روز شنبه مطابق عرف روزنامههای سراسری، صحبتهای رهبر جمهوری اسلامی به عنوان تیتر یک انتخاب شده بود که همگی هم با عبارتی حاکی دشمن ستیزی و مشت و سیلی محکم زدن در جواب تجاوز دشمن انتخاب شده بودند. اما همان روز انفجاری تهران را لرزاند که پسلرزههایش فضای روزهای آینده رسانههای ایران را تحت تاثیر قرار داد.
البته با اعمال فشار نهادهای امنیتی برای انتشار مواضع تریبونهای رسمی، روزنامهنگاران ایرانی محدودیت فراوانی برای پرداختن به موضوع داشتند. با این حال در “پیشخوان” این هفته نگاهی میاندازیم به بازتاب انفجار مشکوک در روزنامههای تهران.
یکشنبه – اخبار رسمی، توصیفات محتاطانه
کیهان با تیتر “گزارش خبری كیهان از حادثه انفجار مهمات در پادگان بیدگنه” به شرح حادثه پرداخت و از قول خبرنگارش در شهرستان وردآورد نوشت: “بر اثر این انفجار كه در ساعت 30 /13 دقیقه بعد از ظهر دیروز روی داد و صدای آن در تمام نقاط شهریار، كرج و حتی تهران شنیده شد، شیشههای ساختمانهای روستای بیدگنه به طوركامل شكست و متعاقب آن ، با حضور سریع نیروهای امدادی و نظامی در محل حادثه، عملیات امداد رسانی و اعزام مجروحان آغاز شد. بر اساس این گزارش ، مجروحان وشهیدان این حادثه به وسیله آمبولانس و بالگرد به مراكز درمانی منتقل شدند.
” روزنامه ایران هم در یک خبر کوتاه چند خطی به “شهادت” سردار حسن تهرانی مقدم و 16 نفر دیگر پرداخت. “جوان”روزنامه منتسب به سپاه پاسداران هم ترجیح داد، تیتر کوچکی را در صفحه یک به این موضوع اختصاص دهد و در صفحه حوادث خود نوشت: “در حالی كه ظهر روز گذشته صدای انفجار مهیبی در تهران و بخشی از كرج باعث بروز نگرانی عمومی شده بود، روابط عمومی كل سپاه، اعلام كرد كه انفجار در یكی از زاغههای نگهداری مهمات متعلق به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در حوالی تهران رخ داده است.”
اما روزنامه شرق که خبرنگارش را به محل حادثه فرستاده بود، تیتر یک خود را “انفجار در روستا لرزش در شهر” انتخاب کرد و سروش فرهادیان در گزارشش نوشت: “به روستای بیدگنه میرسم. برای رسیدن به محل حادثه نیازی نیست از كسی سوالی پرسیده شود. تمام مردم دهستان بیدگنه بیرون از منازلشان چنان ایستادهاند كه انگار كاروانی را به سمت نقطهای مشخص رهنمون میكنند. موج انفجار مدارس را هم به تعطیلی کشانده است.به سدی میرسم كه باید بپذیرم انتهای راه است؛ كوه «كیكاووس.» کیکاووس جاده را به دو قسمت تقسیم میکند.جاده سمت راست به یک پادگان میرود و مردم میگویند انتهایش بنبست است و دیگری به محل حادثه.
شرق: قطاری از آمبولانس و ماشینهای آتشنشانی در حال حركت است؛ از تهران و كرج و ملارد و ساوه. لحظهبهلحظه هم خودروهای پلیس بیشتری به محل میرسند و غرش هلیكوپترهایی كه از روی كوه پیدا میشوند هم كمتر لحظهای خاموش میشود. آمبولانسها آژیركشان نزدیك میشوند اما پس از بازگشت از محل حادثه نه از صدای آژیر خبری است و نه از تعجیل رانندگان
چنان ازدحامی از نیروهای امنیتی و پلیس هست كه به هیچ نحوی امكان ادامه مسیر نیست. قطاری از آمبولانس و ماشینهای آتشنشانی در حال حركت است؛ از تهران و كرج و ملارد و ساوه. لحظهبهلحظه هم خودروهای پلیس بیشتری به محل میرسند و غرش هلیكوپترهایی كه از روی كوه پیدا میشوند هم كمتر لحظهای خاموش میشود. آمبولانسها آژیركشان نزدیك میشوند اما پس از بازگشت از محل حادثه نه از صدای آژیر خبری است و نه از تعجیل رانندگان. مردم محلی درباره تمام احتمالها این انفجار حرف میزنند. از ابر نهچندان تیرهای كه بر فراز آسمان بیدگنه است بگیرید تا بویی كه مردم محلی آن را «متفاوت» میدانند.
