«راهی دیگر»، پژوهشی در «بود و باش چریکهای فدایی خلق ایران» دربرگیرنده مقالاتی از تورج اتابکی، ناصر مهاجر، مهرداد وهابی، نسیم خاکسار، حیدر تبریزی، ناهید قاجار، مجید عبدالرحیمپور، مرضیه تهیدست شفیع، حمید نوذری، رقیه دانشگری، ناصر رحیمخانی، ابوالفضل محققی، سرور علیمحمدی، علی ندیمی ، سیاوش رنجبر دائمی، آزاده اخلاقی، سعید یوسف، محمود خوشنام، اسفندیار منفردزاده، حمید فدوی و هومن آذرکلاه درباره چریکهای فدایی خلق ایران از منظر رهروان و بازماندگان و شاهدان این سازمان سیاسی چپ است که در شکلگیری انقلاب بهمن ۵۷ هم تأثیری به سزا داشت.
«کتابشناسی چریکهای فدایی» یکی از پیوستهای این کتاب نیز به قلم ناصر مهاجر نوشته شده. گامی برای شناخت بخشی از نهضت مسلحانه در ایران.
گفتوگویی با گردآورندگان این اثر انجام دادهایم. پیش از این فایل آوایی این مصاحبه پیش روی خوانندگان قرار گرفته بود. اکنون متن آن را که از روی نوار پیاده شده میخوانید:
- گفتوگوی کبری قاسمی با ناصر مهاجر و تورج اتابکی:
چه شد که به سراغ این موضوع رفتید؟
اتابکی – ببینید ما وقتی نگاه میکنیم به تاریخ حداقل صد ساله ایران، تاریخ معاصر ایران از مشروطه به بعد، میبینیم که چقدر دانستههای ما از این تاریخ محدود است و چقدر ما از تاریخ اجتماعی ایرانِ این دوره و زندگی اجتماعی مردم ناآگاهیم. درحقیقت بر این تاریخ اشراف نداریم. تاریخ مشروطه به بعد را ببینید، محدود میشود به تاریخ سیاسی و تاریخ چند شهر و از این دست. وقتی به تاریخ جنبش سوسیالیستی و کمونیستی در ایران نگاه میکنیم، میبینیم که دادههایمان از این تاریخ هم بسیار محدود است. در مورد تاریخ حزب کمونیست ایران و یا نخستین سازمانهای سوسیال دموکراتی که از پی مشروطیت به این طرف شکل گرفته بود، اطلاعاتمان بسیار محدودتر است. همینطور به حزب کمونیست ایران که میرسیم این محدودیت ادامه پیدا میکند. در مورد ۱۲ سال حزب توده شاید به خاطر وفور نشریات و مدونات حزبی در حوزههایی، برای مثال در عرصه تاریخ سیاسی، دانستههای خوبی داریم ولی بیش از این دیگر نمیدانیم. به همین خاطر وقتی که نگاه میکنیم به نسلی که ما خودمان به آن متعلق هستیم و به گذشته خودمان نگاه میکنیم میبینیم که چقدر ناآگاه بودیم از تاریخ جنبشی که درحقیقت کمر به مبارزه مسلحانه بسته بود. به همین خاطر فکر کردیم تا زمانی که رهروان این جنبش مسلحانه در میان ما هستند و به نوعی به خاطر سن و سال، آن غبار پیری بر حافظهشان ننشسته، از حضورشان استفاده کنیم و روایتهایشان را دست اول از زبان خودشان، از زندگی اجتماعیشان بشنویم و ثبت کنیم. این دو جلدی که ما تهیه کردهایم داعیه این را ندارد که تاریخ جامع سازمان چریکهای فدایی خلق را به دست میدهد. کاری که ما کردهایم زمینهساز تدوین تاریخ جامعی ازاین سازمان است. ما درکنار اسنادی که به طور پراکنده اینجا و آنجا به دست میآید، روایتهایی از اینها را داریم ولی عمدهترین روایتها، روایتهایی است که به حوزههای سیاست و اندیشه مربوط میشود. تلاش کردیم که این حوزه را گسترش بدهیم و به زندگی روزمره اینها بکشانیم. در عین حال ما با یک روایتپردازی یا تاریخپردازی رسمی هم روبرو هستیم که از سوی نظام جمهوری اسلامی در حال حاضر رعایت میشود و آن هم در حوزههایی به فراموشی گزینشی دست میزند که این در حقیقت روایت گذشتهپسند و در خور سیاستورزیهای امروز است. به همین خاطر فکر کردیم که رویه دیگر این معادله را هم به دست دهیم: یعنی اینکه اگر که قدرت، روایت خودش را از کارنامه رهروان چپ در مدوناتی که ما این چند سال گذشته دیدهایم، ارائه داده، خود کسانی که گام دراین راه نهادهاند و هنوز در بین ما هستند و گرد پیری بر حافظهشان ننشسته، بتوانند روایت دست اول را از خودشان به جای بگذارند
