مطالب این بخش برگرفته از «تریبون زمانه» هستند. تریبون زمانه، آنچنان که در پیشانی آن آمده است، تریبونی است در اختیار شهروندان. همگان میتوانند با رعایت اصول دموکراتیک درج شده در آییننامه تریبون آثار خود را در آن انتشار دهند. زمانه مسئولیتی در قبال محتوای این مطلب ندارد.
اعتصاب کارگران بازنشسته و شاغلِ شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه در روزهای پایانی اردیبهشتماه امسال به قدری برای جنبش کارگری ایران دارای اهمیت است که نباید اجازه داد لابهلای اتفاقات و اعتراضاتی که بر اثر روزمرگی و عادت به راحتی از کنارشان عبور میکنیم، قرار گیرد. به همین دلیل نگارنده در این یادداشت قصد دارد نگاهی بیاندازد به ویژگیهای این اعتصاب؛ از زمینههای شکلگیری تا تأثیراتش بر جامعه.
دوشنبه، ۲۶ اردیبهشت تهران را تبی فراتر از حد معمول فراگرفته بود، خیابانها به شدت شلوغ شده بودند و شبکهها و ایستگاههای حملونقل عمومی مملو از جمعیت شگفتزده و مستأصلی که به سمت خطوط اتوبوس و مترو و تاکسی و سایر راهها سرازیر میشدند. در نقاطی از شهر اتوبوسها در جایجای خطوط و سامانهها متوقف یا رها شده بودند و هستههای اولیهی کارگران اعتصابی شکل میگرفت. راههای ارتباطی و عبور و مرور در پایتخت قفل شده و سیستم حملونقل به کلی از کار افتاده بود. دولت به شهرداری خط داده بود تا مصوبهی شورای عالی کار را نادیده بگیرد و دستمزدهای کارگران را نهتنها در سطح رفاه و نهتنها مطابق با نرخ واقعی تورم، بلکه بر خلاف قانون به میزان تنها ۱۰درصد افزایش دهد. همین خبر کافی بود تا کمکم تمام خطوط بی.آر.تی در تهران، از تجریش گرفته تا نازیآباد و از غرب تا شرق اعلام اعتصاب و عملاً شهر را فلج کنند. صدای اعتراض متحدانهی رانندگان و مقابلهیشان با دولت و شهردار تمام کشور را فرا گرفته بود و نیروهای ویژه و انتظامی با ایجاد رعب و وحشت و گاهی با دستگیری و تحت تعقیب قراردادن کارگران تلاش میکردند تا اعتصاب را بشکنند، اما ارادهی کارگران قدرتمندتر از آنان بود و در برابر دخالتهای پلیس دست به ابتکار عمل زدند و توقفگاهها را تخلیه و به سمت ادارهی مرکزی شرکت واحد حرکت کردند.
یک ایستگاه قبل
دولت رئیسی برای فرار از بحرانهایش و برای سرکوب اعتراضات فزاینده در جامعه برنامهها و سیاستهای نئولیبرالی را تحت پروژهی «جراحی اقتصادی» با سرعت و شدت عمل بیشتری دنبال میکند که کلیدیترین هدف آن تضعیف بخش گستردهای از جامعه، به ویژه بهرهکشیِ دوچندانِ طبقهی کارگر و سیاستهای فقیرسازی است. حفظ دولت و حفظ نیروی قهریه ایجاب میکند که هزینهی این جراحی بر دوش دشمن طبقاتیِ دولت، یعنی نیروهای کار و ارتش ذخیرهی بیکاران بیفتد. مسئلهی دستمزد بارزترین چالش طبقاتی در این بین است که این دولت به بهانهی کسری بودجه و مهار تورم به خود اجازه داده باز هم به معیشت کارگران و بازنشستگان دستدرازی کند. مشت نمونهی خروار است؛ در شرکت واحد اخیراً بیمهی اجتماعی و اضافهکار در برخی سامانهها قطع شده و سنوات بازنشستهها پرداخت نمیشود و کارگران به سختی روزگار میگذرانند. مانند صدها مرکز کارگری دیگر، طرح طبقهبندی مشاغل با وجود تصویب به حاشیه رفته و پرداخت معوقات آن هم بعد از کلی اعتراض علیالحساب و با وعده و وعید صورت میگیرد؛ در حقیقت دولت میخواهد قلدری کند و هر مصوبهای را که به نفع کارگر است، رد کند. در شرکت واحد سالهاست پتانسیل اعتراضی و یکپارچگی به صورت بالقوه وجود داشته و به لطف شهردار و هیات وزیران و سایر عوامل چشمهای از آن در برابر دیدگان همه به فعل در آمد.
