دیدگاه

چند هفته پیش شبکه افق سیمای جمهوری اسلامی، مناظره‌ای تلویزیونی به نمایش گذاشت. میان دو «اقتصاددان». موسی غنی‌نژاد تئوری‌پرداز نئولیبرال‌های ایرانی و مسعود درخشان در مقام طرفدار چیزی که «اقتصاد اسلامی» می‌نامندش. درست چند هفته بعد مناظره دیگری از شبکه چهار با موضوع «نظام اقتصادی ایران و لیبرالیسم» پخش شد. با حضور موسی غنی‌نژاد و علی علیزاده، کسی که مشهور به تعهد به «محور مقاومت» است. هر دو مناظره طوری تنظیم شده بودند که بیننده غیرحرفه‌ای گمان کند به راستی تضاد آرایی در جریان است و مهمان‌های برنامه بی‌پروا و رادیکال حرفشان را می‌زنند. این مقاله ضمن کند و کاو این دو مناظره، تلاش می‌کند جعلی بودن هر دوی آن‌ها و سه مهمانشان را به بحث بگذارد.

دوگانه‌سازی موذیانه

شبکه افق برخلاف بلاهتی که بر روند تولید برنامه در سایر شبکه‌ها حاکم است، تلاش کرده عملکردی به نسبت خردمندانه‌تر از خود به نمایش بگذارد. از لحاظ جهت‌گیری سیاسی خود را نوعی «چپ» اسلامی آنتی‌امپریالیست ولایت‌مدار نشان می‌دهد. مناظره‌ای که اخیرا این شبکه میان موسی غنی‌نژاد و مسعود درخشان به نمایش گذاشت متأثر از چنین گرایشی بود. گویی می‌خواستند در مقابل یک رقیب ساختگی، گفتمان «اقتصاد اسلامی» را بالا بکشند. برایشان هم اهمیتی ندارد که محتوای این «اقتصاد اسلامی» چیست. مهم این است که پسوندی اسلامی دارد و در کلیت، به سلطه‌گری بیشتر کمک می‌کند.

اما برنامه‌ریزی‌شان درست پیش نرفت. آن‌ها در انتخاب نماینده فکری «اقتصاد اسلامی» به اندازه کافی تأمل نکرده بودند. گَندِ ماجرا زمانی بالا آمد که تکه‌ای از فیلم مناظره در اینستاگرام میان مردم دست‌به‌دست شد. در آن تکه فیلم، مسعود درخشان، شکست‌خورده و عصبانی از حمله‌های پوپولیستی غنی‌نژاد، می‌گوید: «لیبرالیسم» یعنی بندگی خدا؟ غنی‌نژاد که رقیب مناظره‌ایش را خوب شناخته از همان ابتدا خندان است. می‌داند که رقیب چیزی برای گفتن ندارد.

موسی غنی‌نژاد با آن همه چرندیاتی که راجع به «آزادی» و «کوچک شدن دولت» سر هم کرد در مناظره‌اش با مسعود درخشان، در نهایت از ولایت مطلقه فقیه دفاع کرد. غنی‌نژاد در آن مناظره آشکارا گفت که حاکم اسلامی برای حفاظت از نظام اسلامی حتی می‌تواند نماز و روزه را هم تعطیل کند. ته صحبتش نوعی دلسوزی برای رژیم ولایت بود. حرفش این بود: «اگر می‌خواهند پایدار بمانند بهتر است به یک‌سری تغیرات تن دهند».

مسعود درخشان با کلی‌گویی‌هایی تکراری و بی‌اساس شروع می‌کند. برای تأیید حرفهایش رفرنسی معتبرتر از «حضرت امام» ندارد. راه چاره مشکلات اقتصادی را «روحیه انقلابی» می‌داند (دقیقه ۹). غنی‌نژاد که تئوری‌های بازار آزادی نئولیبرال را مصداق «علم بی طرف اقتصاد» جلوه می‌دهد، با تمسخر او را «پروفسور درخشانی» خطاب می‌کند. از بلاهت رقیب جعلی‌اش استفاده می‌کند و حمله به «تفکرات سوسیالیستی» را شروع می‌کند. اسلام‌گرایی و چپ‌گرایی را در یک ردیف قرار می‌دهد و هر دو را مقصر وضعیت اقتصادی ایران پس از انقلاب معرفی می‌کند.

