در منطقه کامیاران ضربالمثلی بود که ترجمهاش به فارسی این میشود: «در جهنم جانورانی را میبینید که انسان از ترسشان به مار سیاه پناه میبرد و پشت آن قایم میشود». برداشت برخی از روشنفکران داخل و خارجنشین ایران از انتخابات اخیر این کشور، اکنون بیشباهت به این ضربالمثل نیست.
با مرور برخی بیانیهها، مقالات و موضعگیریهای شماری از فعالان سیاسی ایران، گویا هاشمی رفسنجانی همان مار سیاه است و مردم به ناچار و از روی ترس باید به او پناه ببرند. در حالی که اگر نگاهی کوتاه به کارنامه هاشمی رفسنجانی در طول زمان زمامداریش بیندازیم چنان خوفناک است که نه تنها بهتر از بقیه نیست بلکه بسیار خوفناکتر هم هست.
کارنامه هاشمی رفسنجانی در زمانی که زمام امور را در دست داشت و یکی از بازیگران اصلی سیاست جمهوری اسلامی بود، از جمله ترور مخالفان در داخل و خارج ایران، باز کردن پای سپاه پاسداران به طرحهای عمرانی، بازتر کردن دست وزارت اطلاعات در سرکوب بیشتر و … بر کسی پوشیده نیست. کردستان اما علاوه بر آنکه از اقدامات و برنامههای کلان سردار سازندگی دچار خسارات فراوان شد، از نقشه و برنامههایی نیز که به طور خاص برای این استان و سایر مناطق کردنشین طرحریزی شده بود صدمات جبرانناپذیری دید.
این مقاله قصد پرداختن به ترور و حذف فیزیکی مخالفان کرد از سوی هاشمی رفسنجانی را ندارد، زیرا هم اسناد آن موجود است و هم اسامی ترور شدگان. حکم دادگاه میکونوس آلمان در رابطه با ترور رهبران کرد نیز این مسئله را تا اندازهای برای جهانیان روشن کرد. در اینجا قصد دارم به گوشهای از قتلعام خاموشی بپردازم که هاشمی رفسنجانی در کردستان انجام داد و تنها مردم محلی و والدینی که شاهد مرگ تدریجی فرزندانشان بودند از آن مطلع هستند.
جوانان کرد را بهجای اسلحه به وافور مسلح میکنیم
در ششمین دور از انتخابات ریاست جمهوری ایران که از مجموع ١٢٨ داوطلب ریاست جمهوری، اکبر هاشمی رفسنجانی، احمد توکلی، عبدالله جعفر علی جاسبی و رجبعلی طاهری تائید صلاحیت شدند، هاشمی رفسنجانی در ٢١ خرداد ١٣٧٢ برای بار دوم به مقام ریاست جمهوری ایران رسید. رفسنجانی به خاطر عملکردش در قبال کردستان و به ویژه ترور رهبران کرد، نتوانست اکثریت آرا را در این استان به دست بیاورد و احمد توکلی رای اول را در کردستان کسب کرد. پس از آن بود که استانداری کردستان به محمدرضا رحیمی سپرده شد تا مجری طرح و برنامههای ویرانگر آقای رفسنجانی در کردستان باشد.
اگرچه تریاک یکی از قدیمیترین مخدرها در ایران است و اعتیاد ایرانیان به آن سابقهای بسیار طولانی دارد. اما تریاک در کردستان تا قبل از انقلاب ١٣٥٧ پدیدهای تقریبا ناشناخته بود و پس از انقلاب نیز پاکترین استان ایران بود و فقط در برخی از شهرهای بزرگ این استان تعداد اندکی معتاد وجود داشت.
هاشمی رفسنجانی با گماشتن محمدرضا رحیمی به سمت استانداری کردستان، طرح معتاد کردن جوانان کردستان را در دستور کار قرار داد و پروژه گسترش توزیع مواد مخدر در کردستان، توسط وزارت اطلاعات در کردستان به اجرا درآمد.