ویژگیها و دستآوردها
اعتصاب رانندگان اتوبوس گرچه کوتاه بود و از پوشش تحلیلی ناچیزی بهرهمند شد و حتی با کمکاری و کمتوجهی عمدهی گرایشات چپ مواجه شد، اما با ویژگیهای ممتاز و هوشمندانهای به میدان آمد که به طور کلی میتوان برشمرد:
-ارائهی مطالبهای معین و ضرب شست نشاندادن به دولت و پلیس سیاسی؛
-عدم عقبنشینی از مطالبه تا حصولِ کل یا بخشی از آن و بهعقبراندن کارفرما؛
-برآمدن آژیتاتورها* و شکوفاییِ سازماندهندگان در بطن اعتصاب؛
-افشا و طرد انواع ترفندهای ضدکارگری مبنی بر مذاکره و ارعاب و تفرقه؛
-پیشرفت در همافزایی و اتصال بین پرسنل حملونقل عمومی تهران و حومه؛
-استفادهی گسترده از کانالهای اطلاعرسانی و هماهنگی؛
-حمایت و پیگیری کارگران بازداشتشده تا زمان آزادی.
نیروهای پیشرونده و بازدارنده
ما دربارهی شیوهی اعتراضی صحبت میکنیم که با کمیتی ناچیز، ولی در قامت یک شهر برخاست؛ اعتصابی که تمام ارکان حکومت را به ترس و دستپاچگی انداخت و همه را غافلگیر و کرد تمام واحدهای آموزشی و اداری و بسیاری از کسبوکارها را به تعطیلی کشاند و در میانه و همبسته با اعتراضات سراسری خیابانی خودنمایی کرد. چنین اعتصابهایی ــهمچون هفتتپه در سال ۹۷ که به همراهی و تعطیلی شهر شوش انجامید یا چنانچه کارگران ریسندگی پرریس در سال ۸۵ که سنندج را در مشت خود گرفتندــ جامعه را به فاز دیگری در تقابل با طبقهی حاکم میبرد و نشان میدهد نیرویی که توانایی ایجاد تغییرات ریشهای و نهایی را دارد و میتواند مبارزات عمومی را رهبری کند، طبقهی کارگر متشکل و متحد است. با وجود سرکوب شدیدی که در ایران حکمفرماست و احزاب و سازمانهای پیشرو مجال بروز نمییابند، دستآوردها و تجارب جنبشها مثل روزنههایی از دل تاریکی میدرخشند که البته با هزینههای گزافی به دست میآیند.
