سردار سرتیپ پاسدار علی فضلی، جانشین رئیس سازمان بسیج مستضعفین در اظهاراتی تهدید کرد: «هکرهای بسیجی به سایت‌های دشمنان انقلاب اسلامی حمله می‌کنند.» او همچنین افزود: «هیچ دفاعی بدون هجمه معنا ندارد. با توجه به این که عرصه‌ی جنگ به‌ویژه جنگ سایبری دوطرفه است، بنابراین دفاعی موفق است که هجمه‌ای توأم با فکر، اندیشه و برنامه داشته باشد.»

ابتدا از نیما راشدان، تحلیل‌گر سیاسی و کارشناس امنیت اینترنت مقیم جمهوری چک پرسیده‌ام: چقدر سپاه از فکر و اندیشه و فن‌آوری لازم برای مقابله‌ی اینترنتی با مخالفان حکومت برخوردار است؟

نیما راشدان: به باور من آقای فضلی اطلاع چندانی از مطالب پیچیده‌ای مثل جنگ‌های سایبری و جنگ نرم‌افزاری ندارد. آقای سردار فضلی در بین فرماندهان سپاه به‌عنوان یک فرد و نیرویی بسیار غیر فکری و یک نیروی عملیاتی شناخته می‌شود. من فکر می‌کنم که بیانات ایشان تکرار یک‌سری مطالبی است که به‌هرحال به ایشان محول شده که باید آنها را عنوان کند. به گمان من سپاه پاسداران حتی با قدری زیاده‌نمایی و اغراق در مورد توانایی‌هایش در ارتش سایبری، قصد دارد به نوعی خود را هماورد این جنبش بزرگ کند که در شبکه‌های اجتماعی و در سایت‌ها توسط شهروندان ایرانی اداره می‌شود و گرایش‌شان به جنبش سبز هم به این دلیل است که گرایش عمده‌ی اکثریت جامعه‌ی ایران است. خصوصاً این که جامعه‌ی جوان هم به سمت نیروهای منتقد حاکمیت موجود در حرکت است.

سردار فضلی سعی دارد یک نوع هماوردنمایی و یک نوع بزرگ‌نمایی نیروی سایبری سپاه را این‌جا عنوان کند که به باور من به نوعی تقاضای تخصیص منابع است؛ خصوصاً در زمانی که به‌هرحال پیرامون بودجه‌ی سال آینده بحث است. من فکر می‌کنم سپاه به شدت دنبال این است که در خصوص بحث سایبری بودجه‌ی هنگفتی را بگیرد و این بودجه را بین افرادی که با آن مرتبط هستند تقسیم کند و توان نیروی عملیاتی خود را بالا ببرد. براساس آن نُرمی که در ایران وجود دارد، اگر شما بودجه‌ای داشته باشید و بتوانید ۱۰ هزار نفر آدم به‌عنوان مبارزه‌ی سایبری استخدام کنید، از آنها حساب نخواهید خواست که به فرض شما چه نوع مبارزه‌ی سایبری انجام دادید و این موضوع‌ را در شبکه‌ی مرتبط با خودتان نگه خواهید داشت.

طی گزارشی که در اردیبهشت سال ۱۳۸۸ در «خبرگزاری فارس» منتشر شد، به نقل از مؤسسات نظامی‌ـ امنیتی آمریکا، اشاره شده بود که در گزارشی، آمریکایی‌ها تیم رصد سایبری سپاه را دارای بودجه‌ی ۷۶ میلیون دلاری اعلام کردند. به این ترتیب که فقط دو هزار و ۴۰۰ نفر در این ارتش به طور تمام وقت مشغول به کار هستند و ۱۲ هزار نفر هم نیروی ذخیره دارد. نظر شما در خصوص این توانایی، این قابلیت و این بودجه چیست؟

اولاً اگر خبرگزاری فارس و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی چنین توانی را داشتند، مجبور نبودند که میزبانی همین سایت خبرگزاری فارس را از یک شرکت کانادایی در کشور کانادا درخواست کنند. به خاطر این که حتی مدیریت همین خبرگزاری فارس را هم با یکسری اعتراض‌های بسیار محدود که در مقاطع مختلف انجام شد، نتوانستند انجام دهند. بنابراین اینها چنین توان تکنولوژیکی را نداشتند و مجبور شدند آن را از شرکت‌های خارجی بگیرند؛ همینطور «رجانیوز» و سایر سایت‌هایی که حامی دولت و سپاه هستند.