شما درمقدمه کتاب صحبت از تاریخ اجتماعی چپ میکنید، منظورتان آیا تاریخنویسی از دیدگاه اجتماعی چپ است؟ این صفت اجتماعی چه چیزی را میخواهد بگوید و فرق آن با تاریخ سیاسی چپ چیست؟
اتابکی: تاریخنگاری اندیشه، تاریخنگاری جنسیتی، تاریخنگاری قومی، اینها همه نحلههای متفاوت تاریخنگاری هستند. تاریخنگاری اجتماعی نگاهش به تاریخ نگاهی است از پائین. از بالا به پائین نگاه نمیکند، از پائین به بالا نگاه میکند. بیشتر به بودوباش مردم نظر دارد. درحقیقت بیشتر به زندگی روزمره نظر دارد. نگاه میکند که بودوباش مردم چه تاثیری در سرنوشت جامعهای که در آن زندگی میکنند، گذاشته است یا میتوانسته بگذارد. این در حقیقت این نحله از تاریخنگاری را متفاوت میکند از تاریخنگاری سیاسی که بیشتر توجهش از بالا به پائین است و همینطور تاریخ اندیشه که به ستیز یا تقابل و تعامل اندیشه میپردازد و همینطور نحلههای دیگری که به آن اشاره کردم. البته تاریخنگاری جنسیتی و تاریخنگاری قومی هم پیوند تنگاتنگی با تاریخنگاری اجتماعی دارند. از این که بگذریم، تاریخنگاری اجتماعی در تاریخنگاری ایران سپهر بسیار کم پیموده شدهایست در قیاس با تاریخنگاری سیاسی و یا حتی از تاریخنگاری اندیشه هم رهروان کمتری داشته است. کار در اینجا در قیاس با تاریخنگاری سیاسی مشکلتر است و خود این مجموعهای که ما درآوردهایم و نگاهمان به تحولات دو دهه مبارزات مسلحانه رهروان چپ از پائین و مشکلاتی که با آن روبرو بودهایم، مؤید این ادعای من است. شما توجه بفرمائید که یک وقتی شما به تاریخ سیاسی سازمان چریکهای فدائی میپردازید با انبوهی از دادههای مدون نظری روبرو هستید، گزارشهایی دارید و از آنها استفاده میکنید و یک زمانی میخواهید ببینید که زندگی روزمره در میان چریکها چگونه بوده است. خانههای تیمی، زندگی روزمره در زندان، در محیط کار، در دانشگاه، در کارخانه و از این دست. اینجا باید برویم و به نوعی دیگر از اسناد و مدارک و به ویژه به تاریخ شفاهی برگردیم و خاطرات اینها را بگیریم و با آنها مصاحبه کنیم. بعضی اوقات باید به سراغ آرشیوهای محلی بسیار بسیار تک افتاده برویم. یا آرشیوهایی که جزو مجموعه آرشیو ملی و فراگیر نیست. تمام تلاش ما این بوده که نگاه متفاوتی داشته باشیم در کنار دوست و همکار خوبم جناب مهاجر که تکیهاش به تاریخ سیاسی بود، اشاره من یا تکیه من بر تاریخ اجتماعی بود و ترکیب این دو حاصلش کتاب حاضر است. این نکته را هم اینجا اضافه کنم که مورخ اجتماعی هیچ تقابلی با مورخ سیاسی یا مورخ اندیشه ندارد. مورخ اجتماعی وامدار مورخ سیاسی و مورخ اندیشه است و نه تنها تلاش نمیکند که مقابل آنها قرارگیرد بلکه تلاش میکند با تعاملی که با تاریخنگاری سیاسی و تاریخنگاری اندیشه و نحلههای دیگر تاریخنگاری دارد، تصویری جامع از آنچه که در جامعه رفته، به دست بدهد. تصویری همه سونگر.
