ترور دکتر کاظم سامی – روانپزشک، نخستین وزیر بهداری جمهوری اسلامی، نماینده مردم تهران در دوره اول مجلس شورای اسلامی، مبارز سیاسی قبل از انقلاب، و دبیرکل جنبش انقلابی مردم مسلمان ایران (جاما) – در آذر ۱۳۶۷ از ابتدا به عنوان قتلی مشکوک تلقی شد. سه هفته بعد سید علی اکبر محتشمی پور وزیر وقت کشور، محمود جلیلیان – کارمند پاکسازی شده هلال احمر در سال ۱۳۵۸، زمان ریاست دکتر سامی – را قاتل وی اعلام کرد که «با انگیزه انتقام شخصی» اقدام به قتل کرده، و ۳۲ ساعت بعد از مضروب ساختن قربانی خود (وقبل از شهادت وی!) در یک حمام خصوصی در اهواز خود را از دوش حمام حلق آویز و خودکشی کرده است، و با خودکشی قاتل پرونده ترور عملا مختومه شد.
گزارش رسمی حاکمیت افکار عمومی را قانع نکرد، خصوصا بنابر گزارش پزشکی قانونی قاتل قبل از حلق آویز شدن توسط فرد یا افرادی به قتل رسیده بود! مقامات رسمی هرگز درباره قتل دوم که سرنخ کشف مسببان قتل دکتر سامی است توضیح ندادند. قضیه وقتی پیچیده تر می شود که قتل سومی در این ارتباط به وقوع می پیوندد: سرهنگ هوشنگ دلشاد تهرانی ۵۱ ساله – که گفته می شود افسر مسئول پرونده دکتر سامی بوده است – ۱۲ روز بعد از درگذشت دکتر سامی در دفترش به قتل رسید. خبری که از قتل سوم منتشر شد بیش از این نبود که «علت فوت نابهنگام این افسر صدیق و شایسته تحت بررسی است» نتیجه این بررسی نیز هرگز اعلام نشد!
اگرچه همفکران دکتر سامی در سه سال نخست با کنایات ابلغ از تصریح مکررا محدود کردن پیگیری ترور به عامل مباشر قتل را محکوم کرده،، خواستار شناسایی مسببن و آمرین این جنایت هولناک بودند، اما صدایشان به جایی نرسید. داریوش فروهر و همسرش پروانه اسکندری در ۲ آذر ۱۳۷۷ دقیقا ده سال بعد در همان روز و همان ماهی که دکتر سامی ترور شده بود به شیوه مشابهی به قتل رسیدند: قتل با ضربات متعدد کارد و چرخاندن آن. نام دکتر کاظم سامی به عنوان نخستین قربانی قتلهای زنجیره ای در آذر ۱۳۷۷ در افکار عمومی و جراید بار دیگر مطرح شد.
از سال ۱۳۸۰ جزئیات تازه ای از ترور دکتر سامی، خارج از کشور منتشر شد. محمد جعفری در کتاب خود اطلاعاتی درباره مقتول سوم این پرونده را منتشر کرد. مهدی خزعلی از حوالی ۱۳۸۴ به نقل از میرعماد دادستان زمان ترور و برخی منابع دیگر اسامی متهمینی را به عنوان مرتبطین ترور وارد فضای مجازی کرد. اکبر اعلمی نماینده مردم تبریز در مجلس ششم و هفتم که در زمان ترور معاون مدیرکل امور انتظامی وزارت کشور بوده بیست سال بعد از وقوع ترور در سال ۱۳۸۷ از ابهامات پرونده و نامه خود در همان زمان به سید محمد صدر معاون سیاسی امنیتی وقت وزارت کشور پرده برداشت. روزنامه انقلاب اسلامی ابوالحسن بنی صدر در همان سال گمانه زنیهای متفاوتی را بر أساس کتاب جعفری، گزارش اعلمی، و ادعاهای خزعلی ارائه کرد. انتشار خاطرات ۱۳۶۷ اکبر هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۹۰ و اذعان به گزارش پزشکی قانونی در مورد «قتل» جلیلیان (قاتل دکتر سامی) قبل از حل آویز شدن، مسئله مخدوش بودن گزارش رسمی دال بر شخصی بودن ترور دکتر سامی را واضح تر کرد. خزعلی در دنبال اطلاعات متفاوت خود جزئیات بیشتری را اخیرا ابراز کرده است.
اکنون پس از بیست و هشت سال نوبت به بررسی دوباره ترور دکتر سامی و دو قتل متعاقب آن در آذر ۱۳۶۷ فرارسیده است. در اینکه محمود جلیلیان عامل مباشر قتل دکتر سامی بوده است تردیدی نیست و گزارش رسمی در این حد صحیح است. بحث در نقد این دو نکته در گزارش رسمی است: یکی شخصی بودن انگیزه قاتل و دیگری عدم وجود مسبب و آمر در ترور. فرضیه مقابل فرضیه رسمی که مشخصا چند ساعت بعد از درگذشت دکتر سامی توسط همفکران و حتی برخی مقامات عالیه وقت نظام با شدت و ضعف مطرح شد و بتدریج قوت گرفته است به این شرح است: أولا انگیزه قتل کاملا سیاسی بوده است نه اختلافات شخصی، ثانیا قتل یقینا مسببین یا آمرینی داشته است.
بر أساس این فرضیه سه سوال مهم جدید جوانه می زند. سوال اول: مسببین و آمرین ترور سامی چه نسبتی با حاکمیت داشته اند؟ سوال دوم که بسیار مهمتر از سوال نخست است: مسببان و آمران به چه دلیل و مقصودی اقدام به ترور و حذف فیزیکی دگراندیشان کردند؟ سوال سوم: چرا دکتر سامی برای این منظور انتخاب شد؟ عنوان تحقیق «چرا دکتر سامی را ترور کردند؟» را به صیغه جمع انتخاب کردم، چرا که اطمینان دارم ترور مذکور بدون مسبب و آمر نبوده و الا مباشر قتل با این سرعت به قتل نمی رسید و افسری که گفته می شود مسئول تحقیق پرونده بوده طی کمتر از دو هفته سربه نیست نمی شد. سکوت مسئولان مربوطه درباره این دو قتل تا کنون، نشانه دیگری از پنهان کردن برخی زوایای پرونده از افکار عمومی است.
ترور دکتر سامی در آخرین ماههای رهبری آقای خمینی و ریاست جمهوری آقای خامنه ای اتفاق افتاده است، یعنی پنج ماه بعد از پذیرش قطعنامه و پایان جنگ، و سه ماه بعد از اعدام چند هزار زندانی سیاسی در تابستان ۶۷. کمتر از سه سال بعد از آن، ترورهای خارج از کشور و متعاقب آن ترور دگراندیشان در داخل کشور آغاز شده است. در میان دگراندیشان مقتول داخل کشور، دکتر کاظم سامی و داریوش فروهر وزرای بهداری و کار دولت موقت بلندپایه ترین مقتولین بوده اند. قتل دکتر سامی از حیثیتهای گوناگون حائز اهمیت تراز اول است که تحقیق در آن پرده از بسیاری امور مشابه در ده سال بعد برمی دارد.
پیشاپیش به یک نکته باید اذعان کرد: اطلاعات تحقیق فعلا محدود است. تنها متناسب با همین اطلاعات محدود تحلیل شده است. هنوز به بسیاری از منابع و مدارک دسترسی نیست. البته همین اطلاعات محدود – آنچنان که مستندا خواهد آمد – بسیار بیشتر از گزارش رسمی است که اصولا پرداختن به مسببین و آمرین را عمدا مغفول نهاده است. مجموعه اطلاعات گردآوری شده روایت و تحلیل انتقادی شده نه بیشتر. در این تحقیق از داستانسرائی و افسانهپردازی خبری نیست. هر جا منبع و مدرکی بدست آمده تحلیل شده، اگر منبع ضعیف بوده نقد شده، اگر مدرکی بدست نیامده اشاره شده، در نهایت هم سناریوهای محتمل در اختیار خواننده گذاشته شده است.
منابع این تحقیق عبارت است از أولا کلیه اطلاعات منتشرشده در مطبوعات کشور و نیز شبکه های اجتماعی در این زمینه؛ ثانیا گفتگو با کلیه کسانی که احتمال دارد اطلاعی در این باره داشته باشند. برخی مطلعان به شرط عدم ذکر نامشان همکاری کردند. معدودی نیز حاضر به پاسخگویی نشدند یا پاسخ کافی ندادند، یا واقعا نمی دانستند و فراموش کرده بودند یا مصلحت نمی دانستند چیزی بگویند. هیچ مدرکی بدون تحلیل انتقادی در متن تحقیق نقل نشده است. کوشش شده برای هر ادعا چندین شاهد در دست باشد.
وظیفه خود می دانم از همه کسانی که مرا در این مهم یاری کردند صمیمانه تشکر کنم، خصوصا از خانواده مرحوم دکتر سامی، دوستان و همفکران وی و دیگر مطلعان. اکثر آنها – به دلیل شرائطی که آشکار است (۱) – ترجیح دادند نامشان ذکر نشود. بدیهی است مسئولیت این تحقیق تماما متوجه نویسنده است، و احدی به دلیل نتایج این تحقیق نباید تحت فشار و تضییق قرار گیرد. از دوستانی که مرا در گردآوری سریع مدارک یاری کردند نیز تشکر می کنم.
اکثر کسانی که مطمئنا از زوایای پنهان این پرونده پیچیده مطلعند خوشبختانه هنوز در قید حیاتند. امیدوارم با مطالعه این تحقیق دانسته های خود را منتشر کنند، یا اگر در این تحقیق کاستی می یابند با نقد مستند خود نگارنده را یاری نمایند. قصد من کشف حقیقت است. این تحقیق بخشی از تحقیق بزرگ «جمهوری اسلامی و منتقدانش» است. (۲) منتقدان شاخص جمهوری اسلامی چه کسانی بودند؟ چگونه می اندیشیدند و محورهای انتقاداتشان چه بود؟ و بالاخره جمهوری اسلامی با منتقدان شاخص خود چه کرده است؟ واضح است که بخش مهمی از این تحقیق به منتقدان مقتول اختصاص دارد اعم از اینکه در زندان به قتل رسیده باشند، یا خارج از زندان توسط مباشر یا مباشرینی تحت امر نظام یا جناحهایی از آن ترور شده باشند.
این تحقیق مفتوح است. قرار است تحقیق بی طرفانه پیش رود. منابع و مدارک معتبر به طور کامل و نه گزینشی چه مؤید گزارش رسمی چه مخالف آن مورد بررسی قرار گرفته است. محقق مورخ نیست. از بد حادثه به تحقیق تاریخی ناگزیر شده است. امیدوارم کمترین نتیجه این تحقیقات تاریخ معاصر عبرت آموزی از آنها و عدم تکرارشان در آینده باشد. محقق در تحقیق خود مسلما فرضیه داشته که به آن اشاره شد، اما دلبسته فرضیه خود نبوده، و با فرضیه موافق و مخالف با بیطرفی کامل و با روش علمی برخورد کرده است. اگر جایی از این روش ندانسته عدول کرده تذکر دهید. بناست ویرایش دوم این تحقیق در قالب کتاب منتشر شود. لذا از مطلعان دعوت می کنم با انتقادات، پیشنهادات و اطلاعات تکمیلی خود نویسنده را یاری کنند.
این تحقیق شامل پنج بخش به شرح زیر است:
– گزارش رسمی ترور و ابهامات آن
– موج دوم اطلاعات سره و ناسره
– دکتر سامی از مبارزه قهرآمیز قبل از انقلاب تا ترور مظلومانه
– دکتر سامی و نقد بیپروای ولایت فقیه
– نورافشانی به سه قتل مرتبط آذر ۱۳۶۷
هر بخش شامل چند فصل، هر فصل دربردارنده چند مبحث و هر مبحث از چندین مطلب تشکیل شده است. در انتهای هر مبحث جمع بندی و در انتهای هر بخش نتیجه گیری آمده است. به علت طولانی بودن، محصول این تحقیق در چند قسمت منتشر می شود. قسمت أول شامل مقدمه و فصل اول تحقیق می باشد.
بخش اول. گزارش رسمی ترور و ابهامات آن
در این بخش گزارش ترور به روایت رسمی و بر أساس آنچه در جراید و مطبوعات کشور تا آبان ۱۳۷۷ یعنی طی نُه سال نخست (وقبل از قضیه قتلهای زنجیره ای) منتشر شده بررسی می شود. این بخش شامل پنج فصل به شرح زیر است:
– اخبار دهه اول و دوم آذر ۱۳۶۷
– اخبار دهه سوم آذر ۱۳۶۷
– اخبار دی ۶۷ تا آبان ۱۳۶۸
– اخبار نخستین سالگرد (آذر ۱۳۶۸)
– اخبار دومین تا نهمین سالگرد (آذر ۱۳۶۹- آبان ۱۳۷۷)
فصل اول. اخبار دهه های اول و دوم آذر ۱۳۶۷
نخستین خبر این بود: «تهران، خبرگزاری جمهوری اسلامی: دکتر کاظم سامی ظهر دیروز [چهارشنبه ۲ آذر ۱۳۶۷] در مطب خود در تهران، با ضربات چاقوی یک فرد ناشناس از ناحیه سر، سینه و دست به شدت مجروح شد. پزشک معالج دکتر سامی حال وی را بسیار وخیم توصیف کرد و گفت دکتر سامی پس از چند عمل جراحی که ۶ ساعت به طول انجامید در حالت اغماء به سر می برد. ضارب به عنوان بیمار وارد مطب شده و پس از ضرب و شتم دکتر سامی متواری شده است. نیروهای انتظامی در حال پیگیری مسئله هستند و تلاش آنان برای شناسائی و دستگیری ضارب ادامه دارد. دکتر عباس شیبانی نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی و دکتر [علیرضا] مرندی وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی دیروز و امروز برای عیادت از دکتر سامی در بیمارستان حضور یافتند. دکتر سامی که متخصص اعصاب و روان است پس از پیروزی انقلاب اسلامی مدتی عهده دار پست وزارت بهداری بود.» (۳)
این فصل شامل دو مبحث به شرح زیر است: رخدادهای مرتبط در هفته اول و رخدادهای مرتبط در هفته دوم.
