برگرفته از تریبون زمانه *  

خوب است بدانیم چه زمانی «رادیکال» معنای خوبی می‌دهد و چه زمان معنایی زننده


در سیاست مدرن ، معمولاً ایدۀ «رادیکال» را با تفکّر چپ مرتبط می‌دانند. حزب محافظه‌کار انگلستان نیز سیاست‌های خود را «رادیکال» معرّفی می‌کنند. اخیراً هم داعش و گروه‌های مشابهِ آن را طرف‌دار «اسلام رادیکال» می‌خوانند. «رادیکال» این روزها دقیقاً به چه معنا به‌کارمی‌رود؟ آیا می‌توانیم آموزۀ مفیدی از کاربردهای نابسامان و گیج کنندۀ آن بیرون بکشیم؟ مسیر تاریخی این واژه کمک می‌کند برخی واقعیات عجیب‌وغریب مربوط به به‌‌کارگیری آن را بهتر بفهمیم.

radical

امروزه قدرتمندترین رادیکال‌ها در انگلستان چه کسانی هستند؟ اگر لفاظی‌های خودشان را باور کنیم، حزب محافظه‌کار. آن‌ها تمام سیاست‌های خود را «رادیکال» معرّفی می‌کنند؛ مانند تغییر قوانین مربوط به مسکن و مالیات بازرگانی. محافظه‌کاران به شخصیت‌های تاریخی رادیکال خود ارج می‌نهند: جورج آزبورن پس از مرگ جفری هاو او را «رادیکالی که به‌نرمی حرف می‌زد» نامید. این بی‌شک بسیار بهتر از رادیکالی است که دادوقال می‌کند.

در این مواقع، رادیکال‌بودن عالی است؛ مگر اینکه از نوع بدِ آن باشی، مثلاً طرف‌دار «اسلام رادیکال». در اینجا باید «رادیکالیسم‌زدایی» شوید. اما آیا راهی وجود دارد که حکومت را رادیکالیسم‌زدایی کنیم؟ به‌هرحال شاید به نظر برسد ایدۀ محافظه‌کارِ رادیکال متناقض است. نمی‌توان به هیچ‌چیز دست نزد و درعین‌حال همه‌چیز را تغییر داد. پس «رادیکال» این روزها دقیقاً به چه معنا به‌کارمی‌رود؟

رادیکال از ریشۀ لاتینِ radix و به‌معنای «متّصل به ریشه» است؛ همان‌طور که آن مادۀ مغذّیِ قرمزرنگ، یعنی تربچه را radish می‌نامیم. بنابراین «رادیکال» در ادبیات سیاسی اشاره دارد به تمایل به یافتن ریشه‌های حقیقی یک چیز جهتِ تغییر یا اصلاح کامل آن. اما چه کسی اعتراف می‌کند که سیاست پیشنهادی‌اش به‌جای پرداختن به ریشه‌ها صرفاً وقتش را با شاخ و برگ‌ها تلف می‌کند؟ هیچ‌کس. پس سیاست «رادیکال» می‌تواند به هر تغییری اطلاق شود که با استفاده از تبلیغات، خیره‌کننده به نظر برسد. بنابراین «رادیکال» اساساً معنایی بیش از «خیلی خوب» یا «خیلی بزرگ» ندارد.

در سیاست مدرن غربی، معمولاً ایدۀ «رادیکال» را با تفکّر چپ مرتبط می‌دانند. با این تفسیر این ایده در اواخر قرن هجدهم آغاز شده است؛ یعنی زمانی که مبارزان، پارلمان را تحت‌فشار قرار داده بودند تا به کسانی که زیر پرچم «اصلاحات رادیکال» جمع شده بودند، حق رأی بدهند. از آن زمان به بعد، رادیکال‌ها عموماً یا چپ‌گرا بودند یا ترقی‌خواه. اما بعدها انشعابی در آن‌ها رخ داد. همان‌طور که ریموند ویلیامز در کتاب به‌یادماندنی‌اش،کلیدواژه‌ها۱، یادآور می‌شود، نزدیک به اواخر قرن نوزدهم «تمایز روشنی بین رادیکال‌ها و سوسیالیست‌ها وجود داشت و در آن زمان اغلبِ احزاب رادیکال در سایر کشورها در طیف سیاسی راست‌گرایان قرار می‌گرفتند». در این صورت شاید بتوان نزاع شایعِ محافظه‌کاران دربارۀ نهادهای عمومی را به‌درستی «رادیکال» دانست.

