برگرفته از تریبون زمانه *  

چند روز پیش یکی از دوستان روس از من سوال کرد چطور است که هیچ ایرانی عضو داعش نیست؟ اولین بار نبود این سوال را از دوستان و دیپلمات ها و خبرنگاران خارجی می شنیدم.

Daesh

این سوال را از یک ایرانی شیعه پرسیدن شاید شبیه آن باشد که از یک سیاه پوست در آمریکا سوال کنید که چرا عضو گروه کوکلاکس کلان نیست و یا در دوران حکومت هیتلر بر آلمان از یک یهودی سوال می کردید که چرا هیچ یهودی ای عضو حزب نازی آلمان نیست.

گروه داعش همچون گروه القاعده وبوکو حرام و دیگر گروه های سلفی جهادی حال هر عنوانی بخواهند برای خود اتخاذ کنند همه مبنای واحدی دارند و آن “اصلاح جامعه اسلامی — بازگرداندن اقتدار اسلام — نابودی دشمنان اسلام و آنهایی که اسلام را به انحراف کشانده اند” است.

ورود به بحث گروه ها سلفی جهادی تکفیری خارج از مقوله یک مقاله کوتاه می باشد و شاید بزودی در یک مجموعه مقالات این بحث را برای خوانندگان باز کنم اما چون نیاز به بحث در مورد ریشه های این تفکر وجود دارد بصورت خیلی خلاصه می توان گفت این تفکر از آموزه های ابن تیمیه که به عنوان فقیه، محدث و متکلم مذهب حنبلی سنی، ضد هر آزاد اندیشی و نوگرایی قیام کرد اشاره کرد. ابن تیمیه اعتقاد داشت هر عملی که در زمان پیامبر اسلام وجود نداشته و انجام نمی‌شده است، بعدا نیز نباید انجام بشود و این دیدگاه ها را به عنوان دیدگاه های سلفی بنا نهاد. دیدگاه ها واعتقادات سلفی در همه مذاهب اسلامی و حتی ادیان دیگر غیر اسلامی هم وجود دارد و امروزه بخش هایی از اهل سنت گرفته تا شیعیان و حتی مسیحیان و یهودیان و غیر اهل کتاب از تفکر های سلفی برخوردار هستند. می توان گفت تفکر های سلفی موجود در میان یهودیان پایه و اساس همه تفکر های سلفی در ادیان آسمانی به حساب می آید و اگر امروزه به اسرائیل سفر کنید تعداد زیادی از یهودیان را خواهید یافت که با همان تفکر های سلفی یهودی زندگی می کنند و شاید برخی با دیدن حجاب زنان یهودی شک کنند که این مکان در تل آویو یهودی نشین است یا داعشی نشین. ویژگی ای که ابن تیمیه به تفکر سلفی خود اضافه کرد تفکر سلفی تکفیری بود، به این معنا که هر آنکس که با تفکر وی همراهی نمی کند کافر به حساب می آید و کشتن و نابودی وی مجاز است.

به هر حال در زمان حیات ابن تیمیه مسلمانان به ایده های وی علاقه زیادی نشان ندادند و این دیدگاه ها پس از مرگ وی به فراموشی سپرده شد تا اینکه محمد عبد الوهاب در بخش نجد از جزیره العرب (عربستان سعودی فعلی) شروع به تبلیغ مجدد ایده های ابن تیمیه نمود و در قرن ۱۸ میلادی خود را به عنوان اصلاح طلب جهت اصلاح انحراف مسلمانان از دین مطرح نمود. وی همچنین خود را ادامه دهنده راه پیامبر و زمینه ساز ظهور مصلح بزرگ مطرح کرد که در این راستا پیروان او هم باید همه مسلمانان را اصلاح کنند و هم اینکه سرزمین های اسلامی را از دست اجانب (غیر مسلمانان وهابی) آزاد کنند. البته وهابی ها نام وهابی را قبول ندارند و خود را مصلح (اصلاح طلب) محمدی و یا سلفی های مسلمان می دانند. سلفی هایی که می خواهند با دیدگاه های سلف صالح مثل پیامبر و اصحاب وی زندگی کنند.