مبحث اول. رخدادهای هفته اول ۵-۱۱ آذر ۶۷
این مبحث رخدادهای رسمی منتشرشده در هفته اول درگذشت دکتر سامی را طی هفت مطلب از نظر می گذراند.
مطلب اول. خبر قتل
نخستین اخبار درگذشت دکتر سامی در مطبوعات کشور:
الف. «در پی سو ء قصد یک فرد ناشناس و بر اثر شدت جراحات وارده دکتر کاظم سامی به لقاء الله پیوست. دکتر کاظم سامی ساعت ۲۱ شب گذشته [جمعه ۴ آذر ۱۳۶۷] در بیمارستان ساسان تهران بدرود حیات گفت. به گفته پزشک معالج دکتر سامی، ضربات وارده به وی غیر از یک ضربه تماما به ناحیه سر وارد شده و به قسمتهایی از مغز وی آسیب شدیدی وارد شده بود که تلاش پزشکان برای نجات وی مؤثر واقع نشد. پیکر مرحوم دکتر سامی صبح امروز از مقابل بیمارستان ساسان تهران، با حضور جمع کثیری از پزشکان، دوستان و اعضای خانواده وی تشییع شد. دکتر [عباس] شیبانی از طرف مهندس [میرحسین] موسوی صبح امروز در بیمارستان حضور یافت و پیام تسلیت نخست وزیر را به خانواده وی ابلاغ کرد.» (۴)
ب. «دکتر کاظم سامی در اثر جراحات ناشی از حمله یک ناشناس درگذشت. روز چهارشنبه فرد ناشناسی با بصدا درآوردن زنگ در مطب دکتر سامی در خیابان ولی عصر که خانه مسکونی وی نیز در آنجا قرار دارد به عنوان بیمار درخواست ملاقات از منشی وی را می نماید که با حبس کردن منشی در اتاق دیگر به سراغ دکتر سامی رفته و با ضربات چاقو به ناحیه سر، سینه و دست او را به سختی مجروح کرده و متواری می شود. منشی دکتر سامی پیرامون چگونگی حادثه به خبرنگار ما گفت: ساعت ۱۱ و ۳۰ صبح روز چهارشنبه شخص ناشناسی به عنوان مریض وارد مطب شد و با دشنه ای که در دست داشت دکتر را از ناحیه سر و صورت و سینه مضروب نمود. ضارب سپس دشنه را شسته درها را قفل کرد و از محل حادثه گریخت. ضارب به یک عدد نارنجک دستی و کلت کمری نیز مسلح بود. سرهنگ قربانی رئیس کلانتری پنج پلیس تهران گفت: تحقیقات در این زمینه ادامه دارد و بر اساس دستور دادستان تهران [سید ضیاء الدین میرعمادی]، [احمد] محققی بازپرس رسیدگی پرونده های قتل مشغول رسیدگی به پرونده می باشد. پیکر دکتر سامی در میان تاثر یاران، شاگردان و گروههای مختلف مردم از مقابل بیمارستان ساسان تا میدان ولی عصر تشییع شد و سپس جهت خاکسپاری به ابن بابویه انتقال یافت.» (۵)
پس قاتل علاوه بر سلاح سرد سلاح گرم (نارنجک و کلت) هم همراه داشته اگرچه قتل با ضربات متعدد کارد صورت گرفته است. در این زمان قتل به روال عادی توسط کلانتری محل و دادستانی تهران تحت بررسی قرار گرفته است.
مطلب دوم. اعلام مجلس ترحیم و مراسم هفتم
در این مطلب اعلام ترحیم خانواده و اهم اعلامیه های ترحیم همکاران و همفکران دکتر سامی به ترتیب تاریخ درج می شود:
الف. بازماندگان دکتر سامی (پدر، همسر، فرزندان، برادران، خواهر و همسر خواهر) به گونه زیر مجالس ترحیم را اعلام کردند: «دکتر کاظم سامی کرمانی مردی که علی وار زیست و با طاغوتیان زمانش مبارزه کرد سرانجام مانند علی در محراب مقدس خدمت به مردم (پشت میز طبابت) با فرق شکافته دعوت حق را لبیک گفت. روز سه شنبه مورخ ۸ آذر ۶۷ از ساعت ۱۵ تا ۱۷ در مسجد حجت بن الحسن واقع در خیابان سهروردی، و مراسم هفتم در ساعت ۹ تا ۱۱ روز جمعه ۱۱ آذر ۶۷ در حسینیه ارشاد با دوستانش گرد هم خواهیم آمد تا یادش را گرامی بداریم.» (۷)
ب. هیأت دولت موقت با هفده امضا (مهندس مهدی بازرگان، دکتر یدالله سحابی، دکتر اسدالله مبشری، مهندس علی اکبر معین فر و مهندس عزت الله سحابی، و …) اعلام کردند «در غم شهادت همکار بزرگوار، یار دیرین و دوست شفیق و صدیق خود» در همان دو مجلس به سوگ خواهند نشست. در این اطلاعیه امده است: «دشنه بیداد بر فرق دکتر کاظم سامی وزیر بهداری دولت موقت فرود آمد و مغز پرارزشی را که سالها در خدمت مردم بود درهم کوفت. فداکاری و کوشش فراوان پزشکان متعهد نتوانست اثر این ضربت را خنثی و کسی را که عمری در مداوای مجروحین طی کرده بود از مرگ نجات دهد. بیمارشان نداشت به جز خون دل دوا / آنانکه درد زار خلایق دوا کنند. در این فاجعه ملت ایران رجلی خوشنام، مسلمانی آگاه، طبیبی فداکار و خدمتگزار و انسانی آزاده را از دست داد.» (۸)
ج. بیش از ۲۸۰ نفر از چهره های سیاسی اجتماعی اعلام کردند «با حضور در همان دو مجلس خاطره فراموش نشدنی دکتر سامی را گرامی می دارند». تعضای هیأت دولت موقت بعلاوه افراد زیر اعلامیه را اعضا کرده بودند: دکتر حبیب الله پیمان، دکتر نورعلی تابنده، رسول دادمهر، دکتر سیمین دانشور، دکتر عباس شیبانی، اعظم طالقانی، دکتر نظام الدین قهاری، محمود نکوروح،. در این اعلامیه آمده است: «دشمنان آزادی شمع درخشان و تاریکسوز وجود دکتر سامی مبارز خستگی ناپذیر، دوست مهربان و باوفای مردم انسانی آزاده و فرزند بافضیلت ملت ایران را خاموش کردند. دکتر کاظم سامی بعد از چهل سال پیکار در راه رهایی میهن و ملت خود از چنگال استعمار، استثمار و استبداد سرانجام جان خود را در راه آزادی و حاکمیت مردم و آرمانهای مقدس و توحیدی خویش فدا کرد.» (۹)
دو اطلاعیه اخیر که به امضای چهره های شاخصی رسیده است انگشت اتهام به سوی «دشمنان آزادی» و «دشنه بیداد» دراز شده است. همه اطلاعیه ها مردم را به دو مجلس ترحیم خانواده دعوت کرده بودند.
د. «دکتر کاظم سامی کرمانی روانپزشک دانشمند انسان دوست و متقی دل بیدار و دردآشنایش را به گور سرد سپرده است. سرشکافته او که رازدار و چاره جوی هزاران هزار بیمار دردمند بود اکنون تلاش گرم به خاموشی سپرده. ما همکاران روانپزشکش که او را همیشه نمونه از اخلاق راستین پزشکی دانسته ایم و سلوک عارفانه انسان دوستی و مهر به بیمار را از او آموخته ایم، ما که شرافت پزشکی را از سالهای تلاش بی ادعا و فروتن او در مرکز روانپزشکی رازی فراگرفته ایم، اکنون رودررو با این فقدان فاجعه آمیز دلهای داغدارمان را به سوگ نشست او می بریم.» این اعلامیه را بیش از ۲۰۰ روانپزشک کشور امضا کرده و اعلام داشته در مجلس ترحیم او شرکت خواهند کرد. (۱۰) این اعلامیه پرامضا نشان از منزلت رفیع دکتر سامی در جامعه روانپزشکی کشور دارد.
مطلب سوم. تسلیت های رسمی
چهار تسلیت رسمی از جانب رئیس مجلس، هیأت دولت و برخی وزرا، قائم مقام رهبری و بیش از ۵۰ نماینده مجلس در این مطلب به ترتیب انتشار نقل و تحلیل انتقادی شده است.
الف. «حجت الاسلام والمسلمین هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس صبح امروز [یکشنبه ۶ آذر ۱۳۶۷] طی سخنانی در جلسه علنی مجلس شورای اسلامی از نیروهای انتظامی و امنیتی خواست که ماجرای قتل دکتر سامی را بطور جدی پیگیری کنند. وی ابتدا اظهار داشت: قتل ناجوانمردانه آقای دکتر سامی را به خانواده شان تسلیت عرض می کنم، بخاطر اینکه ایشان یکی از نمایندگان دوره اول مجلس و وزیر جمهوری اسلامی پس از انقلاب بودند. وی سپس گفت: از نیروهای انتظامی و اطلاعات و امنیت کشور، به طور جدی می خواهیم که حتما این قتل مشکوک را پیگیری کنند تا سرنخ شیطنتی که در این جریان به چشم می خورد کشف شود.» (۱۱)
بدین ترتیب اکبر هاشمی رفسنجانی نخستین مقام جمهوری اسلامی است که عکس العملش درباره ترور دکتر سامی منتشر شده است. در اظهار نظر کوتاه وی این چند نکته قابل ذکر است: اولا این قتل ناجوانمردانه است، ثانیا این قتل مشکوک است، ثالثا نیروهای اانتظامی امنیتی کشور باید به طور جدی پیگیری کنند تا «سرنخ شیطنتی که در این جریان به چشم می خورد» را کشف کنند. وی توضیح نداده که این سرنخ شیطنت چیست.
در کتاب خاطرات سال ۱۳۶۷ هاشمی رفسنجانی که در سال ۱۳۹۰ منتشر شده توضیحاتی به شرح زیر در ذیل خاطرات یکشنبه ۶ آذر ۱۳۶۷ آمده است: «ساعت هفت صبح به مجلس رسیدم. تا هشت کارهای دفتر انجام شد. در جلسه علنی قبل از دستور مرگ دکتر [کاظم] سامی را تسلیت گفتم. در مطبش توسط شخص ناشناسی با چاقو ترور شده و پس از انتقال به بیمارستان و کارگر واقع نشدن معالجات، فوت کرده است. رسانههای خارجی با شیطنت بهگونهای صحبت میکنند که نظام را متهم به قتل او کنند. آیتالله منتظری هم پیام مفصلی به پدرش دادهاند.» (۱۲)
در این خاطرات دو نکته مهم به چشم می خورد:
اول. مراد از شیطنت «متهم شدن نظام به قتل دکتر سامی» از سوی رسانه های خارجی است.
دوم. پیام مفصل آقای منتظری به پدر دکتر سامی. اما این پیام که علی القاعده باید روز قبل یعنی شنبه ۵ آذر ۱۳۶۷ صادر شده باشد در روزنامه های شنبه و یکشنبه ۵ و۶ آذر ۶۷ منتشر نشده است، هاشمی در نطق خود در مجلس هم به آن اشاره نکرده است، و در خاطرات خود بعد از شیطنت متهم شدن نظام به قتل سامی یادی از آن کرده است. یک پرسش مهم: چرا پیام قائم مقام رهبری در تسلیت به پدر دکتر سامی با «دو روز تاخیر» در روز دوشنبه ۷ آذر ۱۳۶۷ در روزنامه ها (وقاعدتا رادیو تلویزیون) منتشر شده است؟ بنا بر شواهد متعدد که خواهد آمد «نظام» از پیام تسلیت آقای منتظری خشنود نبوده و به همین دلیل انتشار آنرا به تاخیر انداخته است. در هر صورت پیام آقای منتظری نخستین تسلیت رسمی به خانواده دکتر سامی است.
