ما شیلی را با نامهای آشنایی مانند آلنده و پینوشه میشناسیم. آلنده سوسیالیست سال ۱۹۷۳ به دست نظامیان سرنگون شد. اما خود پینوشه هم عاقبتبهخیر نشد. او سال ۱۹۸۸ در همه پرسی شکست خورد و نتوانست بار دیگر نامزد ریاست جمهوری شود.
تازه اگر هم نامزد میشد به علت نفرت عمومی مردم از او جز لعن و نفرین نصیبی نمیبرد. او را به علت داشتن مصونیت سیاسی به لحاظ داشتن پست سناتوری نمیتوانستند دستگیر کنند. اما با شجاعت یک قاضی اسپانیایی در خارج از شیلی دستگیر و به محاکمه کشانده شد، ولی ادامه محاکمه و حکم محکومیتش به علت کبر سن و بیماری متوقف شد. جنجال در مورد از سر گیری محاکمه ادامه داشت تا اینکه او سال ۲۰۰۶ مرد و از مجازات گریخت.
شیلی بعد از کودتای پینوشه تاکنون چند بار بین چپها و راستها دست به دست شده، اما اوضاعش هنوز راستوریس نشده.
کامیلا از رهبران جنبش دانشجویی علیه هزینه سنگین تحصیل است. پدر و مادرش هر دو کمونیست بودند. خودش نیز کمونیست است اما معتقد است که کمونیستها از اشتباهات گذشته باید درس بگیرند و دمکراسی و آزادی را فراموش نکنند
شیلی از لحاظ سیاسی دیگر دیکتاتوری نیست، اما اقتصاد لیبرالی که بعد از کودتای پینوشه شروع شد، تا امروز ادامه پیدا کرده و پدر مردم را در آورده است.
حالا در اعتراض به این وضع در شیلی هم مانند دیگر کشورهای آمریکای لاتین چپها به جنبوجوش افتاده و در بعضی کشورها نیز دولت را هم در دست گرفتهاند. شیلیاییها هم با اعتراضات دانشجویی دارند باز جامعه را برای اعتراضات گستردهتر بسیج میکنند.
در این میان یک چهره سیاسی که همه جا گل کرده دختر جوانی است به اسم کامیلا والخو . (Camila Vallejo) او از رهبران جنبش دانشجویی علیه هزینه سنگین تحصیل است. پدر و مادر کامیلا در سالهای دهه هفتاد هر دو کمونیست بودند. خود او نیز کمونیست است اما معتقد است که کمونیستها از اشتباهات گذشته باید درس بگیرند و دمکراسی و آزادی را فراموش نکنند.
فرمانده، لقب چهگوارا بود، حالا آنرا به کامیلا دادهاند. به نوشته روزنامه فرانکفورتر آلگماینه سابقه نداشته که یک رهبر دانشجویی مانند یک ستاره موسیقی پاپ همه جا مورد استقبال قرار گیرد.
کامیلا را همه دوست دارند چون مبارز و دوست داشتنی است. در اتاق کارش عکس بزرگی از مارکس به چشم میخورد. از اینکه محبوب مردم شده، خشنود است. میگوید: سرمایه داری با استفاده از انحصار رسانهای اش چهرههایی از فرهنگ مصرفیاش را به جوانان قالب میکند.
خوشحالم که من با زیبایی چهره و از راه مبارزاتم توانسته ام چهره محبوبی شوم و مردم را برای مبارزه بسیج کنم .
فرمانده، لقب چهگوارا بود، حالا آنرا به کامیلا دادهاند. به نوشته روزنامه فرانکفورتر آلگماینه سابقه نداشته که یک رهبر دانشجویی مانند یک ستاره موسیقی پاپ همه جا مورد استقبال قرار گیرد
کامیلای ۲۳ ساله دانشجوی رشته جغرافیای دانشگاه شیلی به دعوت بنیاد رزا لوگزامبورگ به آلمان آمده. یک رهبر دیگر جنبش دانشجویی و یکی از اعضای شاخه جوانان حزب کمونیست او را در این سفر همراهی میکنند.
چپگرایان آلمانی از جمله دنبال ایناند که کامیلا و همراهانش با شر و شوری که دارند، به جنبش دانشجویی آلمانیها تحرک بیشتری بدهند.
