تجمع های گسترده و خودجوش مردم در شهرهای گوناگون ایران به مناسبت سوگواری هنرمند٣٠ ساله موسیقی پاپ همه را غافلگیرکرد و توجه عمومی را به آنچه که در زیرپوست اوضاع به ظاهر آرام و جامعه تحت کنترل رژیم می گذرد جلب کرد.
پایوران جمهوری اسلامی با ادعای داشتن ثبات در منطقه ای پرآشوب، با آنکه در خفا نگران اند و کابوس وقوع “فتنه” دست از سرآنان برنمی دارد، همواره به خود مدال افتخار اهداء می کنند. اما تجارب تاریخی نشان داده است که قدرتمداران و حکومت های مستبد همیشه شیفته و غره به آرامش ظاهری و سکون و اقتداربرخاسته از سرکوب و اختناق می شوند و در این شیفتگی خویشتن را نیز فریب می دهند. بویژه آن ها اگر توانسته باشند جنبشی را شکست داده باشند، فکرمی کنند که می توانند همواره خود را پیروز میدان بدانند. و حال آن که وقتی جامعه تحت سلطه با یک جنبش گسترده- مثل ٨٨- مواجه شود حتی اگر حکومت آن را بتواند شکست هم بدهد، مثل سکته باراول برای یک نظام بیمار است که گرچه ممکن است رژیم را از پای در نیاورد، اما قطعا سکته دوم و سومی در راه است که جان بدربردن از آن ممکن نخواهد بود، مگر آن که حکومت ها با وقوف به آسیب پذیری خود به رفرم های مهمی مبادرت ورزند که بتوانند با تغییرشرایط نارضایتی ها را برطرف و یا لااقل به نحو رضایت بخشی کاهش دهند. نگاهی به تجارب جامعه خودمان و تجارب تاریخی گویای همین حقیقت است.
اخیرا یک مؤسسه ژاپنی وضعیت امنیت کشورهای جهان و خطرخیزش ها و اعتراضات مردمی را از منظر ریسک اقتصادی برای سرمایه گذاران، بر پایه سه شاخص عمده نابرابری اقتصادی، فساد و نارضایتی که می تواند محرک ناآرامی و اعتراضات مردمی باشد مورد بررسی و رتبه بندی قرارداده است. ایران در این جدول رتبه چهارم را درمیان کشورهائی که پتانسیل و احتمال خیزش و اعتراض مردم در آن وجود دارد بخود اخصاص داده است. در گزارش مزبور به اعتراضات هزاران نفری علیه اسیدپاشی های اخیر و نارضایتی مردم از دادن آزادی بیشتر به پلیس امنیت اخلاقی و لباس شخصی ها، نیزاشاره شده است.* . تنظیم کنندگان این گزارش احتمالا با مشاهده ابعادحضورغافگیرانه مردم در بدرقه و بزرگداشت هنرمندجوان باین صرافت بیفتند که نه فقط پیش بینی آن ها در مورداحتمال خیزهایش مردمی چندان دور از واقعیت نبوده است، بلکه چه بسا این ریسک بیش از پیش بینی آنها باشد!.
حال با این مقدمه، نگاهی بیافکنیم به معنا و نکاتی که این تجمع های گسترده هم چون برشی از جامعه و از آن چه که در زیر پوست جامعه می گذرد، پیشاروی ما قرارمی دهد:
١- قبل از هرچیز این نکته که لایه زیرین رودخانه آن گونه که آب در سطح بیرونی و راکد خود می نماید نیست. با توجه به گستره این تجمعات که فقط ناظر بر تهران نبود و شهرهای متعددی را هم شامل شد بخوبی زمینه های مشترک و ظرفیت سراسری شدن را مشاهده می کنیم. می توان روی این محتوای مشترک و شکنندگی تعادل ناشی از سرکوب، صرفنظر از نحوه و زمان وقوعش، شرط بندی و سرمایه گذاری کرد.
٢- بی تردید هنرمند بودن (هنرمندی که آثارش بتواند بازتاب دهنده دردها و خوشحالی ها و آرزوهای مردم باشد و نه جیره خواراربان قدرت ) و نیز شناخته شدگی وی در سطح جامعه و جوانان داخل کشور، باضافه بیماری کشنده اش در اوج جوانی فی نفسه یک تراژدی است و خود می تواند در شرایط عادی دلیل خوبسنده ای برای تشکیل تجمعات بزرگ باشد و نیازی به دلایل مازاد برای توجیه آن نیست. با این همه در یک جامعه بسته و سرکوب شده و مملو از مطالبات و نارضایتی انباشته شده که هر لحظه در جستجوی روزنه هائی برای خروج و فوران هست، عوامل و انگیزه ها و خشم های نهفته دیگری نیز در این گونه واکنش ها دست اندرکارند که به حرکت مردم ابعاد و معنای گسترده تر و چندوجهی می دهد که به مراتب فراتر از یک حرکت تک وجهی است.