ب. هیأت دولت در جلسه صبح دیروز [یکشنبه ۶ اذر ۱۳۶۷] خود به ریاست مهندس میرحسین موسوی نخست وزیر از سوابق و خدمات مرحوم دکتر سامی اولین وزیر بهداری و بهزیستی جمهوری اسلامی یاد کرد و ضرورت پیگیری و برخورد قاطع نهادهای اطلاعاتی و انتظامی در شناسایی و دستگیری مسببین این جنایت را مورد تاکید قرار داد. (۱۳) با اینکه دکتر عباس شیبانی – از هم بندان دکتر سامی قبل از انقلاب – به نمایندگی از نخست وزیر برای عرض تسلیت به دیدار خانواده دکتر سامی رفته بود، اما دولت یا نخست وزیر تسلیت رسمی در این زمینه منتشر نکرد.
چهار نفر از اعضای هیأت دولت یعنی دکتر علیرضا مرندی (وزیر بهداری)، دکتر محمد فرهادی (وزیر آموزش عالی)، دکتر علی اکبر ولایتی (وزیر امور خارجه) و دکتر هادی منافی (معاون نخست وزیر و رئیس سازمان محیط زیست) به همراه دو وزیر دولت شورای انقلاب یعنی دکتر موسی زرگر (وزیر اسبق بهداری) و دکتر عباس شیبانی (وزیر اسبق کشاورزی) در اعلامیه مشترکی همگان را به شرکت در مجلس ترحیم «پزشک دانشمند و سیاستمدار مسلمان و اندیشمند دکتر سامی» دعوت کردند. به نظر ایشان: جنایتکارانی که بیشرمانه این پزشک خدمتگزار و اولین وزیر بهداری انقلاب اسلامی را از پای درآوردند در حقیقت خشم خود را نسبت به ثبات و امنیت در جامعه انقلابی ایران نشان می دهند.» (۱۴) هیأت دولت در آن زمان ۲۷ عضو شامل ۲۳ وزیر و ۴ معاون نخست وزیر داشته است. ۲۲ نفر از وزرا و معاونان نخست وزیر حتی با یک پیام تسلیت با خانواده اولین وزیر بهداری جمهوری اسلامی همدردی نکردند. (۱۵)
ج. روزنامه های دوشنبه ۷ آذر ۱۳۶۷ به نقل از خبرگزاری جمهوری اسلامی:
پیام تسلیت قائم مقام رهبری آیت الله العظمی منتظری به مناسبت شهادت دکتر کاظم سامی
«جناب آقای غلامرضا سامی ایّده الله تعالی،
پس از سلام، حمله ناجوانمردانه به فرزند متعهد و مبارز و خدمتگزار شما جناب آقای دکتر کاظم سامی که منجر به شهادت وی شد موجب تأثر و تاسف گشت. مبارزات و فداکاریها و فشارهای دوران ستم شاهی آن مرحوم و مقاومتهای او در برابر مزدوران چه در زندان و چه در شرائط دیگر که در راه پیشبرد و پیروزی نهضت اسلامی با دیگر همرزمان خود متحمل شد هرگز فراموش نمی شود.
شکی نیست که ایادی مرموز استعمار و ضد انقلاب در صدد از بین بردن، هتک شخصیت ها و چهره های مبارز و متعهد و باسابقه و مفید برای انقلاب و استقلال کشور می باشند و در برابر چنین جریانی توطئه آمیز هرگونه بی تفاوتی و یا سستی آگاهانه و یا ناآگاهانه قهرا در مسیر اهداف دشمنان اسلام و استقلال کشور و احیانا موجب مشروعیت دادن به هرج و مرج و تشدید عدم احساس امنیت عمومی خواهد بود. و مسئولین مربوطه نباید از عواقب منفی اینگونه جریانات مشکوک و خطرناک به هر دستی که انجام می شود غفلت نمایند. انتظار عمومی این است که با جدیت و قاطعیت مسببین اصلی اینگونه جنایات شناسائی و مجازات گردند و اجازه داده نشود توطئه دیرینه دشمنان انقلاب و کشور عملی گردد.
اینجانب شهادت فرزند مبارزتان که سالها عمر خود را در زندانهای شاه گذراند به جنابعالی و تمام بازماندگان و منسوبین آن شهید محترم تبریک و تسلیت می گویم و از خداوند متعال برای آن مرحوم علو درجات و حشر با اولیاء اسلام و برای جنابعالی و دیگر بازماندگان محترم صبر و اجر مسئلت می نمایم.
والسلام علیکم ورحمه الله.
حسینعلی منتظری» (۱۶)
در پیام فقیه عالیقدر نکات ذیل قابل توجه است:
یک. ایشان ضمن تقدیر از مجاهدتهای دکتر سامی قبل از انقلاب و خدمات وی بعد از انقلاب، از «ترور ناجوانمردانه» این شخصیت «متعهد و مبارز و خدمتگزار» که منجر به «شهادت» ایشان شد، ابراز تاسف و تاثر کرده است.
دو. به نظر قائم مقام رهبری «از بین بردن، هتک شخصیت ها و چهره های مبارز و متعهد و باسابقه و مفید برای انقلاب و استقلال کشور» از جمله سیاستهای «ایادی مرموز استعمار و ضد انقلاب» است. در جو آن روز سیاست نظام هتک و تخریب شخصیتهای منتقد بود. اما حذف فیزیکی و از بین بردن شخصیتها از طریق ترور در آن زمان امری بی سابقه بود.
سه. به اعتقاد فقیه عالیقدر«هرگونه بی تفاوتی و یا سستی آگاهانه و یا ناآگاهانه در برابر چنین جریانی توطئه آمیز [أولا] قهرا در مسیر اهداف دشمنان اسلام و استقلال کشور و [ثانیا] احیانا موجب مشروعیت دادن به هرج و مرج و تشدید عدم احساس امنیت عمومی خواهد بود. [ثالثا] مسئولین مربوطه نباید از عواقب منفی اینگونه جریانات مشکوک و خطرناک به هر دستی که انجام می شود غفلت نمایند.»
چهار. آقای منتظری با صراحت پیگیری ترور را از کشف مباشر قتل به پیدا کردن آمرین و مسببین آن ارتقا داده است: «انتظار عمومی این است که با جدیت و قاطعیت مسببین اصلی اینگونه جنایات شناسائی و مجازات گردند و اجازه داده نشود توطئه دیرینه دشمنان انقلاب و کشور عملی گردد.»
پنج. بر اساس اطلاعات آقای منتظری ترور دکتر سامی اولا امری سیاسی است نه شخصی، ثانیا در ترور باید علاوه بر پیدا کردن مباشر قتل به دنبال مسببین اصلی آن بود. ثالثا ترور سامی با خط تخریب شخصیتهای متعهد مرتبط است. در افکار عمومی آن روز از این پیام اینگونه استشمام می شد که حذف فیزیکی دکتر سامی آمرین و مسببین قدرتمندی دارد.
د. «بیش از ۵۰ تن از نمایندگان مجلس در نامه ای به هیأت رئیسه توطئه ترور دکتر سامی را محکوم کرده خواستار پیگیری عاملان حادثه شدند. متن این نامه که در جلسه علنی امروز [۹ آذر ۱۳۶۷] مجلس خوانده شد به شرح زیر است:با نهایت تاسف قتل ناجوانمردانه شادروان جناب آقای دکتر کاظم سامی وزیر اسبق بهداری و نماینده دوره اول که پزشکی فداکار، مبارز و مسلمان بود به خانواده محترم ایشان و کلیه پزشان مملکت تسلیت عرض نموده ضمن محکوم نمودن این اقدام تروریستی و پیگیری عامل قتل از خداوند متعال طلب مغفرت برای ایشان می نمائیم.» (۱۷) نام این نمایندگان ذکر نشده است. اما این نامه در جلسه علنی مجلس قرائت نشد! و هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس به ذکر همین یک جمله اکتفا کرد: «جمعی از نمایندگان هم به خانواده دکتر سامی تسلیت گفته اند.» (۱۸) بی میلی هیأت حاکمه در پرداختن به قضیه ترور دکتر سامی نیازی به شرح ندارد.
مطلب چهارم. نخستین اظهارنظرها
چکیده سه پیام که در نخستین روزهای بعد از درگذشت دکتر سامی در دو روزنامه کثیرالانتشار – که هر دو زیر نظر نماینده رهبری اداره می شوند – منتشر شده اند، در این مطلب نقل شده است.
الف. محمد جواد حجتی کرمانی: «در مجلس چندی رئیس کمیسیون طرحهای انقلاب که حقیر هم عضو آن بودم به کار پرداخت، بعد از انحلال آن کمیسیون نفهمیدم عضو کدام کمیسیون شد…. مرگ دکتر سامی چه در پی یک توطئه خائنانه رخ داده باشد و چه معلول ضربات یک دیوانه و بیمار روانی باشد به هر حال یک فاجعه بسیار تاثرانگیز و دارای ابعاد اجتماعی ، سیاسی و امنیتی است. و بر مسئولین است که ریشه این این فاجعه را کشف کنند و قاتل یا قاتلین را به مجازات برسانند و بطور کلی در تامین امنیت جامعه فکری بکنند، که این یک زنگ خطر جدی است، و باید اگر توطئه ای در کار است از ریشه خشکانیده شود.» (۱۹)
ب. م – رزازی: «ترور ناجوانمردانه دکتر سامی زنگهای خطر را به صدا درآورد: ترور ناجوانمردانه دکتر سامی در شرایط فعلی کشورمان مطمئنا نمی تواند عملی خالی از اغراض و اهداف سیاسی قلمداد شود. عمده ترین دلایل این امر را می توان در انتخاب چهره ای چون دکتر سامی و انتخاب زمانی چون شرایط فعلی که مدخل یکی از حساس ترین دوره های تاریخ انقلاب – یعنی دوران صلح و سازندگی – است برشمرد. اگر این را بپذیریم که این عمل وقیحانه از خاستگاهی سیاسی نشأت گرفته است ساده انگاری است که تصور کنیم جریان و روند خاصی بدنبال آن وجود نخواهد داشت…. اگر این انگیزه [به انزوا کشاندن جمهوری اسلامی از طریق ایجاد جو بدبینی جهانی نسبت به امنیت و ثبات داخلی] را به عنوان یکی از اغراض ایجاد جو ترور در کشورمان بپذیریم آنگاه می توان حدس زد که احتمالا این رشته از اعمال تروریستی در آینده نیز وجود خواهد داشت.» (۲۰)
ج. «پیام جمعی از همرزمان شهید دکتر کاظم سامی به ملت و مسئولین: توطئه قساوت آمیز و مرموزی دکتر سامی آن مسلمان ارجمند، آن آزادمرد دردآشنا و مبارز و آن خدمتگزار پرعطوفت مردم را قربانی گرفت و مشتاق وحدت و آزادی و استقلال وطن را همچون همسر و فرزندان و خانواده داغدارش عزادار ساخت. بیم آن داریم که با ادامه چنین توطئه هایی دور جدیدی از تاریخ وطنمان آغاز گردد که بهم ریختگی گسترده تری در پی آورد. این فاجعه دردناک زنگ خطری است برای ملت و حاکمان که با هشیاری نقش دشمنان را بر آب زنند و بذر وحدت و آشتی بیفشانند که لازمه بقای جامعه و کشور امنیت است و وحدت.» این پیام به امضای هجده نفر رسیده است از جمله: عنایت اتحاد، محمد بسته نگار، دکتر غلامعباس توسلی، دکتر سید محمد مهدی جعفری، مهندس عزت الله سحابی، محمد محمدی گرگانی و حسن یوسفی اشکوری. (۲۱)
در هر سه اظهار نظر فوق که نماینده سه طیف متفاوت سیاسی آن زمان هستند دو امر مشترک است: به صدا درآوردن زنگ خطر و احتمال جدی توطئه سیاسی.
مطلب پنجم. نخستین اظهار نظرهای رسمی درباره پیگیری ترور
چهار اظهار نظر رسمی کوتاه از جانب مقامات قضائی و انتظامی از جمله وزیر کشور که نخستین اظهار نظر یک یک ایشان در این باره است در این مطلب نقل می شود.