میگویند آن روزها محمد رضا رحیمی اظهار کرده بود که بهجای اسلحه باید جوانان کردستان را به وافور مسلح کرد. این شعار البته به حقیقت پیوست و تریاک با قیمتی نازل و بدون هیچ دردسر و دخالتی از سوی دایره مبارزه با مواد مخدر در دسترس جوانان کردستان قرار گرفت.
آمار و ارقام شفاف و صحیحی در مورد درصد رشد اعتیاد در آن زمان در دسترس نیست، و البته دسترسی به آمار و ارقام واقعی نیز محال است، اما کسانی که در آن زمان در کردستان بودند این پدیده را با چشم خود دیدهاند. یکی از کسانی که به آمار و ارقام واقعی اعتیاد جوانان کرد در دور دوم ریاست جمهوری رفسنجانی دسترسی داشت، عبدالله رمضانزاده است. او که پس از پایان ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی، از سوی وزیر کشور دولت خاتمی استانداری کردستان را از محمدرضا رحیمی تحویل گرفت، آمار واقعی را ارائه نداد اما اخیرا و پس از حدود یک دهه، در مصاحبهای گفت: «من رفتم کردستان و ديدم نرخ رشد اعتياد خيلی بالاست. يعنی نرخ اعتياد بالا نبود نرخ رشد اعتياد بالا بود.»
او در پاسخ به این سوال که، «یک تصوری هم وجود داشت که افزایش نرخ اعتیاد در کردستان عامدانه است»، میگوید: «بله مردم علنا میگفتند دولت تفنگ را از دست بچههای ما گرفته و وافور بهدست آنها داده و میگفتند برنامه رسمی حکومت است که بچههای ما معتاد شوند. ما هم هرچه در جلسات پرسش و پاسخ میگفتيم ما به عنوان نماينده رسمی دولت چنين برنامهای نداريم، باور نمیکردند.»
البته رمضانزاده به عنوان کسی که دسترسی به اسناد داشته، به آمار و ارقام اشاره نمیکند، نمیخواهد و شاید هم نمیتواند اصل ماجرا را توضیح دهد، اما از شواهد و قرائن چنان برمیآید که این برنامهای بود که توسط وزارت اطلاعات دولت رفسنجانی که وزیر آن علی فلاحیان بود، طراحی شده بود و محمدرضا رحیمی تنها مجری آن بود.
برنامههای مخرب رحیمی
به یاد دارم که در همان زمان شخصی به نام سرهنگ محمود امانالهی که سابقهای طولانی در ارگانهای نظامی و انتظامی کردستان داشت و برای تبلیغات انتخاباتی نمایندگی مجلس به کامیاران آمده بود، در یکی از سخنرانیهایش با انتقاد از وضعیت اعتیاد در کردستان گفت: «در حال حاضر در کردستان خرید یک مشت تریاک راحتتر است از خرید یک کیلو قند از بقالی سر کوچه». این سخن جدا از اینکه یک صرفا یک شعار تبلیغاتی برای این کاندیدای نمایندگی مجلس باشد، گویای این واقعیت تلخ است که هاشمی رفسنجانی توانسته بود مطالبات ملی و اتنیکی مردم کردستان را که همیشه بر آن پافشاری میکردند به سطح دغدغهای برای نجات فرزندانشان از دام اعتیاد، کاهش دهد و صد البته دغدغه مهمی هم بود.
تا هشت سال پس از پایان ریاست جمهوری رفسنجانی نیز هیچ کسی در داخل نظام کوچکترین اشارهای به برنامههای مخرب رحیمی در کردستان نکرد و تنها پس از درگیری باندهای داخل نظام و چرخش رحیمی از رفسنجانی به سوی محمود احمدینژاد بود که همه بیاد آوردند که رحیمی چه بر سر کردستان آورده است.
