تلاش برای لغو مجازات اعدام و کنار گذاشته شدن این مجازات بدون بازگشت کار آسانی نیست؛ آن هم در جوامعی که آن را به شکلی گسترده و برای مدتی طولانی اعمال کرده‌اند و تبدیل به عرفی جدا نشدنی از نظام کیفری‌شان شده است. از جمله دلایل این امر، ترس از خلاء کیفری حاصل از لغو این مجازات است که در عمل سبب مقاومت نظام‌های قضایی کشورها برای حذف این مجازات غیر‌انسانی شده است.

طرح از جهانگیر درمنی

اما برای مبارزه با اعدام چه باید کرد؟ تجربه کشورهایی که صدور حکم اعدام را لغو کرده‌اند یا در عمل دیگر آن را اجرا نمی‌کنند چه بوده؟ اگر شما هم جزو کسانی هستید که بر اجرای حکم اعدام در مورد قتل و جنایت اصرار می‌ورزید، در مقابل این پرسش که چه کسی می‌تواند تضمین کند در تحقیق و قضاوت اشتباهی صورت نمی‌گیرد، چه پاسخی دارید؟

زمانه برای توجه جدی‌تر به این موضوع با اصرار بر «حق زندگی» به عنوان اساسی‌ترین حق بشری، قصد دارد بر تجربه شخصی کسانی تمرکز کند که به «مساله اعدام» فکر کرده‌اند و می‌کنند. بر همین اساس مجموعه‌ای از گفت‌و‌گوها با عنوان «اعدام فکر و فکر به اعدام» آماده شده است با این ایده که فکر به اعدام در ادامه مقابله با اعدام فکر رشد می‌کند و ثمر می‌دهد؛ یعنی پیامد خواست آزادی، آزادی اندیشه و بیان و در نهایت دفاع از حق زندگی است.

در این گفت‌و‌گوها از افراد مختلف خواسته شده تا خودشان را به مخاطبان زمانه معرفی کنند و بگویند در مورد مجازات اعدام چه فکر می‌کنند؟ چه مسیری را طی کرده‌اند تا به این فکر رسیده‌اند؟ به نظرشان استدلال‌های نوعی در دفاع از مجازات اعدام چه هستند و پاسخ‌ آن‌ها به این استدلال‌ها چیست؟

حسین رئیسی: اعدام، خشونت و قتل رسمی با ابزارهای حقوقی است

حسین رئیسی

حسین رئیسی، استاد دانشگاه کالرتون کانادا و وکیل دادگستری در ایران، حدود ۲۰ سال وکالت پرونده‌های مختلف از جمله موارد متعددی از پرونده‌های با مجازات اعدام را بر عهده داشته است.

■ شما در مورد مجازات اعدام چه فکر می‌کنید؟

اعدام، خشونت و قتل رسمی است که با ابزارهای حقوقی و به اصطلاح عدالت کیفری حمایت و اجرا می‌گردد در حالی که نمی‌توان در آن عدالت به مفهوم دقیق آن را جست‌و‌جو کرد.

■ چه مسیری را طی کردید تا به این فکر رسیدید؟

از بدو تحصیل در رشته حقوق در حدود ۳۰ سال قبل و بعد از اینکه با ساختار عدالت کیفری آشنا شدم همزمان این سوال برای من مطرح شد که آیا این مجازات عادلانه است؟

همان موقع درک کردم که این مجازات بنا به دلایل مختلف عادلانه نیست چون در این مجازات تنها به نتیجه مجرمانه اندیشه می‌شود و مجازات در برابر نتیجه رفتار مجرمانه قرار می‌گیرد. مثلا جرم تجاوز یا قتل عمدی و مجازات اعدام در هر دو در صورت تحقق عمل مجرمانه مقرر می‌گردد در حالی که رفتار مرتکب جرم حاصل یک فرایند رشدی، حسی، عاطفی و … و متاثر از علل مختلف است. چه بسا با توجه به مجموعه علت‌ها، مجازات مرگ را برای فرد متناسب ندانیم و این در حالی است که عدم توجه به فرایند مورد اشاره، مجازات اعدام را با رفتار مجرمانه برابر نمی‌سازد.

