برگرفته از تریبون زمانه *  

رمان «سوی دیگر» (Die andere Seite) تنها رمان نقاش و طراح معروف اتریشی آلفرد کوبین (Alfred Kubin 1877-1959) است. کوبین وقتی در سال‌های ۱۹۰۷ تا ۱۹۰۹ دچار بحران روحی شده بود این رمان را نوشت. راوی داستان مانند خود کوبین طراحی است که برای روزنامه‌ها و نشریات تصویرسازی می‌کند. ایده محوری این رمان ظهور و افول یک آرمانشهر است و راوی داستان در یک تجربه بدیع، آغاز و انجام، چرخهٴ زندگی و ساز و کارهای درونی این شهر خیالی را به تصویر کشیده است.

آلفرد کوبین، نویسنده رمان «سوی دیگر» و علی اصغر حداد، مترجم اثر
آلفرد کوبین، نویسنده رمان «سوی دیگر» و علی اصغر حداد، مترجم اثر

شخصی بنام «پاترا» که دوست دوران نوجوانی راوی داستان بوده، سالها بعد از پایان یافتن یا متوقف ماندن آن دوستی صاحب ثروتی باد آورده می‌شود. پاترا این ثروت را صرف تحقق رؤیای خود یعنی ساختن جامعه‌ای آرمانی می‌کند. سپس با فرستادن نماینده خود از راوی دعوت می‌کند که برای زندگی به جایی که او آنرا«سرزمین رؤیا» می‌خواند برود. سرزمین رؤیا منطقه‌ای کوچک در دل قاره آسیا و درشمال تاجیکستان و ازبکستان است. سرزمینی محصور در دل کوهستانی بی نام و نشان که رودخانه‌ای بزرگ از حاشیه آن می‌گذرد. مرکز سرزمین رؤیا شهری است بنام «مراورید». راوی وهمسرش این دعوت را می‌پذیرند و برای اقامت راهی آنجا می‌شوند.

سرزمین رؤیا همچنان که از نام آن برمی‌آید سرزمینی است که بر مبنای یک ایده رؤیائی و یک آرمان بنا شده است. اولین مشخصه‌ی ظاهری این شهر اجتناب سازندگان آن از مناسبات و مظاهر زندگی مدرن است. تمام ساختمان‌های این شهر بناهای کهنه و متروکی است که از شهرهای قدیمی و یا روستاهای اروپایی خریداری و به سرزمین رؤیا منتقل شده و دوباره در این سرزمین جدید از نو بنا شده‌اند. پاترا فرمان داده است که هیچ اثری از تمدن جدید اعم از ساختمان، وسایل حمل و نقل و اسباب زندگی مدرن به این شهر وارد نشود. حتی ورود آثار هنری که بعد از سال ۱۸۵۰ خلق شده‌اند به آنجا ممنوع است و گمرک سرزمین رؤیا وظیفه مراقبت و ممانعت از ورود این اشیاء را به عهده دارد. تنها نشانه تمدن جدید قطاری است یک‌طرفه که فقط ساکنان جدید را به سرزمین رؤیا می‌آورد.

سوی دیگر، رمان، آلفرد کوبین، علی اصغر حداد
سوی دیگر، رمان، آلفرد کوبین، علی اصغر حداد

راوی به محض ورود خود در پی ملاقات با دوست قدیمی اش پاترا است. اما پاترا سخت گرفتار سامان دادن امور است و این ملاقات اتفاق نمی‌افتد. با این وجود به نظر می‌رسد که راوی علی‌رغم مناسبات غریبی که در این سرزمین برپاست از آمدنش به آنجا راضی است. او کم کم با اهالی آنجا آشنا می‌شود و درمی‌یابد که سرزمین رؤیا فقط افرادی را که از مظاهر زندگی مدرن گریخته‌اند جذب نکرده است، بلکه بیشتر ساکنین آن کسانی هستند که در موطن خود به هر دلیلی قابلیت همزیستی با دیگران را نداشته و منزوی و تنها بوده‌اند و یا طرد شده‌اند. در میان آنها افراد شرور، ماجراجوهای بازنشسته، فراریان سیاسی، جاعلان سکه، بیماران روانی و حتی کسانی که شکل و شمایلی غیرعادی و یا نقص عضو فاحشی دارند و یا ناقص‌الخلقه‌اند و به همین دلیل از جامعه خودشان رانده شده‌اند نیز هستند.

