دکتر جمشيد بهنام، با استناد به خاطرات جمال‌زاده، از روشنفکران ايرانی مهاجر در شهر برلين در فاصله سال‌های ۱۹۱۵ تا ۱۹۳۰ (۱۳۰۹-۱۲۹۴)، با عنوان “برلنی‌ها” ياد می‌کند. به اين ترتيب “برلنی‌ها”، در اين مقطع زمانی از جنبش آزادی‌خواهانه‌ و ترقی‌طلبانه ايران، دو نسل از اين روشنفکران را دربرمی‌گيرند.

در سری مقالات “انقلابيون مشروطه در برلين” زندگی و شرح حال گزيده‌ای از مهم‌ترين شخصيت‌های نسل اول اين روشنفکران درج شده بود.

زندگی و شرح حال دکتر تقی ارانی، آغازگر دفتر ديگری از مجموعه “برلنی‌ها” است که به زندگی و فعاليت‌های نسل دوم اين گروه اختصاص می‌يابد. تقی ارانی، دست کم در تاريخ ۸۰ سال اخير جنبش آزادی‌خواهانه و روشنفکری ايران، برای طيف بسيار گسترده‌ای از زنان و مردان روشنفکر و ترقی‌خواه ايرانی، صرفنظر از سليقه‌ها و جهت‌گيری‌های فکری – سياسی آن‌ها، نامی آشنا و درخور احترام است. طبيعی است که تعمق در جنبه‌های گوناگون زندگی اين شخصيت و بازگويی واقع‌گرايانه آن، با پرهيز از اغراق‌گويی‌های ناشی از قهرمان‌سازی‌های رايج، در شناخت روندهای فکری و سياسی تحولات معاصر جامعه ايران کمک بسزايی خواهد نمود.

از کودکی تا مهاجرت به برلين 

تقی ارانی بر طبق اسناد رسمی در ۱۳ شهريور ۱۲۸۲ (۵ سپتامبر ۱۹۰۳) در تبريز متولد شده است، ولی در گزارشی که برای دانشگاه هومبولت برلين نوشته، تاريخ تولد خود را ۲۱ مارس ۱۹۰۲ اعلام کرده است. پدر او ابوالفتح‌خان ارانی  از مديران رده‌ی ميانی وزارت ماليه بوده است. نام خانوادگی اَران از پيشينه تاريخی اجداد اين خاندان گرفته شده که قبل از مهاجرت به تبريز در مناطق شمالی رود ارس (اَران) زندگی می‌کردند. در مورد وضعيت مالی خانواده ارانی گزارشات ضد و نقيضی موجود است. در حالی که عبدالصمد کامبخش در گزارش خود به کمينترن خانواده او را ثروتمند و شخص ارانی را وارث خانه‌ای از پدر، قطعه زمينی کوچک و بخش کمی از يک معدن زغال سنگ معرفی می‌کند، در جايی ديگر از اسناد حزب توده ايران، او را برخاسته از يک خانواده‌ی “کارمند جزء” در وزارت ماليه می‌دانند. تقی ارانی از تولد تا چهار سالگی در تبريز زندگی می‌کرد و پس از آن همراه مادرش خانم فاطمه آقازاده و خواهرانش به تهران مهاجرت کردند.