درست در همان مسیری كه به محل حادثه میرود دو پادگان نظامی هست و تابلو یك كارخانه به نام “رجاشیمی“خودنمایی میكند. اصرار من هم برای رفتن به این سمت تاثیری ندارد و با عتاب مواجه میشوم كه: “نمیشود؛ از محل فاصله بگیرید.“محل حادثه پادگانی است حد فاصل دهستان بیدگنه و دهستان اخترآباده به گفته مردم محلی این دو پادگان در فاصله كمتر از سهكیلومتری بیدگنه، تقریبا روبهروی هم هستند. یكی از مردم محلی میگوید كه در زمان انفجار،حد فاصل روستای بیدگنه و اخترآباد در حال حركت با موتور بوده كه با موج انفجار از مسیر منحرف میشود. بنا بر ادعای این فرد او شاهد تلفات عدهای بوده. كمكم نیروهای مخصوص پلیس سر میرسند و زنجیره امنیتی تكمیلتر میشود. كمتر روزنهای برای عبور نمیماند و ناچار باید محل را ترك كرد.
“روزنامه اعتماد هم تیتر یک “انفجار شایعه پس از انفجار بیدگنه” را بر پیشانی داشت و در گزارشی بدون نام نویسنده، جزییات توصیفی بیشتری در اختیار مخاطب میگذاشت: “اگر دیروز حدود ساعت یك بعدازظهر تهران نلرزیده بود كسی نمیدانست كه «بیدگنه» كجای نقشه جغرافیایی جا گرفته{…} انفجاری كه دیروز در پادگان مدرس در داخل كوه بیدگنه رخ داد حتی تهران را كه حدود 60 كیلومتر از این منطقه فاصله دارد لرزاند و این روستای كوچك را مشهور كرد{…}از میدان شهدای ملارد به سمت جنوب كه جاده به سوی بیدگنه و بعد پادگان مدرس میرود همه راهها توسط نیروهای پلیس بسته شده و تنها ماشینهای امدادی اجازه عبور دارند؛ ماشینهایی كه با ورود به جاده روستای بیدگنه هر دو سه دقیقه یكبار میتوان صدای بلند آژیر آنها را شنید و ماشینهایشان را دید كه شاید هركدام یك زخمی یا كشتهیی به سمت بیمارستان میبرند.
اعتماد : یكی از نیروهای امدادی یكی از بیمارستانهای شهریار می گوید که بعد از وقوع انفجار ۲۰ آمبولانس از بیمارستانهای مختلف شهریار و كرج و تهران به محل اعزام شدیم اما اجازه امدادرسانی را به ما هم ندادند و خود نیروهای امدادی نظامی به همراه هلیكوپترهایشان امدادرسانی را انجام دادند
یكی از نیروهای امدادی اعزامی از یكی از بیمارستانهای شهریار به “اعتماد“میگوید: “بعد از وقوع انفجار ۲۰ آمبولانس از بیمارستانهای مختلف شهریار و كرج و تهران به محل اعزام شدیم اما اجازه امدادرسانی را به ما هم ندادند و خود نیروهای امدادی نظامی به همراه هلیكوپترهایشان امدادرسانی را انجام دادند
خبرنگار اعتماد مینویسد:
“دور تا دور كوه با سیم خاردار بسته شده است و ابتدای جاده كوه، تابلویی وجود دارد كه رویش نوشته شده “كارخانجات صنعتی رجاشیمی .
“
از ابتدای جاده كوه بیدگنه كه پادگان در آن جای گرفته نیروهای پلیس و امنیتی همه جا را بستهاند و امكان عبور تنها به نیروهای نظامی و امدادی داده میشود اما دور تا دور این محدوده كه روبهروی آن خانههای مسكونی است را مردمی گرفتهاند كه برای تماشا آمدهاند. البته گروهی هم هستند كه سعی میكنند با عبور از بیابانهای اطراف خود را كمی به پادگان و صحنه حادثه نزدیكتر كنند{…} كوه بیدگنه كه پادگان در آن جا گرفته، كوهی نهچندان مرتفع است كه میتوان روی بلندیهای آن ضدهواییها و برجكهای دیدهبانی را دید؛ برجكهایی كه از دور معلوم نیست آیا بعد از این انفجار هنوز داخل آنها سرباز یا نیروی نظامی وجود دارد یا نه. فقط از دور تعداد بسیار زیاد ماشینهای نظامی و امدادی را میتوان دید كه در نزدیكی ورودی پادگان همهجا را گرفتهاند.