در سرزمین رؤیا فعالیت اقتصادی وجود ندارد چون در آنجا رقابت، جاه‌طلبی، ثروتمند شدن و ارزش‌های زندگی شهری بلاموضوع است. مناسبات مالی و پولی وجود ندارد. پول و طلا و مبادلات اقتصادی و بده بستان‌ها همه صوری هستند. داد و ستد در آنجا شبیه بازی‌های کودکانه است. پول به همان آسانی که به دست می‌آید از دست می‌رود. هیچکس از میزان دارایی خود خبر ندارد. هرکس می‌تواند یک شبه ثروتمند شود و فردای آن آه در بساط نداشته باشد. در سرزمین رؤیا امور حقوق و قضا، مالکیت، نهادهای اجتماعی و دولت وجود ندارد، یا اگر هم هست صوری و پوشالی است. تنها مرکز قدرت در ساختمانی به نام «آرشیو» متمرکز است و فرمانده آن پاتراست. پاترا گرچه بنیانگذار و رهبر سرزمین رؤیاست اما حضوری پنهان و سایه‌وار دارد. شایعاتی وجود دارد که پاترا در لباس مبدل به میان مردم می‌رود. پاترا به‌تدریج و در طی سال‌های اقامت راوی، از بانی و حاکم سرزمین رؤیا به رهبر فرقه‌ای پنهانی تبدیل می‌شود. روابط پاترا با افراد قبیله‌ای از نژاد زرد با چشمانی آبی که در حومه مروارید زندگی می‌کنند برای راوی نامکشوف می‌ماند.

در سرزمین رؤیا هیچ قانونی جاری نیست. نظم اجتماعی و طبقات اجتماعی و تشخص اجتماعی بی‌معناست. «کسی بودن» به حساب نمی‌آید. متفکر و راهزن یکی هستند. شغل‌ها همه صوری‌اند. البته بجز عتیقه‌فروشی. سردبیر روزنامه‌ای محلی شغلی دلخواه با مزدی مناسب به راوی پیشنهاد می‌کند اعم از اینکه کاری تحویل بدهد یا نه. تنها کسی که واقعاً کاری انجام می‌دهد میمون دست‌آموزی است که به جای صاحبش سر و صورت مردم را اصلاح می‌کند. و قاعدتاً دستمزدی مطالبه نمی‌کند. آرایشگر هم کتاب‌های فلسفی می‌خواند. در آنجا هرکس به کاری که دوست دارد سرگرم است. قید وبندی در کار نیست. زندگی آسان است. اغلب آدم‌ها مشغول خوشگذرانی و گذران عمر هستند. همه لباس‌های کهنه و از مدافتاده می‌پوشند. در آنجا واژه‌هایی مثل امید، آینده، پیشرفت، ترقی، شانس، موقعیت ویژه، و همینطور نیاز و ترس و شکست و پشیمانی، محلی از اعراب ندارند. در شهر مروارید بچه‌ها وجود ندارند و فرزند داشتن خبطی مصیبت‌بار است. همچنین عشق تجربه‌ای است کوتاه‌مدت و کم‌دوام. زیستن در این شرایط پیامدهای ناخوشایندی بدنبال دارد. به همین دلیل علیرغم کوشش‌های پاترا نشانه‌های ویرانی آشکار شده و جامعه رو به افول می‌رود. آهسته آهسته حیوانات اهلی و وحشی به درون شهر رسوخ می‌کنند و آدم‌ها را از خانه‌هایشان بیرون می‌رانند.

درسرزمین رؤیا آسمان همیشه ابری است. نه در شب ستاره‌ای دیده می‌شود و نه در روز خورشیدی. مرتب در اطراف راوی اتفاقات عجیب و غریب می‌افتد و او را به سوی دنیای پنهان در پشت دیوارها و زیرمین می‌کشاند. توصیف او از صحنه‌های غریب سرداب‌ها و نقب‌ها و تونل‌ها خواننده را بیاد دنیای پنهان دیرها و صومعه‌ها در قرون وسطا می‌اندازد.

آوازه سرزمین رؤیا باعث جذب افراد زیادی می‌شود. یکی از این افراد «هرکولس بل» است. او تاجر گوشت است و سودای ترقی در سر دارد. اما با وضعیتی غیر قابل تصور مواجه می‌شود. مخالفت‌های پاترا با امکانات زندگی مدرن، و متمرکز ماندن قدرت در دست پاترا و شاید هم فقدان اعمال حاکمیت برایش غیرقابل هضم است. او به اینکه هیچ راه و منفذی برای راه یابی به درون حاکمیت وجود ندارد سخت معترض می‌شود و مخالفتش را علنی می‌کند. ناراضیان را جمع کرده و علیه پاترا متینگ راه می‌اندازد. اما پاترا هیچ واکنشی نشان نمی‌دهد و همچنان در خفا باقی می‌ماند. او اعتقادی به اعمال قدرت از طریق بکارگیری نیروی نظامی ندارد. در نهایت این وضعیت پایدار نمی‌ماند و سرزمین رؤیا از درون متلاشی می‌شود و راوی داستان با تحمل مشقات فراوان از آنجا می‌گریزد.