احسان طبری درباره شرايط زندگی تقی در کودکی می‌نويسد: “ابوالفتح خان ارانی نسبت به همسر و فرزندان خود لاقيد بود و با وجود درآمد مکفی توجهی به تامين زندگی خانواده خود نداشت. در نتيجه دوره کودکی تقی ارانی در تهران با دشواری مالی سپری شد. در اين تاريخ تقی ارانی که تنها پسر خانواده بود با مادر و سه خواهر خود به نام‌های ايران، کوکب و شوکت در محله شيخ هادی زندگی می‌کرد.” طبری در ادامه، روحيات و خصوصيات تقی را در کودکی چنين توصيف می‌کند: ” … شش ساله است که مادرش او را در مدرسه ابتدايی شرف مظفری (بعدها شرف) نام‌نويسی می‌کند. با وجود اين که تقی ارانی آموختن زبان فارسی را دو سال پيش از اين در تهران آغاز کرده بود، – زيرا که در نزد خانواده ارانی فقط به آذری صحبت می‌شد. شاگرد باهوش و با استعدادی است، به گونه‌ای که از همان آغاز توجه معلمين و هم‌شاگردی‌ها را به خود جلب می‌کند. تقی ارانی محصلی است آرام، با جثه‌ای کوچک که در درس و مشق همواره حاضر جواب است. تنها مانعی که در درس و بازی با همسالان گاهی نمود پيدا می‌کند، نزديک‌بينی شديد تقی ارانی خردسال است، که تا آن زمان به اين امر پی نبرده بودند. بلکه در سن شانزده سالگی موقعی که در دارالفنون تحصيل می‌کرد، با دريافت عينک پنس از اين مشکل رهايی يافت.” ارانی از سال ۱۹۱۴ تا ۱۹۲۰ (۱۲۹۹-۱۲۹۳) تحصيلات متوسطه را در دبيرستان دارالفنون گذراند. او زبان فرانسه و عربی را به‌خوبی فرا گرفت و در يادگيری دانش‌های مدرن استعداد شگرفی از خود نشان داد و در رشته “پزشکی” ديپلم خود را با نمرات ممتاز دريافت نمود. در اين زمان با تأثيرگيری از جنبش‌ها و انقلابات آن دوران، به مسائل سياسی روی آورد و در سن ۱۷ سالگی در تظاهراتی که دانش‌آموزان مدارس بر ضد قرارداد ۱۹۱۹ ترتيب داده بودند، فعالانه شرکت جست. پس از خاتمه دوره متوسطه، تحصيلات خود را در مدرسه عالی طب تهران پی گرفت و امتحاناتش را با موفقيت پشت سر گذارد، ولی پس از يک سال به قصد مهاجرت اروپا، آن را نيمه‌کاره رها کرد.

ارانی در برلين

 تقی ارانی در سال ۱۹۲۲ (۱۳۰۱) وارد برلين شد. آخرين محل اقامت او در شهر برلين در ساختمان شماره ۲۲ خيابان “قرقاول‌ها” 22) Fasanenstr.) در مرکز شهر برلين است. در اين محل اکنون هتلی برپا شده که بر سردرِ ورودی آن لوح يادبودی از تقی ارانی نصب شده است. در اين لوح يادبود، از اين ساختمان به‌عنوان محل زندگی يک مبارز ضدفاشيست نام برده‌اند.  ارانی با انگيزه ادامه تحصيل برای مدارج عالی دانشگاهی وارد برلين شد. دوره اقامت ۸ ساله او در اين شهر مقارن با شکل‌گيری و رشد و شکوفايی شخصيت‌های علمی و اجتماعی – سياسی اوست.

شخصيت علمی ارانی با محيط دانشکده فلسفه دانشگاه هومبولت برلين و استفاده از کلاس درس اساتيدی نامدار چون ماکس پلانک و آلبرت آينشتاين پيوند خورده است، در حالی که به موازات آن رشد مستمر ديدگاه‌ها و شخصيت اجتماعی – سياسی او در پيوند با جريانات و احزاب چپ آلمانی از يک سو و ارتباطات گسترده با مليون و دانشجويان ايرانی از سوی ديگر، جريان دارد.

کارنامه علمی دکتر ارانی در برلين

ارانی در سال ۱۹۲۳ در “دانشکده فلسفه” ثبت نام نمود و تا پايان رساله‌ی دکترای خود در سال ۱۹۲۸ تلاشی پی‌گير و مستمر از خود نشان داد. در برخی منابع آمده که او از کمک هزينه تحصيلی که دولت ايران در اختيار دانشجويان مقيم اروپا می‌گذارد تا حدی استفاده کرده است. البته اين به معنای آن نبود که او برای تامين مخارج تحصيل و زندگی خود بی‌نياز از کار و کسب درآمد بوده است. ارانی با درآمدی که از تدريس زبان فارسی در سمينار خاورشناسی داشت، شهريه تحصيل خود را در دانشگاه می‌پرداخت  و هزينه‌های زندگی‌اش را با کار در انتشارات کاويانی و چاپخانه ايرانی کاظم‌زاده ايرانشهر تامين می‌کرد. او در ۱۹ دسامبر ۱۹۲۸ از رساله‌ی دکترای خود در رشته شيمی با عنوان “خواص احيا‌کنندگی اسيدهای هيپوفسفريک بر ترکيبات آلی” دفاع کرد. به اعتقاد استادش، زبان آلمانی او در رساله معيوب و نيازمند تصحيح بوده است.

