مدرسه فمینیستی: مطلب حاضر[1] نوشته «لورن تیلور»[2] است که توسط مهسا پناه شاهی به فارسی ترجمه شده است. تیلور از سال 1978 در عرصه مبارزه به منظور توقف خشونت علیه زنان کار می کند. او مهارت های دفاعی برای توقف خشونت و تجاوز را به وسیله فنون «دفاع شخصی» به زنان آموزش می دهد:
فقط بگویید: “نه”. گفتن “نه” به مراتب راحت تر از انجام دادنش است. در زندگی واقعی، تقریباً خیلی سخت است که به گفته های خودمان عمل کنیم. بیشتر افراد اصرار دارند که اگر مورد آزار قرار بگیرند حدود خود را محدود می کنند. ولی اغلب هنگام مواجه با موقعیت های دشوار، سکوت می کنیم، تسلیم می شویم و یا بهت زده و منفعل می شویم.
یرای بسیاری از ما خیلی سخت است حدود خودمان را تعیین کنیم و هیچ فرقی نمی کند این حدود در رابطه با فردی باشد که در مترو به طور اتفاقی خیلی نزدیک ما ایستاده، یا همکاری سلطه جو، فامیلی ناخوانده، و یا فردی متجاوز باشد.
چه چیزی سر راه مان قرار می گیرد؟
اساساً، جامعه پذیری. آیا این جملات چیزی به یاد شما می آورند؟
“نمی خوام بی ادبی کنم.”
“نمی خوام سرو صدا به راه بیفته”
“اگه اشتباه کنم چی؟”
“می خوام دوستم داشته باشن”
“مجبورم که باهاشون کار کنم.”
به صدای درون تان گوش دهید و ببینید کجا این صداها جلوی شما را می گیرند. زنان، مخصوصاً، طوری جامعه پذیر شده اند که به نیازها و احساسات دیگران بیشتراز نیازها و احساسات خودشان اهمیت دهند. بنابراین اغلب برای بسیاری از ما دشوار است که بفهمیم در موقعیتی مفروض، چه احساسی داشته و چه چیزی می خواهیم.
اگر ما احساسات و نیازهای خودمان را شناسایی نکنیم غیر ممکن است که آن احساسات را بروز دهیم. حتی زمانی که می دانیم چه احساسی داریم، این طور احساس می شود که نادیده گرفتن دستور اجتماعی “خوب بودن” غیر ممکن بوده و نمی توانیم با صدای بلند خواسته هایمان را بیان کنیم.
شما این شایستگی را دارید که مرزهای خودتان را مشخص کرده و مورد احترام نیز باشید.
برخلاف آموخته های جامعه، شما کاملاً سزاوار آن هستید که حدود خود را تعیین کرده و مورد احترام دیگران باشید. اگر می خواهید که دیگران نیز شما را باور کنند، این نکته اهمیت زیادی دارد که ابتدا شروع به باور خود کنید. روشن تر بگویم ارتباط برقرار نکردن با دیگران به آن ها این حق را نمی دهد که مرزهای شما را نقض کنند. مردم نباید چنین فکر کنند که آن ها می دانند چه چیزی خوب است و بدون اطلاع شما می توانند کاری را انجام دهند. مشاهده این که مردم چطور به حدود تعیین شده ی شما واکنش نشان می دهند به شما نشان خواهد داد که آیا آن ها عمداً این حدود را نقض می کنند و یا چنین قصدی نداشته و می خواهند به شما احترام بگذارند.
اگر هنوز هم برایتان سخت است که باور کنید با گفتن “نه” مورد احترام خواهید بود، در پایین چند سؤال چالش برانگیز وجود دارد که شما را به تفکر وا می دارد:
– اگر شما مؤدب نباشید و موجب رنجش خاطر کسی شوید و یا اگر اشتباه کنید، بدترین اتفاق ممکن چه خواهد بود؟
– آیا عقیده دارید که امنیت خودتان (امنیت فیزیکی، روانی، احساسی) تاحدی اهمیت دارد که اشتباه کرده، باعث شرمساری کسی (شاید خودتان) شده و یا حتی کسی را عصبانی کنید؟
– شما سزاوار این نیستید؟ اگر می خواهید نظر خودتان را بیان کنید، باید باور کنید شما لایق آن هستید که روی حرف خودتان بایستید.
شاید فکر کنید چندان مهم نیست که برخلاف میل تان انگشتر مورد علاقه تان را به دوستتان قرض داده و یا با وجود این که فکر می کنید کار زیادی بر روی دوش تان گداشته می شود، بپذیرید که یادداشت های جلسه را شما ایمیل کنید.
ولی این تعاملات، نتیجه زندگی روزمره بوده و بیشتر هم می شوند. این تعاملات همانطور که روی می دهند، چگونگی رابطه ی ما با خودمان و رابطه ی دیگران با ما را نیز ایجاد می کنند.