یکی از دلایل تحرک کمتر دانشجویان در آلمان این است که دانشجویان آلمانی به اندازه شیلیاییها در مضیقه مالی قرار ندارند. با این حال همبستگی با شیلیاییها همه جا دیده میشود. کامیلا در دانشگاههای چندین شهر سخنرانی کرده. سالنهای سخنرانی او غلغله میشود و جای سوزن انداختن نیست.
او سال گذشته جنبش دانشجویان شیلی را در مبارزه با گرانی هزینه تحصیلی رهبری کرد و محبوب مردم و دشمن دولت شد. فعالیت دانشجویی او کم کم از دانشگاه فراتر رفت و به سطح جامعه گسترش پیدا کرد و مستقیم سرمایه و سرمایهداران را هدف گرفت.
خشونت پلیس نسبت به تظاهرات دانشجویان و رهبرشان کامیلا بیشتر به محبوبیت آنها افزوده. کامیلا اینک به یکی از چهرههای شاخص جنبش سراسری جهانی، از بهار عربی گرفته تا جنبش اشغال وال استریت تبدیل شده است
دانشجویان شیلیایی تاکنون هزینه سنگینی برای مبارزاتشان پرداختهاند. یک دانش آموز ۱۶ ساله با گلوله پلیس کشته شده و به دانشجویان به کرات گاز اشک آور شلیک شده. خشونت پلیس نسبت به تظاهرات دانشجویان و رهبرشان کامیلا بیشتر به محبوبیت آنها افزوده. کامیلا اینک به یکی از چهرههای شاخص جنبش سراسری جهانی، از بهار عربی گرفته تا جنبش اشغال وال استریت تبدیل شده است.
رسانههای آلمان گفتوگوهای زیادی با کامیلا کردهاند که خلاصهای از آنها را میخوانیم:
گفتوگو با کامیلا والخو
فرانکفورته آلگماینه: خانم کامیلا والخو، بگذارید با یک سؤال آتشین آغاز کنیم: شما منجی بشریتید؟
کامیلا وایلو: این عنوان مسخره است، من دانشجو هستم.
اما همه جا در رسانهها در سراسر دنیا شما را به عنوان چهره ترکیبی از چه گوارا، ژاندارک، سالوادور آلنده و سایر مبارزان چپ میستایند… خوانندگان روزنامه گاردین شما را به تازگی به عنوان “شخصیت سال ۲۰۱۱” برگزیدهاند. شما اینهمه توجه و اقبال را چگونه میبینید؟
درست است، من برای بسیاری از مردم مقبول شده ام. اما این محبوبیت را به شخص خودم نمیگیرم. من فقط چهرهای هستم که این جنبش را باز میتاباند. این همه اقبال و توجه مدیون جنبشهایی است که در سراسر دنیا به راه افتاده. بنا بر این من ستایش از خودم را ستایش شجاعت تمام جوانان مبارز در همه جای دنیا ارزیابی میکنم.
اما میشود توضیح بدهید که چطور یک دفعه یک رهبر جنبش دانشجویی شیلیایی سمبل جنبش اعتراضی جهانی شده؟
مردم همه جا خود را در قبال مناسبات قدرت در تنگنا و بی پناه مییابند. عجالتاً ما در شیلی با معضل پولی کردن تحصیل درگیریم، اما این درگیری در جاهای دیگر، شکلهای دیگر دارد. اما همه اینها در یک پدیده واحد جمع میشود، در احساس بیعدالتی اجتماعی، در اینکه عده کمی خیلی دارند و خیلیها چیزی ندارند. این جنبش نظم نئو لیبرالی حاکم بر دنیا را هدف گرفته. من نمیدانم چرا درست مرا سمبل این حرکت میشمرند. شاید چون جنبشهای اعتراضی در کشوری مانند شیلی توجه جهان را به خود جلب میکند.
رسانههای شیلی دنبال شخصی کردن جنبشاند تا آن را قابل حمله کنند. به خود من هم زیاد حمله میکنند. میگویند زیبایم، زشتم، جوانم، احمقم. یک مقام دولتی مرا سگ ماده نامید و گفت سگها را که بکشی، جنبش خاتمه مییابد
در شیلی دعوایتان سر چیست؟
این دعوا داستانش دراز است و به سالهای دیکتاتوری نظامیان بر میگردد. شیلی از آن زمان تبدیل به موش آزمایشگاهی بدترین شکل سرمایه داری یعنی نئو لیبرالیسم شده. شیلی ۱۷میلیون جمعیت دارد اما بخش بزرگی از ثروت دست فقط صد خانواده است. اینها کنسرنهای رسانه ای، بیمارستانها، و مراکز آموزشی را قبضه کردهاند. همینها سیاست و قانون را هم در چنگ دارند.