آقای مهاجر، تاکید شما بیشتر بر وجه سیاسی این حرکت بود، میخواهید دراین مورد توضیح بدهید؟
ناصرمهاجر – تصور میکنم که نمیشود گفت تاکید آقای اتابکی بر وجه اجتماعی بود و تاکید من بر وجه سیاسی. تصور میکنم این صورتبندی خیلی دقیق نباشد. تورج به هر حال به عنوان کسی که دراین زمینه استاد است و جزو برجستگان تاریخ اجتماعی ما هست، او این وجه را بیشتر میآورد و همینطور که او به درستی اشاره کرد، آن قسمتی را که من میتوانستم به این کار بیاورم بیشتر جنبههای سیاسی و اندیشگی قضیه بود. هر دو نفر ما به عنوان یک تیم که هرکداممان در یک زمینهای بطور نسبی، آن چیزی را که در دانش ما و گستره کاری ما بود، دراین مجموعه آوردیم. ما بیش از هر چیزی مکمل هم بودیم.
تورج اتابکی – من درحقیقت همین را گفتم. پافشاری هر یک از ما بر یک نحله به این معنی نبود که ما اعتنا و توجهی نداشتیم. همانطور که اشاره کردم مورخ سیاسی یا مورخ اجتماعی گزیری ندارد که حتما به حوزههای دیگر بپردازد. چون اگر نپردازد نمیتواند بار بیاورد. مورخ اجتماعی حتما باید به حوزه سیاست و حوزه اندیشه بپردازد و بالعکس درمورد مورخ سیاسی و مورخ اندیشه هم این مصداق دارد.
در این کتاب از طریق نوشتهها و خاطرات جنبههای مختلف زندگی چریکهای فدایی بررسی میشود و تاثیری که بر عرصههای مختلف از جمله دانشگاه و همچنین در عرصه هنر داشتهاند، اما درباره خاستگاه اجتماعی خود چریکها مطلب ویژهای نیست.
ناصرمهاجر: مطمئن نیستم آنچه که شما روی آن انگشت گذاشتهاید را ما برآورد کردهایم یا نکردهایم. جزو مطالب اول کتاب نخست، در حقیقت مطلبی از مهرزاد وهابی و من هست که به بنیادها و سیر اندیشه چریکهای فدایی خلق میپردازد و در آنجا در این سیر اندیشه، دراین مطلب که یکی از بلندترین مطالب این کتاب است، یک بخشی به این برمیگردد که فدائیان خلق چه میگفتند، چه میخواستند و چه آرمانهایی داشتهاند. به ویژه فکر میکردند که ایران آن زمان، به چه تحولاتی نیاز دارد. جز این نوشته، در نوشته دیگری در کتاب دوم این مجموعه دو جلدی، مطلبی هست از سیاوش رنجبر دائمی با عنوان «از مهرآباد جنوبی تا دانشکده فنی»، در اینجا هم اشاره میشود به خواستهها و یا آن چیزی که برنامه حداقل سازمان چریکهای فدایی خلق بوده است. به ویژه اینکه، اولین کسی که در این زمینه نوشته مدون و مشخص و واقعا برنامهای را ارائه داد، بیژن جزنی بود. جزوهای درآورد به نام «آنچه یک انقلابی باید بداند» که زیرامضای صفائی فراهانی درآمد. کمی پیش از سیاهکل، مذاکراتی بین دو گروه جزنی – ظریفی و مسعود احمدزاده – پویان در جریان هست، این جزوه بیرون میآید و در این حلقهها میچرخد. در آنجا به شکل مشخص برنامهای، برنامهای به معنی دقیق کلمه، به این خواستههای چریکهای فدایی خلق در آن زمان پرداخته میشود. سیاوش رنجبر دائمی درهمین نوشته میرسد به آستانه انقلاب و اینکه چگونه برنامه دیگری به شکل یک دو سه چهار نوشته میشود و این در دانشگاه تهران خوانده میشود که نگارنده اصلی مطلب جمشید طاهریپور بود. مرکزیت آن زمان سازمان، این نوشته را مورد بررسی قرار میدهد و مهدی سامع آن را در آستانه انقلاب در دانشگاه تهران میخواند. جز اینها، باز دربخش پیوستهای کتاب دوم، برنامه حداقل این سازمان هم نوشته و تدقیق میشود و صیقل خورده میشود، بطور کامل دربخش پایانی کتاب، در بخش پیوستها آمده است.
