برگرفته از تریبون زمانه *  

مطالب این بخش برگرفته از «تریبون زمانه» هستند. تریبون زمانه، آنچنان که در پیشانی آن آمده است، تریبونی است در اختیار شهروندان. همگان می‌توانند با رعایت اصول دموکراتیک درج شده در آیین‌نامه تریبون آثار خود را در آن انتشار دهند. زمانه مسئولیتی در قبال محتوای این مطلب ندارد.

این روزها ویدئوهایی از زنان بلوچ در فضاهای عمومی و یا بسته و در شبکه‌های اجتماعی همرسان می‌شود که نشان می‌دهد زنان حجاب از سر برمی‌دارند و گیس می‌برند. هم‌چنین شاهد افزایش بازداشت زنان و دانش‌آموزان دختر بلوچ در شهرهای مختلف هستیم که البته در بسیاری موارد نامی از آنان نامی نمی‌دانیم؛ زنان و دخترانی که یا در تظاهرات دستگیر شده‌اند، یا در مدرسه دست به اعتراض زده‌اند، و یا به دلیل فعالیت در شبکه‌های مجازی در شهرهای بسیار کوچک دستگیر شده‌اند. این اخبار تعجب همگان را برانگیخته و از آن به عنوان «مبدا» بیداری زن بلوچ یاد می‌شود. این زن دیگر در حاشیه خبرها نمانده، به متن آمده و رویای او برای رهایی همه جا ستوده می‌شود.

اما چرا در جنبش «زن زندگی آزادی» زن بلوچ معترض همچنان ما را متعجب می‌کند؟ در این مدتی که این صفحه را ایجاد کرده‌ایم کامنت‌های بسیاری از مخاطبان خود دریافت کرده‌ایم و در فضای مجازی نیز وجدی عمومی را شاهدیم از اینکه بالاخره زن بلوچ بیدار شده، بیانیه می‌دهد، سخنرانی می‌کند و دارد زنجیرهایش را پاره می‌کند!

همان‌طور که در یادداشت پیشین عنوان کردیم این اکت‌ها و اعتراضات نشان از تحولی بطئی دارد که سال‌هاست در لایه‌های زیرین جامعه میان نیروهای معارض در جریان است و به تفصیل به نیروهای درگیر پرداختیم. اما همچنان نیاز به یادآوری است که سال‌های بی خبری از «ما» سال‌های سکون و سکوت ما نبوده است. دسگوهاران خود حاصل سال‌ها چون و چرا کردن، مقاومت و مداومت در چنین فضایی است. با این وجود، گویا تصویری که همچنان از ما در اذهان حک شده همان زن توسری‌خور است؛ زنی که انگار تا دیروز وجود نداشته و ما امروز او را کشف کرده‌ایم. به عنوان گردشگر، امدادگر، خیر و توانمندساز بر ستم و استثمار زنان در سیستان و بلوچستان شهادت می‌دهیم، اما بذرهای مقاومتی که او سال‌هاست کاشته و پرورانده را هرگز ندیده‌ایم. مشاهده‌گران فرادست ما همیشه از چنان امتیازهای محسوس، نامحسوس و ریشه‌داری برخوردار بوده‌اند که این مقاومت‌ها را نمی‌توانسته‌اند به چشم ببینند. همواره ما را با خصایص و ویژگی‌هایی مشخص، ناگزیر و تغییرناپذیر توصیف کرده‌‌اند، دیگران به جای ما سخن گفته‌اند و حالا در دیدن آنچه می‌بینند انگشت به دهان مانده‌اند.