رمان سوی دیگر به تعبیر «آدورنو» یک اثر ادبی «دگرآیین» است. یعنی بر اساس یک انگاره فلسفی یا یک آرمان سیاسی نوشته شده است. در واقع فضایی خلق شده است که آن ایده و آرمان محقق شده و توسعه و بسط پیدا کند. بعبارتی آن ایده آرمانگرایانه در شرایط انسانی و واقعی به محک تجربه زده شود. در بسیاری از آثار ادبی اعم از رمان و نمایشنامه و… چنین وضعیتی پیرنگ اصلی اثر است.

در طول قرن بیستم آثار ادبی زیادی با چنین دستمایه‌ای خلق و منتشر شدند. ازمعروفترین آنها «قلعه حیوانات» و «۱۹۸۴» اثر «جرج ارول»، “ما” اثر «یوگنی زامیاتین»، «دنیای قشنگ نو» اثر «آلدوس هاکسلی»، « میرا» اثر «کریستوفر فرانک» و آثار بسیار دیگری را می‌توان نام برد که اغلب آنها با هدف نقد حکومت‌های توتالیتر و تمرکز قدرت سیاسی و همچنین تحدید آزادی‌های فردی خلق شده‌اند.

هر فلسفه سیاسی از زمان افلاطون تا به امروز از سه بخش اصلی تشکیل می‌شود. بخش اول نقد وضعیت موجود است که در آن دلایل بی عدالتی یا ناسعادتمندی بشر و آنچه ساختار اجتماعی را دچار نقصان کرده برشمرده می‌شود. بخش دوم ترسیم بدیل وضعیت موجود، یعنی وضعیت مطلوب است. آن جامعه آرمانی هدف، که در آن آزادی و برابری قابل تحقق است. هنر و اخلاق فضیلت است. و مردم سعادتمندند. بخش سوم نیز ترسیم راه گذر از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب است.

همچنانکه اشاره شد نویسندگان بسیاری جامعه آرمانی مورد نظر فیلسوفان و مصلحان اجتماعی، وامکان تحقق آنرا دستمایه خلق آثار خود قرار داده‌اند. البته انگیزه اصلی در نوشتن این آثار و یا مبتدی آنها وجود تجربه‌های تاریخی بوده است. چنانکه رمان «ما» پنج سال بعد از انقلاب اکتبر نوشته شده و در آن اقتدارگرایی دولت و متمرکز بودن قدرت در دست یک حزب واحد و اینکه دولت نه تنها مظهر اراده مردم بلکه نماد خیر مطلق است مورد نقد قرار گرفته و کوشش‌های حکومت در تحقق انگاره‌های مدرنیستی پیشرفت و ترقی، و ارتقاء «علم» به درجه الوهیت واکاوی شده‌اند.
اگرچه رمان سوی دیگر یک دهه قبل از انقلاب روسیه و سال‌ها قبل از قدرت گرفتن «فاشیسم» در اروپا و ژاپن و همچنین دهها سال قبل از فجایع وحشتناکی که در سرتاسر کره زمین اتفاق افتاد، از فیلیپین و اسپانیا و یونان و آمریکای لاتین گرفته تا چین و کامبوج و رواندا و عراق و افغانستان نوشته شده است، و نویسنده در آن زمان هیچکدام از این تجربه‌های تاریخی که اغلب با وعده آزادی و رهایی و با خیال ساخت بهشت موعود بر روی زمین آغاز شدند را در ذهن نداشته است، اما مبتدی نگارش رمان سرزمین رؤیا جنبش «رمانتیسم» است که در طول قرن‌های هیجده و نوزده در سرتاسر اروپا و بخصوص در آلمان پاگرفته بود و صورتی دیگر از آنرا در دهه‌های اخیر در خاورمیانه مشاهده میکنیم. جامعه‌ای که در سرزمین رؤیا ترسیم میشود آن جامعه آرمانی «رمانتیستها» و بخصوص «آنارشیستها»یی است که در پی ایجاد آرمانشهری بر روی زمین بودند. آنارشیسم در دهه‌ی پایانی قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم از یک ایده فلسفی تبدیل به یک نگرش سیاسی شد و طرفداران پرشماری داشت. و در یکی دومورد دست به اقدام سیاسی و ترور نیز زد.

