بحران محیط زیستی در جهان و ایران، افسانه نیست بلکه یک واقعه دلخراش است. انسانها منابع طبیعت را بسرعت مصرف کرده یا نابود می کنند و زمین در این شتاب مصرفی دیگر قادر نیست تعادل اکولوژیکی خود را برقرار کند.
زندگی قسطی زیست محیطی در جهان
متخصصان موسسه تحقیقاتی «ژ،اف،ان» اعلام کردند که در ماه اوت ۲۰۱۶ میزان مصرف و استفاده سالانه از ذخیره مواد و منابعی که طبیعت در اختیار انسان قرار می دهد، فراتر از ظرفیت تولید سالانه آنها توسط طبیعت است. یعنی چه؟ به این معنا که جهان از این پس بطور قسطی زندگی میکند. با آهنگ کنونی مصرف در جهان ما به یک برابر ونیم منابع کنونی زمین محتاج هستیم تا تعادل سالانه برقرار باشد. آهنگ مصرف جهانی بسیار بالاتر از میزان بازتولید منابع و ذخیره مواد در طبیعت است. این الگوی کلان پرمصرف به سرعت عدم تعادل میان منابع طبیعی و مصرف آنها را افزایش داده و بحران اکولوژیکی و اجتماعی را تشدید می کند.
بطور مسلم میزان افزایش جمعیت جهان یکی از علتهای این بحران بزرگ است. ولی از نظر متخصصان این عامل نمی تواند توضیح کاملی برای این بحران باشد. علت اصلی همانا میزان و آهنگ مصرف توسط بخشی از کشورهای کنونی است. بعنوان نمونه آمریکاییها و استرالیاییها دارای مصرف بسیار بالا هستند و اگر همه اهل کره زمین مانند آنها مصرف کنند بشریت به پنج کره خاکی دیگر احتیاج دارد تا بتواند به همه خوراک برساند. تعادل میزان مصرف و میزان منابع طبیعی بهم خورده است. میزان زمینهای قابل کشت، مساحت جنگلها، میزان مرغزارها و مناطق مرطوب، میزان ماهیها و مواد دریایی دیگر نمی توانند بطرز متعادل خوراک بیش از ۷ میلیارد جمعیت را تامین کنند. بخصوص آنکه افزایش سریع زمینهای خشک و کویری و افزایش بیسابقه آلودگیهای طبیعی و تخریب پرشتاب طبیعت، بازسازی منابع طبیعی را دستخوش نابسامانی تند کرده است. در شرایط مصرف افراطی، طبیعت قادر نیست، بطور عادی و طبیعی، خود را هماهنگ با نیازهای جمعیت جهان بکند. از یکسو انسانها روی طبیعت فشار وارد آورده و آنرا تخریب می کنند و آلوده می سازند و از سوی دیگر «ظرفیت ارگانیک» طبیعت را زیر فشار انبوه قرار می دهند و به این لحاظ در آهنگ طبیعت گسست، پاره گی و عدم هماهنگی شدید بوجود می آورند.
تعادل سالانه میان تولید منابع طبیعی و مصرف جامعه را در نظر بگیرید. در سال ۱۹۷۰ این لحظه بحرانی و عدم تعادل در نیمه ماه دسامبر اتفاق می افتاد، در ۱۹۹۰ این لحظه بحرانی در نیمه اکتبر بوقوع می پیوست و در ۲۰۱۶ این بحران در ماه اوت روی می دهد. بمعنای دیگر پیش از
آنکه سال پایان یابد منابع طبیعی در کوتاه مدت تمام می شود. استفاده بیش از توان سرمایه طبیعی بحران را تشدید می کند و تخریب جنگلها، فرسودگی زمین، گسترش بیابانزایی و تضعیف «بیودیورسیته» نشان دهنده همین پدیده است. بعلاوه نابسامانی در هوا و اقلیم و آتمسفر زمین با انباشت گازهای گلخانه ای و دی یوکسید کربن، تاثیرهای کاملن منفی اکولوژیکی را گسترده ساخته، گرمایش زمین را بالاتر برده و نفس زمین را گرفته است.
برای مقابله با این وضع بحرانی، بطور مسلم قرارداد پاریس «کاپ ۲۱» باید به اجرا گذاشته شود و الگوی سوخت و مصرف در جامعه باید دگرگون شود. برای جلوگیری از تشدید افزایش گرمای زمین، باید میزان سوخت منابع فسیلی را کاهش داد و این امر میسر است. در طی سال پیش پرتغال و کوستاریکا میزان انرژی پاک خود را بطرز بیسابقه توسعه دادند. میلیونها شهروند در اروپا و آمریکا به یک تلاش جدی دست زده و مصرف سوخت فسیلی خود را کاهش داده اند. اگر دولتها و بنگاههای تولیدی و شهروندان اراده واقعی داشته باشند و از هوش زیست محیطی کافی برخوردار باشند و سرمایه و آموزش را در این راه بکار گیرند، می توان از افزایش گرمایش جلوگیری نمود. ولی در شرایط کنونی تغییر محسوسی آنچنان که باید باشد بچشم نمی خورد. میزان شدت بحران و افزایش بدهکاری ما به طبیعت سیاست قاطع و گسترده و جهانی می طلبد.