الف. یک مقام مطلع در دادسرای عمومی تهران گفت: «در حال حاضر هنوز نظر مشخصی در مورد انگیزه و علت قتل دکتر سامی منتشر نشده اما نظریه چندین تن از کارشناسان انتظامی که از محل بازدید کرده اند حاکیست که قتل به احتمال قوی انگیزه سیاسی داشته که در صورت کشف ردپایی از قاتل به صورت دقیق تری می توان در این مورد اظهار نظر نمود.» (۲۲)
ب. به گزارش خبرگزاری جمهوری اسلامی علی اکبر محتشمی پور وزیر کشور در سخنانی که یکشنبه شب [۶ آذر ۱۳۶۷] از برنامه اخبار شبکه اول سیمای جمهوری اسلامی پخش شد گفت: «درباره شناسائی و دستگیری عامل قتل دکتر کاظم سامی ستادی متشکل از اطلاعات شهربانی، آگاهی و پلیس تهران و تشخیص هویت و برخی دستگاههای دیگر که در حاشیه کمک می کنند تشکیل شده است. در این رابطه سرنخهایی بدست آمده و افراد مشکوک و مظنونی دستگیر شده اند. عناصر ضد انقلاب و منافق و گروهکی در این رابطه دست داشته اند. دکتر سامی بخصوص در ماههای اخیر بسیار فعالانه در رابطه با انقلاب و دستگاههای نظام جمهوری اسلامی بوده و برخوردهایی هم با عناصر گروهکی که احیانا ارتباطاتی برقرار می کردند داشته است.» (۲۳)
ج. فرجی رئیس اداره آگاهی: بر اساس طرح چهره نگاری، ضارب شناسایی و تلاش وسیع نیروهای انتظامی برای دستگیری متهم ادامه دارد. با بررسی های انجام شده قتل دکتر سامی یک قتل عادی نبوده بلکه جنبه سیاسی داشته است و از جانب گروههای ضدانقلاب صورت گرفته است. (۲۴)
بر أساس سه اظهار نظر فوق تا روز برگزاری مجلس ترحیم دکتر سامی أولا قتل جنبه سیاسی داشته، ثانیا از جانب گروههای ضدانقلاب صورت گرفته، ثالثا بر أساس طرح چهره نگاری ضارب شناسایی شده اما هنوز دستگیر نشده است. رابعا در انتهای اظهار نظر اخیر وزیر کشور دو ادعای اثبات نشده آمده: یکی اینکه «دکتر سامی بخصوص در ماههای اخیر بسیار فعالانه در رابطه با انقلاب و دستگاههای نظام جمهوری اسلامی بوده» و دیگری «[دکتر سامی] برخوردهایی هم با عناصر گروهکی که احیانا ارتباطاتی برقرار می کردند داشته است.»این ادعا در مصاحبه های بعدی وی مسکوت گذاشته شده است! مطمئنا اگر در هر دو مورد سند و مدرکی در دست داشتند ارائه می کردند.
د. «اولین جلسه ستاد رسیدگی به پرونده قتل شهید دکتر سامی به ریاست حجت الاسلام والمسلمین محتشمی وزیر کشور و مسئولان قضائی، سیاسی و انتظامی دیروز (چهارشنبه [۹ آذر ۱۳۶۷]) تشکیل شد. به گزارش خبرگزاری جمهوری اسلامی در این جلسه که به مدت دو ساعت به طول انجامید، نحوه پیگیری سریع این مسئله مورد بحث و بررسی قرار گرفت و در این ارتباط تصمیماتی اتخاذ شد.» (۲۵) نخستین اظهارنظر مقام قضائی، رئیس اداره آگاهی و وزیر کشور دو تا سه روز بعد از قتل دکتر سامی است و نخستین جلسه ستاد رسیدگی به پرونده قتل پنج روز بعد از قتل تشکیل شده است. جالب اینجاست که هیچ نشانی از ورود وزارت اطلاعات در پرونده و ستاد نیست. مسئولین کشور در این ترور تا آخر جنبه امنیتی ندیدند و نهایتا اداره های مختلف وزارت کشور و دادستانی تهران پیگیر پرونده بوده اند.
مطلب ششم. مجلس ترحیم
مجلس ترحیم دکتر سامی در تاریخ سه شنبه ۸ آذر ۱۳۶۷ در مسجد حجت بن الحسن خیابان سهروردی با شکوه تمام برگزار شد. علاوه بر خانواده، پزشکان، دانشگاهیان، مهندس مهدی بازرگان نخست وزیر ودیگر اعضای هیأت دولت موقت، جمعی از نمایندگان مجلس و دو نفر از هیات دولت (دکتر مرندی وزیر بهداری و دکتر منافی رئیس سازمان محیط زیست)، همفکران و همراهان سیاسی از نهضت آزادی، جاما، جنبش مسلمانان مبارز، جبهه ملی و ملی مذهبی ها، بیماران دکتر سامی و خانواده های آنان و دیگر اقشار مردم شرکت داشتند. سخنران مراسم حسن یوسفی اشکوری بود که از دکتر سامی به عنوانی یکی از نواندیشان اسلامی در سلسله سیدجمال، اقبال و شریعتی تجلیل کرد. وی به مضروب شدن سامی مدتی قبل از ترور اشاره کرد و با تشریح پیام تسلیت قائم مقام رهبری آقای منتظری ضمن تشکر از ایشان از مسئولان امر خواستار شناسایی و مجازات عاملان و مسببان این جنایت فجیع شد. بعد از پایان مراسم برخی شرکت کنندگان به راه پیمایی پرداخته با سردادن شعارهایی ترور دکتر سامی و استبداد را بشدت محکوم کردند. پلیس مانع ادامه راه پیمایی اعتراضی شد و برخی تظاهرکنندگان را دستگیر کرد. متن سخنرانی خطیب مجلس ترحیم در دست نیست. (۲۶) از گزارش مختصر روزنامه ها از مراسم و نقد حجتی کرمانی به مراسم نکات اصلی سخنرانی و حواشی ان قابل استخراج است.
الف. گزارش مراسم ترحیم: حجت الاسلام حسن یوسفی اشکوری نماینده پیشین مجلس طی سخنانی با اشاره به سابقه مبارزاتی و ویژگیهای اخلاقی شهید سامی از وی تجلیل کرد. وی دکتر سامی را به عنوان فرزند خلف حرکت نورانی نیم قرن اخیر ایران معرفی کرد و با تشریح نقش سیدجمال الدین اسدآبادی در ایجاد حرکت نوگرایی اسلامی و پیام وی اظهار داشت شخصیت شهید سامی را باید در مسیر حرکت نوگرایی اسلامی نیم قرن اخیر مورد توجه قرار داد. شهید سامی تا پایان عمرپرثمرش بر نفی استثمار و استعمار و برقراری عدالت اجتماعی تاکید داشت و به آرمانش وفادار ماند و اگر چنین نمی بود آنگونه به شهادت نمی رسید. او از مسئولین خواست تا با پیگیری معرفی عوامل این جنایت توطئه آمیز از تکرار و استمرار این توطئه در آینده جلوگیری کنند. در پایان این مراسم شرکت کنندگان ضمن یک راهپیمایی محدود با سردادان شعارهایی چون این توطئه محکوم است شهید سامی مظلوم است و تروریسم محکوم است خواستار پیگیری جدی مسئولین قضائی و اطلاعات کشور برای شناسائی و کیفر رسانیدن عوامل این جنایت شدند. (۲۷)
ب. محمد جواد حجتی کرمانی بلافاصله از سخنرانی یوسفی اشکوری در مراسم ترحیم دکتر سامی انتقاد کرد. انتقاد او حاوی سرخطهای سخنرانی اشکوری و انعکاس دو جریان آن روز در مواجهه با ترور سامی است. عنوان نقد حجتی کرمانی این است: «اگر من سخنگوی مجلس ختم بودم… در مجلس ختم دکتر سامی چه گذشت؟» حجتی کرمانی آن روز به طیف منصف جناح نزدیک به نظام تعلق داشت، در حالی که سخنران جلسه روحانی طیف موسوم به لیبرالها بود. به احتمال قوی امروز حجتی کرمانی مواضع دیروزش را نمی پسندد. اما چاره ای جز مرور نقد او نیست.
«… در چنین مواردی سخنگوی عاقل آن است که با تکیه بر عواطف مشترک و مثبت و همسو دست روی موارد مشترک بگذارد و سخن نه در مایه های نزاع و اختلاف که در زمینهی موارد اشتراک و اتحاد بگوید. اما در جلسه دیروز گوینده جوان فکر و احساساتی ما چنین نکرد… محور سخنگو نوگرایی اسلامی بود که از سید جمال شروع شد و به زمان ما رسید و دکتر سامی یک الگو از اسلام نوگرا معرفی شد. محور کلی سخن خوب بود و آنچه در این زمینه گفته شد چندان نامناسب نمی نمود.
اما اینکه گوینده ای بخواهد عصر جدید اسلام را ولو به نحو اجمال بررسی کند و از انقلاب اسلامی ایران هم اسمی گذرا ببرد، ولی بخاطر گرایشهای گروهی حتی نامی از رهبر انقلاب اسلامی نبرد و نگوید که سرانجام تلاشهایی که سید جمال و عبده و نائینی و اقبال و جز اینها در جهان اسلام کردند به دست چه کسی و با همت و پایمردی و صلابت و قاطعیت و تصمیم چه مردی به صورت جمهوری اسلامی ایران درآمد، راستی کمال بی انصافی است…
و راستی جای کمال شگفتی است که در خلال سخن به مناسبت نقل تاریخ نامی از مرحوم دکتر مصدق که در هر صورت یک شخصیت سیاسی است و نه یک متفکر نوگرای اسلامی به میان آید (ودر آنجا هم باز به همان دلایل گروهی، یاد مرحوم آیت الله کاشانی و شهید نواب صفوی فراموش شود) اما از رهبر و بنیانگذار جمهوری اسلامی سخن گفته نشود. چه می شود کرد؟ جوانی است و افراط و تفریط…. که از هر سو باشد زیانبخش است و زیان افراط و تفریط هر یک به نوبه خود افراط و تفریط طرف دیگر است.
شاهد سخنم گفته های آقای هادی غفاری است که پس از جلسه به هنگام سوار شدن یکدیگر را دیدیم. هادی [غفاری] که به سختی جوش آورده بود می گفت: «اینها با دین و روحانیت مخالفند. خوب بی انصاف! امام اینقدر حق نداشت که اسمی از او ببری؟ … » خوب من چه کنم؟ بگویم یوسفی [اشکوری] خوب کرده یا هادی غفاری؟ به نظرمن آن کج سلیقگی این عکس العملها را به دنبال دارد. برادر من! چه می شد اگر از دولتمردانی که در مرگ دکتر سامی ابراز همدردی کردند و از وزرا و نمایندگانی که دعوت کنندگان ان جلسه بودند یک تشکر لفظی بکنی و موقعیت را برای الفت دلها غنیمت شماری؟
قرار بود در این جلسه من سخن بگویم. برادران از وزرا و وکلا و خانواده مرحوم سامی از حقیر دعوت کرده بودند و حقیر هم با کمی تاخیر پاسخ مثبت گفته بودم، اما فعل و انفعالات گروهی جریان را به صورت دیگری درآورد… من اگر در این جلسه سخن گفته بودم و یا اگر فعل و انفعالات نامبرده مانع ان نشود که دعوت از من برای سخن گفتن صبح روز جمعه ۱۱ آذر ۱۳۶۷ حسینیه ارشاد دچار آفت شود، در آنجا سخن بگویم، می گفتم و یا خواهم گفت که …» (۲۸)
اجمالا بر اساس نقد حجتی کرمانی می توان گفت:
اولا سخنران جلسه از آقای خمینی اسم نبرده است. از «انقلاب اسلامی» در تحلیل سیر نوگرایی اسلامی گذرا گذشته است. در عین اینکه از دکتر محمد مصدق در ضمن سیر تاریخی خود با اکرام یاد کرده است.
ثانیا از معدود چهره های حکومتی حاضر در جلسه از قبیل دکتر مرندی، دکتر منافی، دکتر شیبانی، تعدادی از نمایندگان مجلس، و هادی غفاری با اسم یا عنوان بابت حضورشان در ترحیم تشکر نکرده است.
ثالثا محتوای سخنان او آشتی جویانه با نظام نبوده است و نکوشیده از فرصت موجود برای التیام بین نظام و منتقدان استفاده کند.
متاسفانه از تظاهرات مردمی بعد از مراسم اطلاعات اندکی در دست است. از گفتگو با برخی شرکت کنندگان در ترحیم بدست می آید که اولا مردم از این ترور بسیار عصبانی بودند. ثانیا در مجموع حاکمیت را در ترور مقصر و در پیگیری شناسایی قاتل و مسببان ترور مسامحه گر می دانستند. ثالثا شعارها علیه دیکتاتوری و درباره عدم امنیت منتقدان بوده است. رابعا مردم در مواجهه با افرادی از قبیل صادق خلخالی و هادی غفاری از آنان ابراز انزجار کرده اند. (۲۹)
مطلب هفتم. لغو مجلس بزرگداشت حسینیه ارشاد
در این مطلب سه بحث نقل و تحلیل می شود.