سوگواری مردم و انفجارگریه ها و همنوائی نه فقط نشان دهنده سوگ از دست دادن هنرمندی است که این مردم دوستش داشتند، بلکه هم چنین بازتاب حال و احوال خودآنها و فوران درد و رنجی است که مدت هاست در خلوت و سکوت در درون خویش انباشت کرده و مجال و فرصتی برای خروج آن نیافته اند. مردم انگار قرابت و شباهتی بین سرنوشت این هنرمندجوان و سرنوشت خود می بینند! احساس همذات پنداشتن و همسان انگاشتن سرنوشت خود با سرنوشت تراژیک هنرمندجوان و ناکام در اوج شکوفائی اش که صدا و موزیک و شعرهایش بیانگر درد و حال مردم و ترجمان زخم های درونی شان بود. سوگواری تکان دهنده و جاری شدن اشک های تلخ مردمی البته واقعیت لحظه حاضراست، اما سوی دیگر سکه این واقعیت آنست که مرگ و زندگی نمی توانند باهم قرابت چندانی داشته باشند. وجود وهویت هرکدام از آنها در جنگیدن با یکدیگرمعنا می یابد و اشک های تلخ برآمده از دردهای فروخورده و سرکوب شده امروز می تواند به فوران خشم فروخورده و تعالی بخشیدن به شعله های زندگی، زندگی که در زیر سم ُستوران مستبدان به نفس تنگی افتاده، تبدیل شود.
٣- یک باردیگر این تجربه به اثبات می رسد که در شرایط سرکوب و اختناق که مبارزه مستقیم هزینه های سنگینی دارد و جرقه ها دشواربتوانند به حریق گسترده تبدیل بشوند، حلقه های واسطی که هم بسیج کننده باشند و هم شکل مستقیم سیاسی و رودر روئی نداشته باشند برای آوردن جریان جاری در زیرپوست جامعه به روی صحنه، در حکم کاتالیزورهای مهمی هستند. مردم برای اهدافی که مستقیما سیاسی نیستند با جسارت و گسترده گی بیشتری حضور پیدامی کنند.
٤- نقش شبکه های اجتماعی در ایجاد و هماهنگی و پژواک جهانی دادن به این تجمعات باردیگر اهمیت آن ها را در دامن زدن به جنبش ها و هماهنگی و خبررسانی و بویژه در شرایط سرکوب که سازمان و نهادهای متعارف زمین گیرهستند، خاطرنشان ساخت. و یک باردیگر براین تصوربعضا رایج که گویا شبکه های مجازی جایگزین شبکه های واقعی شده اند مهرابطال زد. در حقیقت شبکه های مجازی و واقعی جایگزین یکدیگرنیستند و رابطه متقابل و مکمل آنها نقش مهمی در گستره جنبش ها دارد. این واقعیت در جنبش اعتراضی ٨٨ و نیز جنبش های بسیاری کشورهای دیگرهم اثبات شده است.
٥- برانگیختگی افکارعمومی از فاجعه اسیدپاشی را که بدلیل فشارها و دستگیری ها و تهدیدهای وسیع حاکمان نتوانست آن گونه که لازم بود به شکل اعتراضات گسترده ای که مخاطبش مستقیما رژیم بود (رژیم داعشی و به عنوان متهم اصلی) محال بروز پیداکند؛ نباید در دامن زدن به ابعادتجمعات اخیر نادیده گرفت. مردم درعین حال فرصتی یافتند که ضمن این همدردی و در پوشش آن حضور و نارضایتی ضمنی خود را به رژیم نشان بدهند. بخصوص که حکومت جمهوری اسلامی در یک افتضاح و واترگیت تاریخی هنوز هم نتوانسته است پس ازگذشت یک ماه و اندی و با خیال راحت سناریوی مقبول و محکمه پسندی را در مورد اسیدپاشی های زنجیره ای به خورد عموم بدهد.
