اکبر فلاح زاده − لبنان در همسایگی سوریه در معرض آن است که زیر نفوذ تحولات خشونت بار سوریه منقلب شود. لبنان سالها درگیر جنگ داخلی بوده و هم اکنون نیز زیر نفوذ قومیت‌های گوناگون با منافع مختلف است. در کنار این قومیتها پای ایران، حزب الله، سوریه و آمریکا هم در میان است.

 
در مورد جنبه‌های مختلف تنش‌های منطقه به ویژه نقش حزب الله سایت اینترنتی قنطره (آلمان) با روزبه پارسی پژوهشگر انستیتوی مطالعات سیاست امنیتی اتحادیه اروپا گفت‌وگوی زیر را انجام داده است:
 
دامنه جنگ قومی بین سنی‌ها و علوی‌ها ازطرابلس در شمال لبنان تا بیروت کشیده شده و ترس این هست که که آتش درگیرهای‌های سوریه لبنان را هم به آتش بکشد. این دو درگیری در لبنان و سوریه چه رابطه‌ای با هم دارند؟
 
روزبه پارسی: به یاد داشته باشیم که لبنان و سوریه هر چند از تقریبا صد سال پیش از هم جدا و مستقل شده اند، اما هنوز هم از نظرهایی یک کشور واحدند. پیوندهای این دو دولت و جامعه بسیار همه جانبه و پیچیده است. هر چه این طرف اتفاق بیفتد آن طرف هم منعکس می‌شود. سوریه البته با توجه به قدرت بیشتری که دارد همیشه سعی کرده در لبنان اعمال نفوذ کند و به سیاست لبنان جهت بدهد. این اعمال نفوذ را عمدتا زمان حافظ اسد و تا اندازه کمتری نزد بشار اسد دیده ایم. نمونه این نفوذ و نحوه دخالت سوریه را در جریان جنگ داخلی در لنبان مشاهده کرده ایم.
 
لنبان تقریبا سی سال در اشغال سوریه بوده …
 
بله. همینطور است. نکته‌ای که در مورد لبنان مهم است این است که قانون اساسی آن جنبه قومی دارد. یعنی اینکه سیستم سیاسی و تقسیم قدرت بنا به تعقلات قومی و دینی بنا شده. تازه این تقسیم قدرت هم هنوز که هنوز است بر اساس سرشماری اوایل سالها‌ی دهه ۱۹۳۰ صورت گرفته. از آن زمان تاکنون دیگر سرشماری رسمی انجام نشده.
 
روزبه پارسی: در حال حاضر هم درگیری در سوریه به دو دلیل به لبنان منتقل می‌شود: یک چون مرزهای دو کشور قابل عبورند، دیگر اینکه در لبنان گروههای مختلفی هستند که جناح‌های مختلف درگیری در سوریه را نمایندگی و حمایت می‌کنند.
از اینها گذشته رژیم سوریه می‌خواهد این جور القا کند که تنها ضامن ثبات و آرامش در منطقه است. همین نکته سبب می‌شود که آدم نگران لبنان شود.
 
به گفته شما اوضاع فقط تا اندازه‌ای بهتر شده، اما چیزی به طور اساسی عوض نشده. فکر نمی‌کنید که ریشه کل مسئله در این باشد که سیستم از لحاظ ساختاری باید تغییر کند، چون خیلی کهنه است؟
 
در عراق هم همین آش وهمین کاسه است، فقط آنجا مشکل حادتر است. ساختار سیاسی لبنان، چنان که گفتیم، کم و بیش بر اساس قومیت تقسیم شده. یعنی موضوع بر سر اینکه دمکراتیک فکر و عمل کنند، نیست. هر کاری که دولت می‌کند برای این است که عجالتا بتواند همه را راضی نگه دارد. درآمدهای دولت تقسیم می‌شود و به هرکس چیزکی می‌رسد. این روش که ظاهرا یک راه علاج موقت بود، حالا دیگر جا افتاده و دائمی شده. یعنی که هر کس بر اساس تعلقات قومی و گروهی اش سهمی می‌برد.
 
همین هم طبعا سبب اختلاف و درگیری گروههای مختلف قومی می‌شود
 
نمی خواهم مدعی شوم که چون قبلا کار چندانی صورت نگرفته، کار بیخ پیدا کرده و به این جا کشیده. حرف من این است که این موضوع یک موضوع اساسی است. لبنان کشوری است که در آن شهرها و مناطق به گروه‌های قومی و دینی مختلف تعلق دارند. ارتش لبنان هم دچار همین وضع است: چون کسی به آن اعتماد ندارد نمی‌تواند بر کل کشور احاطه داشته باشد. از این روهر گروه و دسته‌ای برای خودش گروههای شبه نظامی ایجاد کرده تا امنیت و بقایش ش را حفظ کند.
 