با اینحال آنها هاشمی را مبرا دانسته و چنان وانمود کردهاند که اقدامات رحیمی خودسرانه بوده است. سایت جرس در آبانماه سال ٨٨ بدون ربط دادن اقدامات رحیمی در کردستان به هاشمی رفسنجانی نوشته است: «و اما، همکاری با مافیای مواد مخدر، ترانزیت و توزیع آن شاید مهلکترین اتهامی باشد که محمد رضا رحیمی در استان کردستان با آن روبروست.» این سایت همچنین نوشته بود: سخن مشهور محمدرضا رحیمی که ادعا کرده بود «به جای اسلحه به دست کردها وافور داده است» میتواند مبانی دیگری برای این اتهام باشند.
میراث مشترک هاشمی رفسنجانی و محمدرضا رحیمی که در حال حاضر به جرم اختلاس در زندان اوین به سر میبرد، در کردستان همچنان پابرجاست، و بنابه برخی گزارشها و ادعای احزاب کرد اپوزیسیون جمهوری اسلامی، سپاه پاسداران و وابستگان محلیاش در مناطق حاشیهای شهرهای سنندج، مریوان، کامیاران، بانه، سقز، بوکان، مهاباد، جوانرود، پاوه، کرمانشاه و … اقدام به تاسیس لابراتوارهای تولید شیشه کردهاند. به طوری که تنها در شهرستان سردشت حدود ٣٠٠ لابراتوار تولید شیشه وجود دارد که اعضای محلی سپاه تولیدات این لابراتوارها را به کردستان عراق و دیگر شهرهای کردستان و بخشهای دیگر ایران ترانزیت میکنند.
صحبت از مصیبتی که هاشمی رفسنجانی با توزیع مواد مخدر در کردستان بر سر جوانان کرد آورد، تنها زمانی بهتر مشخص خواهد شد و عمق آن فاجعه را روشن خواهد کرد که دسترسی به اسناد و مدارک و آمار و ارقام شفاف و صحیح میسر شود، شاید آن وقت بتوان بهتر به تفاوت رفسنجانی و بقیه دستاندرکاران نظام جمهوری اسلامی پیبرد.
واقعا درست و عین واقعیت را گفته اید .
nader taheri / 24 February 2016
این ضرب المثل تو فارسی هم هست:
از ترس عقرب جراره، به مار غاشیه پناه میبرند.
ملکالشعرای بهار:
ترسم من از جهنم و آتشفشان او
وان مالک عذاب و عمودگران او
…
آن عقربی که خلق گریزند سوی مار
از زخم نیش پر خطر جان ستان او
…
حسن / 24 February 2016
همه افراد آگاه در منطقه از این مسئله خبر دارند ولی همگی معتقدند که رحیمی و آن هم فقط بخاطر کینه شخصی که نسبت به کردستان دارد دست به این توطئه و جنایت فجیع زده است و دستوری از مقام بالاتر یا هاشمی نداشته است اما گویا این روزها که هاشمی ملجاء مردم شده جناحی قصد تخریب جایگاه جدید او را دارند ولی انشاء الله در آینده نه چندان دور ملت از واقعیت جریان آگاه گردد و خدا.ند باریتعالی هر کس که اینگونه قصد نابودی جوانان این مرز وبوم را داشته نابود گرداند.
پویا / 24 February 2016
با درود بر همه ايرانيان ، هيچ استاندار ( در ايران ) نميتواند كار بزرگ يا اقدامي بكند كه از هيئت دولت و رئس آن يعني رئيس جمهور ، جدا و مخفي باشد . چون استاندار منتسب هئت دولت است . حتي معاون او نيز بايد توست هيئت وزيران ، تأييد شود . بنابر اين اصل و ادله قانوني ، خداوند باريك تا حالا كه راي نميدهد ، منِ ايراني به اعتياد فرزندم راي داده و ميدهم . پس خود كرده را …. مگر يك علاج كه تكرا نكنيم . پاينده ايران ، سربلند ايراني
كشكساب / 25 February 2016
گیلکی:
ساق بیبی
عن ای تَ جِ گبانی ایسه کی گیلانِ مئنم هنی نَها …
فارسی:
سلام
این جز بحثایی هستش که در گیلان هم وجود داره هنوز…
گیله برار / 06 June 2016