الف. با اطلاعیه ای به شرح زیر به نام خانوده شهید سامی مراسم هفتم آن مرحوم در حسینیه ارشاد لغو شد: «با تشکر و سپاس فراوان از ملت بزرگ ایران و مقامات معظم کشوری بالاخص قائم مقام رهبری، اعضای هیأت دولت، نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی و کلیه همفکران، همرزمان و جامعه محترم پزشکی کشور که با حضور گسترده خود در مراسم بزرگداشت شهید دکتر کاظم سامی تسلی خاطر خانواده سامی، دوستان و همفکران آن شهید را فراهم آورده اند و راه انسانی و آرمانهای انسان دوستانه او را گرامی داشته اند یادآور می شود بدلیل تالمات شدید خانواده که برگزاری هر مراسم دیگری را در شرایط کنونی مشکل می سازد بدینوسیله با پوزش فراوان انجام مراسم روزجمعه مورخ ۱۱ آذر ۱۳۶۷ (فردا) در حسینیه ارشاد منتفی اعلام می گردد. خاندان شهید سامی» (۳۰)
البته حقیقت ماجرا چیز دیگری است. با توجه به تجربه جلسه چهارشنبه ۸ آذر در مسجد حجت بن الحسن و خصوصا تظاهرات بعد از آن نظام به این نتیجه رسید که هیچ مراسم عمومی دیگری نباید برای دکتر سامی برگزار شود. با عنایت به این که بازماندگان دکتر سامی مطلقا غیرسیاسی بودند صدور چنین اطلاعیه ای با متقاعد کردن آنان مبنی بر احتمال خونریزی و مانند آن کار دشواری نبود. دوستان دکتر سامی جملگی متفقند که مراسم حسینیه ارشاد توسط نظام لغو شد. (۳۱) اظهارات وزیر کشور در مصاحبه ۱۶ آذر ۶۷ وی در این زمینه مؤید همین نکته است:
«عده ای از افراد مغرض و احیانا ضدانقلاب در حاشیه این مجلس خودنمایی کردند. آنها پس از پایان مراسم دست به حرکتهای غیرانسانی زدند و شعارهای ضدانقلاب دادند که توسط نیروهای امنیتی شناسایی شدند و تظاهرات آنان بوسیله نیروهای انتظامی و امنیتی کنترل و آنان دستگیر شدند. وابستگی دستگیرشدگان به گروهکها در بازجویی مسلم و مشخص شده است. آنان ازاین حادثه در جهت اهداف و امیال مزدورانه خود نسبت به بیگانگان بهره برداری می کردند. مجلس بزرگداشت مرحوم سامی که قرار بود روز ۱۱ آذر در حسینیه ارشاد برگزار شود بخاطر همین حرکتها با مسائل جانبی دیگر با اطلاعیه ای که خانواده مرحوم سامی منتشر کردند لغو شد.» (۳۲) لغو این مراسم مهم به بدبینی افکار عمومی مبنی بر دخیل بودن نظام در ترور دکتر سامی دامن زد.
ب. «خبرگزاری جمهوری اسلامی: مراسم هفتمین روز شهادت خدمتگزار صدیق ملت دکتر کاظم سامی عصر پریروز پنجشنبه [۱۰ آذر ۱۳۶۷] بر مزار آن شهید واقع در ابن بابویه برگزار شد. در این مراسم که گروه کثیری از ملت انقلابی ایران به همراه جمعی از همفکران آن بزرگوار حضور داشتند خاطره مبارزات و خدمات شهید دکتر سامی گرامی داشته شد.» (۳۳) مراد از ملت انقلابی ماموران لباس شخصی و انصار حزب الله بود که حضور سنگینی در ابن بابویه داشتند و در کنار نیروهای انتظامی و امنیتی مانع برگزاری تظاهرات مردم معترض شدند.
ج. برای اشنایی با تلقی آن روز درباره پرونده دکتر سامی ذکر این سطور از مجله متعلق به اعظم طالقانی که همزمان با هفتم دکتر سامی منتشر شده مفید است: «نحوه بشهادت رساندن دکتر سامی به گونه ای است که قاتل را یک فرد حرفه ای و مزدور می نمایاند و جای تردید نیست که دشمنان از اندیشه هایش نگران بودند و تمام همت خود را برای از بین بردن آن بکار گرفتند.» (۳۴)
نتیجه مبحث اول
یک. ماحصل اظهار نظر مقامات قضایی و انتظامی و وزیر کشور در هفته نخست: أولا قتل جنبه سیاسی داشته، ثانیا از جانب گروههای ضدانقلاب صورت گرفته، ثالثا بر أساس طرح چهره نگاری ضارب شناسایی شده اما هنوز دستگیر نشده است. وزارت کشور ستادی به ریاست وزیر کشور برای رسیدگی به این ترور تشکیل داده که نخستین جلسه آن چهارشنبه ۹ آذر ۱۳۶۷ یک هفته بعد از ترور ۲ آذر برگزار شده است.
دو. کلیه اخبار مربوط به ترور دکتر سامی و رسیدگی به آن از آغاز به شکل متمرکز توسط خبرگزاری جمهوری اسلامی در اختیار مطبوعات قرار گرفته است.
سه. رئیس مجلس به عنوان نخستین اظهار نظر رسمی نظام در جلسه علنی مجلس از نیروهای اانتظامی امنیتی کشور می خواهد که به طور جدی پیگیری کنند تا «سرنخ شیطنتی که در این جریان به چشم می خورد» را کشف کنند. مراد وی از شیطنت «متهم شدن نظام به قتل دکتر سامی» از سوی رسانه های خارجی است. رئیس مجلس اطلاعیه بیش از پنجاه نفر از نمایندگان مجلس در جلسه ۹ آذر ۱۳۶۷ خطاب با هیأت رئیسه مجلس در محکومیت ترور و تقاضای رسیدگی مسئولان بر خلاف نوشته روزنامه ها در جلسه علنی مجلس نخواند، و به عنوان تسلیت برخی نمایندگان به خانواده مرحوم سامی از آن عبور کرد.
چهارم. پیام تسلیت مورخ ۵ آذر ۶۷ آقای منتظری قائم مقام رهبری خطاب به پدر دکتر سامی با دو روز تاخیر در روز دوشنبه ۷ آذر در مطبوعات منتشر می شود. بر اساس اطلاعات آقای منتظری ترور دکتر سامی اولا امری سیاسی است نه شخصی، ثانیا در ترور باید علاوه بر پیدا کردن مباشر قتل به دنبال مسببین اصلی آن بود. ثالثا ترور سامی با خط تخریب شخصیتهای متعهد مرتبط است. در افکار عمومی آن روز از این پیام اینگونه استشمام می شد که حذف فیزیکی دکتر سامی آمرین و مسببین قدرتمندی دارد.
پنج. در اطلاعیه های همکاران دکتر سامی در دولت موقت و بیش از ۲۸۰ نفر از فعالان سیاسی ملی مذهبی، همگی انگشت اتهام به سوی «دشمنان آزادی» و «دشنه بیداد» دراز کرده اند. بیش از ۲۰۰ روانپزشک کشور دراطلاعیه ای با تجلیلی بیادماندنی از پیش کسوت خود دکتر سامی از منزلت علمی و حرفه ای او دفاع کردند.
شش. در مراسم ترحیم دکتر سامی با سخنرانی حسن یوسفی اشکوری که دو نفر از اعضای هیأت دولت و نمایندگان مجلس نیز در آن حضور داشتند سخنران نامی از اقای خمینی نبرد، در حالی که از تسلیت قائم مقام رهبری تشکر کرد و به سابقه مضروب شدن شدید دکتر سامی توسط لباس شخصیها و عدم رسیدگی به آن اشاره کرد.
هفت. در تظاهرات خودجوش بعد از مراسم ترحیم و سردادن شعارهایی علیه استبداد، مسببان ترور و محکومیت آن عده ای دستگیر شدند.
هشت. مراسم هفتم دکتر سامی در حسینیه ارشاد به دستور نظام و به ظاهر به دلیل تالمات روحی بازماندگان از سوی خاندان شهید سامی لغو شد.
نُه. از مجموعه شواهد منتشر شده در هفته نخست بدست می آید که افکار عمومی ترور را سیاسی و دارای مسبب و به دلیل آراء دگراندیشانه دکتر سامی دانسته و زنگهای خطر را برای جلوگیری از تکرار آن به صدا درآورده اند.
مبحث دوم. رخدادهای هفته دوم ۱۲-۱۸ آذر ۱۳۶۷
این مبحث دربردارنده کلیه اطلاعات مرتبط با قتل دکتر سامی منتشره در مطبوعات کشور از تاریخ ۱۲ تا ۱۸ آذر ۱۳۶۷ منتشر شده است و شامل سه مطلب می باشد.
مطلب اول. اظهارنظر رسمی
در این مطلب دو اظهارنظر وزیر کشور درباره ترور دکتر سامی، یک اظهار نظر دادستان عمومی تهران در همین زمینه و نیز خبری از خاطرات رئیس مجلس نقل و تحلیل می شود.
الف. اکبر هاشمی رفسنجانی در خاطرات مورخ جمعه ۱۱ آذر ۶۷: «آقای سید علی اکبر محتشمی وزیر کشور تلفنی اطلاع داد که قاتل دکتر کاظم سامی را دستگیر کرده اند و مجدداً اطلاع داد که شناخته شده ولی فراری است و دستگیر نشده است» (۳۵)
ب. اظهارات علی اکبر محتشمی وزیر کشور در مصاحبه مطبوعاتی و رادیو تلویزیونی عصر سه شنبه ۱۵ آذر ۱۳۶۷ در تشریح آخرین تحقیقات درباره شناسایی قاتل دکتر سامی: از آنجا که راجع به مسئله قتل دکتر سامی در رسانه های ضدانقلاب و گروهکهای چپ و راست مطالب نادرست و فریبکارانه ای مطرح کرده اند، لذا تصمیم گرفتیم که برای روشن شدن اذهان عمومی مردم نحوه وقوع این حادثه تاسف بار و أسف آور که توسط یک فرد جانی صورت گرفته قرار بگیرند. این حادثه برای وزارت کشور و شخص بنده به عنوان مسئول امنیت کشور دردآور بود.
یازده روز قبل از حادثه (۲/۹/۶۷) قاتل از منشی دکتر سامی با نام غلام درخواست وقت معاینه کرده اما در آن روز به مطب مراجعه نکرده بود و چهار روز بعد با نام «غلام همتی» برای روز ۲ آذر تقاضای وقت ملاقات در آخرین وقت معاینات کرده بود. حادثه در ساعت ۱۱ و ۳۰ دقیقه روز چهارشنبه ۲ آذر ماه جاری در مطب دکتر سامی واقع در کوچه خسروخاور خیابان ولی عصر که در طبقه فوقانی آن منزل وی قرار داشت اتفاق افتاده است. مرحوم دکتر سامی روزهای شنبه، دوشنبه و چهارشنبه از ساعت ۸ تا ۱۱ و ۳۰ دقیقه برای بیمارانی که برای نخستین بار مراجعه می کردند و در مطب پرونده ای نداشتند نوبت تعیین می کرده است. طبق این اطلاعات شخصی که خود را غلام همتی می نامیده، سابقه مراجعه به دکتر سامی نداشته و بر این اساس قاتل صبح روز چهارشنبه برای اولین بار به مطب دکتر سامی مراجعه می کند.
به گفته خانم منشیِ مرحوم دکتر سامی قاتل هنگام ورود یک کیسه سیاه پلاستیک تیره رنگ به همراه داشت که احتمالا آلت قتاله را در آن قرار داده بود. طبق اظهارات منشی شهید سامی قبل از مراجعه قاتل به دکتر، پدری دختر خود را برای مداوا به مطب آورده و پیش از قاتل، آن دختر آخرین بیماری بود که مرحوم دکتر سامی او را معاینه کرد. از اظهارات این پدر و دختر و نیز منشی و همسر مرحوم دکتر سامی این طور برمی آید که قاتل دارای هیکلی قوی بوده است. این موضوع همچنین از ضرباتی که بر شهید سامی وارد کرده، بسیار مشهود است.
منشی بعد از هدایت آخرین مریض (قاتل) به اتاق معاینه مطب را ترک می کند. از شواهد چنین برمی آید که نخستین ضربه قاتل هنگامی به سر دکتر سامی وارد آمده که وی روی دسته کاغذهای نسخه خم شده بود و احتمالا مشغول نوشتن نام و مشخصات و نوع بیماری قاتل بوده است. قاتل از این فرصت استفاده کرده ابتدا از جلو ضربه ای به دکتر وارد می کند و سپس پشت صندلی رفته از پشت گردن او را محکم گرفته و چهار ضربه به سر او وارد می کند که به هر دو نیمه جمجمه و مغز اصابت کرده و جراحات شدیدی وارد می سازد. مرحوم دکتر سامی برای دفاع از خود دستش را بالای سر می برد و به این ترتیب دست وی هم زخمی می شود و پیش از آنکه از پای درآید دوبار فریاده کشیده است.
وقتی قاتل با دست و لباس خونین از اتاق معاینه بیرون می آمده، با همسر دکتر سامی که با شنیدن صدای وی خود را به مطب رسانده بود مواجه می شود. قاتل همسر دکتر سامی را به مدت ۴۵ دقیقه تا یک ساعت در انباری کنار دستشویی زندانی می کند و به شستن دست و لباس خود مشغول می شود. پس از آنکه قاتل محل حادثه را ترک می کند خانم دکتر سامی با شکستن شیشه از انباری خارج شده و پیکر خونین همسر خود را روی زمین مشاهده می کند. تنها گفته قاتل به همسر مرحوم دکتر سامی این بود: «من انتقام خلق کرد را از او گرفتم.» دکتر سامی فورا به بیمارستان انتقال یافت و پس از ۵۷ ساعت بیهوشی ساعت ۲۱ روز جمعه ۴ آذر درگذشت.
پس از این حادثه بخاطر تبلیغاتی که پیرامون آن از سوی عوامل گروهکها، ضدانقلابیون و بیگانگان صورت گرفت، و پس از تایید آیت الله العظمی منتظری در زمینه یافتن عوامل این جنایت، در دفاع از مظلومیت وی ستادی به ریاست وزیر کشور و با شرکت مسئولان اطلاعاتی، امنیتی و قضائی کشور آغاز به کار کرد.
