پس از هفت‌ماه بی‌خبری از میرحسین موسوی و زهرا رهنورد، او توانست با دخترانش دیدار کند. مطابق معمول وب‌سایت «کلمه»، بانی انتشار خبر این دیدار بود و البته رویکردی را در این زمینه پیش گرفت که شگفت‌آور بود.

این دیدار، اگر شاخ و برگ‌های گزارش کلمه را از آن حذف کنیم، به ترتیب چند بخش مهم داشت:

۱. موضع‌گیری درباره انتخابات مجلس: «با توجه به تداوم وضعیت فعلی نمی‌توان امیدی به انتخابات و شرکت در آن داشت.»

۲. عدم دسترسی میرحسین موسوی و زهرا رهنورد به هیچ رسانه‌ای

۳. سلامتی جسمی و روحی میرحسین موسوی و زهرا رهنورد

۴. حضور یک مقام بلندپایه‌ قضایی در این دیدار-احتمالاً دادستان تهران- که آقای موسوی با لحنی تند به او اعتراض کرده است.

۵. ابراز امیدواری میرحسین موسوی به آینده روشن.

وب‌سایت «کلمه» در بین تمام این موارد، تاکید گزارش را با انتخاب تیتر اصلی هم در وب‌سایت و هم در روزنامه کلمه، روی مورد پنج قرار داده و از موضع‌گیری قاطع و تعیین‌کننده میرحسین موسوی درباره انتخابات مجلس، با رندی گذشته است. این‌که چرا این شیوه در پیش گرفته شده، تا حدودی مبهم است و در این جستار می‌کوشم این ابهام را کمی برطرف کنم.

یک. گمان می‌کنم مسئله سلیقه‌ای بودن انتخاب تیتر و تاکید گزارش در موردی به این مهمی مردود باشد؛ مسئله اصلی رویکرد شورای هماهنگی راه سبز امید و محمد خاتمی در پیوند با انتخابات مجلس است که چندان به شرکت در این انتخابات بی‌میل نیستند و راهبردی که میرحسین موسوی آن را با تمام محدودیت‌هایی که این دیدار داشته ترسیم کرده است، چنان با شرکت مشروط در انتخابات زاویه دارد که پوشش آن باید با بی‌توجهی همراه شود.

زمانی که محمد خاتمی شرط‌هایی را برای شرکت در این انتخابات مطرح کرد و شورای هماهنگی هم همین حرف‌ها را در قالب بیانیه مقدماتی‌اش در پیوند با انتخابات تکرار کرد، به‌نظر می‌رسید راه خوبی برای رویارویی با این انتخابات در پیش گرفته شده است و حکومت که به دلایلی- که آن را در ادامه ذکر خواهم کرد- در تنگناست، مجبور می‌شود رضایت اصلاح‌طلب‌ها را برای حضور در انتخابات تأمین کند و احتمالاً به این خواسته‌ها تن دهد.

جمهوری اسلامی، پاسخ سیاست‌ورزانه‌ای به این شرط‌ها داد؛ به این ترتیب که هم آن‌ها را اجرا کرد و هم نکرد. برخی از چهره‌ها ابتدا مطابق معمول قلدرها شروع به موضع‌گیری کردند و حرف‌های درشت‌شان را زدند، بعد اما یک‌صد تن از زندانیان سیاسی در آستانه عید فطر و با عفو رهبر نظام آزاد شدند و روزنامه «جمهوری اسلامی» هم خبر داد که روند آزادی زندانیان تداوم خواهد یافت.

شرط دیگر محمد خاتمی تضمین برگزاری انتخابات آزاد و سالم بود که اکنون با بحث‌هایی که میان محافظه‌کاران درگرفته و صحبت از بی‌طرف نبودن شورای نگهبان و تشکیل کمیسیون ملی انتخابات دیگر تابو نیست، تا حدودی در حال پی‌گیری است. احزاب و رسانه‌ها هم در آستانه انتخابات- چون همیشه- آزادی خواهند داشت تا حرف‌هایی در محدوده مورد پذیرش نظام بزنند.

دو. علی خامنه‌ای به درستی می‌داند خطر محمود احمدی‌نژاد برای جمهوری اسلامی، بسیار بیشتر از اصلاح‌طلب‌هایی چون محمد خاتمی و شورای هماهنگی است. محمود احمدی‌نژاد و نزدیکانش که به «جریان انحرافی» موسوم شده‌اند، اساساً اعتقادی به ولایت فقیه ندارند، چون معتقدند اکنون در دوره‌ ظهور صغرا به‌سر می‌بریم و دستورات لازم را می‌توان از شخص امام زمان دریافت کرد. ورود به مجلس برای این جریان، هنگامی که دولت را هم در اختیار دارند و دوسال دیگر هم از عمر دولت‌شان باقی مانده، فرصت مناسبی برای قبضه کامل قدرت است.

این گروه تحرک‌های‌‌شان را از همین حالا با قدرت آغاز کرده‌اند. محمود احمدی‌نژاد که سوراخ دعا را خوب می‌شناسد، به مردم وعده افزایش سه‌برابری یارانه نقدی را می‌دهد و به‌نظر می‌رسد که می‌تواند این کار را- دست کم برای مدت کوتاهی- با خرج کردن از منابع راهبردی کشور یا بالابردن قیمت‌ها و در عوض شامورتی‌بازی عملی کند. ازجمله این کارها یکی طرح چنین سخنانی است: «با گرانفروشی برخورد می‌کنیم.»