هیچكس حق ورود به منطقه و نزدیك شدن به صحنه حادثه را ندارد. حتی یكی از نیروهای امدادی اعزامی از یكی از بیمارستانهای شهریار به “اعتماد“میگوید: “بعد از وقوع انفجار 20 آمبولانس از بیمارستانهای مختلف شهریار و كرج و تهران به محل اعزام شدیم اما اجازه امدادرسانی را به ما هم ندادند و خود نیروهای امدادی نظامی به همراه هلیكوپترهایشان امدادرسانی را انجام دادند.“
او میگوید: “حتی چند مجروح هم كه به بیمارستان ما منتقل شده بودند را سریع از بیمارستان ما بردند و برای مداوا به بیمارستانی در تهران منتقل كردند.“بیشتر مجروحان حادثه دیروز به بیمارستان بقیهالله در تهران منتقل شدند. همه دیروز از دور شاهد حادثه پادگان مدرس بودند. شاید حدود 200 نفر از اهالی منطقه به همراه خبرنگاران و افرادی كه خود را به نزدیكی كوه بیدگنه رسانده بودند ابتدای جاده كوه جمع شده بودند. آنها تنها میتوانستند از دور سیمخاردارهای پادگان، برجكها و از نزدیك ورود و خروج ماشینهای امدادی و انتظامی را به جاده كوه تماشا كنند و البته دور تا دور آنها را خودروهای گارد ویژه و نردههای نیروی انتظامی گرفته بود.” بیش از توصیفات این چنینی خبرنگاران حاضر در صحنه، سایر اخبار از خبرگزاریهای رسمی و به نقل از مسوولان نظامی منتشر شد.
دوشنبه – دستِ بسته رسانهها
روزنامه رسمی دولت، در روز دوم پس از حادثه در صفحه اول فقط پیام تسلیت “دفتر رییسجمهوری” – و نه شخص او- را منتشر کرد که در آن آمده بود: “سردار حسن تهرانی مقدم و همكارانش در راه خودكفایی كشور در مقابل زورگویان و زیاده خواهان دنیا، مهمان ابدی آسمان شدند.” و در صفحات داخلی از “مأموریت رئیسجمهور به وزیر دفاع درباره انفجار در یكی از پادگانهای سپاه” خبر داد. روزنامه کیهان هم یادداشتی از “سرلشكر پاسدار مصطفی ایزدی” منتشر کرد که با عنوان “رزمنده گمنام، دانشمند بینشان” به “سردار سرلشكر شهید حسن تهرانی مقدم” – چهره سرشناس کشتهشدگان حادثه انفجار – میپرداخت.
روزنامه رسمی دولت، در روز دوم پس از حادثه در صفحه اول فقط پیام تسلیت “دفتر رییسجمهوری” – و نه شخص او- را منتشر کرد و روزنامه کیهان یادداشتی با زبانی احساسی و حماسی از “سرلشكر پاسدار مصطفی ایزدی” منتشر کرد با عنوان “رزمنده گمنام، دانشمند بینشان”
در این مطلب که با زبانی احساسی و حماسی نوشته شده است میخوانیم: “این مهندس فرهیخته پس از شكست حصر آبادان با توجه به ضرورتی كه احساس نمود وارد عرصه سازماندهی ادوات جنگی برای عملیات های بعدی شد و در نبرد طریق القدس كه به پیروزی رزمندگان اسلام منجر شد به خوبی از خمپاره هایی كه سامان داده بود استفاده گردید و ارمغانش پیروزی بود. حسن مدیریت و تدبیر ایشان باعث گردید فرماندهی كل سپاه برای عملیات بزرگ فتح المبین مسئولیت فرماندهی توپخانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را به این انسان شجاع واگذار نماید. او در حقیقت بنیان گذار توپخانه قدرتمند این نهاد مقدس گردید، توپخانه ای كه نقش بی بدیل آن در پیروزیهای سپاهیان اسلام در نبردهایی همچون بیت المقدس، والفجر 8 و كربلای 5 فراموش ناشدنی است{…}نبردهای ظفرمندانه رزمندگان اسلام در سال های متمادی دوران دفاع مقدس بحق مدیون تلاش های این سردار شجاع و همرزمان تربیت یافته توسط ایشان در عملیات توپخانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است.”
و یا باز در بخش دیگری آمده است: “او از سال 63 با همتی والا امر بنیان گذاری سامانه موشكی زمزم (زمین به زمین) سپاه را آغاز كرد كاری كه بنای آن بر تقوا و ایمان استوار بوده و هست. سازمانی كه در دوران دفاع مقدس خوش درخشید و روز به روز بالنده تر گردید و اكنون پشت استكبار جهانی و سگ زنجیری آن ها رژیم صهیونیستی را به لرزه درآورده است. یقیناً بایستی ایده های شكوفای این سردار رشید اسلام را مؤثر در خیزش های اخیر ملت های مسلمان و حركت بیداری اسلامی در منطقه دانست.