در مجلس بزرگداشت دکتر سامی که از طرف خانواده وی در مسجد امام حسن عسکری (ع) در روز ۸ آذر برگزار شد و گروهی از مسئولان کشور در آن حضور داشتند، عده ای از افراد مغرض و احیانا ضدانقلاب در حاشیه این مجلس خودنمایی کردند. آنها پس از پایان مراسم دست به حرکتهای غیرانسانی زدند و شعارهای ضدانقلاب دادند که توسط نیروهای امنیتی شناسایی شدند و تظاهرات آنان بوسیله نیروهای انتظامی و امنیتی کنترل و آنان دستگیر شدند. وابستگی دستگیرشدگان به گروهکها در بازجویی مسلم و مشخص شده است. آنان ازاین حادثه در جهت اهداف و امیال مزدورانه خود نسبت به بیگانگان بهره برداری می کردند.
مجلس بزرگداشت مرحوم سامی که قرار بود روز ۱۱ آذر در حسینیه ارشاد برگزار شود بخاطر همین حرکتها با مسائل جانبی دیگربا اطلاعیه ای که خانواده مرحوم سامی منتشر کردند لغو شد. در کنار این حوادث شاهد تبلیغات گسترده ضد انقلاب در خارج از کشور بودیم. گروهکها و از جمله منافقین که خود را یک گروه چپ می دانند هم نوا با گروهکهای دست راستی و وابسته به آمریکا چون درفش کاویانی و دیگر سلطنت طلبان و نیز رادیوهای اسرائیل و آمریکا یک صدا سعی کردند وانمود کنند که عامل این قتل نیروهای حزب اللهی و انقلابی و احیانا افرادی مرتبط با نظام جمهوری اسلامی ایران هستند، حال آنکه آنان به خوبی می دانستند که این قتل به دست عناصر مخالف و ضد انقلاب و ضد نظام صورت گرفته است.
چرا که آنها خوب می دانستند که جمهوری اسلامی ایران بشدت نسبت به برقراری امنیت آحاد ملت مصرّ است و در این زمینه تلاش و کوشش وافری به خرج می دهد و مخالف هر حرکت ضد امنیتی است. وظیفه داریم امنیت را برای آحاد ملت تأمین و برقرار کنیم و دکتر سامی نیز باسابقه طولانی که در قبل و بعد از انقلاب داشته فردی ارزشمند بوده و حفظ جان وی برای ما لازم بود. حوادثی این چنین صد درصد قابل کنترل نیست و یک قتل در مکانی دربسته بدون حضور نیروهای امنیتی و انتظامی را نمی توان کنترل کرد.
نام و نشان قاتل مشخص نبود، انگیزه قتل نامعلوم بود و از قاتل با توجه به امحای آثار قتل هیچ نشانه ای وجود نداشت و کار شناسایی قاتل مشکل بود. بااین همه ۴۸ ساعت پس از تشکیل نخستین جلسه ستاد، نیروهای اطلاعات شهربانی موفق شدند با پیگیری همه جانبه قاتل را کاملا شناسایی کنند. این شناسایی با پیگیری فراوان و با بهره گیری از شگردهای دقیق و پیچیده اطلاعاتی ممکن شد. امیدوارم در روزهای آینده با ادامه تعقیب و مراقبت قاتل دستگیر شود. بخاطر تسریع در دستگیری قاتل نمی توان نام و مشخصات وی را اعلام کرد. اعلام نام او به کار دستگیری قاتلی که احتمالا یکی دو روز آینده عملی می شود و شاید تا به حال هم دستگیر شده باشد لطمه می زند. برای ممانعت از فرار قاتل از کشور برنامه ریزی شده است.
احتمال سیاسی بودن انگیزه این قتل وجود دارد، چون مرحوم سامی چهره سیاسی شناخته شده ای بود. بنابراین وقتی چنین شخصی مضروب و مقتول می شود امکان وجود انگیزه های سیاسی وجود دارد. قاتل پس از یک زمینه چینی مناسب مرتکب قتل شد و پس از ارتکاب به قتل نیز سعی در امحای آثار جرح کرد و بنابراین احتمال قتل از روی جنون و بیماری منتفی است.
در مورد اینکه سخنران مجلس بزرگداشت مرحوم سامی اعلام کرده بود مدتی پیش از این حادثه نیز آن مرحوم مورد حمله شخصی قرار گرفته بود، گفت: «چنین حادثه ای گزارش نشده است.» در سخنرانی ها افراد مغرض ممکن است خیلی چیزها مطرح کنند. اینان دل خوشی ندارند یا منافع وابستگی آنان در خطر است. برخورد با دکتر سامی حداقل در یک سال اخیر نبوده است.
هنوز کاملا مشخص نیست که قاتل مرحوم دکتر سامی سلاح گرم همراه داشته است یا خیر، زیرا کسی نمی تواند این مطلب را ادعا کند. ظاهرا در اظهارات همسر مرحوم دکتر این بوده که قاتل کلت و نارنجک همراه داشته است، ولی آلت قتاله چاقو بوده است. به هر حال اگر قاتل کلت همراه داشت راحت تر می توانست قصد خود را عملی سازد. احتمال وجود سلاح گرم هم به دلیل آنکه قاتل شاید می خواست در درگیری های احتمالی از آن استفاده کند وجود دارد.
گزارشهای ستاد هماهنگی به عرض آیت الله العظمی منتظری می رسد و ایشان در جریان پیشرفت کارها هستند. افراد دستگیرشده مربوط به روز بزرگداشت مرحوم دکتر سامی در مسجد امام حسن عسکری (ع) از نفوذی های گروهکی بودند که در هر جمعی ممکن است وارد شوند و قصد سوء استفاده داشته باشند بنابراین آنان احتمالا با حادثه ارتباط ندارند و دستگیرشدگان به پرونده دکتر سامی مربوط نمی شوند. (۳۶)
ج. محتشمی وزیر کشور در مصاحبه مطبوعاتی و رادیو تلویزیونی: راجع به اینکه قاتل از چه دسته و گروهی است بعد از دستگیری کل مسائل مشخص می شود که این حرکت فردی یا جمعی و گروهی بوده است. البته برای ما تا حدود زیادی مسائل و انگیزه ها روشن است اما به لحاظ بعضی مسائل امنیتی و اطلاعاتی باید فعلا مخفی بماند تا بتوان قاتل را دستگیر کرد. وی در رابطه با مسأله امنیت در کشور در زمینه جلوگیری از اینگونه ترورها گفت برای وزارت کشور امنیت در زمینه جلوگیری از این گونه ترورها گفت برای وزارت کشور امنیت کل آحاد مردم در یک اولویت خاص قرار دارد. (۳۷)
د. [سید ضیاء الدین] میرعمادی دادستان عمومی تهران در گفتگو با خبرگزاری جمهوری اسلامی: بر اساس تحقیقات و بررسی های انجام شده تقریبا مسلم است که قاتل مرحوم دکتر سامی بیمار روانی نبوده و اختلافات شخصی و خانوادگی با وی نداشته است. با تلاش ماموران شهربانی و مسئولین قضائی اکنون اطلاعات کاملی شامل نام و وضعیت خانوادگی قاتل و وضعیت شغلی و محل کار وی بدست آمده، امیدواریم که وی بزودی بازداشت بشود (۳۸)
بررسی:
یک. به گفته محتشمی وزیر کشور «۴۸ ساعت پس از تشکیل نخستین جلسه ستاد رسیدگی به ترور دکتر سامی، نیروهای اطلاعات شهربانی موفق شدند با پیگیری همه جانبه قاتل را کاملا شناسایی کنند.» نخستین جلسه ستاد چهارشنبه ۹ آذر ۱۳۶۷ برگزار شده، پس در تاریخ جمعه ۱۱ آذر ۶۷ قاتل دکتر سامی کاملا شناسایی شده بود. این تاریخ با خبر مندرج در خاطرات هاشمی رفسنجانی دقیقا سازگار است.
دو. جزئیاتی که وزیر کشور در مصاحبه مطبوعاتی و رادیو تلویزیونی عصر سه شنبه ۱۵ آذر ۱۳۶۷ درباره جزئیات قتل دکتر سامی ذکر کرده علی الاغلب مطابق با واقع است.
سه. وزیر کشور همچنان بر این نکته پامی فشارد که «این قتل به دست عناصر مخالف و ضد انقلاب و ضد نظام صورت گرفته است.» اما در مصاحبه ۱۷ آذر ۶۷ اظهار می کند «اینکه این حرکت فردی یا جمعی و گروهی بوده، و یا قاتل از چه دسته و گروهی بوده بعد از دستگیری قاتل مشخص می شود»! این دو ادعا با هم نمی سازد. ادعای اول ایشان بیشتر جنبه تبلیغاتی دارد.
چهار. به نظر وزیر کشور احتمال سیاسی بودن قتل و اینکه قاتل انگیزههای سیاسی داشته باشد به دلیل اینکه مقتول چهره سیاسی شناخته شده ای بوده است وجود دارد.
پنج. با توجه به اینکه قاتل پس از یک زمینه چینی مناسب مرتکب قتل شد و پس از ارتکاب به قتل نیز سعی در امحای آثار جرح کرد ه، احتمال اینکه قتل از روی جنون و بیماری بوده باشد منتفی است. این نکته در اظهارات وزیر کشور و دادستان تهران آمده است.
شش. با اینکه منشی و همسر دکتر سامی – تنها کسی که قاتل را با آلت قتاله و دست و لباس خونین مشاهده کرده – در نخستین اظهارات خود اعلام کرد که قاتل علاوه بر کادر، مسلح به نارنجک دستی و کلت کمری بود، این ادعای وزیر کشور که «هنوز کاملا مشخص نیست که قاتل مرحوم دکتر سامی سلاح گرم همراه داشته است یا خیر» موجه به نظر نمی رسد. واضح است که استفاده از سلاح سرد برای ارعاب بیشتر و زجرآورتر کردن قتل بوده است. اما نارنجک و کلت تنها در دست افراد خاصی است (مرتبطین با نیروهای مسلح)، در حالی که دسترسی به کارد و دشنه کار دشواری نیست. این نکته مهمی است.
هفت. اینکه وزیر کشور در مورد این بخش از سخنرانی خطیب مجلس ترحیم (مرحوم سامی مدتی پیش از این حادثه نیز آن مرحوم مورد حمله شخصی قرار گرفته بود) اظهار داشته «برخورد با دکتر سامی حداقل در یک سال اخیر نبوده است» صحیح است، اما اینکه گفته «چنین حادثه ای گزارش نشده است» خلاف واقع است. دکتر سامی در بازگشت از مراسم مذهبی ۲۸ صفر در تاریخ ۱ آذر ۱۳۶۳ در زمان سوار شدن به ماشین خود توسط «افراد مسلح ناشناس» شدیداً مضروب و مجروح شد و با صورت خونآلوده و چشمان زخمی برای مداوا به بیمارستان رفت و سپس به پلیس شکایت کرد، شکایتی که هرگز رسیدگی نشد. (۳۹) البته این ضرب و شتم در زمان وزارت علی اکبر ناطق نوری صوت گرفته نه زمان وزارت محتشمی. یوسفی اشکوری سخنران مجلس ترحیم عین واقعیت را گفته است. این سخنان وزیر کشور درباره سخنران جلسه (در سخنرانی ها افراد مغرض ممکن است خیلی چیزها مطرح کنند. اینان دل خوشی ندارند یا منافع وابستگی آنان در خطر است) خلاف قانون و خلاف اخلاق و خلاف واقع بوده است.
هشت. اظهارات وزیر کشور درباره تظاهرات مسالمت آمیز بعد از مراسم با اصل ۲۷ قانون اساسی ناسازگار است. «حرکتهای غیرانسانی» واژه ای تعریف نشده است. اینکه معترضین به صرف شعارهایی در محکومیت استبداد و ترور و تقاضای شناسایی عاملین و آمرین این قتل فجیع مغرض و ضدانقلاب خوانده شوند و به همین اتهام دستگیر شوند و دستگیرشدگان به گروههای سیاسی مخالف یا معارض جمهوری اسلامی نسبت داده شوند توجیه حقوقی ندارد.
نُه. بنا بر اظهارات وزیر کشور مشخص است که لغو مراسم حسینیه ارشاد «به خاطر همین حرکتها با مسائل جانبی دیگر» توسط وزارت کشور صورت گرفته و اعلامیه خانواده سامی ظاهر قضیه بیشتر نبوده است.
ده. میرعمادی دادستان عمومی تهران در گفتگو با خبرگزاری جمهوری اسلامی در تاریخ ۱۷ اذر ۱۳۶۷ تصریح کرده است که «قاتل مرحوم دکتر سامی بیمار روانی نبوده و اختلافات شخصی و خانوادگی با وی نداشته است.» ابراز اینکه قتل به دلیل اختلافات شخصی و خانوادگی بین قاتل و مقتول نبوده از سوی عالی ترین مقام قضائی درگیر پرونده حائز نهایت اهمیت است.
مطلب دوم. درگذشت نابهنگام سرهنگ دلشاد تهرانی
دو هفته بعد از ترور دکتر سامی، خبر درگذشت ناگهانی سرهنگ هوشنگ دلشاد تهرانی منتشر شد. ارتباط این واقعه با ترور دکتر سامی از مباحث بخش دوم این تحقیق است. در اینجا صرفا روایت رسمی از مرگ او نقل می شود.
