حسین نوش‌آذر – ادگار آلن پو از نویسندگانی‌ست که نبوغ دارند و تاریخ ادبیات جهان را دگرگون می‌کنند و با این‌حال زندگی فلاکت‌باری دارند و در گمنامی و فقر و بدبختی می‌میرند. ادگار آلن پو، آورنده‌ی‌ نظریه داستان کوتاه، مبتکر داستان‌های جنایی و علمی – تخیلی، نه تنها در روزنامه‌نگاری و داستان‌نویسی سرآمد همگان بود، بلکه زندگی‌ فلاکت‌بارش هم در تاریخ ادبیات جهان مثال‌زدنی‌ست.

آلن پو با وجود آنکه زندگانی کوتاهی داشت و در اثر زیاده‌روی در الکل و بدمستی و ولگردی فقط ۴۹ سال زندگی کرد، در زمان حیاتش یک نویسنده‌ی شناخته‌شده بود. می‌گویند یک بنگاه انتشاراتی در آمریکا که تخصصش انتشار کتاب‌های درسی برای دانش‌آموزان بود، در زمان حیات آلن پو، نام او را به بهای گزافی خرید و تحت نام او یک کتاب علمی درباره‌‌ی زیست‌شناسی و جانورشناسی انتشار داد. این کتاب در آن زمان و تا مدت‌ها پس از درگذشت آلن پو پرفروش‌ترین کتابش به شمار می‌آمد.

در مجموعه برنامه‌های ادبیات غرب در ۱۰ دقیقه که با هومر آغاز شد و با فیلیپ راث به پایان می‌رسد، امروز به ادگار آلن پو، مبتکر داستان کوتاه و رمان جنایی می‌پردازیم.

وحشت و ضمیر ناخودآگاه

در سال ۱۸۳۲ یک روزنامه‌ی محلی در بالتیمور یک مسابقه ادبی برگزار کرد. آلن پو با داستان کوتاه «نامه‌ای در یک بطری» در این مسابقه شرکت کرد و جایزه‌ اول این مسابقه به ارزش ۵۰ دلار را از آن خود کرد. این نخستین حق‌التألیف او بود و از آن زمان بود که به‌گونه‌ای حرفه‌ای به داستان‌نویسی روی آورد.

آلن پو برادرخوانده‌ای داشت که به او عشق می‌ورزید. برادرخوانده‌اش هم به نویسندگی و نیز به دریانوردی و سفرهای ماجراجویانه علاقه داشت و آخر سر در جوانی از بخت بد کشتی‌اش در اقیانوس شکست و در دریا جان باخت. موضوع «نامه‌ای در یک بطری» که به یک کابوس بلند می‌ماند اعترافات یک مرد کشتی‌شکسته است و عده‌ای از منتقدان اعتقاد دارند که این داستان نه تنها از کابوس‌‌های آلن پو نشان دارد، بلکه نمایانگر رابطه‌ی تنگاتنگ او با برادرخوانده‌ای‌ست که آلن پو تا زنده بود او را به خاطر ماجراجویی‌هایش ستایش می‌کرد.

آلن پو پس از «نامه‌ای در یک بطری» که تا امروز هزاران بار منتشر شده و حتی تا همین امروز از داستان‌های گویای (صوتی) پرفروش در کتابفروشی آمازون به‌شمار می‌آید، «یک قلب خیانتکار» را منتشر کرد. این داستان دربردارنده‌‌ی همه ویژگی‌های داستان‌های کوتاه آلن پو است: فضاهایی سیاه، ماجراهایی که در همسایگی مرگ اتفاق می‌افتد، روایتگر حساس و از نظر عاطفی آسیب‌پذیری که در مرز جنون و هذیان‌گویی قرار دارد.

