شدن آقای سعید مرتضوی باشد و به همین دلیل هم هست که در جدال با دولت، بر سر لج و لجبازی دوطرفه هم که شده، مجلس میخواهد که ایشان دستکم در پست و مقام مشخصی نباشد و همچنان در حاشیه باشد.
البته قوه مقننه و مجلس چندان ارادهای و حتی چنین توانی ندارد که بتواند با آقای سعید مرتضوی برخورد قضایی بکند. چون همانطور که گفتم، اراده بر این است که ایشان همچنان حفظ بشود.
میخواهند ایشان را در حاشیه بگذارند و در عین حال حفظش کنند. چون اراده بر حفظ ایشان بود، دستگاه قضایی هم با ایشان برخورد جدیای نکرد و حرفهای متناقضی از ناحیه دستگاه قضایی در اینباره مطرح شد
بنابراین میتوانم در یک جمعبندی بگویم که با توجه به موقعیت و سوابق آقای سعید مرتضوی، مجلس برای حذف ایشان به طور کلی، یا دستگاه قضایی برای برخود قضایی با ایشان، هنوز مجوزی ندارند. یعنی در این حد توان ندارند و چنین ارادهای هم وجود ندارد و اینکه امروز مجلس با سعید مرتضوی برخورد میکند، به نظر من، در تقابل دیرینهای است که مجلس با دولت دارد.
بنابراین به صورت محدود مجلس میخواهد قدرت خود را در تقابل با دولت نشان بدهد و دولت هم از آن طرف، تصمیم دارد به هر شکلی که شده، فعلاً در این بازی برنده نشود و ایشان را همچنان حفظ کند.
اما در موردی مشابه، در خصوص آقای ملکزاده معاون وزیر خارجه، دولت عقبنشینی کرد و استیضاح آقای صالحی وزیر امور خارجه منتفی شد. چرا اینبار دولت پافشاری میکند؟ چه فایدهای در این تقابل عاید دولت میشود؟
معمولاً از یک فرد یا یک دولت، زمانی انتظار معقول میرود و میتوان روی رفتارهای او تحلیل معقول و منطقی ارائه داد که واقعاً رفتار معمول و متعارفاش، معقول و متعارف باشد. اما آقای احمدینژاد در طول این هفت سال نشان داده که رفتار و کردارش چندان توجیهات عقلی و منطقی برنمیدارد.
بنابراین این هم میتواند مثل بسیاری از کارها و رفتارهای دولت باشد که توجیه معقولی واقعاً پشت سرش نیست و حتی چنین رفتارهایی آشکارا به ضرر دولت و به ضرر شخص آقای احمدینژاد است، اما درعینحال، دولت اینکار را انجام میدهد.
از سوی دیگر، نمیشود این دو قضیه را با هم مقایسه کرد، به خاطر اینکه آقای ملکزاده چنین چهرهای نبوده و تبدیل به یک جدال دوطرفه و بحث مرگ و زندگی برای دو طرف نشده است.
اما آقای سعید مرتضوی، بعد از ماجرای عزلش، بلافاصله به وسیله دولت احمدینژاد برکشیده شد و به ریاست قاچاق کالا و ارز برگمارده شد و از همان زمان این جدالها شروع شد. حالا که در دوران اخیر، اختلاف، دعوا و تنازع بین دولت و مجلس به اوج رسیده، تبدیل شده به یک محل نزاع دو طرفه. وگرنه خود آقای سعید مرتضوی در این وسط چندان موضوعیت ندارد.
همانطوری که اشاره کردم، مجلس میخواهد از این طریق زور و قدرت خود را به دولت نشان بدهد و از آن سو دولت هم میخواهد که قدرت و توان خود را نشان بدهد. ضمن اینکه این نکته را فراموش نکنیم که برای مجلس یک مقدار جنبهی حیثیتی هم دارد.
به خاطر اینکه بعد از جریان کهریزک و تحقیق و تفحصی که مجلس انجام داد و گزارشی که در مجلس در مورد مسئولان فاجعهی کهریزک خوانده شد، تنها نامی که مجلس به میان آورد، سعید مرتضوی بود و این نشان میدهد که چقدر نقش ایشان در آن فاجعه، در آن کشتار و در آن شکنجه شدنها و به قتل رساندن جوانان کشور برجسته بوده که بالاخره همین مجلس فرمایشی دستنشانده هشتم هم مجبور شده نام ایشان را در آنجا بیاورد.درحالیکه خیلیهای دیگر واقعاً نقش داشتند، ولی نام ایشان مطرح شد.
حال اینکه همین مجلس بخواهد بنشیند و خیلی آرام نگاه کند که دولت در مقابل چنین آدمی که متهم ردیف اول و اعلام شده مجلس در جریان کهریزک است، به چنین مقام بالایی برکشد و بعد هم این همه امتیازات و امکانات مادی در اختیارش قرار بدهد، معلوم است که یک انگیزه سیاسی پشت آن است. به همین دلیل هم برای مجلس یک جنبه حیثتی دارد و برای دفاع از حیثیت خودش هم که شده میخواهد چنین ضرب شصتی نشان بدهد.
