سراج‌الدین میردامادی − خبر ارسال نامه‌ی دو نفر از وزرای سابق دولت محمود احمدی‌نژاد به رهبر جمهوری اسلامی و درخواست تشکیل ستاد فراقوه‌ای با اختیارات زیاد، ابتدا هفته گذشته در روزنامه‌ی ایران رسانه‌ی رسمی دولت مطرح شد و محسن رضایی فرمانده اسبق سپاه و دبیر مجمع تشخیص مصلحت نیز اصل آن را رسماً تأیید کرد.
براساس گزارش روزنامه‌ی‌ ایران این وزرای سابق در نامه‌ی مذکور از رهبری ایران خواسته‌اند دولت را از همه مسئولیت‌های کلان خود خلع و در شرایط بحرانی کنونی ستادی متشکل از رؤسای قوای سه‌گانه کشور را به اداره‌ی کشور بگمارد. در مورد هویت نویسندگان این نامه گمان‌زنی می‌شود. در میان کسانی که نامشان به عنوان نویسنده نامه ذکر شده ، اسامی منوچهر متکی ، مصطفی پورمحمدی ، داوود دانش جعفری، وزرای سابق خارجه ، کشور و اقتصاد، دیده می‌شود.
 
گفت‌وگو با رضا علیجانی
 
در مورد این نامه و زمینه طرح خبر نگارش آن با رضا علیجانی، فعال ملی‌ـ مذهبی و روزنامه‌نگار، گفت‌وگو کرده‌ام.
 
 
 
 
آیا ارسال این نامه به معنی تلاش بیش از پیش بخشی از اصولگرایان سنتی برای در تنگنا قراردادن دولت محمود احمدی‌نژاد یکسال مانده به انتخابات ریاست جمهوری دوره یازدهم نیست؟
 
رضا علیجانی: از این نامه دو روایت شده است:
یک روایت را روزنامه ایران داده و آن را در جهت محدودسازی دولت و مقابله با دولت ارزیابی کرده.
یک خبر را هم آقای محسن رضایی که گفته است و آن این است که نه ربطی به این مسئله ندارد و در واقع گفته که می‌خواهد یک ستاد بحران در کشور درست شود از مجموعه سه قوه و آن نامه هم در این رابطه بوده است.
 
ما چون اطلاع دقیقی از متن نامه نداریم،  با نظر به مختصات سیاسی کنونی کشور، می‌توانیم بگوییم روایتی که آقای رضایی گفته حداقل به ظاهر نامه نزدیکتر است. حال اینکه اگر سفارش یا درخواست این نامه اجراء شود، به همان سمتی خواهیم رفت که روزنامه ایران روایت کرده، آن مسئله‌ی دیگری‌ است. به‌هرحال ما می‌بینیم در دولت دوم آقای احمدی‌نژاد مشکلات زیادی برای کشور به‌وجود آمد.
 
مسئله‌ی اول این بود که آقای احمدی‌نژاد از انتخاباتی بیرون آمد که یک جنبش اعتراضی وسیع به نتایج آن معترض بود. رهبر جمهوری اسلامی آمد آن انتخابات را تأیید کرد و شخص برآمده از انتخابات، انتخاباتی که به هرحال به تقلب و تخلف توأم بود را به خودش نزدیکتر از آقای هاشمی دانست. با این نقطه عزیمت، دولتی که سرکار آمد به نوعی دولت بیت رهبری بود. بنابراین طبیعی‌ست که بیت با تمام قوا پشت این دولت بایستد. اما به تدریج اتفاقاتی افتاد و آن اتفاقات مسیرش و تابلو‌یش به سمتی بود که نشان می‌داد پشت صحنه یک تقابل بین بیت و دولت وجود دارد، و این در آن قهر چند روزه آقای احمدی‌نژاد − در واقع اگر بخواهیم در چارچوب فرهنگ ولایت فقیه ببینیم − به شکل اهانت‌آمیزی هم درآمد.
 
