معلمی به نام اسعد فیض در یک اقدام شهروندی و خودانگیخته برای افزایش سرانه کتابخوانی کتابخانه سیاری تأسیس کرده و کتابهای مورد علاقه روستائیان را به طور رایگان به دست آنها میرساند.
اسعد فیض در روستای «مارشک» تدریس میکند. این روستا در نزدیکی مشهد و در دهستان کارده واقع شده و جمعیت آن ۱۵۳۲ نفر (۳۳۴خانوار) است.
کتابخانهای که اسعد فیض در روستای «مارشک» با نام «ایستگاه کتاب» دایر کرده، دارای پنج هزار جلد کتاب است.
این آموزگار خراسانی دو دختر دارد: یکی دانشجوی مامایی است و دیگری در رشته مهندسی عمران تحصیلاتش را به پایان رسانده است. او میگوید: «زنان و دختران برای اصلاح و تغییر جامعه بسیار اهمیت دارند.»
در «ایستگاه کتاب» انواع کتابهای ادبی و درسی و کمکدرسی وجود دارد.
در گزارشی که سایت مؤسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان و خانه کتابدار کودک و نوجوان از فعالیت این آموزگار خراسانی تهیه کرده، آمده است که اسعد فیض دو سال پیش به فکر رواج کتابخوانی در روستای محل خدمتش افتاد. او طویله گوسفندان را تمیز کرد، و با جمعآوری کتابهای اهدایی در حلقه دوستان و آشنایانش طویله گوسفندان را به یک کتابخانه تبدیل کرد. او امید داشت که روستائیان از «ایستگاه کتاب» استقبال کنند. اما به زودی دریافت که چنین نیست. این بود که تصمیم گرفت کتابها را به در خانه روستائیان ببرد.
او با کمک یکی از دانشآموزان، از دو ماه پیش تاکنون، هر هفته در یک روز مقرر کتابها را بار خورجین الاغی میکند و کتابها را به روستائیان در خانههایشان امانت میدهد. بیشتر زنان و دختران روستا خواهان کتابهای او هستند.
اسعد فیض میگوید: «سطح فرهنگی زنان روستای مارشک از مردها بالاتر است؛ چون هم بیشتر درس خواندهاند و هم تمام مسئولیت زندگی را بر دوش دارند.»
به گزارش سایت مؤسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان و خانه کتابدار کودک و نوجوان زنان روستا به کتابهای ادبی، زندگینامه و کتابهایی برای کسب مهارتهای زندگی علاقه دارند.
با درود بر همه ايرانيان . خميني دروغگو اتوبوسها را مجاني كرده و همه مردم رفته اند تهران اتوبوس مجاني سوار شوند . پس از سي و هفت سال چپاول هزاران ميليارد دلار پولهاي علني ( غير علني بيشتر ) مردم ايران ، كشور در مديريت اين حكومت فاسد در اين روز است و من هنوز فكر اينم كه كدام آخوند را بجاي قبلي بنشانم . پاينده ايران ، سربلند ايراني
كشكساب / 11 February 2016
آقا جان بجای یکی از این موشک های قاره پیمای کوفت و زهرماری تون لا اقل یه گاری میساختین که این بابا برای حمل و نقل به جای اون الاغ زبون بسته ازش استفاده میکرد!!!
ابوالفضل / 11 February 2016