بنا بر این تشنجات قومی همیشه بخشی از تاریخ لبنان بوده. لبنان مانند بشکه باروتی است که هر زمان می‌تواند منفجر شود. آیا درگیری در سوریه شعله‌ای نیست که این بشکه برای انفجار به آن نیاز دارد؟
 
این کمی اغراق آمیز است. مسئله ایناست که لبنان را نمی‌توان جدا از پیرامونش ملاحظه کرد. در سالهای دهه ۱۹۸۰ عراق و سوریه به علت اختلافات شان از یک سو، و اتحاد اسد با ایران از سوی دیگر، خرده حساب‌ها و درگیری هایشان را به لبنان منتقل کردند. چون نمی‌خواستند با ارتش‌های خودشان با هم رو درو شوند، جنگشان را از طریق گروههای مختلف در لبنان پیش بردند. یک جنگ طولانی و کشدار.
در حال حاضر هم درگیری در سوریه به دو دلیل به لبنان منتقل می‌شود: یک چون مرزهای دو کشور قابل عبورند، دیگر اینکه در لبنان گروههای مختلفی هستند که جناح‌های مختلف درگیری در سوریه را نمایندگی و حمایت می‌کنند.
از اینها گذشته رژیم سوریه می‌خواهد این جور القا کند که تنها ضامن ثبات و آرامش در منطقه است. همین نکته سبب می‌شود که آدم نگران لبنان شود.
 
از آغازدرگیری‌های سوریه در پانزده ماه پیش لبنان رسما موضع نسبتا ضعیفی گرفته. این موضع نجیب میقاتی نخست وزیر لبناناز چه ناشی می‌شود؟
 
تا آنجا که من دیده و خوانده ام دولت لبنان می‌خواهد این طور القا کند که هیچ علاقه‌ای به دخالت در درگیری‌ها ندارد.
 
نقش حزب الله این وسط چیست؟ حسن نصرالله به تازگی در تلویزیون در مورد آرامش لبنان هشدار داد. این جزب الله هنوز هم قویترین نیرو در لبنان است، دست کم از نظر نظامی. این طور نیست؟
 
مطلقا همینطور است. البته به نظر من نه فقط از نظر نظامی، بلکه به طور کلی از لحاظ ساختار سازماندهی. در زمینه کمک و خدمات اجتماعی به مردم هیچکس، حتی دولت، حریف حزب الله نمی‌شود.
تا آنجا که به درگیریهای سوریه مربوط است، حزب الله خود را پس کشیده و خویشتنداری اختیار کرده، به این دلیل که در این جور درگیریها چه در داخل لبنان یا در بحران سوریه نمی‌خواهند داخل شوند. چرا؟ چون از یک سو پیوند تنگاتنگی با رژیم سوریه دارند، اما همزمان دربند ایدئولوژی خودشان هم هستند که بنا بر آن قرار است مدافع سرکوب شدگان باشند. این دو در نهایت با هم نمی‌خوانند. چون کسانی که دارند سرکوب می‌شوند سوری‌هایی هستند که با رژیم سوریه مبارزه می‌کنند و حزب الله با این رژیم هم پیمان است. به دلیل همین تناقضات و محضوریت‌ها حزب الله دارد با احتیاط رفتار می‌کند، یعنی کاملا جانب رژیم سوریه را نمی‌گیرد و همزمان از محکوم کردن دیگران هم خودداری می‌کند.
 
منطقه به نظر شما به کدام سمت می‌رود؟ سرگئی لاوروف وزیر خارجه روسیه اواخر ماه مه نسبت به خطر سرایت قیام مردم سوریه به لبنان هشدار داد. فکر می‌کنید جای نگرانی هست که جنگ داخلی تازه‌ای در لبنان در بگیرد؟
 
من فکر می‌کنم و امیدوارم که چنین چیزی واقع نشود. عجالتا در گیری‌ها در حدی محدود و به شکل محلی در شمال لبنان جریان دارند. برای شعله ور شدن آتش جنگ داخلی هیزم بیشتری لازم است، که فعلا فراهم نیست.
 
در گیرهای سوریه چه اثری بر ثبات منطقه دارد؟
 
جفری فلتمن (Jeffrey Feltman) مسئول بخش خاورمیانه وزارت خارجه آمریکا به تازگی در لبنان بود، درست در همان زمان معاون رئیس جمهور ایران هم آنجا بود. این هر دو آنجا هم بازی‌اند. ایرانی‌ها از رژیم حمایت می‌کنند، چون این رژیم زیر نفوذ حزب الله و متحدان آن است و قول قراردادهایی در زمینه انرژی و این جور چیزها می‌دهند. آمریکایی‌های هم همین کار می‌کنند، منتهی به این شرط که پای حزب الله وسط نیاید. به این ترتیب هرکدام اسبی دارد که روی آن شرط بسته. بنا بر این من فکر نمی‌کنم که عمدا بخواهند آنجا شلوغ شود. اما از نظر نباید دور داشت که رقابت سیاسی و چشم و هم چشمی بخشی از بازی سیاسی در لبنان است.
اما چنانچه درگیری‌های محدود شمال لبنان روزی به بیروت کشیده شود، آن وقت خطر درگیر شدن حزب الله خیلی بیشتر می‌شود. اگر در حومه بیروت که آشکار زیر سلطه شیعیان است، پا روی دم مردم بگذارند، آنها هم قطعا واکنش نشان می‌دهند. ولی من فکر نمی‌کنم کار به این جاها بکشد. مگر اینکه کسی بخواهد نفت روی آتش بریزد.
 ما فقط می‌توانیم امیدوار باشیم که هیچکس آنقدر احمق نباشد که دست نه چنین کاری بزند