درخشان در این میان به دام تله غنی‌نژاد می‌افتد. او در سراسر برنامه تلاش می‌کند انگِ کمونیسم را از خود دور کند و بگوید که او دارد از «اقتصاد اسلامی» صحبت می‌کند نه از کمونیسم. غنی‌نژاد حمله‌های بی‌امانش را ادامه می‌دهد. می‌گوید: همه راه‌های رشد غیرسرمایه‌داری کمونیستی هستند و متأثر از شوروی. معتقد است چون مالکیت خصوصی در اسلام ستایش شده باید با سرمایه‌داری سازگار باشد (دقیقه ۲۱).

در نهایت، غنی‌نژاد خود را در جایگاه «اقتصاددان دانشگاهی علمی» به مخاطب معرفی می‌کند. هر فکری غیر از نئولیبرالیسم را «ایدئولوژی» می‌نامد. از تنفر عمومی به نسبت اسلام ولایی به نفع خود بهره‌برداری می‌کند. البته که بلاهت مسعود درخشان هم به او کمکی شایان می‌کند. مناظره به پایان می‌رسد.

خنده‌ها و تمسخر مسعود درخشان در فضای مجازی نشان می‌دهد که غنی‌نژاد پیروز مناظره بوده. او به هدفش دست یافته. «علمی» بودنش را به رخ کشیده و بقیه را ایدئولوگ نامیده است.

علی علیزاده دقایق زیادی با تکیه بر مفاهیمی که از سنت چپ تغذیه می‌کنند، نئولیبرالیسم را نقد کرد. او از منظر یک روشنفکر چپ وارد شد. اما با شناختی که از او هست، انتظار می‌رفت که آخر سر و هر طور که شده با دم و دستگاه ولایت تجدید میثاق کند. او این کار را خیلی خوب و زیرکانه انجام داد. از نقد خصوصی‌سازی آغاز کرد و در نهایت با یک شعبده‌بازی زبانی، سر از ستایش توپ و تانک‌های ولایت درآورد.

شبکه افق البته دوگانه‌ای بی‌خطر چیده بود. دلشان می‌خواست نماینده اقتصاد اسلامی خودی نشان دهد. اما این را هم می‌دانستند که رقیب او هم اگر پیروز شود، خطرش زیاد نیست. در ناخودآگاهشان می‌دانستند که هر دو تفکر از جهت الزام به پاسداری از مالکیت خصوصی سرمایه‌داران و احترام به ولایت اشتراک نظر دارند. تنها در شیوه‌های حفاظت از آن راه‌های مختلفی پیشنهاد می‌کنند. چنین دوگانه‌ای می‌سازند تا از اساس منکر وجود راه‌حل‌های دموکراتیک و اجتماع‌محور دیگر شوند.

راند دوم؛ ورود چپ حزب‌الهی

شکست مسعود درخشان در برابر موسی غنی‌نژاد، صدا و سیما را بر آن داشت تا این‌بار با رقیب تند و تیزتری وارد میدان شود. می‌خواستند به هر ترتیب، آن زخم کاری را با زخمی کوچک هم که شده جبران کنند. صدا و سیما مناظره‌ای دیگر این بار در شبکه چهار تدارک می‌بیند. با حضور موسی غنی‌نژاد. اما این‌بار رقیب دیگری برای او در نظر گرفته‌اند. علی علیزاده. او ضرورتا مدافع اقتصاد اسلامی هم نیست. از موضع «چپ» صحبت می‌کند، «چپ محور مقاومتی». هرچه هست به مراتب بسیار تیزهوشانه‌تر از درخشان عمل خواهد کرد. مناظره آغاز می‌شود.