الف. “سرهنگ دلشاد تهرانى، افشاء کننده کودتاى نوژه در گذشت. سرهنگ تهرانى از افسران دلسوز، متهعد و از جان گذشته ژاندارمرى بود. یکى از همکاران او در گفتگویى با خبرگزارى جمهورى اسلامى در مورد تعهد کارى و خصائل اخلاقى وى اظهار داشت: پایبندى و ارادت او به اسلام و انقلاب زبانزد همه بود و در اجراى وظایف کمترین اغماضى روا نمىداشت. وى تأکید کرد سرهنگ تهرانى در همین حال با اخلاق حسنه خود محیط کارى را آکنده از صفا و صمیمیت کرده بود. کشف و افشاى کودتاى نوژه از بارزترین فعالیتهاى مرحوم سرهنگ تهرانى طى دوران خدمتش بوده است. وى در جبهه هاى جنگ تحمیلى حضور فعال داشت و در چند نوبت نیز مجروح شد. سرهنگ دلشاد تهرانى عاشق دلسوخته حضرت امام [خمینی] و نمونه بارز یک نظامى انقلابى و وطن دوست بود. قبل از انقلاب در هوانیروز فعالیت داشت و سپس وارد ژاندارمرى شد و مدتى معاونت بیمارستانى ژاندارمرى را به عهده داشت. تواضع و ایمانش او را برحذر از توجه به مادیات کرده بود و تا پایان عمر ۵۱ سالهاش بصورت بى پیرایهاى با همسر و دو دخترش زندگى کرد. به منظور بزرگداشت مرحوم سرهنگ تهرانى فردا (جمعه [۱۸ آذر ۱۳۶۷])، ساعت۳۰/۱۴ مجلس ختمى در مسجد ابوسعید واقع در خیابان ابوسعید منعقد است.” (۴۰)
ب. در روزنامه کیهان عین خبر فوق آمده با یک مقدمه مهم اضافی به این شرح: «سرهنگ دلشاد تهرانی افشاکننده کودتای نوژه درگذشت. بر اساس گزارشهای رسیده علت فوت نابهنگام این افسر صدیق و شایسته تحت بررسی است. سرهنگ تهرانی از افسران دلسوز، متعهد و ازجان گذشته ژاندارمری بود.» (۴۱)
ج. این هم آگهی ترحیم وی: «با نهایت تاسف درگذشت ناگهانی سرهنگ هوشنگ دلشاد تهرانی را به اطلاع می رساند. مجلس ختم مردانه و زنانه آن مرحوم از ساعت ۵/۲ الی ۵/۴ روز جمعه ۱۸ آذر ۱۳۶۷ در مسجد دارالسلام خیابان ابوسعید منعقد می باشد.» (۴۲)
بررسی:
یک. خبر درگذشت ناگهانی سرهنگ هوشنگ دلشاد تهرانی در سن ۵۱ سالگی، دو هفته بعد از ترور دکتر سامی، توسط خبرگزارى جمهورى اسلامى در اختیار مطبوعات قرار گرفته است.
دو. تعریفهای متعددی که از وی به عمل آمده در مقایسه با مذمتهای فراوانی که از همین افسر در کتاب غائله ۱۴ اسفند ۱۳۵۹ آمده (۴۳) تامل برانگیز است.
سه. «علت فوت نابهنگام این افسر صدیق و شایسته تحت بررسی است.» نتیجه این بررسی تا امروز اعلام نشده است!
چهار. آیا این فوت نابهنگام ترور نبوده است؟ در این صورت علت آن چه بوده است؟ شواهدی در بخش دوم در این زمینه خواهد آمد.
مطلب سوم. اظهار نظر یاران
در این مطلب سه نمونه منتشره در مطبوعات مورخ ۱۲ تا ۱۸ آذر ۱۳۶۷ به قلم یاران و همفکران دکتر سامی نقل می شود.
الف. مصطفی زمانی نویسنده که از بیماران معالجه یافته دکتر سامی است ضمن برشمردن سجایای پزشک خود نوشته است: «افسوس که دشمن یک روز ترور شخصیت می کند، و روز دیگر ترور شخص، اما تاریخ همیشه پس از حدود پنجاه سال حوادث را خالی از حب و بغض ترسیم می کند. شهید دکتر سامی نسبت به ضایعات انقلاب (مجروح، معلول، ضعف اعصابی …) حساسیت فوق العاده ای داشت و حامی این مظلومان بود… شهادت مظلومانه دکتر سامی هشداری عمیق به دست اندرکاران گردش کار مملکت و مسئولین است که دشمن انواع نقشه های خائنانه را با دست افراد ساده لوح ناپختهی جامعه اجرا می کند.» (۴۴)
ب. مراسم بزرگداشت شهادت دکتر کاظم سامی در مسجد گلشاهی لاهیجان با سخنرانی حسن یوسفی اشکوری برگزار شد. به گفته یوسفی اشکوری «دکتر سامی شهید افکار و اندیشه ها و آرمانهای اسلامی خود شده است. همه می پرسند که دست این جنایت از آستین چه کسی بیرون آمده است؟» (۴۵)
ج. محمود ریاضی در مقاله ای با عنوان «شهید سامی: روشنفکری متعهد و عاشق خدمت به مردم» در ضمن زندگی نامه مختصری وی ابعاد شخصیتیاش را تبیین کرده چنین نوشته است: «کاظم سامی قربانی توطئه ای ناجوانمردانه و قساوت بار شد…. دشمنان آزادی اورا به خاطر توانائیهای همه جانبه اش، محبوبیت بی نظیرش، قدرت سازماندهیاش خطرناک شمردند. این بار وجودش را، اندیشه اش را در آینده زیان بخش دانستند، بدین جهت به مرکز اندیشه اش هجوم بردند و وجود نحیف و پرصلابتش را از میان بردند. سامی: انسانی که آزاد زیست و آزادگی آموخت و از تعصب به دور بود و هرگز در برابر دردهای دردمندان از دردهای خویش ننالید.» (۴۶)
هر سه مطلب با زبان بی زبانی ارباب قدرت را مسبب قتل سامی معرفی کرده ترور او را با افکار و آرائش مرتبط دانسته اند.
نتیجه مبحث دوم
یک. عامل مباشر قتل دکتر سامی یک هفته بعد از قتل او یعنی در تاریخ جمعه ۱۱ آذر ۱۳۶۷ شناسایی شده است.
دو. بر خلاف شهادت منشی و همسر دکتر سامی مبنی بر مسلح بودن قاتل به دشنه، نارنجک و کلت، به نظر وزیر کشور مشخص نیست که قاتل سلاح گرم هم داشته است یا نه. سلاح گرم قتل را به نیروهای نظامی امنیتی نظام متصل می کند.
سه. وزیر کشور و دادستان تهران احتمال اینکه قتل از روی جنون و بیماری بوده باشد را منتفی می دانند. وزیر کشور احتمال سیاسی بودن قتل را منتفی ندانسته است. به تصریح دادستان عمومی تهران قاتل اختلافات شخصی و خانوادگی با مقتول نداشته است.
چهار. دکتر سامی در آذر ۱۳۶۳ در بازگشت از مراسم مذهبی ۲۸ صفر توسط افراد مسلح ناشناسی شدیدا مضروب و مجروح شده است. دکتر سامی در همان زمان به پلیس شکایت کرده بود. یوسفی اشکوری سخنران مراسم ترحیم به این نکته اشاره کرده بود اما وزیر کشور بر خلاف واقع ادعا کرده «چنین حادثه ای گزارش نشده است! و افراد مغرض ممکن است خیلی چیزها مطرح کنند.»
پنج. به دنبال تظاهرات خودجوش مردمی بعد از مراسم ترحیم عده ای دستگیر شدند. به همین دلیل مراسم هفتم که اعلام شده بود در حسینیه ارشاد برگزار می شود توسط وزرات کشور و ظاهرا به درخواست خاندان سامی لغو می شود.
شش. خبر درگذشت ناگهانی سرهنگ هوشنگ دلشاد تهرانی در سن ۵۱ سالگی، دو هفته بعد از ترور دکتر سامی، توسط خبرگزارى جمهورى اسلامى در اختیار مطبوعات قرار گرفته است. «علت فوت نابهنگام این افسر صدیق و شایسته تحت بررسی است.» نتیجه این بررسی تا امروز اعلام نشده است!
هفت. مطالب منتشره در هفته دوم از سوی همفکران دکتر سامی با زبان بی زبانی ارباب قدرت را مسبب قتل سامی معرفی کرده ترور او را با افکار و آرائش مرتبط دانسته اند.
یادداشتها:
۱. اینکه بعد از ۲۸ سال هنوز «ترس جدی» از این وجود داشته باشد که همان بلایی که بر سر دکتر سامی آمد بر سر منسوبان یا همفکران وی بیاید، یا شهروندان آزادی بعد از بیان نداشته باشند، امر پیش پا افتاده ای نیست. امنیت و از آن مهمتر «احساس امنیت» به عوامل متعددی بستگی دارد، که متأسفانه بسیاری از آنها هنوز فراهم نیست. همین نکته برای ضرورت چنین تحقیقی کافی است.
۲. در این زمینه از ۱۳۹۲ تا کنون درباره سیزده منتقد شاخص تحقیق کرده ام. سه کتاب الکترونیکی در مجموعهی مواجههی جمهوری اسلامی با علمای منتقد منتشر شده، بحث در مورد ده منتقد دیگر فعلا در قالب مقاله منتشر شده است. تحقیقات دیگری نیز در راه است.
– اسنادی از شکسته شدن ناموس انقلاب: نگاهی به سالهای پایانی زندگی آیت الله سیدکاظم شریعتمداری، پائیز ۱۳۹۱، همراه با نقدها: دی ۱۳۹۲؛ ویرایش دوم: اردیبهشت ۱۳۹۴، ۴۴۷ صفحه؛ دفتر اول.
– فراز و فرود آذری قمی: سیری در تحول مبانی فکری آیت الله احمد آذری قمی، بهار ۱۳۹۲، ویرایش دوم بهمن ۱۳۹۲، ۴۸۶ صفحه، دفتر دوم.
– انقلاب و نظام در بوتهی نقد اخلاقی: آیتالله سیدمحمد روحانی، مباهته و مرجعیت؛ ویرایش اول: اردیبهشت ۱۳۹۳؛ ویرایش دوم: آذر ۱۳۹۴؛ ۲۳۳ صفحه، دفتر سوم.
– انحراف انقلاب: إعلامیه ۱۲ شهریور ۱۳۵۹ سید ابوالفضل موسوی مجتهد زنجانی؛ مقدمه، تصحیح و تحقیق؛ کتاب الکترونیکی، مرداد ۱۳۹۵، ۱۵۷ صفحه
– اعتراضهای تاریخی شیخ الفقهاء بهاء الدین محلاتی در سال ۱۳۵۹، شش قسمت: سندی دیگر از عدم مشروعیت جمهوری اسلامی: بیانیه تاریخی ۲۰ بهمن ۱۳۵۹ (۳۱ مرداد ۱۳۹۵)؛ مطالعه موردی اعدامهای ۱۲ تیر ۱۳۵۹ شیراز: اعدام انسان در دادگاههای انقلاب، آسان تر از بُریدن سر گوسفند! (۱۰ مهر ۱۳۹۵)؛ عدهای بنام اسلام هرچه میخواهند میکنند (۱۶ مهر ۱۳۹۵)؛ اخلاق عملی در آزمون قدرت (۱۵ آبان ۱۳۹۵)؛ اعدام انسانها راحت تر از خوردن یک استکان آب! (۱۵ آذر ۱۳۹۵)؛ پایان کار عبرت آموز قاضی مستقل (۲۳ آذر ۱۳۹۵)
– مرگ مشکوک نور چشم در اوین، سی و پنجمین سالگرد خاموشی حسن لاهوتی اشکوری، ۶ آبان ۱۳۹۵.
– در زندان ولایت فقیه؛ به قلم سید رضا صدر؛ مقدمه، تصحیح و تحقیق؛ ۱۲ آبان ۱۳۹۵.
– جمهوری اسلامی از منظر برادر بزرگتر بنیانگذار، یادبود بیستمین سال خاموشی سید مرتضی پسندیده، ۲۳ آبان ۱۳۹۵.
– در این انقلاب یک شهید واقعی بود، که مظلومانه هم شهید شد، و آن اسلام بود، بزرگداشت سی و پنجمین سالگرد درگذشت سید محمد حسین طباطبایی صاحب المیزان، چهار قسمت، شهریور تا آبان ۱۳۹۵.
– که اهریمنان بر کشیدند تیغ، قتل فجیع فروهرها توسط مأموران امنیتی نظام، ۳۰ آبان ۱۳۹۵.
– شیخ صنعان و «قدرت خانم» جمهوری اسلامی، بازخوانی قتل علی اکبر سعیدی سیرجانی به اتهام ارتداد، ۷ آذر ۱۳۹۵.
– نامهای که قابل طرح در مجلس نبود، مروری گذرا بر سه دهه پایانی زندگی علی گلزاده غفوری، ۱۰ دی ۱۳۹۵.
– سید رضا زنجانی و تکفیر خمینی؟! سی و سومین سالگرد خاموشی آن که بر جنازه مصدق نماز گزارد، ۱۶ دی ۱۳۹۵.