اینکه در نهایت کدامیک از دو طرف موفق میشوند، من فکر میکنم، باز هم برمیگردد به اراده مافوقی که در عالیترین سطح نظام قرار دارد و از آنجاست که باید مجوز صادر بشود
اما اینکه در نهایت کدامیک از دو طرف موفق میشوند، من فکر میکنم، باز هم برمیگردد به اراده مافوقی که در عالیترین سطح نظام قرار دارد و از آنجاست که باید مجوز صادر بشود که بالاخره چه راهی باید انتخاب شود.
آقای اشکوری، به رأس حاکمیت نظام اشاره کردید. آیا نقش رهبری و بیت رهبری را در این کشاکش میبینید؟ خود آیتالله خامنهای نمیتوانست زودتر مداخلهای بکند و ماجرا به اینجاها نرسد؟ آیا اینکه گفته میشود که حمایت رأس حاکمیت نظام از آقای مرتضوی، بعد از ماجرای کهریزک، کمرنگ شده را تأیید میکنید؟
قدر مسلم این است که بعد از جریان کهریزک، دیگر آن حمایت قبلی از آقای مرتضوی وجود نداشته و منطقاً هم نمیتوانسته وجود داشته باشد.
به خاطر اینکه ماجرای کهریزک به وسیله خود رهبری علنی شد و شاید از معدود مواردی است که حاکمیت پذیرفته که در آنجا فاجعهای اتفاق افتاده و رهبری دستور داد آنجا تعطیل بشود و چون خیلی علنی شد و مسئولیت آن را هم پذیرفته بودند، در نهایت میبایست اقدامی انجام میشد.
مجلس که چنین گزارشی داده بود و احتمالاً گزارشهایی هم دستگاه قضایی به رهبری داده بود، سرانجام میبایست تغییراتی صورت بگیرد و سعید مرتضوی فعلاً به سایه برده شود و این طبعاً بدون تأیید رهبری نمیتوانسته باشد.
از این نظر میتوان گفت که الان تایید رهبری مثل گذشته وجود ندارد، اما با توجه به سوابق قضیه و با تاییدهای قاطعی که رهبری در طول دوران اقتدار آقای مرتضوی داشته، تردیدی وجود ندارد که ایشان در آن دوران، مورد تأیید بوده و الان هم تصور من این است که رهبری نمیخواهد آقای مرتضوی کاملاً از بین برود و محو بشود یا کارش به دادگاه، محاکمه و مجازات کشیده شود. میخواهد فقط در سایه باشد تا زمانی از او استفاده کند.
تصور من این است که رهبری نمیخواهد آقای مرتضوی محو بشود یا کارش به دادگاه، محاکمه و مجازات کشیده شود. میخواهد فقط در سایه باشد تا زمانی از او استفاده کند
اگر برگردیم به همان دوران اقتدار آقای سعید مرتضوی، تأییدها و حمایتهای مستقیم و غیرمستقیم رهبری در همان دوران بسیار روشن و واضح است و همهی آگاهان از آن اطلاع دارند و فکر میکنم بدون حمایت قاطع آقای خامنهای، امکان نداشت که شخصی مثل آقای سعید مرتضوی با آن سوابقش، با ایرادها و اشکالهایی که در کارنامهی او وجود داشت، بتواند در مقام قضایی بماند.
حتی در آن موقع هم شنیده شد که وقتی آقای آیتالله هاشمی شاهرودی میخواست رییس قوهی قضاییه بشود، در همان روزهای اول میخواست چند نفر را کنار بگذارد که یکی از آن افراد سعید مرتضوی بود، ولی در عین حال، در نهایت ایشان ماند و خود آقای هاشمی شاهرودی چندان میانه خوبی با رفتار و کردار ایشان نداشت.
حال به چه دلیل، البته داستان دیگری است، ولی در همان زمان هم آقای سعید مرتضوی با حمایت مستقیم رهبری در دستگاه قضایی ماند.
بنابراین الان قطعاً آقای خامنهای نمیتواند ایشان را کاملاً از صحنه حذف کند، ولی فعلاً سیاست بر این بوده و هست که ایشان در حاشیه بماند.
حالا آقای احمدینژاد همین ماجرایی که قرار بود در حاشیه بماند، یا شخصیتی که قرار بود در سایه باشد را به صحنه آورده و «از قضا سرکنگبین صفرا فزود» و همین شخص تبدیل به دعوا و جدالی شده و مجدداً نام، کارها و سوابق سعید مرتضوی تیتر روزنامهها و نشریات و رسانهها شده و فکر میکنم از این نظر، شاید آقای خامنهای هم چندان خرسند نباشد.
يارو را به ده راه نميدادند…سراغ کد خدا را ميگرفت ..
نقل احمدي است که مردم قبولش ندارند و حالا مرتضوي را هم به پست ومقام و هلاف و هولوف رسانده …..
اين هم پرونده اش سياه است و مجبور است فرامين را اجرا کند..
کاربر مهمان / 19 April 2012
شاهکاري ديگری :
نماینده مردم ارومیه خاطر نشان كرد که فقط ۳۰ درصد دریاچه ارومیه باقی مانده است ! كه اگر این انتقال صورت نگیرد میلیونها آذری زبان از این منطقه كوچ خواهند كرد.
کاربر مهمان / 19 April 2012