بیستونهمین نمایشگاه بینالمللی کتاب شروع شده است و علاقهمندان به آثار سینمایی به دنبال آثار کاربردی حوزه خود میگردند. در این زمینه روبرت صافاریان منتقد، مترجم و فیلمساز ایرانی بسیار فعال بوده است. او کتابهای زیادی را ترجمه و تالیف کرده است که چه در دانشگاه و چه در کارگاههای تولید و نقد فیلم جزء منابع اصلی است. مثلا کتاب «تاریخ سینما» به قلم دیوید بوردول و کریستین تامپسون از آثاری بود که نحوه آموزش و نگارش در حوزه سینما را دگرگون کرد. نویسنده کتاب «بیماری اروس: تحلیل فیلم ماجرای میکل آنجلو آنتونیونی» در نمایشگاه کتاب امسال با اثر «سینمای عباس کیارستمی» حضور دارد که به همین مناسبت با او گفتوگو کردهایم.
درباره سینمای عباس کیارستمی کتابهای قابلتاملی در ایران و خارج از کشور نوشته شده است. انگیزه شما از پرداختن دوباره به این فیلمساز مشهور چیست؟
موضوع این کتاب همانطور که از نامش مشخص است، بررسی سینمای عباس کیارستمی است. بهطور مشخص به دورهها و فیلمهای این کارگردان پرداختهام. توجه داشته باشید در گذشته تنها دو کتاب مهم از نقطهنظر منتقدهای ایرانی درباره این کارگردان به نگارش درآمده بود که کاستیهای خود را داشتند. یکی از این کتابها به قلم ایرج کریمی بود که فیلم «خانه دوست کجاست» (1365) را مورد تحلیل و بررسی قرار داده بود. دومین کتاب به قلم غلام حیدری بود که فیلم «باد ما را خواهد برد» (1378) را مورد توجه قرار داده بود. هیچکدام از این آثار به ویراست جدید نرسیده بودند و فیلمهای اخیر عباس کیارستمی را مورد مداقه قرار ندادهاند. جای خالی یک کتاب جامع که توسط یک نویسنده ایرانی درباره سینمای کیارستمی باشد، حس میشد و این امر علت اصلی نگارش کتاب من است. علت دیگر علاقه شخصی من به سینمای کیارستمی است. من در این کتاب تعدادی از فیلمهای کیارستمی را نقد کرده و مورد تجزیه و تحلیل قرار دادهام که بسیاری از آنها تمجید فراوان کرده بودند. بهعنوان نمونه فیلم «کلوزآپ» ازجمله آثاری است که من آن را زیاد نپسندیدم، در صورتی که درباره آن نقدهای مثبت فزایندهای تاکنون شده است. از سوی دیگر من فیلم «گزارش» را بسیار پسندیدم، درصورتی که در گذشته به آن توجه چندانی نشد.
شما چه شاخصهها و نشانههای مختلفی را در فیلمهایی مثل گزارش عباس کیارستمی دیدید؟
به زعم من عناصر و نشانههایی که عباس کیارستمی برای آنها به شهرت جهانی رسید، در فیلمهای پیش از انقلاب او اصلا یافت نمیشود. در همین زمینه میتوانم به سه عنصر: «طبیعت»، «شعر» و «ماجرای فیلم در فیلم» اشاره کنم که از عناصر سینمای کیارستمی در دورههای بعدی هستند. البته توجه داشته باشید که او یک سبک تعیینشده و تعریفشدهای نداشته است.
شما چند دوره را در سینمای او مدنظر قرار دادهاید؟
به نظر من سینمای او را باید در سه دوره دید که به همین شکل هم در کتاب آمده است. اولین دوره سینمای کیارستمی را باید در دوران «پیش از انقلاب» دید. دومین دوره مربوط به آثار جشنوارهای اوست که سالهای ۱۳۷۰-۱۹۸۰ را شامل میشود. اما پس از ساخت فیلم «۱۰» (۱۳۸۰) یک دوره جدید در سینمای او شروع میشود که یکجور بازگشت به دوره اول سینمای کیارستمی در پیش از انقلاب را نمایان میکند و میتوان عناصر اساسی آن را شناسایی کرد. بهعنوان مثال دو نشانه کلیدی «زن» و «شهر» دوباره در آثار او متبلور میشود.
به نظر شما کتابهای سینمایی در نمایشگاه کتاب با اقبال مخاطبان روبهرو میشوند؟
ببینید من تنها میتوانم از روی توجه ناشران به یک موضوع خاص به مبحث مخاطب بپردازم. درواقع چون ناشران مختلف علاقه دارند حتما کتاب سینمایی هم در فهرست آثار چاپشده خود داشته باشند پس حتما از این کتابها استقبال به عمل میآید و ناشران بنا به سلیقه مخاطبان و بازار کتاب آثار خود را بر میگزینند. احتمالا فروش آثار سینمایی تضمینشده هستند و میتوانند نظر مخاطبان را جلب کنند.
کدام کتابهایی که شما ترجمه یا تالیف کردهاید تجدیدچاپ شدهاند یا در نمایشگاه حضور دارند؟
دو کتاب «نشانهشناسی سینما» به قلم کریستین متز و «اومانیسم در نقد فیلم» به قلم رابین وود که هر دو را در گذشته ترجمه کرده بودم برای نمایشگاه آماده شده بودند و امیدوار هستم در نمایشگاه در دسترس علاقهمندان قرار گیرد.
هر دو کتاب بهشدت تخصصی هستند و بسیار مورد توجه نویسندگان و هنرپژوهان سینمایی قرار گرفتهاند. مخصوصا کتاب «نشانهشناسی سینما» که مدتها بود در دسترس نبود و یک اثر کلیدی در حوزه نقد و نظریه سینماست. مقالههای رابین وود مخصوصا نوشتههای او درباره آلفرد هیچکاک یک کلاس آموزش سینماست. به نظرم جا دارد کمی بیشتر در مورد کتاب «ایرج کریمی» درباره کیارستمی صحبت کنیم.
نام کتاب ایرج کریمی «عباس کیارستمی فیلمساز رئالیست» است که به عقیده من همین نام نیز خارج از اشکال نیست. حالا ما میدانیم که او لزوما یک فیلمساز رئالیستی نیست و مسیرهای دیگری پیموده است. از دیگرسو این کتاب اطلاعات خاصی در مورد فیلم بسیار مهم «گزارش» ندارد. البته مولف اذعان میکند نسخه با کیفیت و مناسبی از فیلم ندیده و تنها در بخش مقدمه به این اثر سینمایی اشاره میکند. جالب است در روزگار کنونی اکثر نویسندگان سینمایی به اهمیت فیلم «گزارش» اشاره کردهاند. ولی نباید غافل از این شویم که نویسنده تحلیلهای بسیار خوب و روانی در مورد سینمای کیارستمی دارد. در آن زمان کتابی در مورد کیارستمی نبود و منتقد ایرانی نبود که درباره یک فیلمساز ایرانی کتاب مستقل منتشر کند. زاون قوکاسیان یک مجموعه مقالات منتشر کرده بود که گردآوری نوشتههای گذشتهاش بود و اثری منسجم نبود.