حسین نوشآذر – آنتوان دو سنت اگزوپری یکی از مهمترین نویسندگان قرن بیستم است، اما با این حال هرگز ادعای نویسندگی نداشت و اگر از او میپرسیدند که حرفهاش چیست، میگفت خلبان است.
پس از آنکه در سال ۱۹۴۳ «شازده کوچولو» منتشر شد، مردم آنتوان دو سنت اگزوپری را بهعنوان یک نویسنده که در همان حال برای گذران زندگی خلبانی هم میکند شناختند.
از آن تاریخ تا امروز «شازده کوچولو» محبوبترین و پرخوانندهترین کتاب در فرانسه است. این کتاب به اغلب زبانهای مهم دنیا، از جمله به فارسی ترجمه شده است. بسیاری از شنوندگان و خوانندگان ترجمه محمد قاضی از شازده کوچولو را در یاد دارند و حتی میتوان گفت با این کتاب بزرگ شدهاند.
در مجموعه برنامههای ادبیات غرب در ۱۰ دقیقه که با هومر آغاز شد و با فیلیپ راث به پایان میرسد، امروز به آنتوان دو سنت اگزوپری، شازده کوچولوی بیپناه و آرزومند ادبیات جهان میپردازیم. یادآوری میکنم که فایل صوتی با متنی که میخوانید تفاوت دارد.
موضوع «شازده کوچولو» ارزش و اهمیت دوستی، همبستگی، انسانیت و عشق و محبت و مهربانیست. این کتابچه کوچک در شرایطی منتشر شد که غول فاشیسم در کار آدمکشی و تصرف هستی ما در جهان بود. انسان، انسان را تحقیر میکرد و جهان در آتش میسوخت. در چنین شرایطی آنتوان سنت دو اگزوپری با یاری یک افسانه تمثیلی بیاندازه زیبا و تأثیرگذار مهمترین ارزشهای معنوی را که به انسانیت معنا میدهند، به ما یادآوری کرده است. مخاطب این افسانه تمثیلی مدرن در واقع کودکان و نوجوانان هستند. اما اهمیت این کتاب اتفاقاً در این واقعیت نهفته که همه خوانندگان جهان، از هر نسلی که هستند و به هر زبان و قوم و ملیتی که تعلق دارند، میتوانند با این اثر ارتباط برقرار کنند.
محوریترین موضوع «شازده کوچولو» هم چگونگی ارتباط با دیگریست.
در سالهای نوجوانی در یاد دارم که از سر اتفاق کتابی بهدستم آمد درباره روانشناسی ارتباط. نه نام این کتاب در یادم مانده و نه نام نویسندهاش. همینقدر میدانم که در فصلی از این کتاب، نویسنده تصور کرده بود که اگر روزی بشر به آرزوی دیرینهاش دست پیدا کند و بتواند با موجودی از سیاره دیگر آشنا شود، آیا بهراستی میتواند با او ارتباط بگیرد؟
آنتوان دو سنت اگزوپری: «آدم فقط با قلبش میتواند به خوبی ببیند. چشم انسان نمیتواند چیزهای مهم را تشخیص بدهد.»
«شازده کوچولو» هم با طرح مشکل ارتباط آغاز میشود. روایتگر داستان خلبانیست که در بیابان گرفتار سانحه شده و به اجبار فرود آمده و از روی تصادف با شازده کوچولو که تنها ساکن شهابی است به نام « بی۶۱۲» آشنا میشود. بعداً بهتدریج متوجه میشویم که یک منجم ترک در سال ۱۹۰۹ این سیاره را مشاهده کرده، اما دانشمندان به خاطر لباس محلی او، حرفش را باور نکردهاند. اکنون سالها گذشته و راوی – نویسنده داستان آشناییاش با «شازده کوچولو» را برای ما تعریف میکند، با این امید که دوستش را هرگز فراموش نکند و نام و نشان و یادی از او به جای بماند. راوی با این موجود فضایی، ظریف و زیبا پیش از هر چیز از طریق نقاشی و تصویر ارتباط میگیرد. این نکته بسیار مهمیست.
آنها که در مراکز یاریرسانی به قربانیان خشونت کار کردهاند، میدانند که دختران جوانی که به آنها تجاوز شده، یا حتی زندانیان سیاسی که شکنجه شدهاند و آزار دیدهاند، گاهی برای تاب آوردن این رنج، به موجب یک واکنش روحی – روانی ارتباط خود با جهان پیرامونشان را از دست میدهند. در چنین شرایطی که بسیار هم بحرانیست، لازم است که کسی با این شخص آزاردیده ارتباط بگیرد و بدون آنکه به حریم او تجاوز کند، رابطه او را با جهان پیرامونش برقرار کند. اینکار را میتوان با نقاشی تصاویر ساده که حامل پیام هایی باشند انجام داد.