بدبختی و فلاکتی که در داستان‌های پو دیده می‌شود، از اعماق روح او تراوش می‌کند

یکی از پرخواننده‌ترین و مرغوب‌ترین داستان‌های آلن پو که در چنین فضای رمانتیک و سیاهی روایت می‌گردد، بی‌تردید داستان «نابودی عمارت اوشر» است. آلن پو از نظر ادبی از ارنست تئودور آمادئوس هوفمن، نویسنده رمانتیک آلمانی که ما در برنامه‌های پیشین از او یاد کردیم بسیار تأثیر پذیرفته است. آلن پو اما منکر این تأثیرات بود. از او نقل می‌کنند که درباره‌ی تأثیرپذیری‌اش از خیزش ادبی رمانتیسم در آلمان گفته است: «وحشتی که در داستان‌های من موج می‌زند، متأثر از ادبیات رمانتیک در آلمان نیست، بلکه برآمده از ظلمتی‌ست که در پرتگاه‌های روحی‌ام وجود دارد.»

به راستی که بدبختی و فلاکتی که در داستان‌های پو دیده می‌شود، از اعماق روح او تراوش می‌کند و اتفاقاً دقیقاً به همین دلیل است که داستان‌های او با سویه‌های اعترافی که اغلب با یک مقدمه طولانی که بیشتر به حدیث نفس می‌ماند آغاز می‌گردد، بعد‌ها ادبیات وحشت را به شدت تحت تأثیر قرار دارد و این نوع ادبی را کاملاً دگرگون کرد. بی‌جهت نیست که زیگموند فروید، پدر روانکاوی (۱۹۳۹-۱۸۵۶) شیفته آثار ادگار آلن پو بود.

نقطه‌ی صفر پیدایش تئوری ادبیات خلاق

نوآوری‌ها و دستاوردهای آلن پو اما فقط به ادبیات وحشت محدود نمی‌شود. او در سال ۱۸۴۶ برای نخستین بار درس‌نامه‌ای نوشت و منتشر کرد و در آن زیباشناسی داستان کوتاه را از نظر شخصیت‌پردازی، فضاسازی، سبک و بیان و لحن و مانند آن توضیح داد. از این درس‌نامه به عنوان نقطه صفر پیدایش تئوری ادبیات خلاق در آمریکا یاد می‌کنند. به سخن دیگر مبتکر همه کلاس‌های داستان‌نویسی و ادبیات خلاق ادگار آلن پو است. او بود که برای نخستین بار به ساختار داستان کوتاه به عنوان یک گونه ادبی توجه کرد و تلاش کرد آن را تحلیل کند و توضیح دهد. همچنین او نخستین نویسنده‌ای‌ است که داستان کوتاه را به عنوان یک نوع ادبی تعریف کرد.

ادگار آلن پو: «وحشتی که در داستان‌های من موج می‌زند، متأثر از ادبیات رمانتیک در آلمان نیست، بلکه برآمده از ظلمتی‌ست که در پرتگاه‌های روحی‌ام وجود دارد.»

آلن پو در سال ۱۸۴۲ مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه نویسندگان دیگر فراهم آورد و در مقدمه‌ این کتاب نوشت که داستان کوتاه، عبارت است از متنی که بتوان آن را در حداکثر دو ساعت خواند و علاوه بر این بر محور فقط یک حادثه‌ تعیین‌کننده شکل گرفته باشد. او در این مقدمه به عناصر دیگری از داستان کوتاه هم اشاره می‌کند. عناصری مانند: تعدد شخصیت‌ها و تعداد پیرنگ‌های اصلی و فرعی در داستان کوتاه.

تعریفی که در این متن آلن پو از داستان کوتاه به دست می‌دهد هنوز معتبر است و بر اساس آن هنوز هم می‌توان داستان کوتاه را از نوول و رمان بازشناخت. مطابق این تعریف بسیاری از کتاب‌هایی که امروز در ایران به عنوان رمان با شتابزدگی نوشته و منتشر می‌شوند، چه از نظر تعدد شخصیت‌ها و پیچیدگی پیرنگ و چه از نظر تعداد صفحات داستان‌هایی کوتاهی بیش نیستند که با حروف درشت و به قصد کتاب‌سازی و مطرح کردن نام‌های متعدد به بازار آمده‌اند و جز سردرگمی خواننده و شلوغ کردن تصنعی بازار و آمارسازی‌های کاذب برای سرپوش گذاشتن بر سانسور و فترت ادبی ناشی از آن حاصلی ندارند.
 