اما چطور شد که یک جنبش دانشجویی چنین ابعاد وسیعی پیدا کرد؟
اول اصلاً قضیه سر کمک هزینه و وام تحصیلی بود. این مال سال ۲۰۰۵ است. اما هر چه جنبش بیشتر پایید و گسترش یافت، خواستههایش وسیعتر شد و شامل حقوق اساسی هم شد. سال ۲۰۱۱ این جنبش یک جهش کمی و کیفی کرد. ما دانشجویان با دانش آموزان دستبهیکی کردیم و خواستههای مشترکمان را اعلام کردیم. از اینجا به بعد جنبش دانشجویی ما جنبش سیاسی شد.
تحصیل یک حق اساسی است و با آن نمیشود کاسبی کرد. مؤسسات آموزشی بنگاههایی شدهاند که تکنوکرات بیرون میدهند. تکنوکراتهایی که بعد از فارغ التحصیلی تا خرخره در قرض فرو رفتهاند. در این نظام آموزشی تفکر انتقادی کشته میشود
اعتراض ما به نارساییهای آموزشی فقط به خودمان مربوط نمیشود و پای خانوادههایمان را به میان میکشد. چون پدران و پدربزرگها به خاطر تحصیل بچهها زیر بار قرض رفتهاند و این مشکل یک باره مشکل کل جامعه و همه نسلها شده است.
علتش این بوده که سیستم آموزشی در حکومت پینوشه تا اندازه زیادی خصوصی شد …
همینطور است. عدهای دارند در کشور ما با مسئله آموزش کاسبی میکنند. راستگراها معتقدند که آموزش و تحصیل باید در جهت بازار آزاد باشد. اما خیلیهای دیگر از جمله ما، مردم عادی، کارگران و اکثریت جامعه معتقدیم که تحصیل یک حق اساسی است و با آن نمیشود کاسبی کرد. مؤسسات آموزشی بنگاههایی شدهاند که تکنوکرات بیرون میدهند.
این تکنوکراتها بعد از فارغ التحصیلی تا خرخره در قرض فرو رفتهاند و مجبورند به ساز دستگاه برقصند. در این نظام آموزشی تفکر انتقادی کشته میشود و فقط چیزهایی که به درد سرمایه داری نئو لیبرال میخورد، به خورد دانشجویان داده میشود.
یعنی مشاجره بر سر این موضوع اشتباهات اساسی سیستم سیاسی را بر ملا کرد؟
دقیقاً. سودجویی و بیعدالتی در نظام آموزشی، در سیستم بهداشت و درمان هم دیده میشود. در حال حاضر بیمارستانها را بخش خصوصی میسازد.
اینها هم دنبال پر کرن جیب خودشانند و اعتنایی به دیگران ندارند. اینها به مسئله بیمارستان و آموزش با همان چشمی نگاه میکنند که به هر کاسبی و تجارت دیگری. تازه تجارت با مسئله تحصیل و بهداشت و درمان این حسن را هم برای بخش خصوصی دارد که سودش از بخشهای دیگر بیشتر است، چون در شیلی کار بخش خصوصی در این زمینهها از مالیات معاف است.
شما این جهش ناگهانی جنبشهای اعتراضی جهانی را چطور توضیح میدهید؟
کجایش ناگهانی است! سالها همه اعتراضات جمع شده و یک دفعه بیرون زده. در شیلی نسل پدر و مادرهای ما در زمان آلنده در این مورد خیلی کار کردند.
سرمایه داری به جایی رسیده که دیگر قابل تحمل نیست، انسانها خود را دستبسته تسلیم بازار مییابند. بازارها برای حقوق انسانها پشیزی ارزش قائل نیستند. علیه این بیعدالتیهاست که همه، همهجا به پا خاستهاند
اما دیکتاتوری نظامیان بعد از کودتای سال ۱۹۷۳ آنها را سرکوب کرد و آنها ترسیدند. ما نخستین نسلی هستیم که پی دیکتاتوری به تن مان نخورده و نمیترسیم. به همین دلیل دلیرانه وارد مبارزه شده ایم. اما این که یک باره در سراسر دنیا جنبشهای اعتراضی در گرفته، مدیون وسایل جدید ارتباطی مانند فیس بوک و توییتر هم هست.