غنی‌نژاد با همان داستان قبلی وارد می‌شود. آسمان و زمین را به هم می‌بافد تا تنها بتواند جامعه را به پیروی از اقتصاد بازار آزادی سرمایه‌دارانه قانع کند. او این‌بار تا جایی پیش می‌رود که حتی نهادهایی همچون بانک جهانی را هم یک بوروکراسی دست و پا گیر در برابر «اقتصاد بازار» می‌داند (دقیقه ۳۱). کلیدواژه «اقتصاد دستوری» را برای بیان نظام اقتصادی کشور به کار می‌گیرد و آن را هم محصول کار چپ‌ها و کمونیست‌ها می‌داند. واژه‌های فریبنده «اقتصاد دولتی» و «اقتصاد دستوری» و «آزادسازی» را به کار می‌گیرد تا حرفش را به کرسی بنشاند. او خوب می‌داند در زمینه‌ای اجتماعی که تنفر عمومی از هر آن‌چه «دولتی» و «حکومتی» است بیداد می‌کند، صحبت از کم کردن دخالت دولت در اقتصاد می‌تواند جذاب باشد، چرا که اساسا بد فهمیده می‌شود. گویی دولتی ستمگر وجود دارد که یقه اقتصاد را گرفته و اجازه نمی‌دهد رشد کند. در حالی که منظور غنی‌نژاد و امثال او از «کوچک شدن دولت»، برداشتن هرگونه مسئولیت اجتماعی و نظام تأمین اجتماعی از شانه دولت‌ها است. این کوچک شدن اقتصادی اتفاقا مستلزم بزرگ شدن دولتها در حوزه سرکوب و کنترل سیاسی است

غنی‌نژاد می‌خواهد دولت را از هرگونه وجه اجتماعی و همگانی تهی کند تا نظام بازار مد نظر او بتواند کار کند. نظام بازار یا همان «سرمایه‌داری» نه تنها به معنای «آزاد شدن جامعه» نیست، بلکه غل و زنجیرهای بسیار بیشتری بر گردن آن می‌اندازد. نظامی که شکاف طبقاتی را دوچندان می‌کند و می‌تواند یک کشور را تا سرحد فروپاشی کامل اجتماعی پیش ببرد. اما غنی‌نژاد خوب می‌داند چگونه باید از چنان ایده‌ای دفاع کند بدون آن که به چنین مواردی اشاره کند. برای مثال او کنترل دولتها بر قیمتها را «سرکوب قیمت»! می‌نامد.

در مقابل، علیزاده ابتدا بسیار آماده و ورزیده نشان می‌دهد. به خوبی مبانی فریبنده و اتفاقا «غیرعلمی» ادعاهای غنی‌نژاد را نشان می‌دهد. از سفسطه‌بازی‌های او آگاه است و در دامش نمی‌افتد. حتی به درستی غنی‌نژاد و نئولیبرال‌های ایرانی را مسئول اصلی وضعیت اقتصادی چند دهه اخیر می‌داند. علیزاده در برابر وِل‌انگاری اقتصادی موجود در ایران از نظام تأمین اجتماعی به نسبت توسعه‌‌یافته انگلستان می‌گوید. مخاطب چنان مناظره‌ای به راحتی می‌تواند گمان کند که این یک نزاع گفتمانی میان چپ و راست سیاسی است.

علیزاده کماکان ادامه می‌دهد. او به خوبی شکست قبلی را جبران می‌کند. غنی‌نژاد را تا حدودی به گوشه رینگ می‌برد و به او حمله می‌کند. اما در نهایت، این «چپِ» خودپنداشته هم، ولایت‌مدار از آب درمی‌آید! علیزاده سر آخر از موشک‌های نقطه‌زن ایران دفاع می‌کند. می‌گوید چون علی خامنه‌ای شخصا روی صنعت نظامی ایران سرمایه‌گذاری کرده و آن را به بخش خصوصی واگذار نکرده، صنعت موفق و قابل ستایشی است. او به طبع از کاربرد این موشک‌ها، یعنی از مداخله در امور سایر کشورها و کشتاری هم که به واسطه آن‌ها انجام می‌شود دفاع می‌کند. او شیفته خطی سیاسی است که آن را «محور مقاومت» می‌داند. رسالت او برقراری یک این‌همانی میان چپ و نظام اسلامی در سطحی گفتمانی است. چنین چپ‌هایی را برجسته می‌کنند تا مانع دیده شدن دیگر چپ‌ها شوند.