آنارشیسم برآمده از بخشی از ایده‌های رمانتیستی بود. رمانتیسم که از نقد عقل گرایی دوران روشنگری آغاز شده بود بتدریج تبدیل به یک نگرش فلسفی شد. رمانتیسم با مظاهر عقلانیت و زندگی مدرن و با مفهوم پیشرفت آنگونه که ما آنرا دریافت می‌کنیم از در مخالفت درآمد وشعارش بازگشت به دنیای ماقبل مدرن بود. دنیایی که در آن زندگی ساده‌تر و مناسبات انسانی راحت‌تر بود. اولین رمانتیست‌ها از جمله «هامان» آشکارا گرایش‌های مذهبی داشتند و علیه اومانیست‌ها و خداناباوران فرانسوی سخنرانی‌های آتشین برگزار می‌کردند. رمانتیسم نحله‌ها و نگرش‌های بسیار متکثری داشت و شاید در زمانه خود نگرشی واپسگرا نبود بلکه با نقد عقلگرایی ومخالفتش با فروکاستن انسانیت به عقلانیت، به نوعی دنبال عقل برتر بود.

آنارشیسم نیز در زمانه خودش یک ایده انقلابی و پوپا بود. آنارشیست‌ها مناسبات جامعه سرمایه‌داری را به شدت مورد نقد قرار می‌دادند و علت‌العلل بسیاری از ناهنجاری‌های اجتماعی و بی‌عدالتی را حاکمیت بلامنازع پول و سرمایه بر مناسبات اجتماعی می‌دانستند. آنارشیسم در نیمه دوم قرن نوزدهم و حتی دهه اول قرن بیستم در اروپا رشد چشمگیری داشت و ایده‌های عدالت‌خواهانه و برابری‌جویانه‌ی آن مورد توجه برخی از روشنفکران ومتفکران و گروه‌های زیادی از اقشار تهی‌دست قرار گرفته بود. آنارشیسم مالکیت خصوصی را «ام‌الخبائث» می‌دانست و دولت و قوانین و نهادهای اجتماعی را ابزار تحکیم قدرت سرمایه‌داری وبه تبع آن، راه حل از بین بردن تمام این نابرابری‌ها و تحقق آزادی واقعی را امحاء دولت وقوانین و نهادها و نظم اجتماعی برآمده از آنها می‌دانست. آنارشیسم ایده‌ای به ظاهر انقلابی و ساختارشکن بود اما عملا به نفی مدنیت می‌انجامید.

به نظر می‌رسد که پاترا در سرزمین رؤیا به دنبال برپایی جامعه آرمانی رمانتیست‌ها و بخصوص آنارشیست‌هاست. مخالفت پاترا با لوازم و ابزار زندگی مدرن وممانعت او از ورود این امکانات، خرید و حمل خانه‌های قدیمی، امکانات و ابزار آلات و لباس‌های منسوخ شده و حتی آثار هنری دوران گذشته، بی‌قانونی، هرج و مرج و انفعال کامل در مقابل آنچه نظم اجتماعی را تهدید می‌کند، نشانه‌های نگرش‌های رمانتیستی اوست. جامعه‌ای که در آن از نهادهای اجتماعی، از رقابت و جاه‌طلبی و از ارزش‌های اجتماعی مدرنیسم خبری نیست. ادامه این وضعیت تبدیل به امر منفی در آن جامعه می‌شود و درنهایت شکست و اضمحلال آن را در پی دارد.

پاترا مثل بسیاری از حکومت‌های توتالیتر قرن بیستم اهتمام کامل در کنترل مرزها دارد. این کنترل به ورود لوازم و ابزارآلات مدرن و خارج نشدن کسی از این سرزمین محدود می‌شود. اما ورود افراد آزاد است تا اینکه سر وکله هرکولس بل امریکایی پیدا می‌شود. انتخاب یک آمریکایی برای برهم زدن آن نظم اتفاقی نیست. آمریکا در آن دوران نماد جامعه آرمانی ایده‌های لیبرالیستی است. نماد جامعه مدرن و پیشرفته. در واقع اسم و فامیل او هر دو نام‌های دو کمپانی بزرگ آمریکایی در آن دوران است که هردو با تکنولوژی مدرن پیوندی تام داشتنند. این انتخاب شاید تعریضی باشد به ایده‌های جهانگشایانه‌ی سردمداران آن روز آمریکا که در پی بدست گرفتن نقشی بزرگتر در پهنه سیاست و اقتصاد جهانی شروع به نوسازی قوای بحریه خود کردند و همچون اسلاف استعمارگر خود برای به دست آوردن مواد خام و نیروی کار ارزان و فتح بازارهای جدید راهی آفریقا و آسیای جنوب شرقی شدند و در نهایت آمریکا را تبدیل به یک قدرت جهانی کردند.