او که پیش از این- یعنی در آستانه دهمین انتخابات ریاست‌جمهوری- نشان داده برای «خریدن رأی» حاضر است حتی سیب‌زمینی توزیع کند و در شب انتخابات در شهرهایی چون سمنان به مردم سهام عدالت بدهد، این‌بار نیز با چنین کارهایی می‌تواند به آسانی «رأی بخرد»؛ همان‌گونه که یک نماینده اصلاح‌طلب مجلس هم این فرض را تأیید می‌کند و می‌گوید «جریان انحرافی» برای خریدن رأی در سراسر کشور، با دادن پول نقد و وام کم‌بهره، وارد گود شده است.

آن‌چه مهم است، نگرانی نظام و شخص خامنه‌ای از تحرک‌های این گروه است. نگرانی نظام، خود را در نماز عید فطر و هم‌چنین نگرانی رهبر جمهوری اسلامی از تبدیل شدن انتخابات به چالش امنیتی برای نظام و هم در حرف‌های او هنگام دیدار با هیئت دولت نشان می‌دهد.

رهبر جمهوری اسلامی که می‌خواهد برای از بین‌بردن خطر «جریان انحرافی»، اصلاح‌طلب‌ها- و نه «سران فتنه»- را به خود نزدیک کند، در ظاهر خواسته‌های‌شان را اجرا می‌کند؛ زندانیانی را که اساساً نباید زندانی می‌شدند و احکام‌شان همه بی‌پایه بود آزاد می‌کند و زندانیانی را که توان راهبری و سازماندهی دارند در حبس نگه می‌دارد. محافظه‌کاران وابسته به خودش- کسانی نظیر مطهری و باهنر- حرف‌هایی می‌زنند که تا پیش از این گفتن بخشی‌شان هم گناهی نابخشودنی بود و به‌زودی مقدمات فعالیت احزاب و رسانه‌ها را هم فراهم خواهد کرد.

البته من کاملاً اعتقاد دارم باید انگیخته را از انگیزه جدا کرد. نظام با هر نیتی که وارد اصلاح وضعیت کشور شود ستوده و بسیار عالی است، ولی یک نکته نباید در این میان مغفول بماند و آن حقوق مردم است که نباید به هیچ‌وجه پایمال شود.

این‌که دستگاه‌های امنیتی گروهی را بدون هیچ جرمی دستگیر کنند و بعد آن‌ها را با اعلام این‌که تقاضای عفو کرده‌اند آزاد کنند، اصلاً گامی در بهبود اوضاع نیست. این یک سیاست‌ورزی بی‌شرمانه است که وقتی مصطفی تاج‌زاده وارد دهمین ماه روزه سیاسی‌اش می‌شود و هنوز انبوهی زندانی سیاسی داریم و ده‌ها شهید که آمر به قتل و عامل قتل‌شان معلوم نیست و مجازات نشده‌اند، دم از تغییر رویه نظام بزنیم و بعد بخواهیم با این نمایش‌ها مردم را گول بزنیم و آن‌ها را به شرکت در انتخابات وادار کنیم.

سه. در این شرایط پاسخ میرحسین موسوی- با وجود عدم دسترسی به «هیچ» رسانه‌ای- این است که «با این وضعیت امیدی به انتخابات نیست». او به زیبایی و در یک جمله، تمام برنامه‌های نظام را برهم می‌ریزد و هم‌زمان، طرح هرگونه وادادنی را با شکست روبه‌رو می‌کند.

بدین‌ترتیب معلوم می‌شود چرا میرحسین موسوی باید در حصر باشد و محمد خاتمی نه. محمد خاتمی بی‌میل نیست که به قدرت برگردد، ولی میرحسین موسوی همان‌گونه که در نخستین بیانیه‌اش پس از انتخابات گفت، «تسلیم این صحنه‌آرایی خطرناک نمی‌شود» و حتی در حصر هم پاسخ صریحی به نظام می‌دهد. او به زبان بی‌زبانی می‌گوید این سیاه‌بازی‌ها به درد خودتان می‌خورد… و این‌گونه می‌شود که به جای تاکید بر راهبرد موسوی برای انتخابات، تاکید بر «آینده روشن» تم اصلی گزارش «کلمه» می‌شود. «شورا» می‌خواهد در قدرت جایی داشته باشد و موسوی کماکان خود را «همراه کوچک» ما می‌داند و بزرگ‌ترین تفاوت میرحسین موسوی و محمد خاتمی همین است.

این‌جاست که باید به این شورای مجهول یادآوری کرد مشروعیتش را نه از اعضای نامعلومش، نه از بیانیه‌ها و موضع‌گیری‌های بی‌برنامه و حساب‌نشده‌اش و نه از سخنگویش که اسناد ویکی‌لیکس از او چهره‌ای واداده به نمایش می‌گذارند، که از میرحسین موسوی و مهدی کروبی می‌گیرد که هر دو تاکید کرده‌اند از مواضع خود کوتاه نمی‌آیند و بر حقوق مردم معامله نمی‌کنند.