رضا علیجانی:
«این دولت دولت بیت رهبری است، این دولت علی‌رغم دهان‌کجی‌هایی که کرده و علی‌رغم تخریب‌هایی که در همه ابعاد و حوزه‌ها، در سیاست داخلی و اقتصادی، سیاست خارجی تا حد زیادی و جاهای مختلفی کرده، باید از طرف بیت تحمل شود. تحملش کم هزینه‌تر است تا برکناریش. تحمل و محدودسازی. یعنی این تحمل و محدودسازی را ما در این دو سال اخیر دقیقاً می‌بینیم. پروبال رسانه‌ای، پروبال اقتصادی‌، پروبال اطلاعاتی این دولت زده شده و کاملاً یک دولت ضعیف شده است به لحاظ سیاسی.»
از طرف دیگر انتقادات خاموشی که از ابتدا روی دولت آقای احمدی‌نژاد بود و روی حمایت‌های رهبری، این انتقادها همیشه در حاشیه و پنهان و آرام باقی می‌ماند، این رخداد باعث شد که آن اعتراضات صدای‌شان بلندتر شود که چند بار خیز برداشتند جناح‌های مقابل با در واقع نوعی چشم برهم گذاشتن بیت برای استیضاح و عدم کفایت دولت به‌ویژه در آن چند روز.
 
به‌هرحال این نکته پنهانی نیست. اختلافاتی که گاه شکل بسیار حادی هم به خودش می‌گیرد. هم در بین جناح‌های سیاسی که یک جناحش دولت است و هم بین قوای مختلف کشور (قوه مجریه، مقننه و قضاییه) و رئیس این قوا. این نکته‌ پنهانی نیست. اما نکته جدیدتر این است که کشور در یک وضعیت خاصی به سر می‌برد. خطر جنگ کشور را تهدید می‌کند، فشارهای تحریم اقتصادی چرخه تولید را نزدیک به توقف کرده است، و واردات را به شدت تحت تأثیر قرارداده است مسئله‌ی تبدیل نقدینگی.
 
یعنی وقتی نفت فروخته می‌شود و ورود آن، درآمدی که از نفت وارد کشور می‌شود، تبدیل به ارز و ریال و برعکس، این دچار اختلال شده است. به‌هرحال مجموعه‌ این‌ها، جناح‌های مختلف را نگران کرده و این نگرانی هم تشدید کرده است آن اختلافی را که از قبل بوده. من فکر می‌کنم که این نامه برآیندی باشد از این دو مؤلفه. این که کدام رؤایت حداقل به ظواهر نامه نزدیک است، باید آن نامه را دید. اما به نظر می‌آید رؤایت آقای رضایی به ظاهر نامه نزدیک‌تر باشد.
 
آقای علیجانی آیا ممکن است این نامه در کنار سایر تلاش‌هایی که همزمان دارد انجام می‌شود، به‌ویژه گذار به نظام پارلمانی و تغییر قانون انتخابات ریاست جمهوری و کمتر کردن نقش دولت در فرایند این انتخابات، می‌تواند این‌ها به آن دو مورد هم مرتبط و همسو و همراه باشد؟
 
در رابطه با تغییر نظام سیاسی کشور، خب این نامه صحبت خاصی نکرده است. آن مسئله یک رؤیای بسیار خطرناکی‌ست و کودتای سیاسی را علیه دموکراسی و علیه جمهوری و علیه انتخابات می‌خواهد تبدیل به یک کودتای حقوقی کند. آن داستانی‌ست بسیار خطرناک. ولی آن سرجایش است. اما این نکته بیشتر مقطعی‌ست. نگرانی در رابطه با وضعیت سیاسی کشور در این نکته دیده می‌شود.
 
اما من فکر نمی‌کنم هیچ کدام از این‌ها فعلاً عملی باشد. یعنی این دولت دولت بیت رهبری است، این دولت علی‌رغم دهان‌کجی‌هایی که کرده و علی‌رغم تخریب‌هایی که در همه ابعاد و حوزه‌ها، در سیاست داخلی و اقتصادی، سیاست خارجی تا حد زیادی و جاهای مختلفی کرده، باید از طرف بیت تحمل شود. تحملش کم هزینه‌تر است تا برکناریش. تحمل و محدودسازی. یعنی این تحمل و محدودسازی را ما در این دو سال اخیر دقیقاً می‌بینیم. پروبال رسانه‌ای، پروبال اقتصادی‌، پروبال اطلاعاتی این دولت زده شده و کاملاً یک دولت ضعیف شده است به لحاظ سیاسی.
 