و اگر شما از ماهیچه ی گفتن “نه” در این موقعیت های کوچک استفاده نکنید، آیا آمادگی آن را خواهید داشت که در موقعیت های خطرناک تر، “نه” بگویید؟ امیدوارم که بتوانید، ولی چرا از همین الان شروع به تمرین نکنیم؟
بیشتر متجاوزان با سخن گفتن شروع می کنند و همیشه قبل از این که موقعیت بدتر شود مرحله ای وجود دارد که ما شانس متوقف کردن خطر را داریم. حتی در مواقعی که متجاوزان غریبه باشند، اغلب گفتار قبل از خشونت می آید.
خب، حالا شما آمادگی بیشتری دارید که حدود خود را تعیین کنید
حالا که تصمیم گرفته اید رساتر صحبت کنید، احساس بهتری درباره “نه” گفتن خواهید داشت. چطور خودتان را تبدیل به فردی خواهید کرد که از عهده ی انجام این کار بر می آید؟
اولین و مهم ترین کار این است که بدانید در آن لحظه چه می خواهید. همان طور که گفتم ممکن است این کار مشکل باشد ولی برای تمرین خوب است که گاهی اوقات از خودتان بپرسید، “دوست دارم که الان چه اتفاقی بیفته؟”
این سنگ محک خوبی برایتان خواهد بود. اول از خواسته ی خودتان باخبر شده و بعد آن را به دیگران بگویید. در موقعیت های استرس زا، وقتی که نمی دانید چه چیزی بگویید، از خودتان بپرسید چه می خواهید و بعد به آن ها بگویید. مثال های ساده شامل این جملات می شود: “لطفاً عقب بایستید”، یا “به من دست نزنید”، “شما باید همین الان این جا را ترک کنید” و “لطفاَ قبل از این که وارد شوید، در بزنید.”
بعد از این که از خواسته خود مطمئن شدید، می توانید این پیام ها را با توجه به این نکات بیان کنید:
– از صدا، صورت و بدن خودتان استفاده کنید. به منظور اجتناب از پیام های مبهم، هر سه کانال ارتباطی باید با یکدیگر هماهنگ باشند.
– سعی کنید آرام و مطمئن باشید. حتی زمانی که ترسیده اید و یا خشمگین هستید می توانید جدی عمل کرده و محکم باشید.
– خودتان را تکرار کنید. شاید مدتی طول بکشد که آن ها نیت خود را عملی کنند. اگر حرف های شما را نشنوند و یا به درخواست شما احترام نگذارند، این کار به شما اطلاعات مهمی از آن ها و نیت آن ها می دهد.
– بر روی موضع خود بمانید. شما نباید به کسانی که قصد منحرف کردن شما را دارند، تهدیدها، سوالات، سرزنش ها، احساس گناه و کارهایی که موجب به دام انداختن شما خواهند شد و چیزهایی همانند این جواب دهید. و فقط به موضع خودتان بچسبید. (مراجعه شود به «بخش خودتان را تکرارکنید»)
– هیچ بهانه ای درست نکنید. “نه” یک جمله ی کامل است. اگر چه در وهله نخست، مؤدب بون خوب است ولی اگر پاسخی به آن داده نشود، خوب بودن را رها کنید. شما نیازی ندارید که خودتان را توضیح دهید. شما نباید به خاطر احساساتتان و یا خواسته هایتان عذرخواهی کنید. همچنین نباید در مکالمات منتظر “نوبت” خود بمانید.
– به جای سؤال از جمله استفاده کنید. مثلاً به جای این که بگویید “میشه لطفاً من را تنها بگذارید؟”، بگویید: “تنهایم بگذارید.”
– به آن ها بگویید که از رفتارشان خوشتان نمی آید. به جای این که بگویید” شما احمق و نادان هستید” بگویید “خیلی نزدیک ایستاده اید.” از هر چیزی که ممکن است وضعیت را تشدید کند مثل لعن، توهین، تحقیر، و … دوری کنید.
مانند هر مهارت دیگری، در شروع این کار، نیز دستپاچه خواهید شد. هیچ اشکالی ندارد، هر چه قدر این تمرین را بیشتر انجام دهید، بهتر یاد خواهید گرفت. چنین کاری ارزش دارد. چرا که اگر در زندگی تان یک “نه” با تمام وجودتان نگفته باشید، تمام بله های شما، سازشی خواهند بود.
زیبایی گفتن یک “نه”ی محکم این است که به شما این امکان را می دهد به چیزهایی “بله” بگویید که واقعاً در زندگی تان می خواهید. و آیا این همان زندگی ای نیست که شما می خواهید؟
پانوشت ها:
[1] http://everydayfeminism.com/
[2] Lauren R. Taylor
لینک مطلب در تریبون زمانه
این کتاب نوشتن نمی خواهد. از قدیم گفته اند «یک بار بگو نه، 9 ماه دست به شکمت نمال»
علی / 08 December 2014