بحران زیست محیطی ایران
وضع اکولوژیکی نابسامانی که در جهان وجود دارد، نتیجه نابسامانی در هرگوشه جهان و در هر کشور است. کشورها و مناطق متناسب سیاستهای موجود و موقعیت جغرافیایی خاص دستخوش آسیبهای گوناگون اند. بعنوان نمونه خاورمیانه تنها منطقهای در سطح جهان است که در آن امواج گرمایی از حالت معمولی خارج شده است. آنهم به این سبب که سرتاسر تابستان در بیشتر نقاط خاورمیانه و در بازهای بسیار طولانیتر و فراتراز یک موج گرمایی معمولی، اغلب گرمایش افزایش مییابد. درجه هوا در مناطقی از کویت به ۵۴ درجه سانتیگراد رسیده است، این گرمایش بالاترین درجه ثبت شده در نیم کره شرقی در طول تاریخ است. شهر بصره در عراق در دوره اخیر گرمای ۵۳.۹ درجه سانتیگراد را تجربه کرد و دومین درجه حرارت در نیمکره شرقی در طول تاریخ را به ثبت رساند. در ایران نیز گرمای هوای برخی شهرهای استان خوزستان همچون بستان و سوسنگرد به ۵۳ درجه سانتیگراد رسید. آنچه که در این منطقه وجود دارد علاوه بر عوامل اقلیمی بین المللی و آتمسفری، ناشی از سیاستهای منطقهای و بیمسئولیتی صنایع و فقدان بودجه دولتی و تخریب پی در پی منابع طبیعی در این کشورها می باشد. زمانی که پوششهای گیاهی و مناطق مرطوب به سبب جنگها و سیاست نفتی و بیتوجهی رژیمها، کاهش پیدا کرده یا نابود می شود، بناگزیر افزایش گرما نتیجه آنست.
در ایران نمونههای تخریبی بسیار فراوانند. بحران حیاتی دریاچه ارومیه و نابودی تدریجی آن، خشک شدن دریاچههای طشک و بختگان و خیزش طوفانهای نمک در استان فارس، بحران دریاچه نمک قم و خالی شدن روستاهای مجاور و طوفان نمک و خیزش ریزدگرها، پروژههای پی در پی سدسازی زیان آور و غیر زیست محیطی، تخریب و زهکشی و برداشت خاک از بستر و حاشیه رودخانه ها، سرازیر کردن زبالههای صنعتی به رودها و تالابها و دریاچه ها، حفر چاههای مجاز و غیر مجاز و تخریب سفرههای زیرزمینی، نبود بیدانشی در زمینه کشاورزی و آبیاری اکولوژیکی، عدم مدیریت درست آبهای هیرمند و هجوم طوفانهای ماسه و افزایش بیآبی در سیستان و بلوچستان و دفن ۴۰۰ روستا در سیستان به دلیل توفان شن، مدیریت مخرب و بحران ساز زاینده رود، آلودگیهای افزاینده دریای مازندران و خلیج فارس، همه این عوامل نمونه هایی از فرسایشهای طبیعی یا دخالتهای نامناسب انسانی است که در کنار عوامل جغرافیایی و طبیعی همچون خشکسالی، ایران را با تنش دائمی زیست محیطی و بحران شدید آبی روبرو ساخته و آب را در سراسر مملکت به مسئلهای امنیتی و سیاسی تبدیل ساخته است.