■ به نظر شما استدلال‌های نوعی در دفاع از مجازات اعدام چه هستند؟

استدلال‌هایی نظیر چشم در برابر چشم، حذف افراد خطرناک و به اصطلاح “اصلاح ناپذیر” از جامعه و بی‌نتیجه بودن یا هزینه داشتن مجازات‌هایی مانند حبس ابد یا حبس‌های طولانی مدت برای مرتکبین جرایم مهم.

■ پاسخ شما به این استدلال‌ها چیست؟

وقتی سخن از مجازات به میان می‌آید مولفه‌های بسیاری مد نظر است: مثلا چه کسی با چه ابزاری مجازات می‌کند؟ طبیعی است که حاکمیت با استفاده از قدرت خود قانونگذاری و به اجرای آن رو می‌آورد. بدیهی است که مخالفان این حکومت می‌توانند هدف این نوع مجازات باشند. امکان اشتباه در تصمیم‌گیرهای قضایی و غیر‌قابل بازگشت بودن این مجازات و همچنین امکان خطا در تصمیم‌گیری قضایی حتی برای یک پرونده، جامعه را از استفاده از این ابزار باز می‌دارد.

تشخیص تناسب بین عمل ارتکابی و مجازات می‌تواند مبتنی بر خطا باشد. امکان اصلاح مرتکب جرم یا امکان بازبینی مجدد پرونده و دلایل ولو دلایل جدید با اعدام مرتکب از بین می‌رود.

فرزاد صیفیکاران: خشونت در هر بُعدی نتیجه معکوس خواهد داشت

■ لطفا خودتان را برای مخاطبان زمانه بیشتر معرفی کنید.

فرزاد صیفیکاران هستم، نویسنده و مترجم ساکن هلند. ۳۰ سال دارم و در حال حاضر مشغول به تحصیل در رشته مدیریت هتلداری‌ام.

■ در مورد مجازات اعدام چه فکر می‌کنید؟

اعدام واژه‌ای‌ست که شنیدنش هم حالم را بد می‌کند. به باور من یکی از غیر انسانی‌ترین روش‌های مقابله با مجرم – چه مجرم جزایی چه مجرم فکری/عقیدتی (به باور حکومت‌های دیکتاتوری یا دینی) – اعدام بوده و هست. از کرامت جان یک انسان (چه انسان نیک‌نهاد چه پلید) والاتر سراغ ندارم که بتوان به راحتی آن را به طناب اعدام واگذار کرد. اگر انسانیت و تعالی مفاهیم انسانی کعبه آمال ماست، قطعا با اعمال خشونت به هر شکلی محقق نخواهد شد.

به باور من خشونت در هر بُعدی نتیجه معکوس خواهد داشت و نه تنها به پیش‌برد میل جامعه به قانون‌مداری یا جلوگیری از جرم و جنایت ختم نمی‌شود، بلکه اذهان عمومی را در مورد مضموم پنداشتن خشونت بی‌حس کرده و به عادی‌سازی خشونت و جنایت منجر می‌شود. متأسفانه در جوامع جهان سومی در طول قرن‌ها برخی مفاهیم وارونه به خورد مردم داده شده و به کلیشه‌ای تبدیل شده که بسیاری از مسائل ریشه‌ای و حقوق انسانی را بی‌اهمیت جلوه می‌دهد و در واقع ضدفرهنگ، خود به نوعی فرهنگ تبدیل شده است. برای مثال به این شعر شیخ اجل اشاره می‌کنم، گر چه سعی در بیان اهمیت نهاد و فکر نیک برای انسان دارد، اما متأسفانه این شاعر اخلاق‌گرا و دوست داشتنی ظاهراً هنگام سرودن این شعر از بُعد مادی/جمسانی خود خارج شده و از عالم بالا به همه چیز نگریسته است:

تن آدمی شریف است نه به جان آدمیت/ نه همین لباس زیباست نشان آدمیت

اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی/ چه میان نقش دیوار و میان آدمیت

و الخ …. شاید بگویید موضوع و هدف این شعر با این بحث کاملاً بی‌ربط است و موضع سعدی چیز دیگری‌ست نه اینکه می‌توان به راحتی به جان انسان تعرض کرد. من هم در جواب خواهم گفت بله، حرف شما درست است اما یک: ناخودآگاه در اینجا چیزی به نام وجود مادی انسان نادیده گرفته می‌شود و بی‌اهمیت جلوه داده می‌شود که در ضمیر ناخودآگاه خواننده جای می‌گیرد.