در این که بودجه‌ی بسیار هنگفت و نامحدودی در اختیار اینها قرار گرفته است، جای تردید نیست. اینها بستگان، منسوبان، خویشاوندان و آدم‌هایی را که به اینها سمپاتی بیشتری دارند، تحت عنوان ارتش سایبری استخدام می‌کنند و در عمل هیچ کاری هم انجام نمی‌دهند. حقوقی برای‌ آنها تعیین می‌کنند و به‌هرحال کسی هم حساب و کتابی از آنها نخواهد خواست. منتهی آن عملیاتی که انجام داده‌اند، اساساً با این اعداد و ارقامی که اینها اعلام می‌کنند قابل مقایسه نیست.

اینها یک گروه چندنفره‌ را که به‌هرحال آشنایی بسیار مختصری با بحث کامپیوتر دارند، به پروژه‌ی گرداب بردند. کار شاخص‌شان هم این بود که یکسری افراد را در خارج از کشور فریب دادند و با پول و وعده‌های دیگر کشاندن‌شان داخل کشور، بازداشت‌شان کردند، دو سال شکنجه‌شان کردند و آنها هم در نهایت اعتراف کردند که با استکبار جهانی همکاری می‌کردند. چون فرض کنید فلان سایت پورنو را میزبانی می‌کردند که این سایت هم در کانادا است. حالا خود خبرگزاری فارس و پایگاه اطلاع‌رسانی مقام معظم رهبری هم در همان شرکت دارند میزبانی می‌کنند و کسی هم ادعا نمی‌کند که اینها پروژه‌ی استکبار جهانی است. ببینید! دولت ایران یک دولت ناکارآمد است. اساساً نبرد سایبری او هم ناکارآمد است. اساساً آن اطلاع‌رسانی که در رسانه‌های عمومی کشور وجود دارد هم ناکارآمد است.

در خصوص عدم موفقیت فیلترینگ و تلاش برای حمله‌های اینترنت به سایت‌ها اگر ممکن است توضیح دهید.

ایران یک سیاست چندگانه‌ی مهار اینترنت را از سال‌های گذشته در دستور کار داشت؛ از سال‌های گذشته حتی از زمان آقای سید محمد خاتمی، و آن بحث اینترنت ملی بود که اساس این تئوری نیز به نسبت کارآمد بود. یعنی اگر این تئوری در عمل درست اجرا می‌شد، به باور من می‌توانست اهدافی را که اینها در ذهن‌شان داشتند تا حدی تأمین کند. این نگاه به این شکل بود که چرا کاربران اینترنت ایرانی می‌روند به سایتی فرض کنید مثل سایت گویا که اولین و پرمخاطب‌ترین سایت اینترنتی در آن مقطع بود؛ یعنی ده‌سال پیش. اینها ارزیابی کردند و دیدند بسیاری از این کاربران اساساً برای مطالب سیاسی نیست که آنجا می‌روند. اینها برای مطالب اجتماعی یا به فرض موزیک و یا مثلاً عکس و تصاویر و نمایش و چیزهای عادی دیگر نیز از آنجا استفاده می‌کنند.