باید بگوییم که فرایند مقاومت و درافتادن با نظام‌های درهم‌تنیده سرکوب میان زنان در سیستان و بلوچستان مانند هر کجای دیگر جغرافیای ایران فرایندی خطی، ساده و همسان نبوده و نیست. همان‌گونه که عصیان زنان در خیابان‌های تهران و سنندج و تبریز و… تنها ناشی از تحولات این چند هفته اخیر نیست، مقاومت و مبارزه در سیستان و بلوچستان نیز در فضای خلا و به یکباره ایجاد نشده است. زنان بلوچ در حالی‌که جا در پای زنان و مبارزان پیش از خود گذاشته‌اند با نظام‌هایی ارتجاعی‌تر و سختگیرانه‌تر از مادران خود جنگیده‌اند. بی‌باکی امروز میوه مبارزات فردی و اجتماعی پیدا و پنهان زنان بلوچ است. البته این موضوع فقط مختص بلوچستان نیست؛ شهرهای زیادی در سراسر ایران هنوز به اعتراضات نپیوسته‌اند، یا پیوسته‌اند ولی صدایشان را نشنیده‌ایم. اینکه نمی‌دانیم و نمی‌بینیم نشان از بی‌تفاوتی، سکون، جهل و ناآگاهی آن‌ها نیست.

زنان بلوچ که سالهاست فعالیت‌های مدنی متنوعی را به شکل مستقل و در سکوت پیش می‌بردند، جزو نخستین کسانی بودند که دستگاه سرکوب، حتی پیش از آغاز اعتراضات در سیستان و بلوچستان، و با نخستین جرقه‌های خیزش‌های سراسری به مدد دستگاه سرکوب هم‌پیمان دولت، یعنی ملاها و ریش‌سفیدان، وادار به سکوت شدند. فعالیت اجتماعی علنی مستقل در سیستان بلوچستان به بندبازی می‌ماند. افراد در روزهای اخیر حتی به دلیل لایک و کامنت پای برخی پست‌های اعتراضی احضار و تهدید شده‌اند. شما از آن‌ها سال‌ها بی‌خبر بوده‌اید، فعالیت‌های آن‌ها را دنبال نکرده‌اید، از چالش‌ها و توفیقاتشان بی‌خبرید، نامی از آن‌ها و فعالیت‌های آن‌ها نشنیده‌اید و می‌پندارید آن‌ها همین امروز در خیابان زاده شده‌اند! صادقانه می‌گوییم: تصویر زنِ فرودست فرورفته در اعماق سیاهی را فراموش کنید.

اجازه بدهید یادآوری کنیم در تمام این سال‌هایی که برنامه‌های محروم‌سازی دولتی و سیاست‌های ضدتوسعه و برابری، سلب مالکیت و بحران‌های زیست‌محیطی، خشونت علیه زنان، ترویج کودک‌همسری و تسلیح طوایف و اعدام بلوچ‌ها در سیستان و بلوچستان کمترین توجه عمومی را برمی‌انگیخت، جامعه مدنی به ویژه زنان بلوچ‌ و بومیان غیر بلوچ به شکل‌های مختلف در سیستان و بلوچستان به این سیاست‌ها اعتراض می‌کردند. آن‌ها گروه‌هایی را شکل داده و به ترویج آموزش، بهداشت، کتابخوانی، حفظ میراث ناملموس می‌پرداختند و در امور اجتماعی و مدنی متعددی مشارکت می‌کردند. البته که مانند بسیاری از فعالیت‌ها در سایر مناطق ایران با دیوارهای بلند فساد، رانت‌خواری، آقازاده‌ها، مولوی‌زاده‌ها و وابستگان دست نشانده حکومتی طوایف مواجه می‌شدند.

زنان بلوچ‌ سال‌ها کوشیدند با نگاه‌های بالا به پایین مرکزگرایانه دربیفتند و از فرهنگی خواندن مسائل سیستان و بلوچستان اجتناب کنند، چرا که انتساب مطلق مسائل به فرهنگ را در خدمت عادی‌سازی و سیاست‌زدایی از ستم‌های جاری در سیستان و بلوچستان می‌دانستند. آن‌ها در واقع سال‌ها از گفتمان سیاسی حاکم حذف شده بودند و برنامه‌های تجویزی فرادستانه برای آن‌ها صادر می‌شد.

