بسیاری بر این باور ‌اند که پیشرفت‌ها در علم و فناوری در دوران معاصر به انسان امکان داده در محیط زیست به‌طور بی‌رویه دست‌اندازی کند، و این کاری است که مشکلات زیست‌محیطی را در پی داشته است. در سوی دیگر همچنین بسیاری باور دارند که چاره‌اندیشی برای مسائل زیست‌محیطی نیز فقط با یاری‌گیری از علم و فناوری و کار کارشناسانه شدنی است و از همین رو است که مطالعاتِ محیط زیست هرچه پرشاخ‌وبرگ‌تر و پویاتر می‌شود.

Esther Turnhout, Willemijn Tuinstra, OWillem Halffman: Environmental Expertise. Connecting Science, Policy and Society. Cambridge University Press 2019
Esther Turnhout, Willemijn Tuinstra, OWillem Halffman: Environmental Expertise. Connecting Science, Policy and Society. Cambridge University Press 2019

با این حال اما علوم و دانش‌های مربوط به محیط زیست و نیز خط مشی و برنامه‌ریزی و سیاستگذاری در زمینه‌ی محیط زیست بر اساس یافته‌های علمی هم خود بی‌دردسر نیستند. پژوهشگرانی که در زمینه‌ی برنامه‌ریزی و خط مشیِ زیست‌محیطی کار می‌کنند هرچه بیش‌تر به پیچیدگی‌هایی که در این کار هست و نیز به پرریسک بودنِ سیاست‌گذاری در زمینه‌ محیط زیست پی می‌برند.

کتابِ تخصص در زمینه‌ی محیط زیست: علم، سیاست‌گذاری، و جامعه به گرفتاری‌هایی می‌پردازد که در ارتباطِ علم با خط مشی و سیاستگذاری و نیز در ارتباطِ این دو با جامعه پیش می‌آید. برای نمونه، یک مشکل این است که در مورد بسیاری از مسائل مربوط به علم و سیاستگذاری اختلاف‌نظرهایی پدید می‌آید. گاهی چنان اختلاف‌نظرهایی به کار و بارِ خودِ علم مربوط می‌شوند و به‌اصطلاح فنی هستند، برای مثال وقتی میان خودِ دانشمندان درباره‌ی روش‌ها و شیوه‌ی تفسیرِ داده‌ها اختلاف‌نظر پیش می‌آید.

اما گاهی هم اختلاف‌نظرها عمومی می‌شوند و به سطح جامعه کشیده می‌شوند. یک مثال در این باره اختلاف‌نظرها و جر و بحث‌هایی است که در میان مردم درباره‌ی واکسن زدن پدید آمده است: برخی می‌گویند واکسن زدن ضروری است و برخی دیگر آن را زیان‌بار می‌دانند. در زمینه‌ی محیط زیست نیز چنان اختلاف‌نظرهایی همواره وجود داشته است. برای نمونه، اختلاف‌نظرها درباره‌ی اصلاحِ ژنتیکی و تغییر اقلیم بسیار شایع است.

افزون بر اختلاف‌نظرهایی که معمولاً در میان متخصصان و نیز در جامعه پدید می‌آید، اساساً عدم قطعیتی که در کار و بار علم هست و تنگناها و نقصان‌هایی که در دانش بشری هست باعث می‌شود سیاستگذاری در زمینه‌ی محیط زیست همیشه پرریسک باشد. همیشه این خطر هست که سیاستگذاری حتا وقتی بر پژوهشِ علمی متکی است بازهم آسیب‌هایی برای طبیعت و یا حتا برای انسان در پی داشته باشد.

با نظر به چنین مسائلی این نیز پرسیدنی است که چگونه می‌توان جامعه را با سیاستگذاری‌های زیست‌محیطی هم‌سو کرد. در یک جامعه‌ی دمکراتیک اگر اکثریت، یا حتا اقلیت، با چنان سیاست‌گذاری‌هایی هم‌دل نباشند آیا می‌توان از زور و اجبار بهره گرفت—آیا چاره در گونه‌ای دیکتاتوریِ زیست‌محیطی است؟

به‌هدفِ طرحِ مسائلی از این دست و چاره‌جویی برای آنها، در این کتاب هم بحث‌های در حوزه‌ی شناخت‌شناسی و فلسفه‌ی علم طرح شده است و هم بحث‌هایی در حوزه‌ی جامعه‌شناسیِ علم و ارتباط علم و جامعه در نظام‌های سیاسیِ دمکراتیک. و البته زنجیره‌ای که همه‌ی این بحث‌های گوناگون را به هم مرتبط می‌کند بحثِ تخصص عملی در زمینه‌ی محیط زیست است.

با همه‌ی محدودیت‌هایی که در شناختِ علمی هست و با همه‌ی‌ اختلاف‌نظرهایی که میان خودِ دانشمندان هست، آیا باید به متخصصان زیست‌محیطی اعتماد کنیم؟ در سال‌های اخیر شمارِ کسانی که بحران‌های زیست‌محیطی را انکار می‌کنند افزایش یافته است و اطلاعاتِ غلط و گمراه‌کننده در این زمینه در رسانه‌ها پخش می‌شود. اینها هم به‌نوبه‌ی خود اعتماد به متخصصان زیست‌محیطی را خدشه‌دار کرده است. از همین رو یکی از بحث‌های اصلی در این کتاب نیز بحث اعتماد به متخصصان است.