به نظر شما چه چیزی این اعتراضات جهانی را به هم پیوند میدهد، چون کشورهای مختلف با پیش زمینههای تاریخی گوناگون در گیر این جنبشها شدهاند.
موضوع بر سر حق آزادی است، بر سر حق تحصیل و درمان است، بر سر کار و دستمزد عادلانه است. سرمایه داری به جایی رسیده که دیگر قابل تحمل نیست، انسانها خود را دستبسته تسلیم بازار مییابند. بازارها تمام هم و غمشان سود است. بازارها برای حقوق انسانها پشیزی ارزش قائل نیستند. علیه این بیعدالتیهاست که همه، همهجا به پا خاستهاند.
شما خودتان را کمونیست میدانید. کمونیسم امروزه به چه معنی است؟
ما هنوز معتقد به پرپایی به یک سیستم کمونیستی هستیم. ما اعتقاد نداریم که کمونیسم در همه کشورها یکسان است. نسل ما بر خلاف نسل گذشته از یک روند دمکراتیک عبور کرده که سخت بر ما مؤثر افتاده. این امر ما را از کمونیستهای دیگر نسلها متمایز میکند.
ما معتقدیم که سیستم انتخاباتی باید دمکراتیک شود. کمونیست امروز دیگر یک رؤیاپرداز بیگانه با دنیا نیست. ما از آن کمونیستهایی که دید تنگنظرانه و خشک نسبت به سیستم شوروی یا کوبا داشتند، نیستیم. ما از اشتباهات این سیستم آموختهایم.
اکثر سیستمهای کمونیستی به علت توتالیتر بودن شکست خوردند. شما چه درسی از این شکستها میگیرید؟
هر کشوری باید مدل سیاسی خودش را پیدا کند. این مدلها قابل تقلید یا انتقال به دیگران نیست. ما کشوری میخواهیم با یک نظام عادلانه و دمکراتیک. ما معتقدیم که هر روند تکاملی فقط به طور گروهی و اشتراکی میتواند پیش برود، برای این کار یه یک سازمان اشتراکی نیاز هست.
کمونیست امروز دیگر یک رؤیاپرداز بیگانه با دنیا نیست. ما از آن کمونیستهایی که دید تنگنظرانه و خشک نسبت به سیستم شوروی یا کوبا داشتند، نیستیم. ما از اشتباهات این سیستم آموختهایم
هیچ تغییر و تحولی به دلایل فردی انجام نمیشود و همیشه پای جمعی در میان است که این روند را میخواهد. شیلی در حال حاضر در چنین مرحلهای قرار دارد.
شما به آیندهای با کمونیسم باور دارید؟
من فکر میکنم که ما کمونیستها حالا بیشتر از هر وقت دیگری سهم مهمی در تغییر جهانی میتوانیم به عهده بگیریم. ما به دمکراسی باور داریم. نه به دمکراسی بورژوایی، بلکه به دمکراسی محرومان. این ایده کمونیستی ماست. شما در کشور خودتان باید کمونیسم را مطابق مسائل و شرایط خودتان تعریف کنید. به هرحال این جنبش جهانی مرزها را در مینوردد. دعوا بر سر یک درک نوین از عدالت در جامعه ماست.
فکر میکنید که شخص خودتان چقدر برای این جنبش اهمیت دارد؟
هر جنبشی به نمایندگان و رهبرانی مورد قبول عام نیاز دارد. خطر اینجاست که فکر کنیم جنبش به این یا آن فرد وابسته است، یا اینکه بعضی اشخاص یک باره به سرشان بزند رهبری نامحدود داشته باشند.
هر جنبشی به نمایندگان و رهبرانی مورد قبول عام نیاز دارد. خطر اینجاست که فکر کنیم جنبش به این یا آن فرد وابسته است، یا اینکه بعضی اشخاص یک باره به سرشان بزند رهبری نامحدود داشته باشند
چنین چیزهایی نباید اتفاق بیافتد، این جا ما با روندهای اشتراکی سر و کار داریم و هیچکس حق ندارد خود را سوار جمع کند.