مساحت جنگلهای ایران بین ۱۱ تا ۱۴ میلیون هکتار برآورد می شود. سازمان جنگلها در سال ۱۳۹۵ اعلام کرد در یک دهه گذشته بیش از ۱۴هزار فقره آتشسوزی در جنگلهای ایران رخ داده که در مجموع ۱۵۰ هزار هکتار از سطح جنگلهای کشور را نابود ساخته است. ایران جزو ۵۶ کشوری است که دارای پوشش جنگلی کم در جهان تلقی میشود و با توجه به منابع آبی محدود، تبخیر شدید و فرسایش بالای خاک لازم است مدیریت جدی در دستورکار باشد. متاسفانه در کنار آتش سوزی ها، یکسری عوامل مانند عدم مدیریت درست منابع جنگلی و جاده کشی و پروژههای دولتی و خصوصی و نظامی، جنگلها را در موقعیت بحرانی قرار داده است. بانک جهانی در برآورد خود در سال ۱۳۸۴به رقم ۱۲۵ هزار هکتار ویرانی جنگلهای ایران در سال اشاره نموده است. برخی از پژوهشها در باره جنگل ها، میزان ویرانی را تا حدود ۲۰۰ هزار هکتار در سال ارزیابی کرده اند. این منبع طبیعی نه تنها بازسازی و ترمیم نمی شود بلکه بسرعت ویران می گردد. نمونه آسیب مهلک دیگر آب است. بیش از هشتاد درصد آبهای ایران در بخش کشاورزی مصرف می شود ولی این مصرف غیرعلمی برای کشاورزی توام با هدر رفتن بخش عظیم این آب می باشد زیرا نبود سیستمهای مدرن و اکولوژیکی آبیاری، منابع آبی را بیهوده نابود می کند. بعنوان نمونه در ازای استفاده از هر مترمکعب آب در کشور ۶۰۰ گرم محصول خشک کشاورزی به دست می آید در حالیکه در جهان بطور محصول متوسط ۲ هزار گرم است. آبهای ایران هدر می رود و آنچه میماند بصورت وسیع آلوده است و این امر برای جانوران و سلامتی انسان پرخطر است. بعنوان نمونه این آلودگی تولید ماهیها را کاهش داده و مرگ زودرس آبزیان را بشدت بالا می برد. رسیدن میزان دبی آب به کمترین میزان، استمرار برداشت غیراصولی آب از رودخانه، ورود فاضلاب خانگی و شهرها و روستاها و سموم شیمیایی کشاورزی به رودخانه، شدت گرفن فعالیت واحدهای ماسه شویی در حاشیه رودخانهها و دهها عامل دیگر بسیاری از رودها را در وضعیت قرمز قرار داده است. منابع طبیعی ایران بوسیعترین شکلی در حال نابودی است.
از الگوی کنونی خارج شویم
در سطح جهانی از مدل تولید و مصرف کنونی و استفاده افراطی از منابع طبیعی باید خارج شد. در سطح کشوری با توجه به وسعت خاک ایران و میزان جمعیت کشور، لازم است تا مدیریت درست در حفظ منابع طبیعی مانند آبها و جنگلها و جانوران و خاک و هوا صورت گیرد و الودگی های صنعتی و اقلیمی محدود شود. ولی روند تخریب با سرعت زیاد ادامه دارد. جامعه ما قادر نیست از منابع طبیعی خود نگهداری کند و مسئولان کشوری فاقد شایستگی مدیریتی و سیاسی بوده و در نتیجه در جامعه ایران نه تنها بازتولید منابع طبیعی با مدل مصرفی در تناقض است بلکه پیاپی منابع طبیعی ضربه خورده و زندگی قسطی و بی اعتبار از نظر اکولوژیکی، یک واقعیت سنگین و دلخراش است.
در تمدن کنونی انسان زندگی خود را برپایه مصرف افراطی و استفاده از مدل اقتصاد فسیلی قرار داده و این سبک زندگی به فاجعه اکولوژیکی انجامیده است. حرص انسان، زندگی متعادل را به خطر انداخته است. البته در دنیا همه دارای نقش برابر در این تخریب نیستند، ولی جهان ما بخاطر بی مسئولیتی های اکولوژیکی و عقده های مصرفگرایی افراطی، در شرایط هولناک قرار گرفته است. جهان ما از یکسو با هجوم ایدئولوژی های دینی مانند اسلام و سقوط رفتارهای انسانی و نقض حقوق بشر و تبهکاری های سیاسی و مالی بین المللی روبرو است و از سوی دیگر با بحران بنیادی اکولوژیکی و اثرات منفی تمدن فسیلی گریبانگیر است. این اوضاع برای انسان جانکاه است. انسان باید بشکل قطعی به سوی تغییر مدل حرکت کند و بطور مسلم این حرکت مستلزم یک فرهنگ طبیعت گرا و انسانگرا می باشد. خوشبختی انسان در منطق پرمصرف و نابودی سریع منابع طبیعی و استفاده مواد نفتی و پرخوری پاتولوژیک نیست، خوشبختی انسان در زندگی هماهنگ با طبیعت، در فرهنگی خردگرا و انسانگرا و معنویت خواه، در آسایش و آزادی روان انسانی و در شادی های کوچک و بزرگ است.
دست مریزاد، بسیار نوشته پر مغزی بود.
اشاره به داده های کمی نیز می توانست بر ارزش این مقاله پر نغز بیفزاید.
Omid / 13 August 2016