با وجود آن که ارانی در نامه‌ای مورخ ماه مه ۱۹۲۸ از مقامات دانشگاهی خواستار تعويق امتحان دکترای خود به علت بيماری شده بود، در نامه ديگری مورخ ۲۸ ژوئن بار ديگر خواستار برگزاری به‌موقع آن گرديد و از شرکت در مراسم فارغ‌التحصيلی خود در دسامبر ۱۹۲۸ پوزش خواست. خسرو شاکری که اسناد مربوط به اين دوران را در کتاب خود با عنوان “ارانی، در آينه تاريخ” جمع‌آوری کرده، اين اقدام عاجل او را احتمالاً در ارتباط با فعاليت‌های مخفی او ارزيابی می‌کند.   

کارنامه اجتماعی – سياسی دکتر ارانی در برلين

 تحول فکری و اجتماعی – سياسی ارانی در برلين بنا به نظر دکتر بهنام از دو مرحله عبور می‌کند. مرحله نخست مربوط به دوران فعاليت و همکاری او با دانشجويان ايرانی و نهادهای دانشجويی است که او تحت تاثير جو فکری حاکم بر آن دوران به‌عنوان يک ناسيوناليست افراطی در نشريات نسل دوم برلنی‌ها مانند نامه فرنگستان و ايرانشهر قلم می‌زد. از جمله اسناد اين دوران می‌توان از مقاله ارانی در نشريه ايرانشهر نام برد که در آن با تاکيد به وحدت ملی، تمرکز و رهبريت قوی به زبان فارسی به‌عنوان تنها زبان رسمی ايرانی (خصوصن در آذربايجان) تاکيد دارد. او بعدها در مجله دنيا شماره ۱۰ – ۱۱ از اين طرز فکر فاصله گرفت و نوشت: “نگارنده اين سطور برحسب تقاضای سن و محدود بودن معلومات … تابع اين نهضت بودم و با دوستان خود به فارسی ويژه مکاتبه می‌کردم.”   دکتر ارانی در سال‌های بعد با توجه به جو سياسی حاکم بر جمهوری وايمار در آلمان و پيدايش جريان‌های سياسی سوسياليست و کمونيست و رواج گسترده مکتب مارکسيسم و لنينيسم و هم‌چنين برقراری ارتباط با نيروهای چپ سوسيال دمکرات آلمان و افرادی مانند مرتضی علوی (فرزند ابوالحسن و برادر بزرگ علوی) به تدريج به افکار مارکسيستی گرويد و در سال ۱۳۰۴ (۱۹۲۵) به همراه مرتضی علوی و احمد اسدی فرقه جمهوری انقلابی را در برلين تاسيس نمود.

روزنامه فرقه، بيرق انقلاب نام داشت که با پلی‌کپی تکثير و توزيع می‌شد. مانيفست فرقه با عنوان “بيان حق” در سال ۱۳۰۶ (۱۹۲۷) انتشار يافت. به خاطر ارتباط رسمی دولت آلمان با حکومت رضا شاه، بخش عمده‌ای از فعاليت‌های فرقه در برلين مخفی بود که حتا منجر به اخراج اسدی و عدم تمديد اقامت علوی در آلمان گرديد. يک ديپلمات ايرانی به‌نام عضدی در نامه‌ای به تاريخ ۲۹ نوامبر ۱۹۲۸ به دکتر گروبا در وزارت خارجه آلمان در رابطه با اخراج احمد اسدی، دولت آلمان را برای اخراج تقی ارانی و دانشجوی کمونيست ديگری به نام رکنی زير فشار قرار داد.

ارانی که از زمان دانشجويی در انجمن دانشجويان ايرانی در آلمان فعاليت داشت و در يک دوره هم رئيس اين انجمن بود، در سال ۱۳۰۷ (۱۹۲۸) پيکاری گسترده عليه اخراج احمد اسدی که در رشته اقتصاد و تجارت دانشگاه برلين تحصيل می‌کرد، از طريق انجمن سازماندهی کرد. محمد علی جمال‌زاده که خود نيز با اتحاديه دانشجويان ايرانی سر و کار داشته است، ارانی را با عبارات “فردی خودشيفته و مغرور، کسی که انديشه‌ها و نظرات خود را برتر از هر کس ديگری می‌دانست، امری که خيلی هم دور از واقعيت نبود …”، توصيف می‌کرد .