همانگونه که در بخش های قبلی ذکر کردم وهابی ها دو هدف اصلی دارند اصلاح دین و آزاد سازی سرزمین های اسلامی. برای اصلاح دین آنها خود را موظف می دانند که مسلمانان (البته منظور مسلمانان سنی مذهب) را به راه راست هدایت کنند و اگر با زبان خوش هدایت نشدند با زور شلاق یا شمشیر باید هدایت شوند چون معتقد هستند پیامبر اسلام(ص) برای پیاده سازی دین اسلام از چنین روشی استفاده کرد. طبق دیدگاه های این گروه شیعیان مسبب اولین انحراف در اسلام بوده اند و مسبب ایجاد تفرقه در اسلام بوده اند و لقب “رافضی” (به فارسی به معنای فردی که از انجام کاری سرپیچی یا خودداری می کند کلمه “رفض” به عربی به معنای “خودداری” است) را به آنها نسبت می دهند. آنها با این کلمه می خواهند بگویند که شیعیان نسل برخی از مسلمانان که در زمان خلافت خلفای راشدین (خلیفه هایی که پس از پیامبر حکومت مسلمانان را عهده دار شدند) از همراهی با خلیفه ها خودداری کردند و در جنگ ها میدان جنگ را به یکباره با عنوان اینکه خلیفه را قبول ندارند ترک می کردند و از دستورات پیامبر و خلفا سرپیچی می کردند، هستند و به این دلیل خیانتکار به حساب می آیند و با استناد این دلیل واجب القتل (کشتن) هستند و باید نسلشان هم نابود شود.

وهابی ها همچنین برای توجیه نابودی نسل شیعیان معتقد هستند که اجداد شیعیان نه فقط رافضی هستند بلکه بدعت گر هم بودند و هستند به این معنا که بدعت های کفر آمیز زیادی خارج از دین اسلام به اسلام وارد کرده اند همچون مرده پرستی (به دلیل احترام به مرده ها و دعا و نیایش بر سر قبر مرده هایشان) و بت پرستی (به دلیل دعا و نیایش در بارگاه های امامان خود) و شرک به خدا (به دلیل اینکه در دعا کردن به پیامبر و امامان خود اقتدا می کنند و از آنها کمک و یاری می طلبند در حالی که فقط باید از خداوند یاری بخواهند) و… و نسل شیعیان هم چون پیرو این تفکرات کفر آمیز (به نظر آنها) هستند پس همه کافرند و باید نابود شوند تا اسلام از انحراف نجات یابد.

البته بنده در این مقاله در صدد بحث در این زمینه ها یا تایید و یا رد ادعاها نمی باشم چون موضوع این مقاله چیز دیگری است اما هدف بنده فقط توضیح تفکر گروه هایی همچون داعش و القاعده و… نسبت به دیگران مخصوصا شیعیان می باشد و انعکاس آن دلیل بر تایید این صحبت ها نمی باشد چون شیعیان هم هزاران پاسخ به این اتهام های واهی دارند.
این تفکر و اعتقادات زمانی توانست رواج بسیار زیادی پیدا کند که محمد عبد الوهاب توانست با ائتلاف با محمد بن سعود بنیانگذار سلسله سعودی یک قدرت سیاسی و نظامی را با دیدگاه های خود همراه کند.

از همان ابتدا هم دیدگاه های تکفیری بر تفکر حکومت های حاکم بر جزیره العرب حاکم شد و از حمله به کربلا و تخریب بارگاه ها و اماکن عبادت شیعیان گرفته تا تخریب دیگر عبادت گاه ها و قبور حتی اهل تسنن و حتی حمله به کعبه و تلاش برای نابودی کعبه و قتل عام تعداد زیادی از شیعیان و حتی سنی هایی که حاضر به پذیرش تفکر آنها نبودند همه جزو اعمالی بود که این گروه از همان قرن ۱۸ میلادی انجام داد.

البته پس از اینکه این طریقه توسط آمریکایی ها برای مبارزه با شوروی سابق مورد سوء استفاده قرار گرفت عملا رسانه های بین المللی به اینان توجه بیشتری کردند و می توان گفت امروزه با ظهور داعش توجه رسانه ها به اوج خود رسیده، ولی اینان چندین قرن است که وجود دارند.