به سوابق اعتصابات در خود شرکت واحد که بنگریم، دستآورهای زیادی را به خصوص در میانهی دههی هشتاد برای جنبش کارگری به ارمغان آورد و سندیکای مستقل شرکت واحد را به حاکمیت تحمیل کرد، قوای سرکوب و تشکلهای زرد و دستنشاندهی دولتی را به عقب راند و مقاومتِ سانسورشدهی کارگران ایران را بار دیگر در مقیاس جهانی مطرح کرد. به گمان این نگارنده نکتهی اساسی در تمام این اعتصابها، بهنمایشگذاشتنِ قدرت و وزن سیاسی جنبش متحد کارگریست. این را دولت و نهادهای امنیتی به خوبی میدانند و مدام برای استثمار نیروهای کار و ایجاد تفرقه بین کارگر و کارمند، بین شاغل و جویای کار، بین مطالبات صنفی و سیاسی برنامهریزی میکنند. کارکرد و شکوه این اعتصاب به حدی بود که بلافاصله از نیروی انتظامی و پلیس امنیت تا سپاه و وزارت اطلاعات را برای درهمشکستن اعتصاب به میدان طلبید. همین امر به علیرضا زاکانی، شهردار تهران این اعتمادبهنفس را داده بود تا در محل تجمع حاضر نشود و به خواستهی اعتصابیون دهنکجی و اطلاعیهای دروغین دربارهی افزایش چهلدرصدی حقوقها منتشر کند. وقتی تنها یک روز از اعتصاب گذشت، دروغ دیگری در ابعاد بزرگتر، یعنی تعطیلی تهران به خاطر آلودگی هوا از راه رسید. از روز دوم راهکارهای اعتصابشکنی یکبهیک ظاهر و حدود سی نفر از رانندگان دستگیر شدند. نیروهای نظامی به کمک کارفرما آمدند و اتوبوسهای خود را به خطوط بی.آر.تی آوردند، اما از آنجاییکه رانندهی با مهارت کافی در اختیار نداشتند، با آموزشهای یکشبه تعدادی از کارکنان شهرداری و بخش خصوصی را به کار گرفتند که طبیعتاً با خسارتهای فراوان به اتوبوسها و اموال عمومی همراه شد. جهت حل این معضل و در قدم بعدی که آتشنشانان را برای رانندگی اعزام کردند، آنها به هیچوجه حاضر نشدند پشت فرمان بنشینند و پشت رانندگان اعتصابی را خالی بگذارند. همزمان با شکست پروژههای اعتصابشکنی زمینههای اتحادی فراتر از شرکت واحد میتوانست شکل بگیرد و به مطالبات اعتراضات خیابانی پیوند یابد. مشخص شد که اتفاق دیگری در حال وقوع است و امکان گستردگی اعتصاب به سایر سطوح جامعه نزدیک و نزدیکتر میشود. دیری نپایید که وحشت از سرایت اعتصاب به حملونقل سراسری نظیر مترو و راهآهن و کامیونداران و تاکسیرانان و غیره حاکمیت را موقتاً وادار به عقبنشینی ساخت تا خودش را هم موقتاً از این منجلاب برهاند.
به قول والتر بنیامین «اعتصاب بزرگترین نوع خشونت در اوج بیخشونتی است» و مطالبهگری در اشکال اعتصاب یا تظاهرات همواره با درجهای از خشونت همراه خواهند بود، چراکه مبارزه با سرمایهداری و با عوامل حیاتش، نظیر اعتصابشکنان و پلیس سیاسی با اصطکاک و کشمکش بالایی همراه است و مدافعان نظمِ سرمایهمحور مدام به دنبال بهانهای برای سرکوب طبقهی کارگرند و این امر در کشورهای استبدادی و جهان سوم به نوع عریانتری در جریان است؛ اما برای کارگران مبارزه و آگاهی طبقاتی است که نمایانگر ابزار و شیوههای بدیل در اعتراض خواهد بود و سازماندهی را هدفمند خواهد کرد. از این نظر اعتصاب اخیر کارگران شرکت واحد در صورتی که به کارگران حملونقل درس بدهد و از اعتصابهای عظیم و پیگیرانه در جنبش کارگری بیاموزد، در آیندهای نزدیک بار دیگر تشکلیابی برای خود را جانی دوباره خواهد بخشید و به برگزاری مجامع عمومی برای دخالت مستقیم در زندگی و کار منتج خواهد شد؛ همانگونه که جنبش کارگری طی سالها مقاومت مستمر به اعتصابهای درخشان و مؤثر دست یافته و طبقهی کارگر با یاری متحدان خود تلاش برای رشد آگاهی سیاسی و طبقاتی را به جایی رسانده که راهاندازی مجامع و انجمنهای عمومی و نیاز به سازمانیابی را در ابعاد وسیع و در صنایع و خدمات گوناگون فریاد میزند.