کتاب روی چریکهای فدائی خلق متمرکز شده، در کنار این جریان دست کم در سالهای ۵۰ تا ۵۵، مجاهدین خلق هم بودند که به روش چریکی مبارزه میکردند. شما آنها را به صرف مذهبی بودن غیرچپ میدانید؟
تورج اتابکی – قرارما با آقای مهاجر بر این بود که ما به کارنامه مبارزه چپ پیرو مبارزه مسلحانه برسیم. درحقیقت روایت بودوباش اینها را به دست بدهیم. شکل مبارزه برای ما مهم نبود. چون جریانهای گونهگونی بودند که مبارزه مسلحانه را دنبال میکردند. اشاره دارید به مجاهدین، من میتوانم از جریانهای اسلامی غیرمجاهد هم یاد کنم که آنها هم در کردار سیاسی خودشان به مبارزه مسلحانه دست زدند. بنابراین اصل بر این نبود که چون اینها مبارزه مسلحانه کردهاند به سراغشان برویم. برای ما رسیدن به کارنامه چپ بود. ما این نحله از اندیشه را که دست به مبارزه مسلحانه زد را انتخاب کردیم. چپی که معتقد به مبارزه مسلحانه است و در یگانهترین سازمانش یعنی سازمان چریکهای فدائی خلق جمع شده و کارنامهای دارد که ما تلاش کردیم که روایتی از بودوباش این رهروان را درآن دوره تاریخ به دست دهیم. حتما کسانی که اهل پژوهش هستند، به سراغ کارنامه سازمان مجاهدین خلق در آن دوره میروند. یکی از سازمانهای مطرح درآن دوره بوده است و لازم است که روایت رهروان آن سازمان هم شاید به گونهای که ما به آن پرداختیم، ارائه گردد و این کار کمک میکند به فهم بهتر آنچه که پیش از انقلاب بر ما رفت و ما را به انقلاب ۱۳۵۷ کشاند.
ناصرمهاجر – من به این نکته یک مطلب دیگری را میخواهم اضافه کنم که این بخشی از منظومه فکری هست که تورج اتابکی و من داریم و آن این است که این نوع کارها باید به شکل تکنگاری صورت بگیرد که ما از چریکهای فدائی خلق کردیم. تکنگاری صورت بگیرد درمورد مجاهدین خلق و سیر و روندی که آنها طی کردند، تکنگاری در مورد سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر صورت بگیرد، در مورد سازمان انقلابی حزب توده ایران، در مورد حزب توده ایران… این نوع تکنگاریها به ما این اجازه را میدهد که با بودوباش و چند و چون زندگی این سازمانها، فکراین سازمانها و خط مشی آنها دقیقتر آشنا شویم تا باز شناختهای کلی داشته باشیم که امروز در دست است.
