سراج الدین میردامادی – آقای هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت، در مصاحبه‏ای با “فصل‏‏نامه‏ مطالعات بین‏المللی” شماره‏ بهار ۱۳۹۱، گفته است: “امریکا قدرت برتر دنیاست.

مگر اروپا با امریکا، چین با امریکا، روسیه با امریکا چه تفاوتی از دید ما دارند؟ اگر با آن‏ها مذاکره داریم، چرا با امریکا مذاکره نکنیم؟”

در گفت‏وگویی با آقای محمد جواد اکبرین، روزنامه‏نگار و تحلیل‏گر مسائل ایران در این زمینه، از ایشان پرسیدم:
 
 
ارزیابی کلی شما از اظهارات آقای هاشمی رفسنجانی چیست؟ با توجه به این‏که مسئله‏ مذاکره با امریکا بیش از سه دهه است که تبدیل به تابو شده و یکی از حرمت‏های سیاسی در فضای سیاسی ایران بوده است. این سخنان را با توجه به بالا گرفتن بحران سیاسی ایران با جامعه‏ بین‏الملل، به‏ویژه با امریکا، چطور ارزیابی می‏کنید؟
 
اگر در گذشته آقای هاشمی رفسنجانی با چنین دیدگاه‏هایی، تنها گروهی از تکنوکرات‏ها را نمایندگی می‏کرد که توسعه‏ اقتصادی و رابطه‏ باز و منافع متقابل با جامعه‏ بین‏المللی و حد ضروری از آزادی را مایه و پایه‏ بقای جمهوری اسلامی و پیشرفت کشور می‏دانستند، الان دیگر تنها آن طیف نیستند که این‏طور فکر می‏کنند و آقای هاشمی هم تنها سخن‏گوی آن‏ها نیست.
 
اصول‏گرایانی که پیش‏تر ایدئولوژی را برتر از توسعه، آزادی و روابط بین‏الملل می‏دانستند، در تجربه‏ سال‏های اخیر دیدند که چگونه این نگاه کشور را به سمت نابودی و انزوا می‏برد. به همین خاطر، الان می‏توان گفت که این نگاه و آقای هاشمی رفسنجانی و ایده‏ مذاکره با امریکا برای خروج از بحران کنونی، دیدگاه آن‏ها هم هست.
 
اصول‏گرایانی که پیش‏تر ایدئولوژی را برتر از توسعه، آزادی و روابط بین‏الملل می‏دانستند، در تجربه‏ سال‏های اخیر دیدند که چگونه این نگاه کشور را به سمت نابودی و انزوا می‏برد
 
نشانه‏ آن هم این است که وقتی آقای هاشمی این بحث را مطرح کرد، عموماً از اصول‏گرایان سنتی صدای اعتراضی شنیده‏ نشد و می‏توان گفت که سکوت علامت رضا بود.
 
البته آقای ترقی عضو هیأت مؤتلفه اعتراضی کرد. اما اگر بنا باشد که هیأت مؤتلفه‏ اسلامی اعتراض جدی‏ای بکند، این آقای ترقی نیست که باید سخن بگوید، بلکه دیگران هستند که در این‏باره سخن می‏گویند.
 
آقای اکبرین، به این واکنش‏ها اشاره کردید. ما در دوره‏ آقای هاشمی رفسنجانی هم یادداشت “مذاکره‏ مستقیم” آقای عطاالله مهاجرانی را در روزنامه‏ اطلاعات داشتیم که خواستار مذاکره با امریکا شده بود.
 
اما واکنش‏ها در آن دوره بسیار تند و شدید بود. حتی رهبر جمهوری اسلامی در خطبه‏های نماز جمعه هم آن یادداشت را مورد انتقاد قرار داد.  ولی به‏نظر می‏رسد که حتی خود اصول‏گراها هم در شرایط کنونی واکنش تندی به اظهارات آقای هاشمی نشان نداده‏اند، به استثنای روزنامه‏ کیهان و فارس‏نیوز. این را چگونه ارزیابی می‏کنید. آیا فکر می‏کنید الان زمینه‏ مذاکره‏ مستقیم با امریکا در میان خود اصول‏گراها که بیشتر نگاه ایدئولوژیک به مقوله‏ مناسبات بین‏المللی و رابطه با امریکا دارند هم وجود دارد؟
 