این سرباز جان بركف اسلام و ولایت و عاشق راه حضرت امام خمینی و مرید صادق حضرت امام خامنه ای مدظله پس از انجام این خدمات بسیار اثربخش و با بركت سر از پا نشناخته به دنبال كشف مرزهای نو برای پاسداری از انقلاب اسلامی و نظام ولایی حاصل از آن بود، فلذا با وجود عرضه مسئولیت های مهم در صدر نیروهای مسلح او خدمت خالصانه بدون عناوین دنیایی و نشان در گمنامی را در جهاد خودكفایی سپاه انتخاب نمود.”
سرمقالهنویس روزنامه ابتکار در مطلبی با عنوان “رسانه را به ستاد بحران راه دهید!” به نوعی تندترین موضع را نسبت به محدودیتهای رسانهای برای پوشش این حادثه اتخاذ کرد و نوشت: «روز شنبه صدای انفجاری مهیب تهران و برخی شهرهای اطراف را لرزاند و بسیاری از مردم را هراسان از خانه به خیابان کشاند. اولین عکس واقعی که از حادثه منتشر شد، متعلق به آژانس خبری آسوشیتدپرس بود. رسانههای داخلی بیشتر از عکسهای تزئینی استفاده کرده بودند؛ عکسهایی که تناسبی با خبر و حادثه اتفاقافتاده نداشت.
ابتکار: اولین عکس واقعی که از حادثه منتشر شد، متعلق به آژانس خبری آسوشیتدپرس بود. رسانههای داخلی بیشتر از عکسهای تزئینی استفاده کرده بودند؛ عکسهایی که تناسبی با خبر و حادثه اتفاقافتاده نداشت
از سوی دیگر، شایعات گوناگونی دراینباره بر سر زبانها افتاد. از حمله اسرائیل به کشورگرفته تا انفجار آزمایشی مرتبط با فعالیتهای هستهای، بهگونهای که پس از گذشت دو روز از اطلاعرسانی رسانههای داخلی و خارجی، هنوز برخی تنها به حدسیات خود اعتماد کرده و خبرها و گزارشهای منتشرشده در رسانههای داخلی را غیرموثق میدانند و متفکرانه ابرو بالا میاندازند که: “نخیر، این حرفها برای رد گمکردن است.” »
“فضل الله یاری” در ادامه مینویسد: “بحث بیاعتمادی افکار عمومی به رسانههای داخلی، موضوع جدیدی نیست و مقصر مشخصی نیز ندارد؛ اما در کنار سردرگمی و محافظهکاری، نداشتن امکانات و زیرساختهای انتقال و انتشار اخبار و مواردی از این قبیل که به رسانهها و فضای رسانهای کشور مربوط میشود، نکته مهم دیگری دیده میشود و آن این است که مسئولان هیچ اعتقادی به مداخله رسانهها در بحران ندارند و حتی آنرا سبب تشدید بحران نیز میدانند.
یکی از اولین اخباری که پس از انفجار پادگان سپاه در ملارد منتشر شد، جلوگیری از ورود خبرنگاران به محل حادثه بود. شاید توجیه حفظ سلامت خبرنگاران در کار باشد؛ اما چرا این توجیه در خاکریزهای دفاع هشتساله از مرزهای کشور کاربردی پیدا نکرد؟ به یک دلیل: آن روزها، هم رسانهها و هم مردم عضو یک «ستاد بحران» به وسعت ایران بودند. رسانهها وظیفه هماهنگی مردم با مسئولان جنگ و بالعکس را بر عهده داشتند؛ نقشی که هم ذاتی رسانهها بوده، هم خواست مسئولان. در آن فضا کمتر شایعهای میتوانست ذهن مردم را مشوش کند و فکر مسئولان را مشغول. شیطنتهای خبری دیگران هم در برابر اخبار و گزارشهای مستند و مطابق با واقعیت، فرصت عرضاندام پیدا نمیکرد. آن روزها رسانه هم کارکرد تبلیغی مدنظر مسئولان را داشت، هم کارکرد اطلاعرسانی مدنظر مردم را.