خلبان آسیبدیده و رنجور این داستان با شازده کوچولویی که در کره خاکی ما احساس غربت میکند و از نبود رابطه و از خشونت و بیمهری انسانها نسبت به هم و به محیط زیستشان در رنج است، با نقاشی ارتباط برقرار میکند. در این رابطه هر دو از وجود هم بهرهمند میگردند. طبعاً این داستان میبایست مصور باشد. تصاویر شازده کوچولو را آنتوان دو سنت اگزوپری کشیده و همراه با متن منتشر کرده است.
آنتوان دو سنت اگزوپری فرزند یک اشرافزاده فرانسوی بود. او در طی خدمت سربازیاش آموزش خلبانی دید و از همان موقع شیفته پرواز شد. نخستین رمان او که در سال ۱۹۲۵ منتشر شد هم «هوانورد» نام دارد. پس از آنکه در سال ۱۹۳۹ هواپیمای او در گواتمالا سقوط کرد، به پاریس برگشت و در همان سال بود که آکادمی فرانسه از او به خاطر رمان «باد و شن و ستارگان» تقدیر کرد. در جریان جنگ جهانی دوم و پس از اشغال فرانسه، سنت اگزوپری به آمریکا پناه برد، اما هرگز نتوانست خودش را با شیوه زندگی آمریکایی تطبیق دهد. در همان سالهای تبعید او غم وطنش را داشت. همه این عوامل، یعنی تجربه جنگ، بیزاری از مصرفگرایی در زندگی آمریکایی و همچنین غم غربت زمینهساز پیدایش «شازده کوچولو»، شاهکار بیبدیل این نویسنده انساندوست شد. پس از انتشار این کتاب بود که سنت اگزوپری زیر پرچم نیروی هوایی آمریکا برای رهایی دادن کشورش از نیروهای اشغالگر و فاشیست به میدان نبرد رفت.
«شازده کوچولو» با طرح مشکل ارتباط آغاز میشود.
او که اکنون پا به سن گذاشته بود، از تواناییهای خلبانان جوان برخوردار نبود. در مأموریتی برای شناسایی خطوط دشمن از قصد و کاملاً آگاهانه از مسیر منحرف شد و به سوی بندر مارسی پرواز کرد. او با اینکار قصد داشت در یک عملیات قهرمانانه اطلاعات بیشتری به دست بیاورد و ثابت کند که هنوز هم توانایی نبرد دارد. روی آسمان مارسی اما هدف یک جنگنده آلمانی قرار گرفت و در دریا سقوط کرد. به این دلیل که از مسیر و نقشهای که برایش تعیین کرده بودند، منحرف شده بود، نتوانستند محل سقوط هواپیما را شناسایی کنند و در واقع او تا سال ۱۹۹۸ مفقودالاثر بود. همین موضوع از او اسطورهای ساخت و مثل این بود که شازده کوچولوی ادبیات داستانی جهان ناگهان از بین ما رفته باشد. در سال ۱۹۹۸ اما یک ماهیگیر به حسب تصادف ساعت سنت اگزوپری را در تور ماهیگیری خود یافت و محل سقوط هواپیمای او مشخص شد.
بسیاری از فرازهای «شازده کوچولو» زبانزد مردم است و سینه به سینه نقل میشود. سنت اگزوپری در «شازده کوچولو» مینویسد:
«آدم فقط با قلبش میتواند به خوبی ببیند. چشم انسان نمیتواند چیزهای مهم را تشخیص بدهد.»
خاطره این نویسنده انساندوست که با قلبش میدید و مینوشت و مترجم اثر درخشانش، زندهیاد محمد قاضی گرامی باد.
اشاره – ترانه متن برنامه: «شازده کوچولو» با صدای ژرار لونرمان ( +)
در همین زمینه:
:: ادبیات غرب در ۱۰ دقیقه از حسین نوشآذر در رادیو زمانه ::
ویدئو: شازده کوچولو با صدای احمد شاملو
توی دنیایی که آدماش همش دارن همدیگرو میکشن (به جز چند کشور البته)
برای آدمکهای مثل من جایی نمونده که یه روز از وحشت محکومیت و
ترس مرگ راحتی داشته باشیم.
شاید باید کسی پیدا بشه این سری مردم رو اهلی کنه؟
نه اون اهلی کردنی که تا حالا میکردن، همون اهلی کردنی که شهریار کوچولو میگف
کاربر مهمان / 19 June 2012