دوم اینکه نباید فراموش کنیم که سعدی بالاخره تحت تأثیر برخی عقاید اسلامی و صوفی‌گری نیز بوده است که بر طبق همان فرامین اسلامی همواره توصیه شده جسم فانی‌ست و باید به تعالی روح پرداخت و همین تئوری موجب گسترش قارچ‌گونه‌ی اسلام در طی چندین سال و به خاک و خون کشیدن مردمان بسیاری با توسل به کشتن انسان برای رهایی آنان از بند جهان مادی شد. حتی سعدی در ادامه شعر خود دنباله‌روی غرایض انسانی را کاملاً درنده‌خویی می‌پندارد زیرا تأسف‌آورتر از همه این است که ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که روزانه شاهد هستیم انسان‌ها صرفاً به خاطر یک باور فکری یا یک دیدگاه سیاسی یا یک مخالفت ناچیز با حاکمیت، به راحتی روانه چوبه‌ی دار می‌شوند و خودتان می‌توانید تا آخر ماجرا را حدس بزنید.

■ چه مسیری را طی کردید تا به این فکر رسیدید؟

به نظرم لازم نیست مسیر خاصی طی شود تا به این طرز تفکر دست پیدا کرد. به همان سادگی که دو به علاوه دو می‌شود چهار، می‌توان فهمید که به هر دلیلی گرفتن حق حیات از یک فرد به دلیل هر تقصیر یا اشتباهی، عملی انسانی نیست. شاید بگویید پس تکلیف افرادی که مرتکب جنایات جنگی می‌شوند چه می‌شود؟ شخصی مثل صدام مردم زیادی را به کام مرگ فرستاد و اکنون باید راحت زندگی کند؟! من هم در پاسخ خواهم گفت همان‌طور که عمل او در پیش چشم ما ناپسند است و می‌خواهیم او را به سزای اعمالش برسانیم، در واقع ما هم داریم همان عمل غیرانسانی را در حق آن شخص مرتکب می‌شویم که او در قبال دیگران مرتکب شد.

شاید بهترین راه اما مجازات‌هایی مانند حبس ابد باشد و به باور من در چنین مجازات‌هایی فرد خاطی نه تنها مدت زمان طولانی‌تری سزای اعمال زشت خود را خواهد دید، بلکه از تکرار موج خشونت به نام اجرای عدالت جلوگیری کرده‌ایم.

به باور من خشونت، خشونت است، چه جنایت جنگی باشد، چه قتل باشد، چه برای اعمال قانون باشد.

■ به نظر شما استدلال‌های نوعی در دفاع از مجازات اعدام چه هستند؟

استدلال‌ها در این مورد یا حکومتی هستند یا مردمی که هر دوی آنها از یک جا سرچمشه می‌گیرند. شنیده شده‌ترینِ آنها برای منی که در کشوری اسلامی مانند ایران بزرگ شده‌ام از این قرارند:

اجرای عدالت الهی، چشم در مقابل چشم، حق‌الناس، فقط اعدام می‌تواند سزای فلان کار باشد، این دستور خدا و قرآن است و ….

■ پاسخ شما به این استدلال‌ها چیست؟

به دلایلم برای مخالفت با این موضوع تا حدودی اشاره کردم اما حقیقتاً استدلال برای افرادی که دارای چهارچوب فکری مذهبی هستند عملی بیهوده است، زیرا آنها مدام تو را به خدا و آسمان‌ها حواله می‌دهند و من هم مدام به آنها خواهم گفت آیا خدا یک روز هم بر روی زمین زندگی کرده که از آسمان‌ها و در کنار فرشتگان زیبارویش برای ما قانون فکس می‌کند؟! برای آن دسته که می‌گویند چشم در مقابل چشم استدلالم همان است که ما هم خواسته یا ناخواسته به تکرار عملی خشونت‌آمیز و غیر‌انسانی دست می‌زنیم. به افرادی که از حق‌الناس دم می‌زنند خواهم گفت مگر عموم مردم حقوقدان هستند که جان یک انسان را به دست آنان می‌سپارید؟ برای آنان که می‌گویند فقط اعدام می‌تواند سزای فلان عمل باشد می‌گویم اگر خودتان یا یکی از بستگان‌تان در چنین شرایطی بود باز همین حرف را می‌زدید؟! یا اصلا شما مگر قاضی هستید یا شرایط و تمام جوانب این مساله را می‌دانید که حکم صادر می‌کنید؟