اما اینک که این زنان از حاشیه‌ به متن آمده‌اند و از شنیدن رنج‌های آنان زخمی می‌شویم، باید عرصه متفاوت مبارزه و مقاومت این زنان شجاع را درک کنیم و از یکدست‌سازی‌های فرادستانه بپرهیزیم. زنان در شمال استان، یعنی در سیستان (بلوچ و غیربلوچ; شیعه یا سنی) که جامعه‌ای از نظر قومی و زبانی و مذهبی متکثرتر است، مسائل متفاوتی نسبت به زنان در نواحی جنوبی استان دارند. حاکمیت جمهوری اسلامی همواره از قوم‌گرایی و اختلافات مذهبی در منطقه سیستان سود جسته و مطالبات اصیل آن‌ها را در پس این اختلافات، بی‌پاسخ رها کرده است. هم‌چنین معضلات و مسائل زنان در شهرها و روستاهایی از استان که همچنان مناسبات قشربندی و شبه- کاستی کهن در آن‌ها ریشه‌دار است، متفاوت از کلان‌شهرها است. بحران‌های زیست محیطی با توجه به اقلیم‌های متفاوت شمال و جنوب استان تاثیر متفاوتی بر زندگی آن‌ها گذاشته است. زنان بلوچ سیاه که بی‌شک از ستم‌کشیده‌ترین زنان این جغرافیا هستند، نیز دسته دیگر از زنانی هستند که هرگز کسی از آن‌ها سخن نگفته است. اما برخورد مرکز با این جغرافیای متنوع سیستان و بلوچستان که ترسیم کردیم چگونه است؟ یک کلام: یکدست‌سازی! در سخنرانی‌ها، رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی به گونه‌ای درباره زنان این جغرافیای متکثر صحبت می‌شود که تو گویی هیچ تفاوتی میان این زنان نیست، از نظر طبقاتی همه هم‌طبقه و هم سرنوشت‌اند! چگونه می‌توان زنی را که در مناطق ممنوعه سلب مالکیت شده زندگی می‌کند و هر لحظه با تخریب زیستگاهش مواجه است با زنی مقایسه کرد که برخوردار از امکانات تحصیل و پیش‌روی است و حتی شاید خارج از بافت سیاسی و اجتماعی خود را «زن موفق» بنامد؟ بازنمایی‌ها ترجیح می‌دهند فقط به زن بلوچ سنتی‌پوشی که نفرین شده محدود شوند! البته یکدست‌سازی‌ها نه تنها یک چهره معین برای زنان بلوچ توصیف کرده، بلکه خواهران ستم‌کشیده غیربلوچ ما را نیز از دایره گفتمان برابری‌طلبانه خارج کرده است. خواهران بلوچ ما در جنوب استان کرمان و شرق استان هرمزگان کمتر توجه رسانه‌ای را به خود و معضلات خاص خود جلب می‌کنند.

اما دایره دسگوهاری تنگ نیست. ما از آن‌ها هم خواهیم گفت و خواهیم نوشت. اقلیت‌های مذهبی زرتشتی، بهایی و سیک نیز از دیگر اقلیت‌هایی هستند که مورد ستم‌های زیادی قرار گرفته‌اند. ما شجاعت خواهران خود در همه گروه‌ها را می‌ستاییم. دست خواهری به سمتشان دراز می‌کنیم و از یکسان‌سازی چهره زنان سرکوب‌شده در استان سیستان و بلوچستان پرهیز می‌کنیم.

کنش از رنج آغاز می‌شود و شکل‌های گوناگونی بسته به شرایط زمان و مکان به خود می‌گیرد. گاه علیه عادی‌سازی و سیاست‌زدایی از وضع موجود آرام آرام امکان‌هایی می‌یابد و پیوسته راه می‌پیماید، و گاه گسستی عینی است از هر آنچه کهنه است. و این آخری معجزه خیابان است که بذرهای آن بسیار پیشتر در سکوت و بی‌خبری پرورانده شده‌اند.

ما این رنج‌ها و کنش‌ها را از شمال تا جنوب استان سیستان و بلوچستان به رسمیت می‌شناسیم، از آن‌ها خواهیم گفت و با تصویرهای یکدست‌ساز مقابله می‌کنیم. ما یقین داریم که رهایی ما در گرو رهایی یکدیگر است.

 * دسگوهاری یک سنت دیرینه اجتماعی رفیقانه میان زنان بلوچ است برای همدلی،همراهی، یاری و خواهرانگی.

لینک در تریبون زمانه