٦- حضور خیابانی و حرکت های مستقل مردم بی گمان نقش زیادی در ایجاد اعتماد به نفس و خنثی کردن هراس افکنی و سیاست شوک درمانی رژیم با ارتکاب فاجعه اسیدپاشی دارد. فقدان یا اندک بودن این نوع ابرازوجودها در دانشگاه ها و مدارس و خیابان ها و … که نقش مهمی در تقویت اعتمادبه نفس مردم و تضعیف اعتمادبه نفس رژیم دارد، حلقه های مفقوده شرایط کنونی است. حلقات واسطی که هم چون بستر و کانال های اتصال برای جاری شدن پتانسیل اعماق به سطح جامعه عمل کند. هم چنین این تجمعات و نیز حرکت چندهزارنفری اهالی اصفهان در اعتراض به اسیدپاشی ها، نشان دهنده آنست که مردم امیدی به دولت محلل روحانی و وعده و وعیدهای آن، از جمله در موردمعرفی اسید پاشان واقعی ندارند، و این به نوعی بیانگرعبور آنها از دولت است. در عین حال این پدیده می توان موجب تشدید تضادهای داخلی حاکمان نیز بشود.
٧- یکی از تاکتیک های شناخته شده رژیم مصادره سوژه های مردمی و حرکت های اعتراضی آنهاست. تا بدین ترتیب با فراربه جلو، تقابل مردم با خود را پنهان سازد و بتواند سواربرموج آسیپ پذیری خود را از دیده ها پنهان سازد. نمونه تلاش مذبوحانه برای مصادره ندا و تلاشی که برای مصادره موسیقی جوان پسندپاپ وهنرمندان آن انجام می دهد از جمله آنهاست. چنانکه در مورد مرتضی پاشائی هم با غافلگیرشدن در برابرموج گسترده حضورخیابانی و همدردی مردم و ناکامی در تلاشی که برای مسکوت گذاشتن و جلوگیری از تجمعات مردم داشت، برآن شد که از طریق خانواده اش پاشائی را هم چون هوادارنظام و مذهبی وی و تجعات مردم را مصادره کند. علیرغم این تلاش های مذبوحانه در این عرصه هم چون عرصه های دیگری نبردخزنده ای بین رژیم و مردم حول مصادره و ضد مصادره جریان دارد و دیده ایم که معمولا هم در این نبردها، رژیم طرف بازنده است. چرا که این نوع مصادره ها فقط ظاهری و ریاکارانه بوده و جنبه تبلیغاتی دارد و در عمل دقیقا بدلیل موردتوجه وعلاقه مردم بودن شروع به انواع اقدامات برای جلویگری از مطرح شدن آنها از جمله انواع تضیقات و کارشکنی ها پیرامون آثار و برگزاری یادبودها می کند. چرا که برای یک رژیم تمامیت خواه که تمامی هم و غمش کنترل جامعه است، هر اقدام و تجمع بیرون از حتی اگر رنگ و بوی سیاسی هم نداشته باشد، ترسناک و خطرآفرین محسوب می شود! و التبه در جامعه انباشته از نارضایتی غلط هم فکر نمی کند و از قضا همین حساسیت های رژیم به این گونه حرکت ها رنگ و بوی سیاسی می دهد.
بهرحال این تجربه یک باردیگر واقعیت ظرفیت اعتراض جامعه و اهمیت حلقه های واسط برای به حرکت در آوردن نارضایتی و خشم پنهان و انباشته شده در زیر پوست جامعه به سطح آن را نشان می دهد. پتانسیلی که روزنامه عصر ایران نسبت به آن به عنوان خطرجاری شدن سیل به زمامداران هشدارمی دهد!*2
2014-11-17- 26-08-1393
www.taghi-roozbeh.blogspot.com
*١- ده کشورجهان از جمله ایران درخطرخیزش های مردمی( رادیو فرانسه) 15 نوامبر
*٢- عصرایران: دو نکته درباره تجمعات مردم: زیر پوست جامعه زندگی دیگری جریان دارد!
لینک مطلب در تریبون زمانه
تحلیل درستی هست.در مملکتی که هر روز چند نفر اعدام میشوند، تظاهرات علیه اسید پاشی سر کوب میشود،دختر جوانی برای تماشای والیبال دستگیر و چهار ماه هست که بلا تکلیف در زندان بسر میبرد،و در مجلس قوانینی علیه مردم وضع میشود.نمیتوان باور داشت که اوضاع آرام است.
Bahram / 18 November 2014
به هر حال این هرچه بود نوعی پروجکشن و یا خودنمایی و بروز عواطف طبقه بورژوای تهرانی است. آنها همانقدر که از مرگ قهرمان شان متاثر هستند همانقدر هم به فکر نمایش دادن گوشی موبایل و فیلمبرداری و بعد بازنشر آن در فضای اینترنت هستند. اینکه طبقه بورژوا علاقه کشنده ای به خودنمایی دارد چیز نامکشوف و عجیبی نیست.
علی / 18 November 2014