قتل در خیابان مورگ

از دیگر دستاوردهای مهم ادگار آلن پو در گستره‌ی ادبیات جهانی این است که او با انتشار رمان جنایی: «قتل در خیابان مورگ» در سال ۱۸۴۱ داستان پلیسی را بنیان نهاد. شخصیت به‌یادماندنی این رمان، کارآگاهی به نام موسیو دوپن، پدر همه کارآگاه‌هایی‌ست که از قرن نوزدهم تا امروز در میلیون‌ها عنوان رمان و فیلم‌ها و مجموعه‌های تلویزیونی پلیسی و جنایی با آن‌ها آشنا شده‌ایم و ساعتی ما را سرگرم کرده‌اند.

آرتور کونن دویل، نویسنده مجموعه رمان‌های جنایی شرلوک هولمز در سال ۱۹۰۹ گفت: «اگر هر نویسنده‌ای که یک رمان پلیسی منتشر می‌کند، درصد اندکی از حق‌التألیفش را وقف ساختن عمارتی برای یادبود و بزرگداشت استاد آلن پو کند، این عمارت سر به فلک خواهد کشید.»

آرتور کونن دویل، نویسنده‌ی مجموعه رمان‌های شرلوک هولمز گفته بود: «اگر هر نویسنده‌ای که یک رمان پلیسی منتشر می‌کند، درصد اندکی از حق‌التألیفش را وقف ساختن عمارتی برای یادبود و بزرگداشت استاد آلن پو کند، این عمارت سر به فلک خواهد کشید.»

چنین عمارتی هرگز ساخته نشد.با این حال نام آلن پو در تاریخ ثبت شده است: نویسنده‌ی خلاق و نابغه‌ای که در جوانی درگذشت، ادبیات وحشت و علمی – تخیلی را دگرگون کرد و همچنین ادبیات جنایی را بنیان گذاشت و داستان کوتاه را ساختارمند کرد و نیز به‌طور غیرمستقیم بزرگ‌ترین نویسندگان علمی – تخیلی، بزرگانی مانند ژول ورن را تحت تأثیر قرار داد.

آلن پو با همه نبوغی که داشت در هفتم اکتبر سال ۱۸۴۹ در فقر و گمنامی در بیمارستانی در بالتیمور درگذشت. او آن‌قدر مشروب خورده بود که چند روز پیش از مرگش در خیابان از هوش رفته بود.

آلن پو یتیم بود و یک سیگارفروش در بالتیمور او را به فرزندخواندگی پذیرفته بود با این امید که پسرخوانده‌اش بعدها مغازه سیگارفروشی‌اش را بگرداند. آلن پو در زندگی جز همسرش کسی را نداشت. همسر او ویرجینا کلم نام داشت و وقتی که فقط سیزده سالش بود، به عقد ادگار درآمد. 

ویرجینیا ۱۰ سال بعد بیمار شد و درگذشت. پس از درگذشت ویرجینا بود که آلن پو به مشروبخواری و شبگردی پناه آورد.

آلن پو تا زنده بود از کابوس‌ها و پرتگاه‌های روحی‌اش می‌گریخت، به کسی نمی‌توانست اعتماد کند و در زندگی جز به همسرش به هیچکس علاقمند نبود. با مرگ ویرجینیا رشته‌ای که این نویسنده نابغه را به زندگی پیوند می‌داد از هم گسست. میگساری و شبگردی‌های آلن پو را می‌توان ازین نظر یک نوع خودکشی تدریجی در نظر گرفت.

منبع عکس‌ها
 

در همین زمینه:

::مجموعه برنامه های ادبیات غرب در ده دقیقه در رادیو زمانه::