مسیر تاریخی این واژه به ما کمک می‌کند برخی واقعیات عجیب‌وغریب مربوط به به‌‌کارگیری آن را بهتر بفهمیم: درحالی‌که مطبوعات حزب محافظه‌کار همواره اصرار دارند کامرون و آزبورن را به‌خاطر سیاست‌های «اصلاحات رفاهی» و شبیه آن بسیار رادیکال معرّفی کنند؛ رسانه‌های چپ‌گرا نگرانی‌شا بابت رهبری کوربین بر حزب کارگر را با صفت شبهه‌انگیز «رادیکال» بیان می‌کنند. این درحالی است که طرف‌داران او حواسشان جمع است که از هر نوع رادیکالیسمی تبرّی بجویند.

اما از چه چیزِ رادیکال‌ها باید بترسیم؟ داعش و گروه‌های مشابهِ آن را «طرف‌دار اسلام رادیکال» می‌خوانند و با این نام‌گذاری سعی دارند اقتدارگراییِ وحشیانۀ آن‌ها را به تصویر بکشند. اما شاید این کاربرد، مخالف معنای ریشه‌شناختی واژه باشد؛ همان‌طور که تعبیر «رادیکال‌شدن» برای توصیف آن دسته از مسلمانان انگلیسی که حامی داعش می‌شوند، درست نیست. کِیت واز در ماه آگوست هشدار داد که «میزان رادیکال‌شدن در انگلستان به سطح بی‌سابقه‌ای رسیده است». اما اگر مردمی که از سربریدن دیگران لذت می‌برند را مربوط به «اسلام رادیکال» بدانید، احتمالاً با این کار بر ادعای قابل‌مناقشۀ آن‌ها صحه گذاشته‌اید؛ آنان مدعی‌اند که ریشه‌های حقیقی دین را بازنمایی می‌کنند.

قطعاً پادزهر چنین رادیکال‌هایی «مسلمانان میانه‌رو» هستند. همان‌گونه که ویلیامز با طعنه اشاره می‌کند، «میانه‌رو» «عموماً تعبیر خوبی برای همۀ افراد است، حتی فردی متعهد و ملتزم؛ به‌شرط آنکه رادیکال نباشد». چنین کاربردی از واژۀ «میانه‌رو» متضمن این معناست که مسلمانِ خوب و مقبول باید با اکراه به باورهایش معتقد باشد؛ درحالی‌که حزب محافظه‌کار به‌خاطر مصلحت ما از افراط‌گراییِ رادیکالِ خود لذت می‌برد. البته محافظه‌کارانِ میانه‌رو همگی در گروه ناچیز طرف‌داران تونی بلر از حزب کارگر چپانده می‌شوند.

آیا می‌توانیم آموزۀ مفیدی از این کاربردهای نابسامان و گیج کننده بیرون بکشیم؟ حداقل خوب است بدانیم چه زمانی «رادیکال» معنای خوبی می‌دهد و چه زمان معنایی زننده. آیا من باید نسبت به اجرای قوانینی که آن‌ها را احمقانه می‌پندارم، موضعی رادیکال‌ بگیرم یا تو باید خودت را به‌خاطر پختِ یک شیرینی جدید، رادیکال معرفی کنی؟ درمجموع، ظرفیت سیاسی واژۀ «رادیکال» کاملاً به روابط قدرت بین گروه‌ها بستگی دارد. حزب کارگر دربارۀ رادیکال‌نامیدنِ خودش محتاطانه عمل می‌کند؛ زیرا می‌خواهد در مردم ایجاد نفرت نکند. اما محافظه‌کاران می‌توانند خودشان را رادیکال بنامند؛ چون برای پنج سال آینده قدرت دست آن‌هاست و هرکاری بخواهند، می‌توانند بکنند. ظاهراً اقداماتشان شامل قطع معافیت‌های مالیاتی کارگران نیز می‌شود؛ هرچند در طول مبارزات انتخاباتی قول داده بودند قطع نشود. اکنون حکومت‌کردن بر‌اساس خواست عموم مردم تبدیل به راهبردی رادیکال شده است.

منبع این مطلب وب‌سایت ترجمان