دولت ایران با اختصاص بودجه‌هایی عظیم، که این بودجه‌ها واقعاً وجود داشتند، یک خبرگزاری به نام مثلاً «خبرگزاری موج» ایجاد کرد و ۹ میلیارد تومان برای یک‌سال به این خبرگزاری بودجه داد. دولت ایران با احداث یک مجموعه‌ی بسیار گسترده از سایت‌های مختلف، اقدام به اطلاع‌رسانی اجتماعی، سینمایی، موسیقی و مسائلی از این قبیل در عرصه‌ی اینترنت کرد و توانست بسیاری از این کاربرها را، که جذب شبکه‌های خارجی می‌شدند (به این معنا که سایت‌های خارجی را می‌دیدند)، در محدوده‌ی اینترنت کنترل شده و شبه اسلامی در داخل کشور نگه دارد. حتی میزان سانسورهایی که در آن اینترنت اعمال می‌شد، با رسانه‌های داخل کشور فرق داشت. آنجا خانم‌ها بی‌حجاب بودند، موزیک پاپ و موزیک خارجی وجود داشت، منتهی مطالب سیاسی، مطالب اعتقادی، مطالب تجزیه‌طلبانه و از این دست به شدت کنترل می‌شدند.

به موازات آن هم آمدند چه کار کردند؟ آمدند یک شبکه‌ی بسیار خوب طراحی شده و سنگین و حرفه‌ای برای سایت‌هایی که به فرض مسائل سیاسی را عنوان می‌کردند و منتقد حاکمیت بودند راه‌اندازی کردند و چون کاربر به‌هرحال خسته می‌شد از این که از فیلتر عبور کند و به اندازه‌ی کافی هم مطالب داخلی در اختیار او قرار داشت، در همین مجموعه‌‌ی داخلی فعالیت می‌کرد. منتهی این سیاست شکست خورد. اولاً به خاطر این که توان تکنولوژیکی که سایت‌های داخلی ایران ارائه می‌کردند، قابل مقایسه با هماوردهای جهانی نبود.

همین سایت فیس‌بوک یک پدیده‌ی جهانی است. یعنی دارد برای خودش تاریخ اطلاع‌رسانی و علوم ارتباطات را تغییر می‌دهد و یک دوره و یک گفتمان جدید را با خودش آورده است، اما یک سایت بسیار فکسنی مثل سایت کلوپ در ایران اساساً قابل رقابت با آن نبود. پس یک، این بود که شکست تکنولوژیک خورد. دوماً موانع ایدئولوژیکی که این آقایان داشتند، باعث می‌شد که نتوانند آن شبکه‌ی ملی اینترنتی سانسور شده و لایی خودشان را به حد کافی برای کاربران معمولی جذاب کنند. پس از مدت زمانی که کاربران اینترنتی در سایت‌های داخلی گشتند، شما می‌بینید که دوباره توجه به سمت سایت‌های خارجی و سایت‌هایی که خارج از ایران میزبانی می‌شوند سرازیر شد.

سخنان غیر قابل باور

در ادامه‌ی این گزارش به سراغ حنیف مزروعی، روزنامه‌نگار و کارشناس اینترنت رفته و پرسیده‌ام: ارزیابی کلی شما از اظهارات سردار فضلی در‌باره‌ی هکرهای بسیجی چیست؟

حنیف مزروعی: نکته‌ای که وجود دارد این است که صحبت‌های آقای سردار فضلی برای کسانی که دارند ماجرا را پیگیری می‌کنند و در جریان اتفاق‌هایی هستند که از سوی ارتش سایبری می‌افتد کمی غیر قابل باور است. من شخصاً فکر می‌کنم که شاید این هکر بسیجی را، که سردار فضلی گفته‌اند، بیشتر باید با این عنوان تعریف کرد، با پول‌هایی که از طرف نیروهای نظامی و شبه‌ نظامی در اختیار بعضی جاها قرار می‌گیرد، برای حمله به رسانه‌های سبز و سایت‌های مخالف حکومت استفاده می‌شود. این که حالا از هکر بسیجی‌ گفته می‌شود، من فکر می‌کنم کمی اغراق‌آلود است.

