جنگ در سوریه و دخالت نظامی و بمباران «سوسیالیستی» جنگندههای روسی بار دیگر روسیه و پوتین را به عنوان بازیگران اصلی در پارادایم جدید روابط بینالملل معرفی کرده است. حالا دیگر آمریکا تنها آقای جهان نیست. اقتصاد چین هم هست و البته قدرت نظامی روسیه نیز سهم خود را در این تقسیمبندیهای امپریالیستی مطالبه میکند. مدتی است که تصویر پوتین به عنوان قدرتمندترین سیاستمدار جهانی روی جلد رسانه برتر خودنمایی میکند. اما به یقین از سپتامبر سال۲۰۱۵ و متعاقب دخالت «بشردوستانه» ی روسیه این تصویر رنگ و لعاب دیگری گرفته است.
شاید – و به گمان نگارنده بیشک- مانستهترین شخصیت و چهره دولتی وطنی به پوتین محمود احمدینژاد است. بسیار معنادار است که احمدینژاد بلافاصله پس از انتخابات ۸۸ (دور دوم ریاست جمهوریاش) دوان دوان به بلاروس – متحد اصلی پوتین- شتافت و شادیاش را با دیکتاتور آن کشور به اشتراک گذاشت! چندان بیهوده نیست کسانی هم که رگ گردن «سوسیالیسم» توخالی و تاریخ منقضی شرق زدهشان باد کرده و برای پوتین هورا میکشند به صور مختلف از دولت احمدینژاد و سیاست آزادسازی اقتصادی او دفاع کردهاند.
سیاستی که در مسیر دور جدید انباشت سرمایه؛ سلب مالکیت از نهادهای دولتی به سود مراکز نظامی و امنیتی را در راستای عروج کاست جدید قدرت چنان انجام داد که امروز حتی طرف داران دو آتشه خصوصیسازی و کسب مالیات از بنگاهها نیز در برابر این خونتا تمکین کردهاند.
رویکرد نوتزاریسم در روسیه نیز عینا به همین شکل بوده است. احمدینژاد در مراکز نظامی و امنیتی آببندی شده بود و پوتین نیز در KGB آبدیده شده است. به همین نسبت شکل اقتدارگرا و اتوریتر دولت احمدینژاد به نحو عجیبی از دولت روسیه تأثیر پذیرفته بود. بسیار باهوده بود که در محافل داخلی و پیش از انتخابات یازدهم ریاست جمهوری از احمدینژاد – مشایی به عنوان کپیِ پوتین – مدودف نام برده میشد!
هم پوتین و هم احمدینژاد قدر قدرتی خود را مرهون افزایش ناگهانی بهای نفت و گاز بودند و هستند. شاید اگر قیمت نفت به بالای ۱۵۰ دلار نمیرسید کار دولت احمدینژاد در همان یکی دو سال اول ساخته بود. کل سیاستهای اقتصادی به اصطلاح انبساطی احمدینژاد به اعتبار ۸۰۰ میلیارد دلار درآمد نفت به پیش رفت. مضاف به اینکه به تدریج و پس از افول دولت او دانسته آمده است که بر خلاف کج فهمیهای یکی دو بشر عقب مانده این سیاستهای مثلا انبساطی نه فقط کمکی به بهبود کسب و کار و زندهگی مردم زحمتکش نکرده است بل که اساسا کرور کرور پول به جیب این و آنی رفته است که در ارتباط نزدیک با بالاییها مشغول غارت دلارهای نفتی بودهاند و اسمش را هم گذاشته بودند «دور زدن تحریم». در واقع یکی از دلائل بسیار مهم بمباران «سوسیالیستی» سوریه در متن رقابت این دولت با قطر از یک سو و ترکمنستان و ترکیه – خط لوله گاز ناباکو- از سوی دیگر است.
احمدینژاد با بلند کردن پرچم ناسیونالیسم و استوانه کوروش و گرایش به منحطترین شکل آرکائیسم عملاً اپوزیسیون راست برانداز و سلطنتطلب را به حاشیه راند و پوتین نیز با احیای ناسیونالیسم عظمتطلب روس امپراتوری ضعیف و گلاسنوست و پروسترویکا زده و تحقیر شده از سوی یلتسین را در قالب یک امپریالیسم هار و تازه نفس احیا کرد.
میگویند که پوتین متکی به آرای بیش از هشتاد درصد مردم روسیه است و چون این مردم فرهیخته و روشنفکر هستند پس پوتین نیز ایضاً…. من نمیدانم که احمدینژاد به راستی چند درصد از آرای مردم ایران را به خود اختصاص داده بود اما برای اینکه مستند صحبت کنم به عروج فاشیسم در آلمان و پشتوانه مردمی حزب نازی و شخص هیتلر اشاره میکنم.
انگار که مردم آلمان با آن پشتوانه غنی تاریخی و فلسفی یک مشت سفیه بودند! لوپن نیز توانسته آرای بخش قابل توجهی از مردم فرانسه را به خود اختصاص دهد. این چه استدلالی است برای بیرون کشیدن پوتین از مخمصه رهبری یک دولت مافیایی امپریالیستی! انتخابات نود و هشت درصدی وطنی که خاطرتون هست هنوز! احمدینژاد در میان فاشیستهای اروپایی چهرهای بسیار محبوب بود. این فقط انکار تاریخ هولوکاست نبود که محمود را در میان راست افراطی اروپا جذاب کرده بود، حمایتهای مالی احمدینژاد از این راست اظهر من الشمس است.