این کتاب را شما در چند کشور اروپایی رونمایی کردهاید، برخوردها و واکنشها به آن چطور بوده؟
ناصر مهاجر -هنوز برنامه رونمایی کتاب درجریان هست. شاید اندکی زود باشد که در اینباره صحبت کنیم. چند نقد یا نگاه به کتاب شده است که اساسا مثبت بوده، نقد منفی ما هنوز نشنیدهایم. امیدوار هستیم که نقدهای جدی روی این کتاب بشود. از راه نقد هست که میتوانیم به نارسائیها، کمبودها، کاستیها و کجیهای خودمان برسیم. متاسفانه سنت نقد در ما ایرانیان خیلی قوی نیست، سنت نفی قویتر است. امیدواریم که بتوانیم نقدهای خوبی درباره این کتاب داشته باشیم چون آشکار است که کتاب به چاپ دوم میرسد. ولی آنچه که در شبکه مناسبات اجتماعی که داریم شنیدیم، صحبتهای تأئیدآمیز بوده. به هر رو همانطور که آقای اتابکی اشاره کردند این نخستین کتاب جامعی هست که به زبان فارسی در مورد چریکهای فدایی خلق نوشته شده است. پیش از این دو کتاب به زبان انگلیسی اول بیرون آمد که یکی از آنها تز دانشگاهی بود. وقتی این دو کتاب بیرون آمدند بخصوص اولی که به نام «شورشیان آرمانخواه» درحقیقت یک تز دانشگاهی بود که مازیار بهروز آن را نوشته بود، مبتنی به دادههای اندکی بود که در آن زمان وجود داشت. برخی از این دادهها هم چندان دقیق نبود. بعد که کتاب «اودیسه چریکی» درآمد، آن هم درحقیقت کتابی است که با وجود اینکه گامی دراین زمینه برداشته شده اما جنبه اجتماعی و جنبه اندیشه در هر دوی این کتابها بسیار ضعیف است و آنچه که به تاریخ اجتماعی و تاریخ سیاسی برمیگردد به هرحال درمرحله آغازین است. مثل هرکار دیگری. چون که بررسی این پدیده، که یک دورهای از زندگی سیاسی یک نسلی از جوانان ایرانی را، از روشنفکران ایرانی را تحت تاثیر خودش قرار داده، همانطور که خودتان در آغاز کلام اشاره کردید، درجلد دوم بسیاری از آنها که هیچ ربطی با جنبش چریکی نداشتند، درباره تاثیرات این جنبش بر ساحتهای مختلف زندگی جامعه از تئاتر تا قصه کوتاه، تا شعر و غیره، درموردش صحبت شده است. چه کسی طرفدار جنبش چریکی باشد و چه نباشد، چه آن را انحراف بداند یا مشی بسیار درستی بداند، این واقعیت را نمیشود کتمان کرد که این یک جریان بسیار بسیار مهم و تاثیرگذار در سالهای ۴۰ و ۵۰ خورشیدی ما بوده که بسیاری را به سوی خودش جلب کرده بود. بررسی آن گامهای پیمودن میخواهد. ما ادعا نداریم که حرف آخر را دراین زمینه زدهایم. ولی امیدوارهستیم آن چه که منتشر شده، گامی باشد برای کارهای ژرفتر.
تورج اتابکی: در ادامه صحبت دوستم میخواستم اشاره کنم که در رونماییهای محدودی که داشتیم گاه به مشکلی برمیخوردیم که حکایت از یک مشکل بزرگتری میکند که ما خودمان هم در تهیه این مجموعه با آن روبرو بودهایم. اشاره کنم که ما از تمام دوستانی که دراین مجموعه همکار ما بودهاند، به جد خواستیم که در ارائه روایت خودشان از زندگی آن دوران، با نگاه امروزه به آن دوران نروند. درحقیقت به بازخوانی رفتار خودشان درآن دوران نروند. آن دوران، دورانی است که آدم باید تلاش کند که در ظرف خود آن دوران به آن بپردازد تا بتواند از چند و چون آن بهتر و عمیق تر مطلع شود. ارزش-داوریهای امروزه ما راجع به رویدادهای تاریخی گره خورده با تجربه امروزه ما و بر آنچه که درطول سی چهل سال گذشته برما رفته است. اگر بخواهیم با معیارهای امروزه به داوری تاریخ بنشینیم، شاید تاریخ جز مشتی دادههای کاملا متناقض نباشد و آن انسجام و محکمی که انسان انتظار دارد بحثهای تاریخی ارائه دهند را نتواند برآورده کند. البته این