 در اسناد حزب توده آمده که ارانی در ارتباط با رهبری در تبعيد حزب کمونيست ايران، مامور شد تا در ايران بقايای حزب را که مورد تهاجم حکومت رضا شاه واقع شده بود، بازسازی کند. حميد‌ احمدی در تحقيقات‌ خود اين نظريات‌ را رد می‌کند و معتقد است که فرقه جمهوری انقلابی نه تنها سنخيتی با لنينيسم، کمينترن و انديشه رهبری طبقه کارگر نداشته، بلکه بيش از هر چيز گرايش آن سمت و سوی سوسيال دمکراسی داشته است. شرکت نمايندگان فرقه در کنگره سوسياليست‌های بروکسل که خط فکری آن به شدت مورد انتقاد کمينترن قرار گرفته بود، از جمله شواهد تائيدکننده اين ادعاست.

شاهد ديگر به نظر احمدی انتشار مجله دنيا به طور علنی در دوران عزيمت او به ايران بوده است، که اين خود عملی خارج از دستور کمينترن بود که فعاليت‌های علنی و قانونی کمونيست‌ها را در نظام‌هايی مانند ايران منع می‌کرد. از سوی ديگر خسرو شاکری با استناد به خاطرات اسکندری که از ياران نزديک ارانی بود، او را از همان زمان که در برلين زندگی می‌کرد، وفادار و معتقد به دستگاه سياسی اتحاد شوروی و انترناليسم کمينترن معرفی می‌کند. از جمله مستندات ديگر او سفر ارانی به مسکو و ملاقات با چندتن از کمونيست‌های ايرانی در سال ۱۹۳۵ است که به منظور شرکت در کنگره کمينترن صورت گرفته بود. خود ارانی در دادگاه به اين سفر اشاره می‌کند. با اين همه شاکری نيز اذعان دارد که تفسير ارانی از مارکسيسم با آنچه دستگاه شوروی پخش می‌کرد، متفاوت بود.

بازگشت به ايران

دکتر ارانی پس از بازگشت به ايران در دسامبر ۱۹۲۸ (۱۳۰۷) به تدريس در مدرسه اسلحه‌سازی (قورخانه) پرداخت و به عنوان کارمند وزارتخانه صنعت و جنگ مشغول به کار شد. در اين دوران ارانی ارتباطات خود را با مرتضی علوی در برلين حفظ کرده بود و مطالب و مقالاتی بين آن‌ها رد و بدل می‌شد. او ارتباطاتی نيز با برخی از رهبران حزب کمونيست ايران داشت، که بعدها با رويکرد انتقادی از عملکرد دستگاه شوروی، قربانی سيستم استالينی شدند. ارانی در سال ۱۹۳۳ و پس از تعطيلی نشريه “پيکار” در برلين که هم در آلمان ممنوع اعلام شده بود و هم مورد غضب کمينترن و دستگاه شوروی قرار گرفته بود، اقدام به تاسيس مجله “دنيا” در ايران نمود. ۱۸ ماه پس از انتشار آخرين شماره “دنيا”، دکتر تقی ارانی به همراه تعدادی از همکاران و دوستانش که بعدها به “گروه پنجاه و سه نفر” معروف شدند، دستگير و روانه زندان دولت رضا شاه گرديد.   

ارانی، زندان و پنجاه و سه نفر

مطالب مربوط به دستگيری شبکه‌ای مخفی از کمونيست‌ها و مبلغان مرام اشتراکی و انتقال آن‌ها به زندان شهربانی، در ارديبهشت ۱۳۱۶ سرتيتر مطبوعات وابسته به دولت رضا شاه در آن زمان شد. نحوه دستگيری و کشف اين شبکه هنوز به طور کامل پرده‌برداری نشده و روايت‌ها در اين باره گونه‌گون است. برخی از ارتباط اين دستگيری با ملاقاتی که بين نماينده ايرانی کمينترن با ارانی صورت گرفته بود، سخن می‌رانند و نظرياتی نيز از سوی تاريخ‌نگاران و منتقدان حزب توده مطرح می‌شوند که دستگيری و قتل ارانی را دسيسه مشترک دولت رضاشاه و دستگاه سرکوب استالينی برآورد می‌کنند.