بیهوده نیست که کمدین مشهور فرانسوی دیودونه – که پس از چرخش به راست در جبهه فران ناسیونال لوپن ایستاد- از دوستان نزدیک احمدینژاد بود؛ به دعوت ایشان به تهران آمد و مفتخر به دریافت جایزه ویژه شد! به همین سیاق نیز ارتباط پوتین با جریانهای راست و فاشیست اروپایی یک فاکت بیچون چرا است. جبهه ملی یا حزب فران ناسیونال فرانسه و احزاب مشابه در مجارستان و اتریش و بلغارستان از دوستان گرمابه و گلستان پوتین به شمار میروند. وام ده میلیون یورویی مسکو به تشکیلات فاشیستی لوپن را در همین راستا باید ارزیابی کرد.
استدلال میکنند حالا که حملات روسیه علیه داعش «مفید» بوده نقد پوتین و سیاستهای امپریالیستی روسیه «چشمک» به آمریکاست. در نتیجه این رویکرد «مثبت» روسیه علیه داعش است که پوتین باید از نقد مصون بماند و تصویرش در قلب «چپ» تزارزده تتو شود. بسیار خوب سپاه قدس و جمهوری اسلامی هم در ضربه زدن به داعش کم و بیش در حد روسیه عمل کرده است.
میفرمائید با این یکی چه کنیم؟ مخالفت با لیبرالیسم اگر از موضع سوسیالیسم صورت نبندد یک مدل آن میشود پوتین و احمدینژاد و مدل دیگرش میشود دونالد ترامپ. اگر پوتین در شمار دیکتاتورهای بزرگ در دوران افول غول هاست باری همتای وطنی او به تبع بورژوازی حقیر حامیاش در شمار کوتولهها بود. بیهوده نیست که ترامپ و پوتین در عرصه رئال پولیتیک نزدیکترین و «رفیق»ترین شخصیتهای فعال در دو قطب امپریالیسم برتر هستند.
دنیای مجانین و اقتدار برای پر کردن خلاء ناشی از افول هژمونی آمریکا به پی نوشتی برای پوتین نیاز دارد. نام این پی نوشت ترامپ – لوپن است.
Jean-Marie Le Pen آقا هستند.
لطفا یکی دو مورد “خانم لوپن” را در متن اصلاح کنید. چند مورد غلط املایی هم در متن هست از جمله “کومک” به جای “کمک”.
پارسا / 01 January 2016
لطفا پوتین را که ادمی عاقل و باهوش و حافظ منافع ملی روسیه هست را با ادم احمق و تهی مغزی مانند احمدی نژاد که ساختار و عملکرد مغزش حتی کمتر از مغز بچه 12 ساله بود را با هم مقایسه نکنید!!!
بابک / 02 January 2016
پوتین شخص اول مملکت است اما اس محمود مهره آقا است. قیاس درستی نیست. از دید غرب پوتین منفی است زیرا باعث شکل گیری روسیه قدرتمند از خاکستر شوروی شد. اما ….
جواد / 03 January 2016
ظاهرا یک سطر از مقاله پاک شده است. این مشکل در مقاله های دیگر ( عمدتا آنهایی که در
تریبون منتشر میشوند) هم وجود دارد. احتمالا سایت مشکل فنی پیدا کرده است.
اشکان / 03 January 2016
جهت اطلاع دوست گرامی باید گفت که لوپن خانم است.
محمود / 04 January 2016
اونهایی که از پوتین دفاع می کنند بلند شن بیان روسیه.دقیقا این شخص به حماقتی فراتر از احمدی نژاد دچار هست.بدم میاد از این دار و دسته الیت این چنینی دوست.اینها الیت نیستند فاجعه حماقت بشری در عصر حاضر هستند.
شهاب / 02 January 2019
دوان دوان شتافتن احمدی نژاد به بلاروس و انکار هولوکاست نعل وارونه زدن بود. احمدی نژاد در تمام 8 سال ریاست جمهوری پر حرف و حدیثاش به یکی دو کشور (جز ایران) خدمات شایانی کرد. دقیقاً پس از سخنرانی تند احمدی نژاد علیه سیاستهای مدودوف در رأی موافق روسیه، به کشیده شدن پرونده ایران به شورای امنیت، راشا تودی جریان دانشگاه پاتریس لومومبا را افشاء کرد (و جمهوری اسلامی هرگز موضعی رسمی در مقابل این ادعای راشا تودی نگرفت!)، اما هدف سیاستمداران روسی این بود تا خامنهای دهنه رئیس جمهورش را بکشد و افسارش را در کنترل بگیرد.
احمدی نژاد یک عروسک و مهره بی مقدار بود که 800 میلیارد دلار درآمد کشور را به جیب خامنهای و در جهت افکار مالیخولیایی خامنهای و اطرافیانش هزینه کرد. در حالی که پوتین یک فرد خود ساخته، اما دیکتاتور است که در تلاشی بیهوده با هدف یافتن جای پای گذشته قدم برمیدارد. اما مناسبات دنیای امروز تغییر کرده است، و برای ابر قدرت بودن، نظامها باید دمکرات باشند تا کشور بتواند تحرک اقتصادی داشته باشد. تحرک اقتصادی فقط در سایه ایجاد جو رقابت و برداشتن تبعیض میسر است که در نظامهای دیکتاتوری چنین جوی بوجود نمیآید.
برای اینکه بدانیم چه کسی به چه جریانی وصل است و از چه طرفداری میکند، باید ببینیم بعنوان یک سیاستمدار در دوره فعالیتش، بیشترین آب را به آسیاب چه کسی انداخته است.
میرزای عشقی / 02 January 2019
جهت اطلاع دوستان
آقای “ژان ماری لوپن” پدر خانم “مارینه لوپن” رهبر تاریخی و بنیان گذار جریان نژاد پرستانهء “جبههء ملی” در فرانسه میباشد.
دختر ژان ماری اکنون رهبری این جریان ارتجاعی را به دست دارد.
حسن / 02 January 2019