ما این تردید و ضعف را در ادبیات آقای احمدی‌نژاد در صحبت‌های اخیرش می‌بینیم، در سخنرانی و گفت‌وگویی که با دانشجویان حزب‌اللهی داشت یک مدت پیش، علی‌رغم انتقادات تندی که آن‌ها داشتند، آقای احمدی‌نژاد برخلاف منش و روحیه‌اش با لکنت زبان و با ایماء و اشاره حرف زد و این‌ها نشان می‌دهد دولت آقای احمدی‌نژاد هم به‌هرحال آن چهره‌ی بی‌رحم قدرت را در ایران خوب دیده و خوب لمس کرده و به فکر بعد از پایان دوره‌ی ریاست جمهوریش افتاده است. و این نشان می‌دهد این دیالوگ به‌خوبی برقرار شده، این معادله برقرار شده است. معادله‌ی محدودسازی و تحمل دولت. من فکر نمی‌کنم یکساله‌ی اخیر در این رابطه اتفاق ویژه‌ای در رابطه با دولت بیافتد.
 
نکته دیگری که از این نامه می‌شود برداشت کرد، قبول وجود بحران در عرصه‌های داخلی و خارجی‌ست. نظرتان در این رابطه چیست؟ آیا فکر می‌کنید اگر حاکمیت رسماً در درون خودش و در بین سطوح عالی هم بپذیرد بحرانی وجود دارد، آیا ممکن است تغییر رفتاری داشته باشد؟
 
متأسفانه این بحران را الان همه‌ی طیف‌ها و همه‌ی بخش‌ها و حوزه‌های سیاسی کشور به‌جز بیت رهبری پیذیرفته‌اند. یعنی یک مدت پیش سردار سراج در یک سخنرانی گفت که رئیس مجمع تشخیص مصلحت، رئیس دولت و آقای لاریجانی را هم تلویحاً گفتند رئیس قوه مقننه، این‌ها می‌خواهند جام زهری را به رهبر بنوشانند. این معنای سیاسی‌اش این است که هم آقای هاشمی یعنی رئیس مجمع تشخیص مصلحت که یکی از ارکان نظام است، هم آقای احمدی‌نژاد و هم آقای لاریجانی این‌ها معتقد به وجود بحران هستند.
 
الان ما می‌بینیم رئيس و دست‌اندرکاران اتاق بازرگانی، وزرای مختلف، تیم اقتصادی دولت، برخی از روحانیون بلندپایه، این‌ها همه این بحران را و خطر را احساس می‌کنند و انتقاد دارند به مشی سیاسی و به‌ویژه رویکرد خارجی کشور در رابطه با منازعه هسته‌ای. به‌هرحال همه منتقدند و من فکر می‌کنم این بحران را به‌جز بیت رهبری و تیم بیت همه پیذیرفته‌اند و متأسفانه آن تیم نپذیرفته است.
 

هرچند خبرها و شنیده‌ها حاکی از این است که به‌هرحال از دو سه کانال دارد با آمریکا گفت‌وگو صورت می‌گیرد و چون گفت‌وگوها به نتیجه نرسیده و تبادل و تعاملی برقرار نشده، (این خودش بحث دیگری‌ست)، حالا این موضع رادیکال دارد تکرار می‌شود که حداقل قدرت بسیج‌کنندگی داخل ایران و منطقه‌ای رهبری در ایران تضعیف نشود و بتواند در چالش‌های بعدی به‌کار گرفته شود. اما در عین حال من فکر می‌کنم به‌جز رهبری جمهوری اسلامی همه‌ طیف‌ها این بحران را پذیرفته‌اند. بحرانی که متأسفانه کشور ما را دارد به سمت یک جنگ ویرانگر پیش می‌برد.