به نظر من تمام رسانههای شیلی دنبال شخصی کردن جنبشاند تا آن را قابل حمله کنند. به خود من هم زیاد حمله میکنند. میگویند زیبایم، زشتم، جوانم، احمقم. یک مقام دولتی مرا سگ ماده نامید و گفت سگها را که بکشی، جنبش خاتمه مییابد. به هرحال این هم کار و کاسبی رسانه هاست، اینها همه نشان میدهد که قدرت حاکم وقتی تهدید شود و در تنگنا قرار گیرد، چه واکنشی نشان میدهد.
اما شما که خوب بلدید با رسانهها چطور تا کنید.
همین طور است، یاد گرفتهام از آنها استفاده کنم و اما به بازی گرفته نشوم و حمله به شخص خودم را نادیده بگیرم.
شما را گویا به مرگ هم تهدید کردهاند؟
بله متاسفانه. این موضوع بهویژه به خانواده ام زیاد فشار آورده. یک نفر در اینترنت مشخصات شخصی مرا منتشر کرده، شماره تلفنم، آدرس منزلم. به خانه پدر و مادرم حمله کردند و به خودم هم تلفن تهدید آمیز کردند، پلنگ وقتی در تنگنا بیافتد، حمله میکند. قدرتمندان میترسند.
از شما؟
از جنبشی که من نمایندگی میکنم. مسئله این است که چرا یک جنبش چپ اجتماعی مورد حمله قرار میگیرد. جنبش ما امروز طبقه حاکم بر کشورمان را به طور جدی مورد تهدید قرار داده.
شما را رقیب جدی سباستین پینرا (Sebastián Piñera) رئیس جمهوری شیلی میدانند، قصد ریاست جمهوری دارید؟
زود است در این مورد حرف بزنیم. من تلاش میکنم به وظایف سیاسیام عمل کنم. شاید یک سال دیگر بشود در این مورد حرف زد.
منبع: FAZ
در همین زمینه:
اینها هم از جمله “دوزخیان روی زمین” هستند. نه اینا آدم بشو هستند نه ما. افتادن دنبال یه بچه که چی بشه؟ نکبت و فقر عقل رو اول از همه چیز زایل می کنه.
مهدی / 15 February 2012
خیلی دیر از کامیلا و شیلی مطلب زدید
یا شاید من ندیدم پیش از این!
کاوه / 16 February 2012
ايشون ابراز خشنودى كردن كه چهره ى زيبايي دارند و محبوبيتشان در تقابل با فرهنگ مصرفى سرمايه دارى است، اما من متوجه نشدم غير از چهره ى زيبا چه نكته اى اينقدر در اين آدم خاص بوده كه فرمانده خطاب مى شوند، آيا خودشون تبديل به كالاى فرهنك مصرفى سرمايه دارى نشدند؟ كما اينكه چه گوآرا هم تبديل به همچين كالايي شد، ايشون كه جاى خود دارند.
سحر / 16 February 2012
کامیلا نمونه ی یک انسان کامل است که عدالت برابری آزادی و … را برای همه تقسیم می نماید وجود چنین انسانهائی ست که امید به آینده و امید به زندگی را برای ما تصویر می کنند . و با بانگی بلند فریاد می کنند هنوز انسانیت علاوه برآنکه نمرده است بلکه متعالی تر شده است . درود
کاربر مهمان فرهاد - فریاد / 16 February 2012
* گفتوگوی کامیلا والخو با مجله فرانکفورته آلگماینه *
نمیدانم چرا بی اختیار بیاد کتاب « مزرعه حیوانات » جورج اورول افتادم و تشابهات حیرت انگیزش!!! در زیر چند نقل قول از کتاب نامبرده را میتوانید بخوانید و خود قضاوت کنید.
مزرعهٔ حیوانات (منتشر شده در (۱۹۴۵ میلادی)، رمان کوتاهی به زبان انگلیسی و نوشتهٔ جورج اورول است. این رمان دربارهٔ گروهی از حیوانات است که انسانها را از مزرعهای که در آن زندگی میکنند میرانند و خود ادارهٔ مزرعه را به دست میگیرند، ولی پس از مدتی این انقلاب به حکومتی خودکامه با شرایط مشابه قبل تبدیل میشود. دلیل چاپ کتاب اعتراض به حکومت شوروی و نحوه اداره ان کشور بود. کتاب دهه فصل دارد
در نقل قولهایی که از کتاب مزرعه حیوانات امده اگر بجای نام حیوانات از نامهای دیگر استفاده شود درک فاجعه اسانتر خواهد بود. مثلا حیوانات در جلسه ای قبل از بدست گرفتن کنترل مزرعه بتبادل نظر میپردازند.
