دیدگاه

در شرایطی که مردم غزه در خطر نسل‌کشی قرار دارند و  شبح نوعی جن‌گیری شبه‌ـ‌مک کارتیستی علیه مسلمانان بر اروپا سایه افکنده است، برخی رسانه‌های جریان اصلی با طرح پرسش «یهودستیزی» سعی در ایجاد ابهام، نسبی‌سازی سلطه و سفیدشویی استعمار دارند. بسیاری از رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور نیز که بدل به نوعی ماشین جنگی علیه یکپارچگی اخلاقی مردم شده‌اند، به شکل کین‌توزانه روی همین نت در حال نواختن ارکستری هماهنگ علیه «چپی» هستند که حساسیتش را نسبت به ستم و استعمار در سرزمین فلسطین از دست نداده است. یک کارشناس تلویزیونی اخیرا چپ‌ها را متهم کرده که زیر لوای آنتی‌صهیونیسم، ضد یهود شده اند.

در جهان وارونه‌ای که زندگی می‌کنیم  هر روز وجوه تازه‌ای از قلب معانی و واقعیت‌ها در آن رو می شود. گفتارنو (Newspeak) تبلیغی‌ـ‌ترویجی‌‌ای (۱) که در خصوص مسئله فلسطین‌ـ‌اسرائیل شکل گرفته، کارش یک‌سر پشت و رو کردن حقایق و جابه‌جایی ستمگر با ستمدیده است. امروز در فرانسه، جریان‌های راست افراطی‌ای که پرچم مقابله با «یهودستیزی» برافراشته‌اند خود فرزندان سیاسی رژیم ویشی‌ای هستند که در فرستادن یهودی‌ها به ارودگاه‌های مرگ با آلمان نازی همکاری کرد. و در ایران، پرشورترین طرفداران اسرائیل کسانی هستند که بنیاد ایدئولوژیک‌شان بر «آریاگرایی» استوار است و خود را از جنس « نژاد پاک آریایی» می‌دانند، یعنی همان Herrenvolk (نژاد برتر) آلمانی که علت غایی انسان‌زدایی نظام‌مند و انبوه از یهودی‌ها در قرن بیستم بود.  

برای خواندن آخرین رویدادهای مهم جنگ اسرائیل ــ فلسطین و تحلیل‌ها و نظرها درباره‌ی آن، به صفحه‌ی ویژه‌ی زمانه رجوع کنید:
جنگ اسرائیل ــ غزه: گذشته، حال، آینده

واقعا چه کسی یهودستیز است؟ میانجی‌های مفهومی‌ای که موضع ضدیهود را به تاریخ یک جغرافیای خاص، در اینجا ایران، پیوند می‌دهند کدامند؟ «یهودستیزی»‌ تا کجا یک مسئله درون‌ماندگار ایرانی است؟ و هم‌ارزی تقلیل‌گرایانه میان اسلام گرایی و یهود‌ستیزی ــ این فرمول مورد پسند رسانه‌های جریان اصلی ــ چه حقایقی را پنهان یا مخدوش می‌کند؟

این پرسش‌ها و البته پیچیدگی‌هایی که می‌تواند به همراه بیاورند، طبعا چندان خوشایند تفکر اردوگاهی نیست. در جغرافیای سیاسی ارودگاهی ــ چه نوع از محور مقاومتی و چه از نوع راست براندازش ــ « فلسطین » در امتداد نظری‌ـ‌سیاسی جمهوری اسلامی ایران قرار می‌گیرد و در طرف دیگر جبهه، اسرائیل و چه بسا واژه «یهودی»‌ با بدیل جمهوری اسلامی متناظر می‌شود. تفکر اردوگاهی در واقع یعنی همین: ایجاد «دو» جبهه یا «دو» کلیت یکدست، سنتزناپذیر و البته خیالی با حذف و طرد تمام اشتراک‌ها و استثناء‌هایی که موضع‌گیری یا تفسیری فراسوی «دو» را امکان پذیر می‌کند. بدیهی است که واقعیت با نقشه سرراستی که تفکر اردوگاهی از آن ارائه می‌کند نمی‌خواند ــ و این مهمترین چالش روزمره آن در تلاش برای بسیج عواطف است.

Ad placeholder

واقعیت اما چیست؟ آیا مردمی که اخیراً در استادیوم آزادی علیه فلسطین شعار دادند فلسطینی‌ستیز یا عرب‌ستیز بودند؟ مردمی که در همین ورزشگاه در جریان بازی دوستانه با تیم ملی آلمان در سال ۲۰۰۴، سلام نازی و درود هیتلری دادند، چه؟ آیا آنها یهودستیز بودند؟ و اصلاً آیا این دو مردم هردو از یک جنس نیستند؟

امروز در فرانسه، جریان‌های راست افراطی‌ای که پرچم مقابله با «یهودستیزی» برافراشته‌اند خود فرزندان سیاسی رژیم ویشی‌ای هستند که در فرستادن یهودی‌ها به ارودگاه‌های مرگ با آلمان نازی همکاری کرد. و در ایران، پرشورترین طرفداران اسرائیل کسانی هستند که خود را از جنس « نژاد پاک آریایی» می‌دانند.