کسانی که در آن زمان، یعنی در آغاز دهه‏ هفتاد شمسی، بحث مذاکره با امریکا را مطرح کردند و نیز کسانی که به بحث کنونی انتقاد می‏کنند و زمان را با دهه‏ هفتاد مقایسه کرده و می‏گویند که چطور در آن زمان ما مذاکره نکردیم و هیچ اتفاقی هم نیافتد، بیست سال هم گذشت، الان سال ۹۱ است و ما هم‏چنان بر سر مواضع خودمان ایستاده‏ایم و اتفاقی نیافتاده است و …
 
خلاصه پیشنهاددهندگان مذاکره را به ضعف و انفعال متهم می‏کنند، توجه ندارند که الان بحث مذاکره با امریکا موضوعیت ندارد، “طریقیت” دارد.
 
آن‏ها پیشنهاددهندگان را متهم می‏کنند به مذاکره از سر ناچاری و می‏گویند ما روزی باید مذاکره کنیم که از موضع عزت باشیم. اما وقتی راه جلوگیری از یک جنگ خانمان‏سوز از مذاکره با امریکا می‏گذرد، باید متواضعانه از شعارها فاصله گرفت و به این شعور عملی تن داد.
 
منتقدان فراموش کرده‏اند که اگر در ابتدای دهه‏ هفتاد این زمزمه بود، مذاکره نشد و اتفاقی هم نیافتاد، کشور مرهون رأی بیست میلیونی مردم به آقای خاتمی در دو دوره‏ پیاپی بود.
 
اگر ما دولت آقای خاتمی که اعتبار و وجاهت بین‏المللی داشت و پشتوانه‏ رأی مردم، آزادی، توسعه و روابط بین‏المللی برای‏اش مهم بود را نداشتیم، آن وقت آن‏ها می‏دیدند که کشور در همان دهه‏ هفتاد به چه سراشیبی سقوطی می‏افتاد.
 
این‏بار هم اگر مذاکره از سر ناچاری تبدیل شود به مذاکره از موضع عزت، بیایند به جنبش سبز تن بدهند تا از مذاکره از سر ناچاری نجات پیدا کنند و به موضع برابر و عزیزانه برسند.
 
می‏ماند مسئله‏ ارگان‏هایی مثل خبرگزاری فارس و کیهان که این بار داعیه‏دار حمله به آقای هاشمی شده‏اند.
 
جالب است که هم افکار کیهان و نسبت‏ا‏ش با بدنه‏ نظامی کشور شناخته شده است و هم خبرگزاری فارس که رسماً مدیریت‏اش عضو سپاه پاسداران است و از مجلس هم اگر صدایی شنیده شد، دقت کنید که صدای سردار کوثری، نایب رییس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس است که پیش‏تر فرمانده‏ لشکر ۲۷ محمد رسول‏الله سپاه بود.
 
محمد جواد اکبرین: وجه مشترک منتقدان که که به بدنه‏ سپاه تعلق دارند، نگرانی از منافع و موقعیت رانتی‌شان است. وگرنه به عنوان راهی برای نجات کشور نگاه کنند، آن‏ها هم قاعدتاً این‏قدر حمله و تهاجم نمی‏کنند
 
این وجه مشترک این منتقدان که از اصول‏گرایان سنتی نیستند و به بدنه‏ سپاه تعلق دارند، به نظر می‏رسد که ناشی از نگرانی‏هایی است که من تعبیر می‏کنم به “شاهزاده‏های دورگه‏ نفت و ایدئولوژی” که ‏آن‏ها به‏هرحال نگران منافع و موقعیت رانتی خودشان هستند.
 
وگرنه اگر از موضعی که آقای هاشمی و نزدیکان فکری ایشان به مذاکره با امریکا نگاه می‏کنند، یعنی نه به عنوان یک موضوع، بلکه به عنوان یک راه برای نجات کشور نگاه کنند، قاعدتاً آن‏ها هم این‏قدر حمله و تهاجم نمی‏کنند.
 
موضع رهبر جمهوری اسلامی را در این فرایند چگونه می‏بینید؟ با توجه به نامه‏ای که آقای اوباما اخیراً به ایشان نوشته و هم‏چنین با توجه به ابقای آقای هاشمی رفسنجانی در مصدر ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام .
 