شاید در وهله اول بنظر برسد که رمان سوی دیگر که یک قرن قبل منتشر شده صرفا حاوی نوعی نگاه انتقادی به ایده‌هایی است که دیگر در هیچ کجای دنیا خریداری ندارد. اما وقتی به یاد بیاوریم که واپس‌گرایی و رجعت به باورهای هزارساله و آرزوی بازگشت به نظم و نسق آن دوران هنوز کوشندگان و طرفداران جدی دارد درمی‌یابیم که این رمان به شدت امروزی و متعلق به زمانه ماست. وقتی به یاد بیاوریم که توهم بازگشت به عصر طلایی گذشته و توهم تحقق عدالت و انصاف و برابری از طریق بازسازی آن دوران هنوز برای خیل محروان وگرسنگان چه بسیار مجاب کننده است، آنچنانکه با این توهم می‌توان آنان را به قتل و جنایت و حتی به خودکشی واداشت، آنگاه درمی‌یابیم که این رمان انگار در این زمان نوشته شده است. شباهت‌های فضای این رمان با انگاره‌های رمانتیکی که اکنون در خاورمیانه و درافریقا به سرعت در حال گسترش هستند فقط محدود به تعلق خاطر به رسومات و آیین‌ها و اشیاء وخانه‌ها و لباس‌های قدیمی نیست. بلکه در هردوی اینها بتدریج عقلانیت در مقابل ایمان و توهم بازسازی دوران طلایی گذشته عقب‌نشینی می‌کند.

در آخرین ساعات حیات سرزمین رؤیا ودر موقعیت که فروپاشی به پایان خودش نزدیک می‌شود راوی رمان که در هزارتویی بی سر وته سرگردان شده است، ناگهان خود را در حضور پاترا می‌بیند. پاترا شکست خورده و مستاصل، ردایی غریب به تن دارد و همچون جادوگران و یا رهبران فرقه‌های پنهایی بر بالای سکویی بلند ایستاده و به انتظار وقوع معجزه رهایی، اورادی را می‌خواند؛ اورادی که بشارت می‌دهند که او در نیل به اهدافش پیروز خواهد شد. در حالیکه در بیرون همه ساکنین یا مرده‌اند و یا شهر را ترک کرده‌اند و سرزمین رؤیا توسط نیروهای کشورهای همسایه فتح و حاکمیت آن منحل شده است. در واقع ایده‌های آخرالزمانی پایان جهان و تحقق وعده‌های پیروزی نیز جزء مشترکات ایده‌های رمانتیستی است. آنچه ارزشمند و خواستنی است در «گذشته» است. رستگاری و سعادت و امکان تحقق عدالت فقط با بازگشت به گذشته میسر است. حال و آینده بی‌ارزش است و به تباهی می‌انجامد. پیروزی غیرقابل تردید است مگر آنگاه که پایان جهان دررسیده باشد.

علاوه بر آنچه اشاره شد بین فضاهای این رمان و انگاره‌ها و ایده‌های پاترا و آن اراده به ظاهر شاعرانه و عارفانه‌ی بازگشت به گذشته و تقدیس دوران سپری شده، با حرف‌ها و آمال «رمانتیست‌های رؤیاپرداز امروزی خاورمیانه» شباهت‌های غریب و در عین حال جالبی وجود دارد و همین امر این رمان را خواندنی‌تر می‌کند. انگار که نویسنده این تجربه‌های تاریخی را از سر گذرانده است.
آلفرد کوبین نقاش، طراح و گرافییست مشهور اتریشی با همین یک رمان توانست در تاریخ ادبیات آلمان در قرن بیستم جایگاهی ممتاز به دست آورد و اثری خواندی و ماندگار از خود به جای بگذارد. ترجمه این رمان دستکار مترجم فرهیخته و توانای زبان آلمانی آقای «علی اصغر حداد» است و حاصل کار اثری پاکیزه و قابل ستایش است.

لینک مطلب در تریبون

در همین زمینه

قفسه کتاب، معرفی کتاب در رادیو زمانه

از همین نویسنده

«غول مدفون»ِ ایشی گورو

“افسانه پدران ما” و فروتنی قهرمانان واقعی

«باغ همسایه» و طعم ناگزیر تبعید

بیماری آلزایمر و جست‌جوی تصویری از گذشته

معصومیت و یک نویسنده جهانی

«پیشروی»، آخرین اثر ای. ال. داکترو