به دلیل استفاده ابزاری رایج  از « فلسطینی» و «اسرائیلی»  ــ هم در  گفتارهای اردوگاهی و هم در شیوه بروز عواطف سیاسی در سطحی گسترده‌تر ــ این پرسش‌ها و ارزیابی دقیق باورها و احساسات حقیقی مردم نسب به «یهودی» و «عرب»‌  پاسخ‌های سرراستی ندارد؛ دو گروهی که برخلاف «فلسطینی» و «اسرائیلی» خود بخشی درونی از جامعه متکثر جغرافیای ایران نیز هستند.  

فارغ از بازنمایی‌های استادیومی مخدوش واقعیت (که به همان اندازه در ورزشگاه آزادی یافت می‌شوند که در رسانه‌های اجتماعی)، یهودستیزان و انکارکنندگان آپارتاید و استعمار در فلسطین بیشتر از آنچه فکر می‌کنند به هم شبیه اند. یکی از دهها فصل مشترک میان آنها ــ و در واقع میان محورمقاومتی‌‌‌های اسلام‌پناه و سلطنت‌طلب‌های آریایی‌گرا، میان ایران‌شهری‌های هوادار جمهوری اسلامی و ایرانشهری‌های مخالف آن ــ دولت‌گرایی اسطوره‌گراست. و این البته همان نقطه‌ای است که آلمان نازی و دولت عبری نیز در آن به هم می‌رسند. 

دولت‌ـ‌ملت‌سازی اسطوره‌گرا در ایران فازهای مختلفی از آرام‌سازی (pacification)، سرکوب، طرد یا حذف ادغامی اقلیت‌ها را در بر داشته است و این هم شامل عرب‌ها و هم یهودی‌ها می‌شود. تا آنجایی که به مسئله عرب و مسئله یهودی مربوط می‌شود، رویکرد تاریخی چپ در جغرافیای ایران در تضاد با این پروژه همگن‌ساز دولت‌ـ‌ملت‌سازی تعریف می‌شود. از ابتدای قرن بیستم که ارمنی‌های تبریز نقشی برجسته در پایه‌گذاری سوسیالیسم بازی کردند تا امروز در پرتو خیزش «ژن، ژیان، ئازادی»، چپ خانه اقلیت‌ها و مدافع حقوق ملیت‌ها بوده است. همبستگی ضد استعماری و ارگانیک چپ ایرانی با فلسطین در دهه شصت و هفتاد میلادی را  در نسبت با هم موضع سیاسی و همین توپولوژی تاریخی می‌توان فهمید. عجیب نیست که در سال‌های ۱۹۴۱ تا ۱۹۵۳، آن طور که حبیب لوی گزارش می‌دهد و  لیور استرنفلد در کتاب «ایران و صهیون. تاریخ های یهودی قرن بیستم»  (۲۰۱۹) می‌نویسد، انبوهی از جوانان یهودی جذب حزب توده شده بودند.

از ابتدای قرن بیستم که ارمنی‌های تبریز نقشی برجسته در پایه‌گذاری سوسیالیسم بازی کردند تا امروز در پرتو خیزش «ژن، ژیان، ئازادی»، چپ خانه اقلیت‌ها و مدافع حقوق ملیت‌ها بوده است.

وقتی در سال ۱۹۴۶، پنجاه هزار کارگران شرکت نفت ایران و انگلیس در آبادان با حمایت فعال حزب توده دست از کار کشیدند و بزرگترین اعتصاب کارگری تاریخ ایران را رقم زدند، وزارت سوخت انگلستان آن را یک «توطئه یهودی‌ـ‌کمونیستی برای خرابکاری در شرکت نفت انگلیس و ایران» دانست. 

بسیاری از یهودی‌ها در جریان انقلاب ۵۷ نیز در کنار نیروهای چپ و چپ مسلمان مبارزه کردند. دفاع جریان‌های چپ از حقوق یهودی‌ها ــ در شرایطی که اتنو‌ـ‌ناسیونالیسم آریایی‌گرای پهلوی زمینه را برای نفوذ ایدئولوژیکِ نازی‌ها و فاشیست‌ها در ایران فراهم کرده بود ــ غالباً نادیده گرفته و فراموش شده است. 

تاریخ را باید بیاد آورد و از میان نام‌های پرشمار ، برای مثال، نام ادنا ثابت، یهودی کرمانشاهی ساکن تهران را که با هر دو رژیم سابق و کنونی مبارزه کرد. جمهوری اسلامی او را در فوریه ۱۹۸۲ به دلیل عضویت در سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر  اعدام کرد؛ سازمان چپ‌گرایی که مدافع سرسخت مبارزات مردم فلسطین بود. 

شکی نیست که نفس وجود جمهوری اسلامی، ضد‌ـ‌غرب‌گرایی جوهر گرایانه، استفاده ابزاری آن از آرمان فلسطین (و همزمان استحاله آن به آرمان قدس) و البته جلوه‌های یهودستیزی آن، فضای مه‌آلودی مستعد وارونه‌سازی حقایق درست کرده است، اما گاهی برای نابود کردن جهانی از دروغ، نه جهانی از حقایق که تنها یک حقیقت کافی است.

Ad placeholder

پانویس :‌

(۱) اشاره به زبان پاکسازی شده اوشنیا در رمان ۱۹۸۴ جورج اورول.

این مقاله در بخش دیدگاه منتشر شده است. نظرهای مطرح‌شده در این بخش، دیدگاه نویسندگان را بازتاب می‌دهند و نه دیدگاه تحریریه زمانه را.