احسان سنایی – مغز از میان کارکردهای متعددش، عهده‌دار گزینش چیزهایی هم هست که ارزش یادآوری داشته باشند. محققان مرکز پژوهش‌های ملی پستانداران یرکز، وابسته به دانشگاه اِموری آمریکا، به یافته‌های تازه‌ای در خصوص نقش تجربیات لحظه‌ای در میان خاطرات واضح ذهن‌مان دست پیدا کرده‌اند.

سامانه آزمایشی به‌کاررفته توسط این پژوهشگران، می‌تواند روشی برای آزمون و یا بازنگری در معالجاتی باشد که هم‌اکنون برای ارتقای قوه یادگیری و حافظه، یا مقابله با خاطرات ناخوشایند استفاده می‌شوند. نتایج این بررسی در شماره این هفته Journal of Neuroscience انتشار یافته است.

این پژوهشگران دست به طراحی سامانه‌ای زده بودند که در آن تعدادی موش، در معرض یک پرتو نور و بلافاصله بعد از آن یک شوک خفیف الکتریکی قرار می‌گرفتند. یک نور توأم با شوک آنقدرها برای ترساندن موش از نور کفایت نمی‌کند، اما تکرار این جفت اتفاقات حتی طی چندین روز، چرا. رایان پارسونز (Ryan Parsons)، پژوهشگر فوق‌دکترا و سرپرست نویسندگان گزارش این تحقیق اظهار می‌کند، “من این پدیده را «جرأت‌زدایی» می‌نامم. حیوان همه‌جور چیزی را تجربه می‌کند و باید از بین‌شان امور مهم را بگزیند. اگر اتفاقی فقط یک بار رخ داد، ارزش ثبت را ندارد؛ اما اگر دو بار شد، حیوان آن را به یاد می‌آورد”.

تجربیات به‌ثبت‌رسیده در مغز، بر سطح آمادگی فرد برای ایجاد تحولات ذهنی و یادگیری، اثر می‌گذارد.

پارسونز این بررسی را به اتفاق دکتر مایکل دیویس (Michael Davis) و رابرت وودراف (Robert Woodruff)، استاد روان‌پزشکی و علوم رفتاری دانشکده علوم پزشکی دانشگاه اموری، که چندین سال است اساس مولکولی ِ خاطرات وهم‌آلود را بررسی می‌کند، به‌ثمر رساند. اگرچه بعد از اولین دور جرأ‌ت‌زدایی از موش‌ها، خاطره چندان واضحی از ترس در ذهن‌شان نقش نبست؛ اما در همان مرحله هم پارسونز متوجه تغییراتی در آمیگدالای مغز موش‌ها شد؛ بخشی که نقش تعیین‌کننده‌ای در یادآوری خاطرات هراس‌آلود ایفا می‌کند. با تزریق دارو به آمیگدالا می‌توان روند شکل‌گیری حافظه بلندمدتِ فرد را سد کرد. دارو باعث توقف فعالیت پروتئین Kinase A می‌شود؛ یعنی همان پروتئینی که به دگرگونی‌های شیمیایی ِ دیده‌شده در آزمایش پارسونز ارتباط پیدا می‌کند.

در این آزمایش، فقط هنگامی که شوک در پی یک پرتو نور (و نه صدا یا هر چیز دیگری) رخ می‌داد، امکان شکل‌گیری خاطرات هراس‌آلود در ذهن موش‌ها فراهم می‌شد. پارسونز این موضوع را با محاسبه «واکنش‌های جهشی» موش نسبت به صوت (اینکه چقدر در مواجهه با صدای بلندْ عصبی می‌‌شوند) در حضور نور، و نیز و مقایسه آن با واکنش‌های مشابه مربوط به پیش از شروع آزمایش، متوجه شد.

اگرچه دانشمندان تاکنون موفق به بررسی وسیع دگرگونی‌های شیمیایی ِ مربوط به فرآیندهای جرأت‌زدایی، بر نمونه‌های کشت‌یافته در آزمایشگاه شده بودند؛ اما موفقیت‌شان در بررسی نمونه‌های زنده به مراتب کمتر بود. این فرآیندهای مغزی را به اصطلاح «متاپلاستیسیته» می‌نامند؛ که یعنی چگونه پیشینه تجربیات به‌ثبت‌رسیده در مغز، بر سطح آمادگی فرد برای ایجاد تحولات ذهنی و یادگیری، اثر می‌گذارد. پارسونز در این‌باره می‌گوید: “این می‌تواند الگویی برای موشکافی ساز و کارهای دخیل در آموزش و یادآوری باشد. ما هم‌اکنون در حال درک دقیق فرآیندهایی هستیم که طی نخستین رخداد جرأت‌زدایی اتفاق می‌افتند و به تبع‌اش حافظه درازمدت حیوان را دچار تحریک می‌‌کنند. ما معتقدیم که پژوهش‌هایمان راه به توضیح روش‌هایی خواهد برد که مغز به‌ یاری‌شان از میان سیل اطلاعات به‌دست‌آمده طی تجربیات خودآگاه، خاطراتی را برای ثبت در حافظه بلندمدتش گلچین می‌کند”.

منبع تصویر دوم در متن:
 Laughing Stock/Corbis

منبع ترجمه: Science Daily