برای مثال اخیراً در ایران ناظم یک مدرسه به تعدادی از دانش‌آموزان تجاوز کرده، آنان را مجبور به سکس با همدیگر کرده و ما به جای اینکه به آسیب‌شناسی این امر بپردازیم کمپین بله به اعدام راه می‌اندازیم، حتی غافل از اینکه این فرد خود نیز در برهه‌ای یکی از قربانیان این فاجعه بوده است.

برای افراد یا خانواده‌هایی که عزیزی را از دست می‌دهند شاید تا حدودی قابل فهم باشد که اصرار بر اجرای حکم قصاص داشته باشند زیرا داغ عزیز دارند و در اینجا قانون باید جلودار این مساله باشد مانند بسیاری از کشورهای غربی. اما نکته‌ای که هیچ‌گاه برای من قابل فهم نیست، اعدام انسان صرفاً به دلیل طرز فکر، عقیده و باورش است. حالا این باور چه سیاسی باشد، چه دینی و …. چون در درک و فهم محدود من نمی‌گنجد، چیزی جز تأسف برای گفتن ندارم.

اِرمیا چناری: چرا اصلا جرمی صورت می‌گیرد که جوابش اعدام باشد؟

■ لطفا خودتان را برای مخاطبان زمانه بیشتر معرفی کنید.

اِرمیا چناری هستم، ۲۹ ساله و چند سالی به دور از وطن.

■ در مورد مجازات اعدام چه فکر می‌کنید؟

فکر می‌کنم آن‌چه به عنوان مجازات اعدام اجرا می‌شود بیشتر برای از سر باز کردن و خواباندن خروش مردم در جهان سوم است. بهتر است این‌طور به داستان نگاه کنیم که چرا اصلا جرمی صورت می‌گیرد که در جوابش اعدام راه‌حل باشد؟

برای چه جرایمی حکم اعدام صادر می‌شود یا اینکه چرا با وجود سالیان سال اعدام، جرایمی مشابه هنوز اتفاق می‌افتند؟ از نظر من اعدام نه تنها راه‌حل نیست بلکه پاک کردن صورت مساله است

■ چه مسیری را طی کردید تا به این فکر رسیدید؟

ما مجبور هستیم به یادگیری و پرسش و اینکه به مرور باید درک صحیحی از اتفاقات پیرامون خود پیدا کنیم. شاید نظر من از ۱۰ سال گذشته تا امروز تفاوتش از زمین تا آسمان باشد و قطعا در ۱۰ سال آینده هم احتمالا نظرات اجتماعی و سیاسی من رنگ و بوی پخته‌تری به خود می‌گیرد.

من در این چند سال توانستم به سوالاتم پاسخ‌های خوب و قابل قبولی بدهم و امیدوارم این روند ادامه پیدا کند. به نظر من مهم است که ما به عنوان سوال اول از خودمان بپرسیم چرا جرمی صورت می‌گیرد و چرا اعدام راه حل آن است؟

مثلا به کودکی ۶ ساله تجاوز می‌شود. سوال‌ها اینها هستند:۱- چرا به کودکی ۶ ساله تجاوز می‌شود؟

۲- یک کودک ۶ ساله چه جذابیت جنسی‌ای دارد؟

۳- چرا این اتفاقات بیشتر در جوامع اسلامی و فقیر از لحاظ اجتماعی و آموزشی می‌افتد؟ (در نظر داریم که این تجاوزات در غرب هم اتفاق می‌افتد ولی کم و به ندرت)

۴- آیا این‌ها از جامعه و آموزش غلط نیست؟

۵- آیا با اعدام می‌توان جلوی ارتکاب جرم را گرفت؟

۶- آیا اعدام راه‌حل است یا پاک کردن صورت مساله؟

من فکر می‌کنم به جای اعدام باید ریشه‌یابی کنیم که چرا جرمی باید صورت بگیرد و کم و کاست در کجاست که جرم اتفاق می‌افتد؟ باید نقاط خالی‌ای که از کمبود آموزش صحیح در ساختار آموزشی وجود دارد با راه‌حل‌های درست پُر کنیم تا جرم اتفاق نیفتد نه اینکه با اعدام صورت مساله را پاک کنیم و جرم باز هم اتفاق بیفتد و خشونت را در جامعه نشر دهیم