« فصل اول» «بشر یگانه دشمن واقعی ماست. بشر را از صحنه دور سازید، ریشه گرسنگی و بیگاری برای ابد خشک میشود. بشر یگانه مخلوقی است که مصرف میکند و تولید ندارد. نه شیر میدهد، نه تخم میکند، ضعیفتر از آن است که گاوآهن بکشد و سرعتش در دویدن به حدی نیست که خرگوش بگیرد. معذلک ارباب مطلق حیوان است. اوست که آنها را به کار میگمارد، و از دسترنج حاصله فقط آنقدر به آنها میدهد که نمیرند، و بقیه را تصاحب میکند.»
«پس چطور است که ما با این نکبت زندگی میکنیم؟ علتش این است که تقریبا تمام دسترنج ما به دست بشر ربوده میشود.»
«رفقا به یاد داشته باشید که هرگز نباید در شما تردیدی پیدا شود، هیچ استدلالی نباید شما را گمراه سازد. هیچگاه به کسانی که میگویند انسان و حیوان مشترکالمنافعند و یا ترقی یکی منوط به پیشرفت دیگری است اعتماد نکنید. این حرفها دروغ محض است. بشر به منافع هیچ موجودی نمیاندیشد. در این مبارزه باید بین ما حیوانات رفاقت و اتحاد کامل وجود داشته باشد. بشر جملگی دشمن و حیوانات جملگی دوستند.»
«فوراً رأی گرفتند و با اکثریت چشمگیری تصویب شد که موشها از دوستانند. فقط چهار رای مخالف بود: سه سگ و یک گربه. بعد معلوم شد گربه له وعلیه هر دو رای دادهاست.»
بعد قوانین هفتگانه صادر میشود:فصل دوم :هفت فرمان:-١-. هر چه دوپاست دشمن است.-٢-هر چه چهارپاست یا بال دارد، دوست است.-٣-هیچ حیوانی لباس نمیپوشد.-٤-هیچ حیوانی بر تخت نمیخوابد.-٥-هیچ حیوانی الکل نمینوشد.-٦-هیچ حیوانی حیوانکُشی نمیکند.-٧-همه حیوانات برابرند.
فصل سوم :««سکوئیلر به صدای رسا گفت: رفقا، امیدوارم تصور نکرده باشید که ما خوکها این عمل را از روی خودپسندی و یا به عنوان امتیاز میکنیم. بسیاری از ما خوکها از شیر و سیب خوشمان نمیآید. و من به شخصه از آنها بدم میآید. تنها هدف از خوردن آنها حفظ سلامتی است. شیر و سیب (از طریق علمی به اثبات رسیده، رفقا) شامل موادی است که برای حفظ سلامتی خوک کاملاً ضرروری است. ما خوکها کارمان فکری است. تمام کار تشکیلات مزرعه بسته به ماست. ما شب و روز مواظب بهبود وضع همه هستیم. صرفاً به خاطر شماست که ما شیر را مینوشیم و سیب را میخوریم.»
فصل پنجم:««سکوئیلر: رفقا، تصور نکنید پیشوا بودن لذتبخش است. درست برعکس، کاری است بسیار دقیق و پرمسئولیت. هیچ کس به اندازه رفیق ناپلئون به تساوی حیوانات معتقد نیست. او به شخصه بسیار خوشحال هم میشد که مقدرات شما را به خودتان واگذار کند اما چه بسا ممکن است که شما به غلط تصمیمی اتخاذ کنید.»
فصل دهم:« «مزرعه به تحقیق غنیتر شده بود، بدون اینکه حیوانات به استثنای خوکها و سگها، غنیتر شده باشند.»
«چهارپا خوب، دوپا بهتر!»—« «همهٔ حیوانات برابرند… اما بعضی برابرترند.»
«حیوانات خارج، از خوک به آدم و از آدم به خوک و باز از خوک به آدم نگاه کردند ولی دیگر امکان نداشت که یکی را از دیگری تشخیص دهند.»