با اطلاعاتی که ما داریم و منتشر هم شده، نشان می‌دهد که این نیروی هکرها یا این سیستم‌هایی که برای به تعطیلی کشاندن سایت‌ها و رسانه‌های مخالف جریان حاکم در جمهوری اسلامی فعالیت می‌کنند، بیشتر از طریق کشورهای خارجی انجام می‌شود. یعنی براساس اطلاعاتی که ما داریم، اینها طی قراردادهایی که با بعضی کشورها دارند، که حالا رابطه‌ی به نسبت خوبی هم با آنها دارند، آنها را برای تعطیلی این سایت‌ها وارد بازی کرده‌اند. در رابطه با صحبت‌های سردار فضلی هم من فکر می‌کنم تا حدودی بیشتر جو دادن به قضیه و بزرگ کردن کاری است که فقط با خرج کردن منابع مالی مردم و منابع مالی و بودجه‌‌ی عمومی کشور دارند انجام می‌دهند.

چه سایت‌هایی در طول این یک‌سال‌ونیم، دو سال پس از جنبش توسط ارتش سایبری هک شده است؟

ببینید هک شدن و حمله حدوداً بعد از دهمین انتخابات ریاست جمهوری یک روال عادی شد که در مقاطع مختلف نیز ادامه داشت. یعنی هر موقع که تجمعی برگزار می‌شد یا فشار اطلاع‌رسانی بالا بود، این هکرها و یا نهادهایی که این کار را انجام می‌دهند، فشارشان را بالا می‌بردند. به طور مشخص در این یک‌ماه اخیر بعد از ۲۵ بهمن ما شاهد نمونه‌هایی بودیم. به فرض در مواقعی که قرار بود تجمع خیابانی در تهران برگزار شود، اینها سعی می‌کردند تمام سایت‌هایی را که قرار بود در این زمینه اطلاع‌‌رسانی کنند، از مدار خارج‌ کنند و نگذارند که اطلاع‌رسانی بهینه‌ای انجام شود. شاید بتوان گفت که هدف اصلی هم همین سایت‌هایی بودند که به جنبش سبز وابسته هستند.

چرا فکر می‌کنید که خود ارتش سایبری چنین توانایی و قابلیت فنی را ندارد و حتماً یک نیروی خارجی هست که امکان هک کردن یا بستن و به تعطیلی کشاندن سایت‌های جنبش اعتراضی را دارد؟

نه، این توانایی را دارد. این که من گفتم با جاهای دیگر است، آن یک بخش قضیه است، اما این که خودشان هم عملیات‌هایی انجام می‌دهند، این هم درست است. یعنی با استفاده از منابع دولتی و عمومی که پول بیت‌المال در اختیارشان هست، کارهایی انجام می‌دهند و این به‌هیچ عنوان قابل رد نیست. منتهی هدف اصلی‌شان این است که نگذارند اطلاع‌رسانی خلاف نظرشان و خلاف جریان حاکم در جمهوری اسلامی انجام شود و از این نظر ارتش سایبری یا هکر بسیجی یا هر اسم دیگری که روی آن بگذاریم، تمام تلاش‌شان روی همین قضیه متمرکز است.

اطلاعات برخی زندانی‌های آزادشده یا صحبت‌هایی که برخی مقامات جمهوری اسلامی می‌کنند، گویای آن است که به لحاظ دانش فنی، حداقل آن کسانی که رودرروی رسانه‌ها قرار می‌گیرند، برای مثلاً معرفی ارتش سایبری یا هکر بسیجی، هیچ اطلاعی ندارند. اگر شما صحبت وزیر اطلاعات را شنیده باشید، که در تلویزیون رسمی‌شان هم مطرح شد، ایشان وقتی وارد فضای مجازی می‌شد و صحبت از اینترنت می‌کرد، واقعاً مشخص بود هیچ دانش فنی ندارد و حتی به ایشان آموزش هم نداده‌اند که وقتی به یک رسانه‌ی عمومی می‌آید، بتواند به خوبی از نیروهای تحت امرش، که دارند کارهایی را انجام می‌دهند، دفاع کند. صحبت‌های آقای سردار فضلی هم روی همین حساب قابل تردید است و به نظر من ایشان هم فقط براساس کلیاتی حرف‌هایی زده که بیشتر شاید خنده‌دار باشد.