آشنايی عبدالصمد کامبخش و دکتر ارانی در همين چارچوب ارزيابی شده است. اين سناريو زمانی تکميل می‌شود که به شهادت شاهدان عينی در زندان، تقی ارانی با تبليغات منفی کامبخش در زندان، عامل لو رفتن گروه و خائن معرفی شده و مورد کين و نفرت دوستان زندانی خود واقع می‌شود. سال‌ها پس از آن، محمود بقراطی در نامه‌ای به کميته مرکزی حزب توده در رابطه با اغواگری‌های کامبخش می‌نويسد: “… تا مدتی اکثريت نزديک به تمام پنجاه و سه نفر تحت تاثير اين اغوا قرار گرفتند و باور کردند که همه‌ی تقصيرات به عهده‌ی دکتر ارانی بوده، و در فلکه زندان موقت از او دوری می‌کردند. حتا کسانی که در خارج از زندان با او کار حزبی می‌کردند و هم‌چنين دوستان نزديک او که سال‌ها با او دوستی داشتند، در نتيجه‌ی همين اغوا او را ترک کرده بودند، و يا با اکراه با او صحبت می‌کردند و تقريبا او را تنها گذاشته بودند … تا اين که دولت تصميم گرفت پرونده‌ی پنجاه و سه نفر به محاکم دادگستری فرستاده شود. لذا، طبق تصميم محکمه، هر روز ماموری با پرونده‌های پنجاه و سه نفر به زندان می‌آمد و با حضور همه‌ی پنجاه و سه نفر هر پرونده‌ای را که زندانيان می‌خواستند برای آن‌ها می‌خواند. رفقايی که با پنجاه و سه نفر در زندان بودند، … در يادشان هست که چه عصبانيتی … بر عليه کامبخش برخاست … و برعکس ديد چطور رفقا به دور دکتر ارانی، که پرونده او هم خوانده شده بود، حلقه زده بودند.” بزرگ علوی در کتاب ۵۳ نفر، خاطرات خود را از زندان شهربانی و نحوه محاکمه و دادگاه پنجاه و سه نفر روايت می‌کند. او در ارتباط با آخرين دفاع دکتر ارانی می‌نويسد: “شاهکار محکمه پنجاه و سه نفر نطق دکتر ارانی بود. دکتر شش ساعت و نيم صحبت کرد. دوست و دشمن را بهت فرا گرفته بود. آژان‌ها و صاحب‌منصبان شهربانی با دهن باز به او نگاه می‌کردند. متهمين می‌خنديدند، قضات می‌ترسيدند و دل‌های همه‌شان می‌تپيد …”

 دکتر در آغاز دفاعيات خود نطق خود را با رجزخوانی و مزاح آغاز کرد: “در سراسر اين پرونده صفحه‌ای نيست که در آن چندبار اسم دکتر ارانی تکرار نشده باشد. اين دکتر ارانی کيست که اگر به طرف راست نگاه کند، جبال البرز به تزلزل درمی‌آيد، اگر به طرف چپ نظر افکند، اقيانوس کبير متلاطم می‌شود، اگر دست چپش را دراز کند، اعتصاب می‌شود و اگر دست راستش را تکان دهد انقلاب می‌شود. شهربانی يک بانی تزلزل و تلاطم، اعتصاب و انقلاب را به اسم دکتر ارانی معرفی کرده و من بايد دکتر ارانی حقيقی را به شما معرفی کنم.” 