ابتکار: یکی از اولین اخباری که پس از انفجار پادگان سپاه در ملارد منتشر شد، جلوگیری از ورود خبرنگاران به محل حادثه بود. این روزها ستاد بحران در ادارهای کوچک، در ساختمانی بسته و با حضور مسئولانی تشکیل میشود که تنها به“جمعکردن” قضیه معتقدند و نه “حل کردن” و قاعدتاً رسانه جایی در آن نخواهد داشت
اما این روزها ستاد بحران در ادارهای کوچک، در ساختمانی بسته و با حضور مسئولانی تشکیل میشود که تنها به «جمعکردن» قضیه معتقدند و نه «حلکردن» و قاعدتاً رسانه جایی در آن نخواهد داشت؛ چراکه کارکردش مغایر با پروژه «جمعکردن» است؛ امری که در بررسی مسائل و معضلات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی چند سال اخیر کشور هم دیده میشود.”
چهارشنبه – توجه به حضور رهبر
در این روز روزنامههای با گرایش موسوم به “اصولگرایی” کم تحرکی روزهای گذشته را با پوشش حضور آیتالله خامنهای در مراسم تشییع “شهدای جهاد خودکفایی سپاه” جبران کرده و عموما عکس و تیتر صفحه اول خود را به این موضوع اختصاص دادند. در این مراسم که با حضور مسوولان طراز اول حکومتی و نظامی برگزار شد، از جمع اعضای کابینه، معاون اول رییسجمهور، وزیر اطلاعات و وزیر دفاع حضور داشتند. شاید به همین دلیل بود که روزنامه ایران تیتر در کنار لوگوی خود را به این موضوع اختصاص داد و خلاصهای از مراسم را در صفحه سه خود منتشر کرد. روزنامه شرق هم به ادعای رسانههای اسرائیلی توجه نشان داد و نوشت:
“دو روز پس از وقوع انفجار در پادگان سپاه پاسداران در ملارد كرج، زمزمههای رسانههای اسراییل مبنی بر دست داشتن موساد در این انفجار آغاز شده است. این در حالی است كه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تاكنون تاكید كرده انفجار ظهر روز شنبه 21 آبان در یك پادگان سپاه در روستای «بیدگنه» ملارد به علت «جابهجایی مهمات» در یك انبار بوده است. هنوز گرد و غبار این انفجار ننشسته رسانههای اسراییل مدعیاند انفجار در انبار مهمات پادگانی در اطراف تهران عملیات مخفی تلآویو بوده كه این اقدام در راستای تلاشهای سازمان اطلاعات اسراییل (موساد) به منظور توقف برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران صورت گرفته است.”
پنجشنبه – ادعای اسرائیلی
کیهان که ترجیح میدهد، ابعاد حادثه را به “شهادت” سرداران سپاه تقلیل دهد، بار دیگر یکی از تیترهای صفحه یک خود را به مراسم سومین روز درگذشت سازمان خودكفایی و تحقیقات صنعتی سپاه پاسداران و پیام تسلیت رهبر جمهوری اسلامی اختصاص داد. رویکردی که در سایر روزنامههای هم طیف هم دیده میشد.
اما روزنامه شرق به گردآوری پاسخهای مقامات ایرانی به ادعای برخی رسانههای پرداخت و از قول “سردار جزایری” در صفحه اول تیتر زد: “اسراییلیها گریان انفجارها در اسراییل باشند” در این گزارش از قول معاون فرهنگی و تبلیغات دفاعی ستاد كل نیروهای مسلح میخوانیم: “به اسراییلیها میگویم، نگران و گریان باشند از انفجارهایی كه در بخشهای مختلف اسراییل به صدا در میآید.” و مهدی طائب، رییس قرارگاه عمار نیز واكنش مشابهی دارد: “من از همینجا به شما میگویم كه با شهادت سردار حسن تهرانی مقدم یك اتفاق بزرگ رخ خواهد داد و ما خواهیم فهمید خداوند برای چه این بزرگواران را از قفس آزاد كرد.” سرلشکر فیروزآبادی، رییس ستاد كل نیروهای مسلح هم تاکید کرده بود: “این حادثه و انفجار اخیر هیچ ربطی به اسراییل و آمریكا ندارد. جز اینكه محصول تحقیقاتی كه میتواند مشت محكمی بر دهان استكبار و رژیم غاصب باشد تنها تولید آن برای دو هفته به تاخیر و تعویق افتاده است.”
می خواستم از هموطنان عزیز ی که با سایت رادیو همکاری می کنند بپرسم که تاریخ تولد سرلشکر حسن تهارنی مقدم چه زمانی است . چون در هیچ جا ددیه نمی وشد .
ثریا - م زسیا / 21 November 2011
تاریخ تولد سرلشکر تهرانی مقدم چه زمانی است ؟ با تشکر از زحمات شما
ثریا - م / 21 November 2011