۳. اطلاعات، پنجشنبه ۳ آذر ۱۳۶۷، ص۱۹.
۴. اطلاعات، شنبه ۵ آذر ۱۳۶۷، ص۲.
۵. کیهان ۵ آذر ۱۳۶۷، ص۲. «خلعت شهادت شایسته خداوند به سامی انسان دوست» عنوان یادداشتی درباره سوابق دکتر سامی در روزنامه اطلاعات همان روز است. (اطلاعات، شنبه ۵ آذر ۱۳۶۷، ص۲)
۷. اطلاعات، شنبه ۵ آذر ۱۳۶۷، ص۱ و ۱۵.
۸. پیشین، ص ۱۵.
۹. پیشین.
۱۰. اطلاعات، ۸ آذر ۱۳۶۷، ص ۱۵.
۱۱. اطلاعات و کیهان، یکشنبه ۶ آذر ۱۳۶۷، ص۱و۲؛ مشروح مذاکرات مجلس شورای اسلامی، دوره سوم، جلسه ۵۷، ۶ آذر ۱۳۶۷.
۱۲. پایان دفاع: آغاز بازسازی، کارنامه و خاطرات سال ۱۳۶۷ هاشمی رفسنجانی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، ۱۳۹۰، ص۴۱۳.
۱۳.اطلاعات، دوشنبه ۷ آذر ۱۳۶۷.
۱۴. یادنامه اولین سالگرد شهادت دکتر کاظم سامی، تدوین رسول دادمهر، تهران، چاپخش، ۱۳۶۸، ص۱۷۴-۱۷۵.
۱۵. دیگر اعضای دولت میرحسین موسوی در آذر ۱۳۶۷: سید علی اکبر محتشمی پور وزیر کشور، سید محمد خاتمی وزیر ارشاد، حسن حبیبی وزیر دادگستری، ابوالقاسم سرحدی زاده وزیر کار، محمد علی نجفی وزیر آموزش و پرورش، بهزاد نبوی وزیر صنایع سنگین و معاون نخست وزیر در أمور اجرایی، سید محمد غرضی وزیر پست و تلگراف و تلفن، جواد ایروانی وزیر اقتصاد، حسن عابدی جعفری وزیر بازرگانی، بیژن نامدارزنگنه وزیر جهاد سازندگی، عباسعلی زالی وزیر کشاورزی، محمد سعیدی کیا وزیر راه و ترابری، غلامرضا وزیر صنایع، سراج الدین کازرونی وزیر مسکن، سید محمد رضا آیت اللهی معاون معدن و فلزات، غلامرضا آقازاده وزیر نفت، محمد تقی بانکی وزیر نیرو، محسن رفیق دوست وزیر سپاه، محمد حسین جلالی وزیر دفاع، محمد محمدی ری شهری وزیر اطلاعات، محمد مسعود روغنی معاون نخست وزیر و رئیس سازمان برنامه و بودجه، و احمد درگاهی معاون نخست وزیر و رئیس سازمان تربیت بدنی.
۱۶. روزنامه های دوشنبه ۷ آذر ۱۳۶۷: جمهوری اسلامی، ص۱۲، کیهان، ص۱۴، اطلاعات، ص۲.
۱۷. اطلاعات، چهارشنبه ۹ آذر ۱۳۶۷، ص۲.
۱۸. روزنامه رسمی، شماره ۱۲۷۷۰، مورخ ۹ آذر ۱۳۶۷، ص۲۱، مذاکرات جلسه علنی مجلس شورای اسلامی، دوره سوم، جلسه ۵۸.
۱۹. اطلاعات، ۶ آذر ۱۳۶۷، ص۲، در سوگ انسان آزاده دکتر سامی کرمانی.
۲۰. کیهان، یکشنبه ۶ آذر ۱۳۶۷، ص۲.
۲۱. اطلاعات، دوشنبه ۷ آذر۱۳۶۷، ص۲.
۲۲. کیهان، یکشنبه ۶ آذر ۱۳۶۷، ص۱۵.
۲۳. اطلاعات و کیهان دوشنبه ۷ آذر ۱۳۶۷ص۲.
۲۴. اطلاعات سه شنبه ۸ آذر ۱۳۶۷.
۲۵. اطلاعات و کیهان، پنجشنبه ۱۰ آذر ۱۳۶۷.
۲۶. در تماس با دوست محترم حسن یوسفی اشکوری او نیز بیش از آنچه نوشته ام به خاطر نداشت.
۲۷. اطلاعات ۹ آذر ۱۳۶۷، ص۳.
۲۸. اطلاعات ۹ آذر ۱۳۶۷، ص۲.
۲۹. برخی از حاضرین در مجلس ترحیم دکتر سامی در گفتگو با نگارنده: «تظاهرکنندگان به ماشین صادق خلخالی حمله کرده و شعار مرگ بر استبداد سر دادند. با دیدن هادی غفاری علیه او هم شعار دادند.»
۳۰. اطلاعات و کیهان، پنجشنبه ۱۰ آذر ۱۳۶۷، ص۱و۲.
۳۱. حداقل چهار نفر از دوستان دکتر سامی از جمله حسن یوسفی اشکوری در گفتگو با نگارنده.
۳۲. روزنامه های چهارشنبه ۱۶ آذر ۱۳۶۷: اطلاعات، ص۲، کیهان، ص۳.
۳۳. اطلاعات، شنبه ۱۲ آذر ۱۳۶۷.
۳۴. پیام هاجر، سال نهم، شماره ۱۵۹، ۱۰ آذر ۱۳۶۷.
۳۵. پایان دفاع: آغاز بازسازی، کارنامه و خاطرات سال ۱۳۶۷ هاشمی رفسنجانی، به اهتمام علیرضا هاشمی، دفتر نشر معارف، تهران ۱۳۹۰، ص۴۲۳-۴۲۴.
۳۶. روزنامه های چهارشنبه ۱۶ آذر ۱۳۶۷: اطلاعات، ص۱و۲؛ کیهان، ص۳.
۳۷. کیهان، پنجشنبه ۱۷ آذر ۱۳۶۷، ص۲.
۳۸. کیهان، شنبه ۱۷ آذر ۱۳۶۷.
۳۹. اظهارات سه نفر از دوستان دکتر سامی برای نگارنده. مدرک این حادثه در فصل بعدی خواهد آمد.
۴۰. روزنامه اطلاعات، پنجشنبه ۱۷ آذر ۱۳۶۷، ص۱ و۲.
۴۱. کیهان، ۱۷ آذر ۱۳۶۷، ص۲.
۴۲. اطلاعات و کیهان، پنجشنبه ۱۷ آذر ۱۳۶۷.
۴۳. غائله ۱۴ اسفند ۱۳۵۹: ظهور و سقوط ضدانقلاب، پدیدآورنده و ناشر دادگستری جمهوری اسلامی ایران، تهران، ۱۳۶۴، ص۴۰۹-۴۱۱.
۴۴. اطلاعات، ۱۲ آذر ۱۳۶۷.
۴۵. کیهان، ۱۴ آذر ۱۳۶۷.
۴۶. اطلاعات، ۱۵ آذر ۱۳۶۷. این مقاله در روزنامه با امضای «جمعی از دوستان همفکر شهید سامی» منتشر شده، اما در یادنامه اولین سالگرد شهادت دکتر کاظم سامی، تدوین رسول دادمهر، تهران، چاپخش، ۱۳۶۸، ص۲۵-۳۶ بنام مهندس محمود ریاضی درج شده است.
منبع : وبلاگ محسن کدیور
لینک مطلب در تریبون
هر چند دوران اینترنت، فرصتی عظیم است برای آگاهی مردم. اما جای تاسف دارد درصد بزرگی مردم هنوز اهل مطالعه نیستند. بخش هایی از گروه های مرجع البته آگاهی نسبتا خوبی دارند، اما در میان توده مردم، دل مشغولی ها معاش و ترس و محافظه باعث می شود گاه چندانی نباشد. هنوز درصد بالایی نسل اول انقلاب، زنده هستند، از آن مردمی متعصب مذهبی که امروزه پدر و مادر یا مادربزرگ و پدربزرگ هستند. همچنان این پیران عامل کژفهمی ملت ایران هستند.
این شوخی نیست در این ناامنی، دو میلیون نفر می روند کربلا در مراسم اربعین! این حقیقتی است که سالی 20 تا 30 میلیون نفر می روند مشهد! مردم رساله مراجع شیعه (و البته مشابه سنی شان!) را می خوانند و می دانند اخوندها حکم قتل دگراندیش و دگرباش داده اند. آنها می دانستند اگر آخوندهایی بارها تاکید کردند قصد اجرای احکام اسلامی دارند، بر سر حکومت بیاید این احکام ظالمانه اجرا می کنند! چرا تعارف می کنند برخی و از برای محافظه کاری از مردم انتقاد نمی کنند؟!
این مردم اگاهانه برای یک حکومت ظلم قیام کردند و دو بار رای به قانون اساسی حکومت داشیعی (جمهوری اسلامی/ولایت فقیه، شورای نگهبان، بی دادگاه اسلامی، احکام اسلامی، بی عدالتی و تبعیض اسلامی…) دادند که احکامی چون قصاص، اعدام، سنگسار، قطع دست، شلاق را اجرا می کند! شبیه همان کاری امثال داعشی ها انجام می دهند! داعشی هارا محکوم می کنند ولی عمل مشابه خودشان و حکومت برگزیده شان را نه!!
/////
این طو ر نیست که بخشی از ظلم را مجاز بدانی و توقع داشته باشی ظالم به همان اکتفا کند!
وقتی کشتن و قتل را مجاز شمردی در باره هم نوع- آن هم بخاطر موضوعات شخصی مانند عقیده ، سبک زندگی و گرایش جنسی- در نهایت، این ظلم در سیر قهقرایی، دامن حامیان را خواهد گرفت!
/////
جوینده حقیقت / 16 January 2017
وقتی ملتی رضایت بدهند بر اقلیتی از هم نوعان هم وطنشان ظلم هایی چون قتل و قطع دست و شلاق روا دارد و برخی از آنها از مشارکت در سیاسی باز دارد و مورد تبعیض قرار دهد، حکومت برگزیده شان، این سیر قهقرایی ظلم ادامه میابد، و در نهایت شامل همان مردم حامی ظلم می شود!
آن روزهای داغ انقلاب اسلامی، غیر مسلمان و غیر شیعه را از حقوقی محروم کردند این اکثریت شیعه، حالا این اکثریت شیعه از همان حقوق محروم شدند توسط حکومت برگزیده شان! چون ظالم طماع و ظلم سیر قهقرایی دارد! بسیاری از انقلابیون داشیعی امروزه خود قربانی این هیولایی خودساخته شده اند.
دنیا، دار مکافات است!
جایکاه محترمانه شان در نزد نسل جوان، روایت های غلطی که می کنند و اصرار بر حقانیت اسلام و شیع!
هنوز این نسل دو نسل بعد را خط می دهد، عشق به والدین نمی گذارد توده مردم از این دین و مذهب دل برکنند و خود رها کنند از اوهام و خرافات و به جدی به نقد دین و مذهبی بپردازند که آخوندهای مرتجع و متحجری بر سر قدرت آورد!
میلون ها مردمانی حتی امروزه هم قائل به کشتن هم نوع خود هستند! ده میلون نفر، یعنی امکان ساختن صدها هزار نیوری سرکوب گر، این توده میلیونی می تواند با قدرت سیاس یو ثروت و اسلحه یک کشور، دنیایی را نابود کند!!
آن کشتن به دلیل دگراندیشی، دگرباشی، یا عقیده نسبت به دین. باورش برای عده ای سخت است قبول کنند میلیون ها ایرانی مسلمان و شیعه، حامی و یا بی تفاوت نسبت به کشتن/قتل مرتد و کافر هستند.
/////
هنوز ضرب المثلی مثل: کافر همه به کیش خود داند!/ اینها کاربرد ضرب مثل ها، نشان می دهد بخش عظیمی از مردم، کفر و ارتداد را نوعی ناحقی می دانند، نوعی گناه می دانند که مستوجب عقوبت است! و در نتیجه در مقابل قتل دگراندیش از جمله کافر یا مرتد، بی تفاوت هستند یا حتی حامی! اینها همچنان قتل مردان همجنس گرا مجزا می دانند!
وقتی بخش بزرگی یک ملت، از روی تعصب و اعتقاد مذهبی، ظلم آشکار را به هم نوعان دیگر مجاز می دانند و معتقدند این قتل ها ظلم نیست، معلوم است یک حکومت داشیعی 37 سال دوام می آورد.
اما، دنیا دار مکافات است. این ملت و مردمان ایرانی ، دارند پای اعتقاد به ظلم را می خورند، هر چند بلایا خشک و تر را می سوزاند و حتی مخالفان پاسوز آن ظالمان میشوند!
/////
ملتی که اهل مطالعه نیست. ملتی که من بعید میدانم اکثرشان حتی اسم دکتر سامی شنیده باشند و یا یادشان باشد و حتی از ماهیت و چند وچون قتل های زنجیره باخبر باشند!
https://www.radiozamaneh.com/318741
جوینده حقیقت / 16 January 2017