آمارها نشان می دهد که در سال های اخیر تعداد آزارهای جنسی زنان رو به افزایش بوده است. نکته جالب این است که افزایش این آمار منحصر به کشورهای جهان سوم نیست و کشورهای متمدن اروپایی را هم در برمیگیرد. به باور بسیاری از کارشناسان این معضلات در جامعه حل نخواهد شد مگر اینکه عرف ها و باورهای جنسیتی ای که در جوامع وجود دارد مورد بازبینی و بررسی مجدد قرار گیرند.
برای ریشه یابی باید به علت های اصلی بپردازیم. طبق آمارها، اکثر آزارهای جنسی توسط مردان صورت می گیرد تا برعکس و دلیل این امر را می توان هنجارهای جنسیتی در نظر گرفت که حس قدرت و برتری را به مردان می دهد. مادامی که دلایل اصلی این آزارها و باورهای غلط پیدا نشوند ،داشتن یک رابطه جنسی مناسب و برابر بین زن و مرد سخت خواهد بود.
در این قسمت می خواهیم ۳ هنجار اجتماعی جنسیتی را بررسی کنیم که همواره نقش بسیار مهمی در آزار و اذیت جنسی مردان علیه زنان دارند.
رابطه جنسی «حق مسلم مردهاست»
یکی از مهم ترین هنجارهای اجتماعی جنسیتی که در بین اکثر جوامع بشری وجود دارد بحث تصور داشتن قدرت مطلق مردان است. اگر به نحوه روابط زن و مرد در بیشتر جوامع حال حاضر نگاه کنیم، می ببینم این نگاه در بین مردان وجود دارد که نسبت به زنان قوی تر هستند و خود را صاحب یک نوع برتری مطلق در مقابل زنان می بینند. در رابطه با مسائل و هنجارهای جنسیتی، سال هاست این دیدگاه وجود دارد که مردان به طور مداوم و بیشتر از زنان به رابطه جنسی فکر می کنند. می توان گفت این نگاه از جایی آمده که مردان چون خود را از نظر فیزیکی از زنان قوی تر می ببینند پس در تمامی موارد از زنان بالاتر هستند و نهایتا در روابط جنسی خود را مستحق اتنخاب و تنوع می دانند. برای مثال این نگاه – برتری جنسیتی مرد نسبت به زن- حتی در خیلی از فیلم ها و اشعار و تعاملات اجتماعی در جوامع مترقی هم حضوری جدی دارد. ایده برتری جنسیتی این باور را به مردان می دهد که تمامی فعل و انفعالات مربوط به روابط جنسی باید حول محور آن ها باشد و حتی مردان این باور را هم دارند که یک صنعت بزرگ جنسی ( پورنوگرافی و روسپی گری) وجود دارد که منحصرا برای ارضاء میل جنسی آنها به وجود آمده است.
مردها در روابط «حرف آخر» را می زنند
یکی از مهم ترین هنجارهای جنسیتی اجتماعی که در جوامع مختلف وجود دارد این است که مردان همواره باید حرف آخر را بزنند. این قضیه حتی در روابط جنسی بین زن و مرد هم مشهود است. برای مثال از مردان انتظار می رود که آن ها اول ابراز احساسات کنند، برای شروع یک رابطه پا پیش بگذارند و یا حتی هزینه ها را فقط آنها باید بپردازند. در مقابل این انتظار از زنان می رود که به راحتی ابراز احساسات نکنند و به راحتی تحت تاثیر مردان قرار نگیرند و به عبارتی خود را ساده نفروشند. همچنین در روابط هم مردان باید حرف آخر را بزنند و زنان می بایست همواره مطیع باشند. این نگاه نابرابر در اکثر کشورهای خاورمیانه کاملا محسوس است ولی عمق این ماجرا تا جایی پیش رفته که در اکثر کشورهای غربی کتاب های راهنمای روابط جنسی نوشته شده است که در آن ها به زنان تاکید می شود که در روابط اجازه قدرت نمایی و تصمیم گیری را به مردها بدهند و در مقابل خودشان کاملا مطیع باشند.