یکی از سیاست های اصلی حکومت عربستان سعودی ترویج طریقه وهابیت در سطح جهان بوده و هست و به همین دلیل هم ملیاردها دلار هزینه ساخت مساجد مختلف در سرتاسر جهان نموده و در این مساجد طریقه وهابیت توسط سخنوران فوق العاده مسلط ترویج داده می شود.

چه بپذیریم چه نپذیریم باید به این مساله اذعان داشت که فرستاده های وهابی سخنورانی فوق العاده مسلط و دارای نفوذ کلام قوی هستند و هر جایی که مساجد مربوطه وجود دارند به راحتی می توانند تعداد زیادی از جوانان را جذب کنند و عملا امروزه این مساجد به پایگاه جذب نیرو برای گروه هایی همچون داعش تبدیل شده.

به دلیل اینکه این نوع مساجد در خاور میانه — آسیای میانه — اوروپا — آمریکا — شرق آسیا — بخش های مسلمان نشین روسیه و آفریقا و… بسیار زیاد هستند قطعا باید توقع داشت که توان جذب افراد از این مکان ها بسیار زیاد باشد.

این گروه ها در جاهای مختلف ممکن است با نام های مختلف شناخته شوند که مشهورترین اسامی آنها شاید القاعده — طالبان — داعش — بوکو حرام — جند الاسلام — جیش الاسلام — جند الله و… باشد اما صدها گروه با نام های مختلف در سرتاسر جهان مانند صدها شاخه یک درخت فوق العاده تنومند هستند که همه یک ریشه دارند. این تصور که با نابودی داعش در سوریه و عراق تروریسم ایجاد شده توسط گروه های سلفی جهادی تکفیری از بین می رود یک تصور کاملا اشتباه است چون وقتی ریشه هست تنه این درخت با نام دیگری جوانه می زند.

در ایران به دلیل اختلافات شدید عقیدتی ومذهبی تاسیس چنین مساجدی امکان پذیر نمی باشد و به همین دلیل هم امکان جذب نیرو از ایران توسط این فرقه شاید نزدیک به صفر باشد.

چون یکی از اصلی ترین اهداف این گروه ها نابودی شیعیان می باشد و ایران هم یک کشور شیعی به حساب می آید حتی می توان گفت در صورت مشاهده ترویج این تفکر ها با آنها برخورد خیلی شدید هم می شود.

در مناطق مرزی ایران مخصوصا مکان هایی که پیروان اهل تسنن در آنجا زندگی می کنند نیز تلاش های زیادی توسط مبلغان این فرقه انجام شده و می شود اما اهل تسنن ایران هم خیلی تمایلی به همراهی با این گروه ها نشان نداده اند. اما نمی توان انکار کرد برخی از آنها همچون گروه موسوم به جند الله (فرمانده آنها عبد المالک ریگی بازداشت و اعدام شد) با این تفکرات همراهی داشتند و دارند.

اینکه بخواهیم بگوییم هیچ ایرانی ای جزو داعش نیست شاید خیلی جمله صحیحی نباشد چون ممکن است چند نفر ایرانی هم به سمت این گروه جذب شده باشند ولی تعداد اینان انگشت شمار می باشد. اما اینکه بگوییم هیچ ایرانی ای جذب تفکرات سلفی گری تکفیری نشده اشتباه است چون همانگونه که قبلا گفتم ایران سال هاست با گروه هایی مشابه داعش حال با نام های دیگر درحال جنگ و ستیز است و شاید بتوان گفت اولین کشوری که دیپلمات هایش توسط القاعده سربریده شدند ایران بود. و امروزه در مناطق مرزی ایران مخصوصا در استان های سیستان و بلوچستان و خوزستان و کردستان و خراسان و هرمزگان و… کم و بیش ایرانی ها در حال ستیز با تروریست های وابسته به این گروه ها می باشند حال اینان به جای نام داعش از اسامی دیگری استفاده می کنند.

منبع: اسپوتنیک