دکتر ارانی به ۱۰ سال حبس، يعنی اشد مجازات برای زندانيان سياسیِ آن دوران، محکوم شد. او درنطق دفاعیه خود درباره‌ی این شکنجه‌ها چنین می‌گويد: “… مرا با تصمیم عمدی، برای کشتن، بکلی عریان کرده، در یک سلول مجرد مرطوب اطاق ۲۸ دالان سوم زندان موقت، که فرش پرحشرات آنرا هم جمع کرده بودند، مدت چهارماه انداختند؛ چون معلوم شد که من شب‌ها کفش‌‌های خود را زیرسر می‌گذارم و ممکن است بتوانم باوجود سختی و رطوبت زمین قدری بخوابم آن‌ها را هم گرفتند، رسیدن غذا و پول را هم قدغن کرده، آنرا دزدیدند… رطوبت این اطاق بحدی است که تا کمر دیوار آن قارچ می‌روید و من از این قارچ‌ها همواره به طبیب زندان ارائه داده‌ام … مدرک دیگر این مدعی مبتلا شدن من به دو مرض، یکی روماتیسم و دیگری ضعف قلب است که مطابق دفاتر و گزارش‌های بهداری زندان در مدت مزبور بر من عارض شده است… مسئول وجدانی این جنایات کیست؟ اگر مجرم تعقیب نشود آیا قوه قضائی یعنی همه شما شریک جرم این جنایات نخواهید بود؟ نظیر این جنایات در شهربانی زیاد است. کافی است زندانی لانه ۲۷ دالان اول زندان موقت را بخواهید، بیضه‌های این شخص در نتیجه آویزان کردن سنگ در شهربانی مشهد ناقص شده است. می‌توانید امر معاینه بدهید، قوه قضائی خوابیده و میرغضب‌های جامعه با فعالیت تمام بیدارند.”

 بر اساس اطلاعيه رسمی دولتی دکتر تقی ارانی در ۱۴ بهمن ۱۳۱۸ در اثر ابتلا به بيماری تيفوس درگذشت. بزرگ علوی درباره‌ی مرگ ارانی می‌نويسد: “… نعش دکتر ارانی را به غسالخانه بردند. يکی از دوستان نزديک دکتر ارانی، طبيبي که با او از بچگي در فرنگستان معاشر و رفيق بود، نعش او را معاينه کرد و علايم مسموميت در جسد او تشخيص داد. مادر پير دکتر ارانی، … روز چهاردهم بهمن ۱۳۱۸ لاشه پسر خود را نشناخت…. بنابر اين اوليای زندان و شهربانی از رفتاری که با دکتر ارانی کردند هيچ قصدی جز قتل او را نداشته‌اند. اگر مسموم کردن دکتر ارانی مسلم نيست به طور قطع منظور آن‌ها از اين شکنجه و آزار هيچ چيز ديگری جز نابود کردن او نبوده است …. ”   

شرح عکس‌ها: 

عکس شماره ۱- تقی ارانی در دوران تحصيل دانشگاهی در برلين (منبع شماره ۲)

عکس شماره ۲- تقی ارانی به‌همراه مادر و دو خواهرش (منبع شماره ۲)

عکس شماره ۳- لوح يادبود بر خانه ارانی در برلين (عکس: احمد احقری، راديو زمانه)

عکس شماره ۴ – نمايی از منطقه محل زندگی ارانی در سال‌های دهه ۲۰ در خيابان قرقاول‌ها در برلين، منبع

عکس شماره ۵ – نمای امروزی خيابان قرقاول‌ها، محل زندگی تقی ارانی در برلين (عکس: احمد احقری، راديو زمانه)

عکس شماره ۶- تقی ارانی در حال تحقيق در آزمايشگاه پروفسور آينشتاين در دانشگاه برلين (منبع شماره ۲)

عکس شماره ۷-  رساله دکترای دکتر ارانی (منبع شماره ۲)

عکس شماره ۸- کنگره‌ی جامعه‌ی ضدامپرياليسم، بروکسل، فوريه ۱۹۲۷ (منبع شماره ۲) 

منابع:

۱.   برلنی‌ها، دکتر جمشيد بهنام، ص ۴۶، ۶۰، ۷۰، ۷۲، ۷۶، ۹۰، ۹۶، ۱۰۱، ۱۰۲، ۱۲۵، ۱۲۶، ۱۲۷، ۱۳۳، ۱۹۴، ۲۱۰، ۲۱۸.   

۲. تقی ارانی در آينه‌ی تاريخ، خسرو شاکری، نشر اختران ۱۳۸۷.

۳. تاريخچه فرقه جمهوری انقلابی و گروه ارانی، حميد احمدی، نشر آتيه، ۱۳۷۹ 

۴. پنجاه و سه نفر، بزرگ علوی، موسسه انتشارات نگاه، ۱۳۸۱. 

۵.  ويکی‌پديا  

۶. سايت راه توده   

۷. 

http://susyalism.blogfa.com/post-37.aspx۸. نامه ارانی از زندان 

۹. سايت صدای مردم

بخش پیشین از مجموعه برلنی‌ها

شرح حال و زندگی سياسی- اجتماعی ميرزا فضلعلی آقا تبريزی