آیا فکر نمی‏کنید این فرضیه درست باشد که رهبر جمهوری اسلامی هم بی‏تمایل به این مذاکره نیست و پیغام‏ها و ردوبدل‏هایی که صورت می‏گیرد و هم‏چنین بازگشت ایشان به‏گونه‏ای به آقای هاشمی رفسنجانی، ممکن است از این زاویه باشد که بخواهد آقای هاشمی را معبر و منظر برای گذار به این مذاکره قرار بدهد؟
 
من تعبیر “بازگشت به آقای هاشمی رفسنجانی” را چندان تعبیر مناسبی نمی‏دانم. گمان من این است که ابقای آقای هاشمی رفسنجانی در رأس مجمع تشخیص مصلحت نظام، همان‏‏قدر که می‏تواند راهی را برای نجات کشور در روز مبادا باز بگذارد، همان‏قدر هم می‏تواند یک رفتار تزیینی باشد برای این‏که انتقادات بیشتری متوجه ایشان نشود.
 
این فرضیه را وقتی ما می‏توانیم جدی بگیریم که پاسخ این سئوال را بدهیم که کدام گروه در حال حاضر دست برتر را در تصمیم‏گیری‏ها در کشور دارند، تأثیر اصلی را روی آقای خامنه‏ای دارند و یا این‏که آقای خامنه‏ای روی آن‏ها بیشتر از همه‏ گروه‏ها حساب می‏کند.
 
در همین اتفاقی که الان افتاده و آقای هاشمی رفسنجانی بحث مذاکره با امریکا را مطرح کرده، ببینید چه کسی با ایشان همراه است و چه کسی همراه نیست.
 
از سپاه و وابستگان سپاه، مثل کیهان، خبرگزاری فارس و یا اشخاصی مثل سردار کوثری که بگذریم، به نظر دولت دقت کنید.
 
دولت رسماً حاضر به مذاکره است. ادبیات وزیر خارجه، آقای صالحی را نگاه کنید؛ پیاپی اعلام می‏کند که مواضع رسمی را کشورها باید از سوی دولت بشنوند و نه از سوی گروه‏ها و رسانه‏ها. چرا ایشان این حرف را می‏زند؟! به‏خاطر این‏که گروه‏ها و رسانه‏هایی نظیر فارس، کیهان و برخی جریانات سیاسی حرف‏هایی می‏زنند که مذکره و امکان ارتباط را حتی با ترکیه به خطر می‏اندازند، چه برسد به امریکا.
 
ابقای آقای هاشمی رفسنجانی در رأس مجمع تشخیص مصلحت نظام، همان‏‏قدر که می‏تواند راهی را برای نجات کشور در روز مبادا باز بگذارد، همان‏قدر هم می‏تواند یک رفتار تزیینی باشد برای این‏که انتقادات بیشتری متوجه ایشان نشود
 
موضع دولت که این است، اصول‏گرایان سنتی که عموماً سکوت‏شان علامت رضا است و به‌نوعی همراهی می‏کنند، کارشناسان رسانه‏ها و تحلیل‏گران هم در همین روزنامه‏ها، رسانه‏ها و مجله‏هایی که امروز در داخل جمهوری اسلامی مجوز دارند، به هزار زبان گفته‏اند که راه خروج از بحران، مذاکره‏ صادقانه با جامعه‏ی بین‏المللی و اعتمادسازی است.
 
پس چه کسانی هستند که امروز و در طول سال گذشته و وقتی حتی جدی‏ترین نشانه‏های جنگ آشکار شد، باز هم بر سر یک سری مواضع، لج‌بازانه ایستاده‏اند.
 
اگر مشخص شود که آن دسته افرادی که اصرار دارند (که من تعبیر می‏کنم به حفظ مواضع رانتی ایدئولوژیک‏شان)، آن‏ها چقدر در رأس کشور و در تصمیم‏گیری‏ها و تصمیم‏سازی‏ها تأثیرگذارند و چقدر پیوندشان با آقای خامنه ای عمیق است؟!
 
اگر پیوند آن‏ها عمیق‏تر از آقای هاشمی رفسنجانی و دیگران باشد، که به گمان‏ام هست، قاعدتاً نمی‏شود این فرضیه را چندان جدی گرفت. 
 
منبع عکس اول: خبرگزاری فارس – عکاس: ساتیار امامی