حالا میخواهم مشگل دیگری را یاداوری کنم و ان هم متداول شدن نوشتن کلماتی «سر و دم بریده» است و از طرف دیگر ندادن اطلاعات درست به خواننده و استفاده از اصطلاحات مادر بزرگها در تحلیل وقایع , که این را دیگر باید بزرگترین دستاورد انقلاب شکوهمند اسلامیمان بدانیم . در زیر چند نمونه را یاداور میشوم.
* اما خود پینوشه هم عاقبتبهخیر نشد.*….* تازه اگر هم نامزد میشد به علت نفرت عمومی مردم از او جز لعن و نفرین نصیبی نمیبرد.*…
* اما با شجاعت یک قاضی اسپانیایی در خارج از شیلی دستگیر و به محاکمه کشانده شد، ولی ادامه محاکمه و حکم محکومیتش به علت کبر سن و بیماری متوقف شد. جنجال در مورد از سر گیری محاکمه ادامه داشت تا اینکه او سال ۲۰۰۶ مرد و از مجازات گریخت.* اولا ایشان در انگلستان توقیف شدند البته با حکم یک قاضی اسپانیایی و بعد با پادر میانی خانم تاچر و عنوان بیماری پینوشه به شیلی برگشت و در شیلی بدادگاه کشیده شد . حال به نفل قولی دیگر اگر مقاله اسم نداشت فکر نمیکردید که «احمدی نژاد »نویسنده ان است؟ بفرمایید«شیلی بعد از کودتای پینوشه تاکنون چند بار بین چپها و راستها دست به دست شده، اما اوضاعش هنوز راستوریس نشده.»…. امید که دوست گرامی اکبر در یابد که انتقاد من صرفا در جهت مثبت است ولاغیر .
کاربر مهمان حمید / 16 February 2012
بسیار ممنون، عالی بود
کاربر مهمان / 17 February 2012
کامیلا وایلو با وجود جوانی اش خیلی با تجربه است . تا آنجا که میدانم یک وقتی هم به شدت از پلیس کتک خورد و بدنش باد کرده بود .
yazdanpanah / 17 February 2012
دستتون درد نکنه مصاحبه خیلی زنده و پر محتوایی بود .
این مبارزان شیلی مثل همین کامیلا وایلو، همیشه به همه انگیزه می دهند
shirin / 17 February 2012
تشکر برای این ترجمه روان و زیبا.
اینو هم بگم که خیلی از جوونای خودمون که سالهای شصت اعدام شدند، شبیه همین کامیلا وایلو بودند.
چه جوانان پر شوری ، و چه دلهای پر امیدی .
داریوش / 17 February 2012
تو یوتیوب میشه بعضی از ویدئوهای سخنرانی و تظاهرات کامیلا والیو رو دید. قدرتش در بسیج مردم واقعا تماشاییه.
کاربر مهمان / 17 February 2012
درود و سپاس بخاطر این گفتگو . خواهشا از این مطالب بیشتر منتشر کنید؛ جامعه ما تشنه آگاهی و استفاده از تجربه های مبارزاتی دیگران هستن
کاربر مهمان / 18 February 2012
آمریکای لاتین سنت مبارزاتیش خیلی قویه . کامیلا وایلو نباشه، یکی دیگه . همین حالا هم کامیلا تنها نیومده و دو تا دیگه از رهبران چپ هم همراهش هستند.
فرهاد / 18 February 2012
کامیلا والیو اگر به خوبی مورد حمایت قرار بگیرد شاید بتواند رییس جمهور بشود. آمریکای لاتین کلا دارد به چپ متمایل میشود
کاربر مهمان / 20 February 2012
“تحصیل یک حق اساسی است و با آن نمیشود کاسبی کرد. مؤسسات آموزشی بنگاههایی شدهاند که تکنوکرات بیرون میدهند.”
این جمله را باید قاب طلا گرفت، چون درد همه مردم در همه جاست
کاربر مهمان / 20 February 2012
الآن دور دور چپها در آمریکای لاتینه. کامیلا وایلو جوانه و آینده اش روشنه
کاربر مهمان / 20 February 2012
بینهایت سپاس. عالی بود
کاربر مهمان / 21 February 2012
در جواب به کامنت فردی به اسم سحر در بالا:
کامیلا والیو به خاطر مبارزاتش محبوب شده نه به خاطر چهره اش. کامیلا یه چهره سیاسی شده چون برای دفاع از حقش شجاعانه ایستاده .
رضا / 28 February 2012