درست است که هر نسلی روایت خودش از تاریخ را دارد ولی این تاریخنگاری با تکیه بر تجربههای امروزش و درحقیقت با پافشاری و داوریهای امروز نیست بلکه با متکثر دیدن گذشته است که میتواند تاریخ تازهای از آن دوران را بنویسد. یعنی حوزههایی از این دادهها برای مورخ باز میشود، ناگفتههایی باز میشود. گاه اسنادی یا خوانشهای تازهای به دست میآید، بستگی دارد به خوانش جنسیتی، قومی، ولایتی، ایالتی، هر چه میخواهید اسمش را بگذارید، پیش میآید که به مورخ این توانایی را میبخشد که به یک روایت یا به بازخوانی تازهای از گذشته دست بزند. اما این به آن معنی نیست که با معیارهای امروزه داوری میکند آنچه را که درگذشته رفته است. این را ما از تمام کسانی که دراین مجموعه همکار ما بودند خواستیم که مراعات کنند. بسیاری از کسانی که دراین مجموعه کارکردهاند، درحال حاضر آن سیاق از مبارزه را اصلا قبول ندارند. سالهاست که روی برگرداندهاند از آن سیاق مبارزه و گذشتهای که خود در حقیقت نقش داشتهاند. اما ما با اصرار از آنها خواستیم که شولای امروزه را از تنششان بیرون بکشند و تا آنجا که ممکن است آنها را به آن دوران بردیم و خواستیم که از آن دوران برای ما روایتی به دست بدهند. این مقدمه را گفتم تا بگویم که گاه درهمین چند رونمایی محدودی که داشتیم گهگاه صداهایی شنیدم که کسانی که حتی کتاب را هنوز نخوانده بودند، داوریشان راجع به آن دوران برمیگردد به آنچه که دراین سی چهل سال گذشته بر آنها رفته و درحقیقت نمیتوانند از تختهبند امروز خودشان را خلاص کنند در داوری گذشته.
آیا امکان چاپ این کتاب درایران هست؟ خود شما خیال چنین کاری را دارید؟
تورج اتابکی – برای هر نویسنده و اهل قلمی وقتی کتابی به زبان فارسی نوشته میشود، اگر بتواند درکشوری چاپ شود که بیشترین فارسیزبانان در آنجا زندگی میکنند، ایدهآل است. مطمئنا ما هم دوست داریم که این کتاب در ایران چاپ شود. پیشاپیش میدانیم که مدت زیادی نخواهد گذشت که این کتاب در جلو دانشگاه، به عنوان کتابهای زیرمیزی فروخته خواهد شد. این رسم زمانه ماست. ما با این سیاق کتابهایی که در اروپا یا آمریکا تهیه شده و به ایران رسیده و در آنجا تجدید چاپ شده، آشنا هستیم. مطمئنا چنین سرنوشتی در انتظار این کتاب هم خواهد بود. ما استقبال میکنیم که خوانندگان بیشتری این کتاب را بخوانند اما خودمان در حال حاضر خیال نداریم که این کتاب را در ایران چاپ کنیم. نشرنقطه ناشر و متولی این کتاب است. تا آنجا که میدانم نشرنقطه که آقای ناصر مهاجر پایهگذار آن هستند، برنامه ندارد که تجدید چاپ این کتاب را با ناشری درایران در میان بگذارد.
ناصر مهاجر – همه حرفها را آقای اتابکی گفتند. فقط من این را میدانم همانطور به تلویح درصحبتهای آقای اتابکی بود ولی من به تصریح میگویم که میدانم دوستان مختلفی این کتاب را دارند به ایران میفرستند. حتی چند شب پیش با دوستی از ایران صحبت میکردم میگفت در نوبت نشستهاند که این کتاب را بخوانند. البته اینها در حلقههای روابط دوستی است ولی همانطور که تورج اتابکی اشاره کردند این کتاب بیتردید جزو کتابهای زیرمیزی خواهد شد، به یک دلیل خیلی ساده و آن این است که این نسل جوانی که جمهوری اسلامی کوشش میکند که انواع اقسام گروهها و احزاب سیاسی را به شکل کج و کوژ ارائه بدهد، بیتردید این نسل دلش میخواهد که یک روایت دیگری هم بشنود و بهترین چیزی که میتواند بشنود، روایتی هست که از سوی کسانی که خودشان دراین ماجرا بودهاند تا از سوی دشمنان آنها.
بیشتر بخوانید: