“از امشب ما دیگه زندانی سیاسی نیستیم. ما حالا به گروگان تبدیل شده ایم.”
سعید متحدین، زندانی با سابقه سیاسی، این جمله را چند شب بعد از سی خرداد ۱۳۶۰، به یکی از همبندی هایش می گوید.
سعید، از اعضای سازمان مجاهدین خلق است که از آبان سال ۵۸ و به اتهام دزدی مسلحانه از جواهرفروشی زمردیان در تهران دستگیر شده بود. او در تابستان ۱۳۶۰، زمانی که دستگیری ها و اعدام ها بعد از تظاهرات سی خرداد شدت گرفته بود و سازمان مجاهدین خلق اعلامیه اتمام حجت خود را منتشر کرده بود(۱)، پیش بینی کرد : “لاجوردی از من کینه شخصی دارد. اولین قربانی من و سعادتی خواهیم بود.”
پیش بینی او با کمی تاخیر درست از آب در آمد و در مرداد ماه ۱۳۶۰، محمد رضا سعادتی از اعضای کمیته مرکزی سازمان مجاهدین با افزوده شدن اتهاماتی به پرونده اش، اعدام شد. حکم زندان سعید نیز یک هفته بعد، به جرم سرکردگی شورش در زندان، به اعدام تبدیل شد و به اجرا در آمد، جرمی که سال ها بعد، توسط همبندی هایش تکذیب شد. (۲)
اما به راستی زندانیان سیاسی آخر دهه پنجاه، گروگان های دعواهای دهه شصت شدند؟ اگر چنین است، گروگان به چه منظور و برای رسیدن به کدام هدف؟ دعواها و کینه هایی که خود را در کشتار و حذف فیزیکی مخالفان (از سوی گروه های مختلف درگیر) نشان داد، از کجا ریشه می گیرد و چه تاریخچه ای دارد؟ مسُولیت هر یک از طرفین درگیر، چه اندازه است؟
“واقعه سی خرداد ۱۳۶۰ نتیجه طبیعی دو موضوع بود: تمامیت خواه بودن آیت اله خمینی و طرفدارانش از یک طرف و اشتباه سیاسی مسعود رجوی، رهبر سازمان مجاهدین از سوی دیگر.”
یرواند آبراهامیان، استاد دانشگاه و نویسنده کتاب های تاریخی در مورد ایران از جمله “ایران بین دو انقلاب” و “ایرانیان مجاهد”، با بیان این مطلب، تاکید می کند :”تحلیل سرکوب خشونت بار تظاهرات سی خرداد ۱۳۶۰، بدون در نظر گرفتن مسُولیت هر دو گروه در آن، عملی نیست.”
پروفسور آبراهامیان یادآور می شود که “تحمل ناپذیری” آیت اله خمینی و اطرافیان اش از جمله آیت اله بهشتی در برابر مخالفان شان، تنها در مورد مجاهدین صدق نمی کند و از دولت مهدی بازرگان تا حزب توده و سایر احزاب سیاسی چپ را در بر می گرفت.
برای بررسی تمامیت خواهی حکومت آیت اله خمینی، باید به روزهای نخست پیروزی انقلاب بر گردیم:
برخلاف نظری (۳) که معتقد است شرایط، آیت اله خمینی را واداشت تا خود وارد قدرت شود و اطرافیانش را به قدرت برساند، آقای آبراهامیان معتقد است:
“خمینی به شدت به قدرت تمایل داشت و به همین دلیل هم بود که بلافاصله بعد از سقوط شاه، به صورت برنامه ریزی شده، کمیته ها را به راه انداخت.”
اشاره او به راه اندازی کمیته های انقلاب اسلامی در روز ۲۳ بهمن ۱۳۵۷، یک روز بعد از پیروزی انقلاب است. تشکیلاتی که به ادعای گردانندگان اش در آن زمان، مجموعه ای “مردمی” بود. (۴)
این استاد تاریخ خاورمیانه و ایران در کالج باروک نیویورک (Baruch College) ادامه می دهد: “خمینی به سرعت نیروهای خودش را ایجاد کرد.”
تاسیس حزب جمهوری اسلامی در ۲۹ بهمن ۱۳۵۷، یک هفته پس از پیروزی انقلاب را می توان در راستای ساختن نیروهای خودی طلقی کرد. نیروهایی که به مرور در مراکز مهم تصمیم گیری، قانون گذاری و اجرایی مستقر شدند. (۵)
با توجه به آن چه گفته شد، پروفسور آبراهامیان با اطمینان می گوید:” هر تصمیمی که او (خمینی) گرفت برای محکم کردن پایه های قدرت اش بود.”
به این ترتیب توجیه می کند :”وقتی شما چنین روشی را پیش می گیرید، به سایر نیروهایی که نظر و اعتقادات خودشان و نیروهای نظامی و فکری مستقل خودشان را دارند، اجازه وارد شدن به سازو کار قدرت را نخواهید داد.”
مشخص نیست فعالان سیاسی دهه پنجاه و شصت نیز وقتی سیر حوادث آن ماه ها را دنبال می کردند، به همین جمع بندی رسیده بودند یا نه، اما سعید، وقتی بعد از آخرین ملاقات با برادرش در طول هواخوری قزل حصار قدم می زد واخبار یک سال و نیم قبل را که در زندان و در روزنامه ها خوانده، مرور می کرد: زد و خوردهای پراکنده نیروهای “حزب الهی” و اعضای مجاهدین (۶)، انتخابات مجلس شورا و ادعای تخلف حزب جمهوری(۷)، سخنرانی خمینی و منافق خواندن مجاهدین (۸)، محاکمه خودش، سعادتی و تقی شهرام(۹)، فشارهای علنی حکومت بر مجاهدین، تنها به یک نتیجه می رسید :”خمینی به مجاهدین اجازه فعالیت قانونی نخواهد داد.”
اما بر خلاف خمینی و طرفداران اش، مجاهدین و سایر نیروهای انقلابی، توانایی تجهیز قوای خود را نه تنها در روزهای اول، که در ماه های ابتدای بعد از انقلاب نداشتند. آقای آبراهامیان توضیح می دهد:”بدنه اصلی مجاهدین، برای مدت طولانی در زندان بوده و تنها چندماه پیش از انقلاب وارد اجتماع شده است. از این افراد، تعدادی از سازمان جدا شده و یا جزو طرفداران حکومت شده بودند یا جزو مخالفین آن مانند کسانی که گروه پیکار را تشکیل می دانند.”
گرچه به نظر می رسد خمینی و طرفدارانش از قدرت گرفتن سازمان مجاهدین هراس دارند و این ترس را در تلاش همه جانبه برای جلوگیری از موفقیت اعضای این سازمان در انتخابات اولین دور مجلس شورای اسلامی نشان می دهند(۱۰)، اما از نظر سازماندهی تشکیلاتی، مجاهدین، از نیروهایی که به مرور حکومت را به دست گرفتند، چندین گام عقب تر است.
با این حال، ایجاد شکاف عمیق و خونین میان حکومت و مجاهدین، تنها در قدرت طلبی آیت اله خمینی خلاصه نمی شود. آقای آبراهامیان مسُولیت مجاهدین را متوجه اشتباه رهبری آن ها به خصوص شخص مسعود رجوی در محاسبه غلط از پشتوانه مردمی سازمان متبوعش می داند.
این محقق و استاد دانشگاه تاکید می کند: “رجوی گمان می کرد می تواند به عنوان مخالف قانونی حکومت فعالیت کند. و هیچ تصوری از این که حکومت چنین اجازه ای را به او نخواهد داد، نداشت. “
البته طبق نقل قولی که در کتاب “ایرانیان مجاهد” از طرف آقای خیابانی آمده، او ادعا می کند که سازمان مجاهدین از ابتدا می دانست که خمینی و همراهانش تحمل صدای مخالف را ندارند، اما آن ها تنها به دلیل پرهیز از “جنگ زودرس داخلی” به سازو کارهای دمورکراتیک روی آورده بودند. (۱۱)
اما آیا آن چه آقای ابراهامیان از آن به عنوان “جنگ قدرت” یاد می کند نشان می دهد که رهبران سازمان مجاهدین هم رفتاری تمامیت خواهانه داشتند؟ و آیا اگر آقای رجوی، در محاسبه پشتوانه مردمی خود و همچنین قدرت طلبی حاکمیت دچار اشتباه نمی شد، می توانست جایگاهی در صحنه سیاست ایران بازی کند و شرایط را از حالت مونوپولیستی آن خارج کند؟
“به هیچ وجه”
این محقق ایرانی که کتابی نیز در مورد خمینی به چاپ رسانده (۱۲) و در حال حاضر بر روی کتاب تازه اش با موضوع “انقلاب ۵۷” در حال تحقیق است، اضافه می کند:”تمامیت خواهی خمینی اجازه نمی داد که هیچ گروه مخالفی در داخل حکومت شکل و قدرت بگیرد. اما شاید می توانست از شدت خشونت به کار رفته در آن بکاهد.”
او اما مهمترین وجه تشابه سازمان مجاهدین و آیت اله خمینی و طرفداران اش را قرایت شان از شیعه می داند:”هر دو نگاهشان به رهبری جامعه، نگاهی از بالا به پایین است. ساز و کار تشکیلاتی هیچ کدام، دموکراتیک نیست. خمینی از یک سو مهم ترین نهادهای تصمیم گیری را شخصا انتخاب یا در انتخابشان دخالت می کند. سازمان مجاهدین هم در حالی که جامعه وارد شرایط باز سیاسی بعد از انقلاب شده است، برای انتخاب اعضای کادر مرکزی اش، انتخاباتی برگذار نمی کند.”
آقای آبراهامیان که هنگام نگارش کتابش در مورد مجاهدین، با رجوی در پاریس دیدار داشته، او را فردی تمامیت خواه لااقل تا قبل از ترک پاریس نمی داند:”رجوی حتی اگر شخصیت تمامیت خواهی داشت، تا سال شصت و مخفی یا کشته شدن اعضای شاخص کادر مرکزی، یعنی موسی خیابانی و محمد رضا سعادتی، امکانی برای فردگرایی نداشت.”
او در کتابش نیز به همین موضوع اشاره می کند:”موسی خیابانی تا زمان مرگش در سال ۱۳۶۰، همراه با رجوی به عنوان سخنگوی سازمان مجاهدین عمل می کرد و هم عرض مسعود رجوی ارزیابی می شد. هر چند همه جا رجوی به عنوان رهبر سازمان مطرح بود.” (۱۳)
آقای آبراهامیان البته موضوع اختلاف رجوی و خمینی را به مسایل سیاسی محدود نمی بیند. “آن ها از نظر ایدیولوژیک هم با هم اختلاف داشتند. در گفت و گویی که هنگام تهیه کتابم با مسعود رجوی داشتم او نقل قولی از خمینی مطرح می کند که گفته است من از اعضای سازمان مجاهدین بوی آخوند ستیزی استشمام می کنم.”
چنین ستیزی از همان اولین کتاب های منتشر شده از سوی سازمان مجاهدین در دهه چهل قابل برداشت است. (۱۴) به عقیده آبراهامیان، مجاهدین به صورت علنی با قشر روحانی اختلاف داشتند و در ارتباط شان با آیت اله طالقانی، رسما او را استثنا قلمداد می کردند. این اختلاف پس از پیروزی انقلاب، خود را در مخالفت شان با قانون اساسی و اصل ولایت فقیه (۱۵) و بی اعتقادی شان به مرجع تقلید نشان می دهد. عقایدی که به اعدام تعدادی از اولین زندانیان سیاسی مجاهد ختم شد. (۱۶)
سعید پیش از وارد شدن به اطاق دادگاه، می دانست که رییس دادگاه، لاجوردی، همبندی سابقش در زندان شاه، از او نخواهد گذشت. پس، دلیلی برای کوتاه آمدن و محکوم کردن سازمان مجاهدین نداشت. او پیش از صدور آخرین حکم، خودش را اعدام شده می دانست. چه او و همفکران اش، قربانی کینه توزی مقامات آن دوران شده باشند و چه طعمه تمامیت خواهی رژیم، نتیجه آن، حذف فیزیکی مخالفان حکومت در سال های نخستین انقلاب بود. تقابلی خونین که همچنان زوایای پنهان فراوانی دارد.
پاورقی
۱)۳۰ خرداد، شکست تز شورشگری و قانون گریزی؛ سایت موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی ؛http://www.ir-psri.com/Show.php/Show.php?Page=ViewArticle&ArticleID=۴۰۱&SP=Farsi
۲)مصداقی، ایرج؛ نهاد نمایندگی خامنه ای و تایید قتل عام های ۶۰ و ۶۷؛ سایت گویا نیوز؛http://news.gooya.com/politics/archives/۲۰۱۳/۱۰/۱۶۸۴۸۵.php
۳)یارخی، حسینعلی؛ امام و مساله حکومت اسلامی با تاکید بر نقش فقها؛ سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛
http://www.irdc.ir/fa/content/۳۵۰۳۰/default.aspx
۴)کمیته های انقلاب اسلامی تشکیل شد؛ سایت تاریخ ایرانی؛http://www.tarikhirani.ir/fa/events/۳/EventsList//%D۹%۸۸%D۹%۸۲%D۸%A۷%DB%۸C%D۸%B۹.%D۹%۸۸.%D۸%B۱%D۹%۸۸%DB%۸C%D۸%AF%D۸%A۷%D۸%AF%D۹%۸۷%D۸%A۷.html?Page=&Lang=fa&EventsId=۷۶&Action=EventsDetail
۵)حزب جمهوری اسلامی دارای ساختاری حزبی و قوی بود؛ سایت پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران؛ http://jamaran.ir/fa/NewsContent-id_۳۶۷۸۹.aspx
۶)Abrahamian. Ervand;The Iraninan Mojahedin; Yale University Press; ۱۹۸۹; P. ۱۸۶-۱۹۶
۷)Abrahamian. Ervand;The Iraninan Mojahedin; Yale University Press; ۱۹۸۹; P. ۲۰۴
۸)سخنرانی آیت اله خمینی در جمع اعضای شورای اسلامی کارگران ایران؛ روزنامه اطلاعات؛ ۵ تیرماه ۱۳۵۹؛ صفحه ۱۲
۹)Abrahamian. Ervand;The Iraninan Mojahedin; Yale University Press; ۱۹۸۹; P. ۲۱۱
۱۰)Abrahamian. Ervand;The Iraninan Mojahedin; Yale University Press; ۱۹۸۹; P. ۱۹۹
۱۱)Abrahamian. Ervand;The Iraninan Mojahedin; Yale University Press; ۱۹۸۹; P. ۱۸۷
۱۲)Abrahamian. Ervand; Khomeinism; University Of California Press; ۱۹۹۳
۱۳)Abrahamian. Ervand;The Iraninan Mojahedin; Yale University Press; ۱۹۸۹; P. ۱۷۲
۱۴)”چگونه قرآن بیاموزیم”؛ سازمان مجاهدین خلق ایران؛ ۱۳۵۸ (بازنشر جزوه منتشر شده در دهه چهل)
۱۵)رفراندم قانون اساسی ولایت فقیه؛ سایت سازمان مجاهدین خلق ایران؛ http://mojahedin.org
۱۶)مصداقی، ایرج؛ همان
منبع: گویانیوز
حالا شما هر چقدر هم بخواهید چهره منفور این سازمان مخوف رو تطهیر کنید چیزی جز دشمنی با مردما ایدتن در نظر مزدم عوض نخواهد شد
امام از اول هم با خط د مشی نظامی سازمان مخالف بود
منافقبن دشمنان ایران هستند و چیزی عوض نخواهد شد
رها / 06 June 2016
بنطر من در انقلاب ۱۳۵۷هیچ گروهی و سازمانی و شخصیتی از خمینی یا مجاهد ین یا چپ. ها از هر رنگ و بویی خواها ن دمکراسی نبودند بلکه خواهان قبضه. کردن کامل قدرت بودند .
کلا این احزاب و گروه ها ساخته و پرداخته جو پلیسی و چریکی بودند و فاقد تجربه و فرهنگ دمکراتیک درون سازمانی. بودند. مثلا مجاهدین در اولین فرصت ممکنه در خارج از کشور به کیش شخصیت روی آوردند. و شورای مقاومت ملی در. عمل با ترک گروه ها و احزاب ،دیگر بخاطر رفتار. رجوی به هیچ تبدیل شد.
جبهه ملی و نهضت آزادی بعد از سالهای سال خمود سیاسی بخاطر سرکوب رژیم سلطنتی نه تشکیلات و پایگاهی درست و حسابی برای مطرح کردن یک جامعه بر اساس دمکراسی بودند.
خلاصه نه جامعه نه احزاب و گروه ها و شخصیتها هیچیک آمادگی. لازمه برای یک جامعه دمکراتیک را نداشتند. امیدوارم با رشد اجتماعی با کمک تحصیلات. مسافرت ها. اینترنت. کانالهای ماهوارهایی و لمس نتیجه یک انقلاب کور در انقلاب. یا جایگزینی مسالمت آمیز بعدی که مسالمت آمیز بودن آن را بعید می دانم نیرو های سیاسی و مردم پخته تر عمل کنند.
roozbeh / 06 June 2016
آبراهامیان با اینکه فارسی را خوب نمی داند و معلوم نیست که ایرانی باشد. انقلاب 57 را بسیار بهتر از هر انقلابی ایرانی می شناسد، او با نگاهی ابژکتیو به دستاوردها و صدمات این انقلاب اسلامی می نگرد و علل ایجاد آنرا بخوبی تشریح می کند. خواندن کتابهای او بسیار آموزنده است. درود بر او و سپاس هم.
علیرضا / 06 June 2016