زن در روابط جنسی حق انتخاب ندارد
بسیاری از مردان هنوز این نگاه را دارند که باید با زنی رابطه داشته باشند که یا باکره باشد یا اساسا تعداد رابطه های قبلی اش خیلی کم است. این در حالی است که مردان را از این قاعده مستثنا هستند و زیاد بودن تعداد رابطه های قبلی برایشان نه تنها بد نیست بلکه نماد قدرت و ابزار تفاخر حساب می شود. این نگاه همواره وجود داشته است که زن ها می بایست کاملا در اختیار مردان باشند و حتی در روابط جنسی مرد است که باید کنترل کننده باشد و گویی هدف این است که فقط مرد ارضاء شود. به طور ضمنی اعتقاد بر این است که زنان باید به مردان کمک کنند تا غرایض جنسی آن ها نه فقط ارضاء وکنترل شود. در خیلی از جوامع این نگاه وجود دارد اگر زنی مورد آزار و اذیت جنسی قرار گیرد در واقع مقصر خود او است چون زن باعث شده که مرد تحریک شود و نهایتا به او تجاوز کند.
نهایتا باید چه کار کرد؟!
شاید خیلی ها بگویند هنجارهای مطرح شده خیلی افراطی باشند و توسط همه ی مردان انجام نمی شوند. ولی باید پذیرفت این هنجارهای جنسیتی نابرابر و یک سویه حقایقی هستند که در تمامی جوامع حضور پررنگی دارند و به شکلی جلوی پیشرفت حداکثری زنان را در اجتماع می گیرند. ولی این امید وجود دارد که به وسیله بالابردن آگاهی از طریق آموزش های لازم، هنجارهای غلط را به مرور از بین برد تا در نهایت به یک جامعه برابردسترسی داشت . جامعه ای که در آن زن و مرد از روابط بین شان به صورت مساوی لذت ببرند.
در عین حال بسیاری از کارشناسان اعتقاد دارند که این هنجارها تبدیل به یک فرهنگ غلط بین اکثریت مردان شده که باعث می شود تفکر سلطه بر زنان و مالکیت جنسی آن ها را به طور کامل در اختیار بگیرند. در خیلی از جوامع حال حاضر مردان عمیقا این نگاه را دارند که اساسا در هر زمینه ای نسبت به زنان برتر هستند. می توان گفت خطر بزرگ این هنجارها این است که این باور به مرد القا می شود که می تواند در همه جنبه های زندگی زن تصمیم بگیرد و همواره خود را محق ببیند.
در آخر ما باید بیشتر از قبل در آموزش مردان در روابط جنسی و رضایت جنسی وقت صرف کنیم تا بتوانیم این فرهنگ قدرت طلبانه ی مردانه را با یک فرهنگ و نگاه برابر و دو طرفه تغییر دهیم. در عین حال، زنان هم باید به این آگاهی برسند که در برابر هنجارهای غلط سر فرود نیاورند و در برابر هر رفتار یک سویه و غلط مبارزه کنند.
نهادهای مربوطه می توانند گفتمانی را در جامعه جا انداخته که بتوان برمبنای آن بر سر اینکه چه نوع از هنجارهای جنسیتی قابل قبول هستند بحث کرد. عملی که در نهایت باعث بهبود تعاملات بین زن و مرد خواهد شد و نگاه مردان به زنان را به سمت مثبتی تغییر خواهد برد.
لینک این مطلب در تریبون زمانه
منبع: کانون زنان ایرانی برگرفته از روزنامه ایندپندنت – لندن
بنظر می رسه که منظور نویسنده مقاله ” نا هنجاریهای اجتماعی” است که بر اساس باورها و برداشت های غلط در جوامع مختلف خود را بصورت “هنجار” نشان میدهند. چرا که هَنجار (به انگلیسی: Social Norm) در اصطلاح دانش جامعهشناسی به یک الگوی رفتاری گفته میشود که روابط و کنشهای اجتماعی را تنظیم میکند، اکثریت جامعه خود را به آن پایبند میدانند و در صورتی که شخصی آن را رعایت نکند، جامعه او را مجازات میکند. هنجار با قانون کنترل میشود در حالی که این حکم در مورد ارزشها صدق نمیکند. هنجارهای بیرونی، هنجارهایی هستند که برای اعضای یک جامعه از پیش تعیین شدهاست. ترس از مجازات و میل درونی، اعضای جامعه را به پیروی از هنجار ترغیب میکند. اگر هنجارها در جامعهای ثبات نداشته باشند، یا با برخی نظمهای دیگر اجتماعی در تضاد و تعارض باشند، افراد جامعه کمتر از هنجارها پیروی خواهند کرد. هنجارها در جوامع مختلف، ممکن است متفاوت یا حتی متضاد باشند.بیهنجاری باعث از بین رفتن استحکام نظام اجتماعی میشود.
با تشکر
گراف / 09 August 2019