این کتاب که در انتشارات کمبریج منتشر شده با رویکردی فراگیر و با تمرکز بر بحث تخصص علمی، مسائل مربوط به محیط زیست و علم و جامعه را برای ما روشن می‌کند. وقتی مسائل زیست‌محیطی را و مسائل مربوط به سیاستگذاری و برنامه‌ریزی در این زمینه را—مسائلی که همه هرچه حادتر و پیچیده‌تر می‌شوند—در نظر بگیریم می‌توانیم بگوییم که این کتاب اثری به‌هنگام است و برای دانشجویان و پژوهشگرانی که به ربطِ سیاستگذاری با علم علاقه‌ دارند بسیار خواندنی و آموزنده خواهد بود.

از پیشگفتارِ کتاب:

«چگونه دانشِ زیست‌محیطی در سیاستگذاری و برنامه‌ریزی به کار می‌رود و چگونه این دانش دگردیسی می‌یابد تا در حل مسائل عمومی به کار آید؟ چرا گاهی در روندِ بهره‌گیری از دانشِ زیست‌محیطی خطا روی می‌دهد؟ چرا گاهی درکِ نادرستی از علم یا سیاستگذاری یا برداشتِ غلطی از نگرانی‌های عمومی درباره‌ی مسائل زیست‌محیطی بر سیاستگذاری‌های زیست‌محیطی اثر می‌گذارند. در این کتاب به پرسش‌هایی از این دست می‌پردازیم. ما مشکلاتی را شرح می‌دهیم که متخصصانِ محیط زیست را درگیر می‌کند، مشکلاتی که در برهم‌کنش‌ها میانِ دانش و سیاست‌گذاری و جامعه پدید می‌آید، هم در سطحِ کاربردی و عملی و هم در سطحی ژرف‌تر یعنی در سطحِ مفهومی و نظری. می‌خواهیم کتابی راهنما فراهم آوریم در این باره که چگونه پژوهشگران می‌توانند در مدیریتِ چالش‌های زیست‌محیطی در دورانِ حاضر نقشی سازنده ایفا کنند در حالی که هم به دیدگاه‌ها و دعاوی علمیِ گوناگون احترام می‌گذارند و هم نگرانی‌های جامعه‌ی دمکراتیک را لحاظ می‌کنند.

برای رسیدن به این هدف، این کتاب بر دانش و تجربه‌ی دانشمندان، هم در علوم اجتماعی و هم در علوم طبیعی، استوار شده و کوشش بر این بوده است که این بصیرت‌ها جوری با هم درآمیخته شوند که پژوهشی قابل اعتنا و نه ساده و سطحی پدید آید. به‌جای آنکه قاعده‌هایی ساده و سرانگشتی فراهم آوریم می‌خواهیم منطقی که در دلِ مسئله است را نشان دهیم.

دانشمندان در حوزه‌ی محیط زیست کاری دشوار در پیش دارند زیراکه بشر با چالش‌های هراسناکی در زمینه‌ی محیط زیست روبه‌رو می‌شود. تغییر اقلیم دارد زندگیِ میلیون‌ها تَن را به خطر می‌اندازد، ماهیگیریِ بی‌رویه و آلودگیِ پلاستیک نیز اقیانوس‌ها را تهدید می‌کند و در عین حال زمین‌های حاصلخیز و تنوعِ زیستی دارد از بین می‌رود. گرفتاری‌های زیست‌محیطی همچنین به جنگ‌ها و کش‌مکش‌ها دامن می‌زنند، در حالی که کمبود و تنگدستی نیز بهره‌برداری از منابع طبیعی را افزایش می‌دهد و البته زوالِ زیست‌محیطی بیش از همه‌ به جوامع فقیر و آسیب‌پذر صدمه می‌زند. در این وضعیت توقع زیادی از دانشمندانِ حوزه‌ی محیط زیست هست؛ از آنان انتظار می‌رود ما را یاری کنند این مسائل را بفهمیم و چاره کنیم.

روشن است که ما برای اینکه بتوانیم چنان چالش‌هایی را درک کنیم و برای برطرف کردنِ آنها اقدامی بکنیم به علم نیاز داریم. به حکمت و نوآوری و کنشگریِ سرسختانه و تعهد سیاسی و همبستگی و احتمالاً کمی بخت و اقبال هم نیاز داریم، ولی علم در چاره‌جویی برای مشکلاتِ زیست‌محیطی نقشی کلیدی و مهادین خواهد داشت. برای مثال اگر از علم یاری نجوییم ممکن نیست بتوانیم آلودگی‌های میکروسکوپی را ردگیری کنیم یا پیوندهای علّی میان روندهای زیست‌محیطی برقرار کنیم، روندهایی که در مقیاس بزرگ و در سطح جهان برقرار هستند.»