■ به نظر شما استدلال‌های نوعی در دفاع از مجازات اعدام چه هستند؟

می‌گویند طرف تجاوز کرده باید اعدام شود. خیانت کرده باید اعدام شود و …. با اعدام اما چه چیزی بهبود پیدا می‌کند؟ کدام جرم با اعدام دیگر اتفاق نیفتاده است؟ تجاوز؟ فروش مواد مخدر؟ کودک‌آزاری؟ قتل؟ ما به جای اعدام باید بفهمیم بستری که جرم را فراهم می‌کند چیست و آن بستر را ترمیم کنیم.

■ پاسخ شما به این استدلال‌ها چیست؟

من فکر می‌کنم همه این‌ها با آموزش صحیح حل‌شدنی باشد. حال با حکومتی که در حال حاضر حاکم است کمی سخت است ولی این آموزش‌ها دست والدین را می‌بوسد و کسانی که در این راه شرافت‌مندانه تلاش می‌کنند. و در آخر به امید داشتن کشوری آرام، سبز، با برابری جنسی و جنسیتی و عاری از هر گونه خشونت و کشتار. ممنونم از آنها که شرافتمندانه در این راه تلاش می‌کنند.

نیک راستین: مشکل در فساد سیستم قضایی است نه در ضعف حکم حبس در برابر اعدام

■ لطفا خودتان را برای مخاطبان زمانه بیشتر معرفی کنید.

نیک راستین هستم. ۳۰ ساله، مدرس و مترجم زبان انگلیسی و آلمانی.

■ در مورد مجازات اعدام چه فکر می‌کنید؟

با هر نوع مجازات غیرانسانی به‌ خصوص قتل دولتی یا همان اعدام مخالفم.

■ چه مسیری را طی کردید تا به این فکر رسیدید؟

گرفتن جان یک انسان به هر دلیلی، خود ترویج خشونت و رفتار غیر انسانی‌ست. به علاوه با حذف مجرم، دلایل جرم از بین نخواهد رفت و اصل مشکل حل نخواهد شد. همچنین حکومت‌های زورگو از این مجازات برای حذف مخالفان استفاده می‌کنند. به غیر از این در صورت اثبات بی‌گناهی فرد، راه برگشتی وجود نخواهد داشت.

■ به نظر شما استدلال‌های نوعی در دفاع از مجازات اعدام چه هستند؟

شاید اینکه شخص مورد نظر بسیار خطرناک بوده یا از دید برخی حق حیات ندارد. اما تنها استدلالی که کمی منطقی به نظر می‌رسد، احتمال آزاد شدن فرد حتی با داشتن حکم طولانی یا حبس ابد (از طریق خریدن سیستم قضایی، فرار، عفو حکومتی و …) و در نتیجه خطر تکرار جرم است.

■ پاسخ شما به این استدلال‌ها چیست؟

مشکل در فساد سیستم قضایی است نه در ضعف حکم حبس در برابر اعدام. راه حل هم در ایجاد سیستم قضایی مستقل، عادل، مطمئن و سالم است. در غیر این صورت با وجود فساد و ضعف در سیستم قضایی، یک محکوم به اعدام هم می‌تواند با ثروت و قدرت خود از اجرای حکم بگریزد و در نتیجه حکم قتل دولتی تنها در مورد ضعیف‌ترین اقشار اجرا می‌شود. همان‌طور که در مورد قصاص (به‌خصوص در قتل غیر عمد)، کسی که توان پرداخت دیه را داشته باشد نجات یافته، اما شخص بی‌بضاعت ممکن است مدت‌ها در حبس بماند یا جان خود را از دست بدهد‌ و متعاقبا بار منفی خانواده‌ی از هم پاشیده او نیز بر دوش جامعه اضافه خواهد شد و چرخه تکرار جرم راحت‌تر به گردش ادامه ‌دهد.


  • در همین زمینه