مسعود درخشان که خود را از تبار رجایی‌ها می‌داند، اسلام‌گرایی و انقلابی‌گری ورد زبانش بود. او اما به مراتب صادقانه‌تر از دو شخصیت دیگر مناظره‌ها عمل کرد. به نسبت ساده‌لوح‌تر و بی‌پیرایه‌تر بود. از همان ابتدا تکلیفش مشخص بود.

سه تفنگدار جعلی

هر سه شخصیت حاضر در دو مناظره موردبحث، با وجود اختلاف‌نظرهای گاه واقعی و گاه دروغین، در یک چیز مشترک‌اند: در ولایت‌مداریشان. هیچ‌کدام از آن‌ها یک کلمه هم خارج از مدار ولایت حرفی نزدند. با وجود این که یکی از هدف‌های چنین برنامه‌هایی در تلویزیون، نمایش آزادی بیان است. اما در این نمایش تنها آن‌هایی آزادند که به خود جرأت ندهند به اصل موضوع، یعنی ولایت‌فقیه نزدیک شوند. آن‌ها آزدند هر ناسزایی به همدیگر بگویند. اما به سلطان نه.

موسی غنی‌نژاد با آن همه چرندیاتی که راجع به «آزادی» و «کوچک شدن دولت» سر هم کرد در مناظره‌اش با مسعود درخشان، در نهایت از ولایت مطلقه فقیه دفاع کرد. غنی‌نژاد در آن مناظره آشکارا گفت که حاکم اسلامی برای حفاظت از نظام اسلامی حتی می‌تواند نماز و روزه را هم تعطیل کند. ته صحبتش نوعی دلسوزی برای رژیم ولایت بود. حرفش این بود: «اگر می‌خواهند پایدار بمانند بهتر است به یک‌سری تغیرات تن دهند».

علی علیزاده دقایق زیادی با تکیه بر مفاهیمی که از سنت چپ تغذیه می‌کنند، نئولیبرالیسم را نقد کرد. او از منظر یک روشنفکر چپ وارد شد. اما با شناختی که از او هست، انتظار می‌رفت که آخر سر و هر طور که شده با دم و دستگاه ولایت تجدید میثاق کند. او این کار را خیلی خوب و زیرکانه انجام داد. از نقد خصوصی‌سازی آغاز کرد و در نهایت با یک شعبده‌بازی زبانی، سر از ستایش توپ و تانک‌های ولایت درآورد. او قانون اساسی جمهوری اسلامی را «متن مقدس» خواند و به این ترتیب زیرکانه به هر آن‌چه که تا پیش از آن گفته بود لگد زد. مسعود درخشان که خود را از تبار رجایی‌ها می‌داند، اسلام‌گرایی و انقلابی‌گری ورد زبانش بود. او اما به مراتب صادقانه‌تر از دو شخصیت دیگر مناظره‌ها عمل کرد. به نسبت ساده‌لوح‌تر و بی‌پیرایه‌تر بود. از همان ابتدا تکلیفش مشخص بود. برای بیان ولایت‌مداریش نیازی به بهره‌برداری از مفاهیم و نظریات پراکنده نداشت. «حضرت امام»ش را به عنوان راه‌حل همه مشکلات پذیرفته بود. تنها گفتمان فریبنده‌ای که پشتش به آن گرم بود، گفتمان «مستضعفین» خمینی بود. اما او هم در نهایت با تأیید و تأکید بر احترام به مالکیت خصوصی و ثروت‌اندوزی «حلال» در اسلام، آب پاکی را روی همه مستضعفان جهان ریخت و توبه‌کنان به دامان سرمایه‌داری اسلامی ولایت بازگشت. هر سه این‌ها جعل‌هایی بیش نبودند. برای فریب و سرگرمی. گفتمان اقتصاد اسلامی، چپ محور مقاومتی و نئولیبرالیسم هر سه نهایتا در خدمت تعمیق سلطه ولایتند بر جامعه. اما با زبان‌ها و لهجه‌های مختلف فریبنده.